حجت الاسلام پناهيان: خبر دادن از آينده با كمك شيطان نوعي شرك است
تاریخ: ۲۸ خرداد ۱۳۹۰
* سحر و جادو يكي از بديلها و نظيرهاي ايمان به غيب است
--------------------------------------------------------------------
• اين روزها به دلائلي مسأله «سحر» و «اطلاع از غيب به طرق غيرمعمول» يكي از پرسشهايي است كه ذهن جوانها را به خود مشغول كرده است. ميپرسند آيا امكان دارد؟ آيا مجاز است؟
• مقدمتاً عرض كنم: ايمان طبيعتاً به انسان قدرت ميدهد؛ قدرتي كه پاك است و انسان به آن نياز دارد. امور ديگري هم هستند كه هركدام به نوب خود به انسان قدرت ميدهند هرچند ضعيفتر و بعضاً ناسالم، و معمولا خيليها آنها را بديل ايمان قرار ميدهند؛ مانند علم، ثروت، اعتبار اجتماعي و...
• اگر كسي به قدرتي برسد، به تدريج ممكن است با اتكاء به آن، خودش را از «ايمان به خداوند» مستغني بداند. اساساً اتكاء به هرچيزي غير از خدا موجب ميشود خدا او را به همان چيز واگذار كند، تا غير قابل اتكا بودن آن، بر فرد ثابت شود. اميرالمؤمنين علي(ع) هرگونه «اتكا به خود» را از دامهاي شيطان ميداند. (غررالحكم/2678)
• يكي از بديلهاي ايمان، «قدرت سحر و جادو» و قدرتهايي هستند كه واقعيت دارند، ولي مُجاز نيستند و از نظر دين ما به شدت منكوب شدهاند. سحر و جادو، دستيابي به نوعي علم و توانايي است كه جاي ايمان به خدا را در دل انسان ميگيرد. اگرچه ممكن است به ظاهر گرههايي را از زندگيِ فردي و اجتماعيِ ما باز كند، ولي در نهايت انسان را به زمين ميزند.
• حضرت آدم در بهشت رضوان الهي و در اوج صفا و پاكي زندگي ميكرد كه طبيعتاً در چنين فضايي، زمين بدي به سختي براي انسان پيش ميآيد. اما ابليس آمد و او را به يك نيروي غيبي دعوت كرد: «فَوَسْوَسَ إِلَيْهِ الشَّيْطَانُ، قَالَ يَا آدَمُ هَلْ أَدُلُّكَ عَلىَ شَجَرَه الخُْلْدِ؟»(طه/120) ابليس به آدم وعده داده بود اگر از اين شجر ممنوعه بخوري به نيروي جاودانگي ميرسي. گرچه وعد او دروغ بود، اما آدم را تحريك كرد كه از طريقي غير از ايمان به خدا به اين توانايي دست بيابد.
• اگر كسي بخواهد از راه غير معمول قدرتي را كسب كند، به سختي ميتوان جلوي او را گرفت. زيرا نوعاً اينگونه تواناييها براي انسان خيلي جذاب است. تصور كنيد كسي بخواهد اخبار و آگاهيهايي از غيب و از آيند نزديك به ما بدهد كه ما تصور ميكنيم در موفقيت ما مؤثر است؛ به طور طبيعي هر كسي دوست دارد از آن مطلع شود. اما خداوند دوست دارد ما با ايمان به خودِ او زندگي كنيم و به امور غيبيِ اينچنيني اتكاء نكنيم. خداوند ميفرمايد من خودم از مؤمنين دفاع ميكنم: «إِنَّ اللَّهَ يُدَافِعُ عَنِ الَّذِينَ ءَامَنُواْ» (حج/38) بهويژه اينكه بر اساس روايات اينگونه امور گرچه بهظاهر تأثير دارند، اما در حقيقت امر و سرانجام كار، سرنوشت و مقدرات كسي يا جامعهاي را تغيير نميدهند؛ اساساً هيچ عاملي توان تغيير سنتهاي تغييرناپذير الهي را ندارد.
• بر اساس روايات، خداوند از كسي كه به جاي اعتماد به او، به امور غيبيِ اينچنيني اتكا و آنها را تصديق كند، نميگذرد؛ زيرا اينها در حد شرك است. اگر ما به دنبال راهي باشيم كه ما را به قدرتي برساند، از «ايمان به خدا» فاصله گرفتهايم و بهجاي توكل به قدرت پروردگار، به آن قدرت اتكاء كرده و در واقع كافر شدهايم.
