آرشیو نسخه های rss پیوندها تماس با ما درباره ما
مفیدنیوز
اَللّهُمَّ كُنْ لِوَلِيِّكَ الْحُجَّةِ بْنِ الْحَسَنِ صَلَواتُكَ عَلَيْهِ وَعَلى آبائِهِ في هذِهِ السّاعَةِ وَفي كُلِّ ساعَةٍ وَلِيّاً وَحافِظاً وَقائِداً وَناصِراً وَدَليلاً وَعَيْناً حَتّى تُسْكِنَهُ أَرْضَكَ طَوْعاً وَتُمَتِّعَهُ فيها طَويلا                                                                           
صفحه اصلی | سیاسی | اجتماعی | فضای مجازی | اقتصادی | فرهنگ و هنر | معارف اسلامی | حماسه و مقاوت | ورزشی | بین الملل | علم و فناوری | تاریخ سه شنبه ۴ ارديبهشت ۱۴۰۳ rss
نسخه چاپی ارسال
دفتر مقام معظم رهبری
پایگاه اطلاع رسانی حضرت آیت الله نوری همدانی
پایگاه اطلاع رسانی آثار حضرت آیت الله مصباح یزدی
سایت اینترنتی حجه الاسلام والمسلمین جاودان
استاد قاسمیان
حجت الاسلام آقاتهرانی
پاتوق كتاب
شناخت رهبری
عصر شیعه
پایگاه وبلاگ نویسان ارزشی
صدای شیعه
عمارنامه
شبکه خبری قم

وقتی شهید بهشتی تعجب همه را بر انگیخت




تاریخ: ۵ تير ۱۳۹۰
در دبيرستان حكيم نظامي كه در آن وقت مسئوليت آن را برعهده داشتم، در ساعت تنفس در اتاق مخصوص دبيران نشسته بودم كه ديدم جواني با قامت بلند و شخصيتي كه احترام همگان را برمي‌انگيخت، وارد دبيرستان شد.

به گزارش مشرق به نقل از فارس، مديريت و درايت شهيد بهشتي را دوست و دشمن تاييد و تاكيد مي كنند . در طي مدتي كه شهيد بهشتي در قم سكونت داشتند به تدريس مشغول بودند. اين مطالب گوشه اي از خاطرات آقاي «علي اصغر فقيهي» پيرامون آن شهيد بزرگوار است:

در يكي از روزهاي پائيز سال 1328 يا 1329 در دبيرستان حكيم نظامي كه در آن وقت مسئوليت آن را برعهده داشتم، در ساعت تنفس در اتاق مخصوص دبيران نشسته بودم كه ديدم جواني با قامت بلند و شخصيتي كه احترام همگان را برمي‌انگيخت، وارد دبيرستان شد. جلو رفتم و از ايشان خواستم به جمع دبيران بيايند. بعد از تعارفات، معلوم شد ايشان براي تدريس زبان انگليسي به آن دبيرستان آمده‌اند. اين مسئله باعث تعجب حاضران شد، زيرا تا آن وقت دبيران معمم فقط عربي و شرعيات تدريس مي‌كردند و شگفت‌آور بود كه فردي روحاني، تدريس زبان انگليسي كلاس‌هاي آخر دبيرستان را برعهده بگيرد.
البته اين موضوع تا آنجا كه من مي‌دانم يك استثنا داشت و آن دوست ديگر ما مرحوم آقا شيخ محمد محققي بود كه چند سال قبل از آمدن مرحوم بهشتي در مدارس ملي قم، فيزيك و رياضيات درس مي‌داد، تا اينكه از طرف آيت‌الله بروجردي براي نظارت در بناي مسجد هامبورگ به آلمان رفت. در هر حال از لحظه ورود دكتر بهشتي به آن دبيرستان تا زماني كه از قم رفتند و بهتر بگويم تبعيد شدند كه حدود 13 سال طول كشيد، من افتخار دوستي و همنشيني با ايشان را داشتم. آمدن ايشان به دبيرستان حكيم نظامي و تدريس زبان انگليسي به نظر من بيشتر براي آشنايي ايشان با روحيه دانش‌آموزان بود، براي زمينه‌سازي تأسيس دبيرستاني كه در نظر داشتند، چون در آن زمان در مدارس به مسائل ديني اهميتي داده نمي‌شد؛ لذا بعد از يكي دو سال در نظر گرفتند دبيرستاني تأسيس كنند كه علاوه بر مواد درسي متعارف، معارف ديني با روش صحيح، تاريخ اسلام و جغرافياي كشورهاي اسلامي جزو مواد درسي آن قرار گيرد.

