بیست سال پیش رهبر معظم انقلاب اسلامی در دیدار با مدیران شبکه دوم سیمای جمهوری اسلامی به تعریف و تبیین اهداف رادیو و تلویزیون در انقلاب اسلامی پرداختهاند. هنوز هم مطالبات و خواستههای رهبر انقلاب اسلامی از رسانه ملی، به صورت آرمان است! و شاید بتوان عملکرد مسئولین، برنامهسازان، فیلمنامهنویسان و فیلمسازان صدا و سیما را با این شاخص بررسی نمود. اهمیت پرداختن به عملکرد صدا و سیما از این جهت است که «اينجا مسألهى يگانه ابزار ناقص يك نظام در مقابل مجموعهى توطئههايى است كه دارد انجام مىگيرد».
آنچه در ادامه آمده است بخشی از سخنان ایشان است:
«ما در ترتيب راديو و تلويزيون در جمهورى اسلامى درصدد چه هستيم؟ اين سؤالى است كه بايد به آن پاسخ بدهيم؛ اگر ايرادى دارد، پاسخ را تصحيح و محكم كنيم، بعد پاى اين پاسخ بايستيم، تلاشمان را مبذول كنيم، تا اينكه آن هدف تحقق پيدا كند.
هدف چيست؟ ما مىخواهيم چه بسازيم؟
يكوقت هست كه راديو و تلويزيون براى پُركردن وقت است؛ بالاخره آدمها وقت فراغت دارند و يك دستگاه حكومتى فرضاً مىخواهد اين وقت را به شكلى پُر كند. هدف اين نيست؛
و من تصور نمىكنم هيچ دولتى در دنيا بتواند هدف خودش را از ادارهى رسانههاى جمعى، فقط اين قرار بدهد. بله، بعضى از شركتها و فرستندههاى خصوصى و يا حتّى شركتهاى بزرگ در امريكا و جاهاى ديگر هستند كه با كابل به خانههاى مردم مرتبطند و قصدشان اين است كه مشترى جمع كنند و عدهيى بتوانند در وقت فراغت از اينها استفاده كنند؛ اما يك دولت نمىتواند فكرش اين باشد.
حتّى اگر فرض كنيم كه بيشترين محتواى راديو و تلويزيونى را سرگرمىها تشكيل بدهد، بايد در پشت اين سرگرمىها سياست او را جستجو كرد؛ معلوم مىشود سياستش اين است كه مردم را سرگرم كند. بنابراين، يك دولت از ايجاد اين كانال و اين تجهيزات و تشكيلات در سرتاسر كشور هدفى دارد؛
هدف ما چيست؟ ما مىخواهيم چه بكنيم؟
البته ممكن است اهداف فرعى وجود داشته باشد؛ اما هدف اصلى ما سازندگى مردم به شكلى است كه اسلام و انقلاب مىخواهند؛ به طور خلاصه و كوتاه، هدف اين است. آن چيزى كه من به عنوان يك مسئول در جمهورى اسلامى دانستم، اين است.
من با آن كسى كه با تفكر اسلامى ميانهيى ندارد، هيچ رودربايستى ندارم. شماها را نمىگويم؛ شما بچهمسلمانهاى خودمان هستيد و داريد مثل من تلاش مىكنيد؛ ليكن آن مخاطبى كه فرضاً باور اسلامى در قلب او نيست و او اين را نمىخواهد و اين نوع عمل ما و تصرف ما و فعاليت ما را دوست نمىدارد، ما با او هيچ رودربايستى نداريم؛ نمىپسندد، نپسندد؛ خوشحال نمىشود، نشود؛ تلويزيون را مىبندد، در نهايت ببندد. البته بايد تلاش بكنيم كه تلويزيون را نبندد و گوش كند و ببيند؛ اما اگر فرض كرديم كار به آنجا رسيد كه يا ما بايد هدف خودمان را دنبال نكنيم، تا او تلويزيون را نبندد؛ و يا اينكه هدف خودمان را دنبال كنيم، كه طبيعتاً او تلويزيون را خواهد بست؛ در اينجا ما دومى را ترجيح مىدهيم؛ او تلويزيون را ببندد؛ زيرا بسيارند كسانى كه تلويزيون را نمىبندند و همين را كه من مىگويم، مىخواهند.
