کرمانشاه ؛ یک روز قبل آمدن رهبر
رمز عبور
تاکسی گرفتهام که جایی بروم. راننده شکلاتی تعارفم میکند و میگوید «من شربتش را خوردهام، این هم سهم شماست.» میفهمم از تحفههای ستادهای استقبال مردمی نصیبم شده.شکلات در دهانم آب میشود و به نیمرخ رانندهی خوشاخلاق نگاه میکنم. دستم میرود سمت پنجره و پوست شکلات را میدهم دست باد که ببرد.
راننده برگشته و نگاهم میکند، آرام میزند کنار، اخمهایش رفته توی هم. پیاده میشود و میرود توی خیابان دنبال چیزی بگردد. بر که میگردد پوست شکلات را توی دستش میبینم. چیزی به رویم نمیآورد. فقط به بنرهای روبرویمان که عکس رهبر دارند اشاره میکند و میگوید. این" خوشهاتی" را زیر این عکسها برای مهمان عزیزی نوشتهاند. فردا توی همین خیابانهای تمیز منتظرش هستیم.
http://ramzeobour.blogfa.com/
|