از برخي از دبيران دعوت كردند تا در اين باره جلسه‌اي تشكيل دهند. آيت‌الله حاج شيخ مرتضي حائري هم بودند و در آنجا اساس مدرسه را پايه‌گذاري كرديم. خود ايشان مديريت آن را برعهده گرفتند و قرار شد تاريخ اسلام و جغرافياي كشورهاي اسلامي را كه براي نخستين‌بار در دبيرستان تدريس مي‌شد، من به عهده بگيرم. ابتدا خانه‌اي را در كوچه آيت‌آلله نجفي مرعشي كه دو سه اتاق داشت و بعد هم اين امكان فعلي را يكي از افراد خيّر بنا كرد، براي مدرسه اجاره كردند. آيت‌الله مفتح، آقاي حائري تهراني و چند تن ديگر از دبيران معروف قم از قبيل مرحوم رضا جزي و آقاي مرتضي جوادي در تأسيس اين مدرسه به آيت‌الله بهشتي كمك كردند.
در جلسه‌اي كه براي مشورت درباره تأسيس دبيرستان تشكيل شده بود، برخي گفتند كه در اين دبيرستان از همان ابتدا براي هر شش پايه، ثبت‌نام كنيم. شهيد بهشتي مخالفت كردند و فرمودند كه ما مي‌خواهيم شاگردان را از پايه با خوي و روش اسلامي تربيت كنيم و براي اين منظور، شاگرداني كه چند سال در محيط‌ هاي ديگر و بر خلاف روش ما بار آمده‌اند، مناسب نيستند؛ بنابراين بهتر است از كلاس اول يا دوم دبيرستان شروع كنيم و اين از لحاظ فرهنگي بسيار منطقي و درست بود، از جنبه علمي هم، محصلان اين دبيرستان موفق بودند، مثلاً دانش‌آموزاني كه در اولين دوره به گرفتن ديپلم رياضي و طبيعي نائل شدند، همه‌شان در كنكور قبول شدند و امروز عده‌اي از بهترين اطبا و مهندسان و استادان كشور، شاگردان قديم مدرسه دين و دانش هستند.

يكي از كارهاي مهم ايشان براي نزديك كردن حوزه به دانشگاه برگزاري جلسه هفتگي بود كه در سال 40 يا 41 در صبح‌هاي جمعه، در مسجد رضوي در خيابان باجك برگزار مي‌شد. مسئوليت اين جلسه را خود ايشان برعهده داشتند. صبح هر جمعه عده زيادي از دانشجويان همراه با استادانشان براي شركت در اين جلسه از تهران به قم مي‌آمدند. جمع كثيري از طلاب جوان و حتي گروه زيادي از مردم عادي در اين جلسه حاضر مي‌شدند، به طوري كه تمام مسجد و بالكن‌ها و خيابان جلوي مسجد، مملو از جمعيت مي‌شد. در اين جلسات ابتدا ايشان صحبت مي‌كرد و بعد يك نفر از استادان درباره موضوعي مشخص در حدود دو ساعت سخن مي‌گفت كه جلسه پربار و بركتي بود و روزي كه نوبت سخنراني استاد شهيد مطهري شد، سازمان امنيت جلسه را به هم زد و از آن به بعد آقاي بهشتي به تهران رفت و تا جايي كه من به ياد دارم تا پيش از انقلاب، ديگر به قم نيامد و به احتمال قوي رفتن ايشان از قم، تبعيد بود نه اختياري.