بنابراين، در يك جمله، «هدف» بايد در همه چيز دنبال بشود؛ در برنامهى كودكان هم همين هدف بايد دنبال بشود؛ در سرگرمى و تفريح هم همين هدف بايد دنبال بشود؛ در ميزگردها و مصاحبهها هم همين هدف بايد دنبال بشود؛ در ارائهى برنامههاى فيلم و سريال هم همين هدف بايد دنبال بشود؛ در كارهاى ادبى و هنرى و فرهنگى و غيره هم عيناً همين هدف بايد دنبال بشود؛ منتها يك مجموعهى هوشمند وقتى مىخواهند هدفى را دنبال بكنند، راههاى چندصدگانه و گاهى چندهزارگانهى رسيدن به آن هدف را در پيش رو قرار مىدهند و براى هركدام از راهها حكمى مىگذارند.
اينطور نيست كه اگر ما مىخواهيم مردم، مسلمان تربيت بشوند، راهش اين است كه در تلويزيون دائماً برايشان قرآن بخوانيم، يا تفسير قرآن بگوييم، يا احكام توضيح المسائل را بيان كنيم؛ نخير، اين كار راههايى دارد. انسان مسلمان فقط آن نيست كه احكام اسلامى را بلد است؛ انسان مسلمان ابعادى دارد؛ بينش او، روشن بينى او، نيروى باطنى او، نيروى روحى او، نيروى جسمى او، معلومات وسيع او، احساس برترى او در ميدانهاى زندگى، همهى اينها عناصر دخيل در ساخت انسان مسلمانند. شما صد راه براى اين مطالب در نظر بگيريد؛ هركدام از راهها را به حساب خود بپيماييد، تا به اين هدف برسيد. عمده آن است كه اين هدف فراموش نشود، از آن تخلف نشود و عكس آن عمل نگردد؛ هدف ما اين است.
در دنيا كم نيستند دستگاههاى رسانهاى مجهز به همان تكنولوژىها و اسلوبها و ابتكارهايى كه ايشان اشاره كردند كه روز به روز دارد نوتر و پيچيدهتر مىشود و سرمايهى تأثيرگذار زيادى را ايجاد كردهاند كه درست ضد نظر ما را دارند. بدون شك امروز رسانههايى وجود دارند كه وقتى مىخواهند برنامهريزى كنند، اين را رعايت مىكنند كه چه بكنيم كه مخاطب ما از اسلام دور بشود؛ به اسلام نزديك نشود! آيا اين برايتان قابل باور هست، يا نه؟
ممكن بود يك روز ما فكر كنيم كه دولتهاى اروپايى يا امريكايى يا كشورهاى عربى به ما چه كار دارند؛ سياستى دارند و مىخواهند مخاطب خودشان را سرگرم كنند آنكه نفتى است، نفتى؛ آنكه آن روز سوسياليست بود، سوسياليست اما امروز ديگر اين فكر را نمىتوانيم بكنيم. مىبينيد كه امروز در دنيا چه خبر است. مىبينيد كه از اثرگذارى اسلام و ساخت انسان مسلمان و آنچه آنها به آن «بنيادگرايى اسلامى» مىگويند، چه وحشتى در دنيا هست. آيا معقول است كه بر اساس اين وحشت برنامهريزى نكنند؟ آيا مىشود چنين چيزى را فرض كرد؟ اصلًا چنين چيزى ممكن نيست.
بلاشك امروز براى مخاطبان اروپايى و مخاطبان آسيايى يعنى منطقهى شرق آسيا؛ آنجاهايى كه محيط اسلامى است، يا آنجاهايى كه با محيط اسلامى سروكار دارند براساس همان وحشت برنامهريزى مىشود؛ مثلًا براى صد و بيست ميليون نفر مردم اندونزى، يا هشتصد ميليون نفر مردم هند، برنامهريزى تلويزيونى مىشود. يكى از چيزهايى كه براى مردم مالزى، مردم پاكستان و مردم كشورهاى ديگر در نظر گرفته مىشود، اين است كه در برنامهريزىهاى تلويزيونى و راديويى چه گفته بشود، چه ساخته بشود و چه نشان داده شود كه گرايش به سمت اسلامى كه براى آنها خطر بزرگى است، به وجود نيايد و به تعويق بيفتد، يا ضدش پيموده بشود. بنابراين، شما در جبههاى به عرض دنيا قرار داريد! عين همين قضيه، بلاشك در تلويزيونهاى مصر وجود دارد. عين همين قضيه، امروز در تلويزيونهاى الجزائر وجود دارد؛ كه اين مثال الجزائر، امروز براى شما كاملًا واضح است. عين همين قضيه، در تلويزيون آقاى بنعلى و آقاى شاه حسن و آقاى قذافى قرار دارد. همهى اينها در برنامهريزىهاى تلويزيونيشان آن جهتى را مىروند كه درست صد و هشتاد درجه ضد آن چيزى است كه من الآن دارم به شما مىگويم. كارى كه در دنيا در اين زمينه دارد انجام مىگيرد، غوغاست.