* آيا واقعيت داردكه از طريق سحر و جادو ميتوان به قدرتهايي رسيد؟
----------------------------------------------------------------------------------
• اميرالمؤمنين علي(ع) ميفرمايند: «الْعَيْنُ حَقٌّ وَ الرُّقَى حَقٌّ وَ السِّحْرُ حَقٌّ وَ الْفَأْلُ حَقٌّ وَ الطِّيَرَه لَيْسَتْ بِحَقٍّ وَ الْعَدْوَى لَيْسَتْ بِحَقٍّ؛ چشم زخم واقعيت دارد، و اينكه كسي چيزي شبيه طلسم در كاغذي بنويسد و گيري در كارِ ديگران ايجاد كند نيز واقعيت دارد، جادو گري و سحر هم واقعيت دارد تفأل به خير نيز واقعيت دارد اما اينكه كسي بخواهد فال بد بزند واقعيت ندارد و اينكه بديِ كسي در ما نفوذ كند نيز واقعيت ندارد.»(نهجالبلاغه/حكمت400)
• از امام صادق(ع) راجع به سحر و جادوگري ميپرسند و ايشان ميفرمايند: «جادو، گونههاى مختلفى دارد: گونهاى از آن به منزله طبابت است. همانطور كه پزشكان براى هر بيمارى و دردى، دارويى درست كردهاند، در علم سحر نيز جادوگران براى هر صحّتى آفتى و براى هر عافيتى درد و رنجى و براى هر كارى چارهاى انديشيدهاند. گونه اى ديگر از آن چشم بندى، چالاكى، مهارت و تردستى است. نوع ديگرى از آن امورى است كه اولياء شيطان(جنگيرها) از شياطين جنّ فرا ميگيرند. (احتجاج طبرسي/2/340) (ميزان الحكمة/باب السحر)
• از آيتا... بهجت نيز سؤال شده است: «آيا جادو و سحر واقعيت دارد و در صورت وجود، آيا حرام است؟» ايشان فرمودهاند: «بله، واقعيت دارد و حرام است.» (استفتائات/1867) علامه طباطبايي نيز ذيل آيه 102 سور آلعمران بحثي در مورد سحر و جادو دارد.
• كاهنان كساني هستند كه ميتوانند رضايت شياطين را جلب و از علم و قدرت آنها استفاده كنند. شخصي از امام صادق(ع) پرسيد: اصل كهانت از چيست و كاهن چگونه از آنچه اتفاق ميافتد به مردم خبر ميدهند؟
• حضرت فرمودند:«كَانَ الْكَاهِنُ بِمَنْزِلَه... وَ ذَلِكَ فِي وُجُوهٍ شَتَّى، مِنْ فِرَاسَه الْعَيْنِ و.... مَعَ قَذْفٍ فِي قَلْبِهِ، لِأَنَّ مَا يَحْدُثُ فِي الْأَرْضِ مِنَ الْحَوَادِثِ الظَّاهِرَه فَذَلِكَ يَعْلَمُ الشَّيْطَانُ وَ يُؤَدِّيهِ إِلَى الْكَاهِنِ وَ يُخْبِرُهُ بِمَا يَحْدُثُ فِي الْمَنَازِلِ وَ الْأَطْرَافِ... وَ الْيَوْمَ إِنَّمَا تُؤَدِّي الشَّيَاطِينُ إِلَى كَهَّانِهَا أَخْبَاراً لِلنَّاسِ مِمَّا يَتَحَدَّثُونَ بِهِ وَ مَا يُحَدِّثُونَهُ وَ الشَّيَاطِينُ تُؤَدِّي إِلَى الشَّيَاطِينِ مَا يَحْدُثُ فِي الْبُعدِ مِنَ الْحَوَادِثِ مِنْ سَارِقٍ سَرَقَ وَ قَاتِلٍ قَتَلَ وَ غَائِبٍ غَابَ وَ هُمْ بِمَنْزِلَهِ النَّاسِ أَيْضاً صَدُوقٌ وَ كَذُوبٌ) (احتجاج طبرسي/2/340) يعني «مردم در گذشته در امور مشتبه به كاهن مراجعه ميكردند و كاهن از اموري كه اتفاق ميافتاد به آنها خبر ميداد. و اين خبر دادن داراي گونههايي بود: زيركي روح و... و از آن جمله آنچه شياطين جن به قلب آنها وارد ميكردند.