ايشان 13، 14 كه سالي در قم بود و چند سال همسايه ديوار به ديوار بوديم و آمد و رفت داشتيم. در اين مدت حتي يك خطا و سخني برخلاف ادب دين و دنيا از ايشان نديدم و نشنيدم. تقوا را به طور كامل رعايت مي‌كرد. در سخن گفتن ايشان، منطق و انصاف حاكم بود، نه احساسات و نظر شخصي. در سال‌هايي كه دبيرستان دين و دانش را اداره مي‌كرد، براي راهنمايي دانش‌آموزان منطق را به كار مي‌گرفت و ذره‌اي خشونت به خرج نمي‌داد. با هركسي به فرا خور حال او سخن مي‌گفت و رعايت ادب، از ويژگي‌هاي اخلاقي و رفتاري اين شهيد بزرگوار بود. آنچه من درباره ايشان مي‌گويم درايت است نه روايت. مدت 13 سال با ايشان تماس و معاشرت داشتيم و مسلماً صفات ممتاز ايشان بيش از اينهاست كه گفته مي‌شود. در تمام مدتي كه ايشان مديريت دبيرستان دين و دانش را به عهده داشت و من در آنجا تدريس مي‌كردم، از نزديك طرز كار ايشان را مي‌ديدم در يك كلام مي‌گويم كه در مدت 50 سال كه در قم و تهران تدريس كرده‌ام، مديريتي چنين قوي و منطقي و مؤثر نديده‌ام.

ايشان در قم كه بودند به زبان عربي و انگليسي تسلط داشتند. پس از رفتن به هامبورگ و مراجعت به ايران هم آشنايي كامل پيدا كرده اند. در زمان آيت الله بروجردي، تجار مقيم هامبورگ كه يك شهر تجاري است، آمدند خدمت ايشان و اظهار داشتند كه مي‌خواهيم در آنجا مسجدي بسازيم و نياز به يك راهنما و مبلغ داريم. ايشان آقاي شيخ محمد محققي را كه مرد وارسته‌اي بود و در دبيرستان‌هاي ملي قم تدريسي مي‌كرد، فرستادند، در هامبورگ مسجدي ساختند و ايشان به اقامه جماعت و تبليغ پرداختند و تا سال 1324 آنجا بودند. وقتي به قم آمدند، چون با هم دوست بوديم به ديدنشان رفتم و پرسيدم: چرا برگشتيد؟ گفتند: مي‌خواستم در قم دفن شوم. طولي نكشيد كه فوت كرد و بعد از ايشان دكتر بهشتي از طرف آيت‌الله احمد خوانساري به آلمان رفت و به جاي مرحوم محققي، به امامت جماعت و تبليغ پرداخت و تا سال 1348 آنجا بود. اتفاقاً در سال اولي كه من به حج مشرف شدم، در فرودگاه مدينه ايشان را زيارت كردم كه از آلمان به همراه همسرش براي زيارت به مكه مشرف شده بود و در آنجا هم صحبت‌هاي زيادي كرديم.
مطلبي درباره تربيت فرزند از ايشان برايتان بگويم. آقا سيد محمدرضا، فرزند ايشان، از شاگردان من در مدرسه علوي تهران بود. روزي بعد از آنكه فارغ‌التحصيل شده بود، پيش من آمد و بسيار اظهار محبت كرد و از من حلاليت طلبيد. تعجب كردم و گفتم: «شما از شاگردان خوب من بوديد» اما او گفت: «يك روز در كلاس درس هنگامي كه شما درس مي‌داديد، بي‌دليل خنديدم.»



نام(اختیاری):
ایمیل(اختیاری):
عدد مقابل را در کادر وارد کنید:
متن:

کانال تلگرام مفیدنیوز
کلیه حقوق محفوظ است. نقل مطالب با ذکر منبع بلامانع ميباشد.