شماها روشنفكريد، اهل ادب و هنريد، با اين مسائل آشنا هستيد، من هم كم و بيش آشنايم؛ در عالم ادب و هنر و نمايش و تصوير و حرف علمى و حرف شبه علمى و امثال اينها، غوغايى در دنيا دارد انجام مىگيرد؛ براى اينكه مردم را از اين حقيقت دور نگهدارند. ممكن است ده عنصر ديگر هم جزو هدفهاى دنيا وجود داشته باشد كه به ما ربطى ندارد اما اين عنصر هم وجود دارد. حالا ما در مقابل اينها قرار داريم؛ ما بايد رودربايستى نكنيم.
بىشك در درون كشور ما كسانى هستند كه همان انگيزههاى ضديت با اين گرايشِ به اصطلاح «بنيادگرايى» را دارند؛ شما از آنها اصلًا رودربايستى نكنيد. در تنظيم برنامهى ادب و هنر، يا تنظيم برنامهى كودكان، يا فيلم و سريال، هيچوقت اين فكر را نكنيد كه اگر ما اين گرايش را نشان داديم، ممكن است يك تيپ روشنفكرى كه مثلًا خوانندگان فلان مجلهى هفتگى هستند، خوششان نيايد؛ بهدَرَك، خوششان نيايد! شما اصلًا كارى را بكنيد كه آنها خوششان نمىآيد؛ هيچ ملاحظهى اين چيزها را نكنيد؛ نگوييد ما اين شخصيت را بايد تجليل كنيم، شايد آنها جذب بشوند؛ نه، شما ببينيد آيا در تجليل اين شخصيت، نقطهى منفىيى وجود ندارد؟ نگوييد ما بايد با اين آقا مصاحبه كنيم، يا سخنرانى اين آقا را در فلان سمينار يا در فلان مجموعه پخش كنيم، براى اينكه آن جناح هم به اين كانال علاقهمند بشوند؛ نه، شما نگاه كنيد ببينيد آيا اين حركت شما براى آن هدفگيرى اصلى كه گفته شد ضررى دارد يا ندارد؛ اگر ضرر دارد، اصلًا ملاحظه نكنيد كه فلانكسان ممكن است با اين كار جذب بشوند؛ نه، بگذاريد جذب نشوند؛ كاملًا صريح عمل كنيد.
من يك آدم بستهى بىاعتناى به خواستها و هدفهاى به اصطلاح امروز دگرانديشان يا دگرانديشانه نيستم؛ نه، اسلام اين مقدار سعهى صدر دارد كه همهى حرفها را گوش كند؛ ليكن اينجا اصلًا مسألهى اين نيست؛ در اينجا مسئله، مسألهى يك شخص در مقابل يك شخص نيست؛ اينجا مسألهى يگانه ابزار ناقص يك نظام در مقابل مجموعهى توطئههايى است كه دارد انجام مىگيرد. بنده بيايم از همين يك ريالى كه دارم، در مقابل ميليونها تومانى كه ديگران دارند، بد استفاده كنم؛ براى اينكه مبادا آن ديگران بدشان بيايد، يا خوششان نيايد؟! اين بههيچوجه عاقلانه نيست...
ما در يكى از پيچيدهترين و حساسترين ميدانهاى زندگى يعنى جنگ ديديم و با دست قدرت الهى به ما نشان داده شد كه عنصر انسانى، تعيينكنندهتر از همهى عناصر ديگر است؛ يعنى مىتوان با تلاش مخلصانه و صادقانه و پيگير و خستگىنشناس انسانهاى خوب، خلأهاى ناشى از كمبود پول و صنعت و مايههاى گوناگون را پُر كرد.
شما در توليد فيلمهاى داخلى، ميدان خوبى داريد. سراغ فيلمهاى خوب برويد و فيلمهاى خوب بسازيد. حالا فيلم خارجى كه شما مصرف مىكنيد، چارهيى نداريد كه به حد اكثر ممكن يعنى هرچه گيرتان مىآيد اكتفا كنيد؛ بالاخره فيلم خارجى است و در جاى ديگر ساخته شده است. بايد در ميان آن فيلمهايى كه نشان مىدهيد، اين يكى بهتر از آنهاى ديگر باشد و تعارض كمترى داشته باشد؛ اما در فيلمى كه شما مىسازيد، اين مسئله وجود ندارد! فيلمى كه شما مىسازيد، بايد صد درصد در اين جهت باشد؛ اگر يك درصد در اين جهت نباشد، كمبود محسوب مىشود و قابل قبول نيست.
من متأسفانه مىبينم كه فيلمهاى داخلى ما نقصهاى زيادى دارد و مهمترين نقصش در فيلمنامههاست. ما هنرپيشههاى خوبى داريم، كارگردانهاى خوبى داريم، صحنهآراييها خوب است؛ اما مضمونها پوچ است و اصلًا مناسب با آن شكوه و اوج انقلاب و واقعيتهاى بسيار عميق و ظريف و زيباى جامعهى ما نيست و آن پيچيدگى و عمق معارفى كه در اختيار ماست، در آنها ديده نمىشود! در جامعهى ما، نمايشهاى انسانىِ بسيار بسيار پُرشكوه و زيبا وجود دارد؛ اما متأسفانه فيلمهاى ما اينها را نشان نمىدهد؛ سراغ چيزهاى خيلى كممايه، كمعمق و سطحى مىرود؛ آن هم با نگارشهاى خيلى ناشيانه! متأسفانه فيلمنامهها هيچ خوب نيست؛ يعنى خيلى خيلى ناقص و خيلى كم است. فيلمهايى كه از كانالهاى تلويزيون نشان داده مىشود، غالباً اين ضعف را دارد. البته من از سينماها خبرى ندارم و نمىدانم كه وضع فيلمها چگونه است؛ لا بد بهتر از اينها نيست!
افراد بااستعداد و جوانان انقلابى را بنشانيد و از آنها جدى بخواهيد كه بيايند مناظر بهيادماندنى انقلاب را در فيلمنامههاى بسيار هنرمندانه و انسانى و حاكى از اوج درك و فهم نويسنده كه انسان گاهى در بعضى از فيلمنامههاى خارجى، اين معنا را مشاهده مىكند تصوير كنند؛ بعد آنها را به سلك نمايش بكشيد و نشان بدهيد. خلأ فيلمهاى خارجى را در اينجا پُر كنيد؛ به نظر من اين تكليف اصلى است.
در مقولهى ادب و هنر، يكى از كارهايى كه امروز تلويزيون متعهد است، برجسته كردن چهرههاى اسلامىِ معاصرِ كارآمد است؛ من اين را دارم اول بار به شما مىگويم كه دنبالش باشيد. الآن شما ملاحظه كنيد، در اين مجموعهى نظام بيرون از كادرهاى اصلى نظام و يا در داخل اين كادرها چهرههايى كه در داخل كادرهاى اصليند، غالباً مطرحند؛ خبرشان گفته مىشود، مسائلشان گفته مىشود؛ اما در ميان چهرههاى درجهى دو و درجهى سه آنهايى كه از كادرهاى اصلى خارجند آدمهاى باشعور، داراى استعدادها و لياقتهاى بالا، هوشمند در ادبيات و در هنر و در علم و در مسائل اجتماعى داريم؛ اينها را مطرح كنيد. تلويزيون يكى از كارهايش بايد اين باشد كه اينها را مطرح كند.
امروز در عالم فرهنگ و هنر، شبكهى نامرئىِ در سايهيى در داخل كشور فعال است، كه هركس اين شبكه را نبيند، به نظر من بايد در بينايى خودش شك كند. اين شبكه در همه جا هم نفوذ دارد يك جاهايى بيشتر، يك جاهايى كمتر و تصميمش بر اين است كه به ارزشهاى اسلام و انقلاب هجوم بياورد. اين شبكه در جهت همان سياستهايى كه اشاره كردم در سطح جهان فعال است، در داخل كشور دارد كار مىكند؛ انصافاً كار سازماندهى شده و خوب و دقيقى هم مىكند. آنها الآن بر روى ضايع كردن، يا لااقل مسكوت گذاشتن چهرههاى خوب ما در شعر و در ادبيات و در هنر و در علم متمركز شدهاند؛ اما شما اينها را پيدا كنيد و مطرحشان نماييد. من هيچ وجهى براى زنده كردن شخصيتى نمىيابم، جز اينكه گفته مىشود مىخواهيم دل عدهيى را به دست بياوريم! چرا بايد اين كار را بكنيم؟! چهرههاى خودى را بياوريد، مطرح كنيد.»(۱)
۱- بيانات رهبر معظم انقلاب اسلامی در ديدار با مديران شبكهى دوم سيماى جمهورى اسلامى ايران 07/ 11/ 1370