زيرا شياطين جن از حوادث ظاهري كه در «زمين» اتفاق ميافتد، اطلاع دارد و آن را به كاهن اطلاع ميدهد. و اما اخبار آسمانها را استراق سمع كرده و گاهي كلمهاي از آن را ميشنيد و چيزي به آن اضافه يا كم كرده و در قلب كاهن ميانداخت. اما پس از رسول خدا(ص) شياطين از شنيدن اخبار آسمانها منع شدند (سوره جن/8-9). و اما امروز شياطين جن، به كاهن از اخبار مردم خبر ميدهند؛ از اينكه در چه فكري هستند و چه ميگويند و در دوردستها چه اتفاقي افتاده است؛ از دزدي كه دزدي كرده يا قاتلي كه مرتكب قتل شده، يا كسي كه پنهان شده. و البته شياطين جن نيز مانند انسانها، راستگو و دروغگو دارند.»
• برخي از كاهنان و كساني كه با شياطين ارتباط داشته و از قدرت آنها استفاده ميكردند، مشاور برخي از حاكمان زمان خود بودهاند. مانند فرعون كه نسب موسي را به كمك كاهنان به دست آورد و حدود 20هزار بچه را كشت تا بلكه موسي را بكشد و دوام پادشاهي خودش را تضمين كند، اما بر تقدير الهي فائق نيامد.(غيبت طوسي/167) هميشه اخباري از مراجع انواع سياسيون به اين قبيل افراد وجود داشته است.
• البته ممكن است كساني از اين طريق به آگاهيهايي دسترسي پيدا كنند ولي اين را ناشي از ايمان به خدا و لطف او جلوه دهند و به ظاهر خود را به گونهاي خيرخواه نشان دهند كه به سختي بشود انحرافشان را دريافت. اينگونه افراد ممكن است هزاران خبر درست بدهند تا يك خبر دروغشان باور شود.
• اتكا به هر قدرت غير الهي، هم شرك است و هم بدفرجام؛ چه تكيه به ابرقدرتهاي بينالمللي باشد، چه تكيه به ثروت باشد، و چه اتكا به قدرت سحر و جادو. بر اساس سنت الهي كه در روايت آمده است، اگر انسان به هر قدرت غيرالهي تكيه كند، از همان ناحيه زمين خواهد خورد.
* در آخرالزمان، ترفند شيطان در استفاده از نيروهاي غيبي براي فريب انسانها پررنگتر خواهد بود
------------------------------------------------------------------------------------------------------------
• يكي از قويترين ترفندهاي شيطان وادار كردن انسان به اتكاء به نيروي غيبيِ شيطان ميباشد. چون از اين طريق بهتر ميتواند انسانها را گمراه كند. بخصوص اينكه در آخرالزمان نزديك نابوديِ ابليس است و خداوند شيطان را تا هنگام ظهور فرصت داده است(تفسير عياشي/2/242) پس او تمام سعي و تلاش خود را براي تأخير ظهور به كار خواهد بست.
• آنقدر در آخرالزمان اين مسائل رونق ميگيرد كه وقتي صيح آسماني به نفع امام زمان(ع) بلند ميشود، نعرهاي هم از جانب شيطان شنيده ميشود كه بعضيها حق و باطل را اشتباه ميكنند. (امام صادق(ع): يُنَادِي مُنَادٍ بِاسْمِ الْقَائِمِ(ع). قُلْتُ: «خَاصٌّ أَوْ عَامٌّ؟» قَالَ: «عَامٌّ يَسْمَعُ كُلُّ قَوْمٍ بِلِسَانِهِمْ» قُلْتُ: «فَمَنْ يُخَالِفُ الْقَائِمَ وَ قَدْ نُودِيَ بِاسْمِهِ؟قَالَ: لَا يَدَعُهُمْ إِبْلِيسُ حَتَّى يُنَادِيَ فِي آخِرِ اللَّيْلِ فَيُشَكِّكُ النَّاسَ) زراره ميگويد: امام صادق(ع) [در مورد زمان ظهور حضرت و نشان آن] فرمودند: منادي نام قائم را ندا ميدهد. پرسيدم: آيا اين ندا را بعضي ميشنوند يا همه؟ فرمود: «همه. هر قومي به زبان خودش ميشنود» پرسيدم: پس با اين حال، ديگر چه كسي با حضرت مخالفت ميكند، در حالي كه نام او ندا داده شده و شكي در حقانيت او نيست؟ حضرت فرمودند: ابليس آنها را رها نميكند، تا اينكه در آخر شب نداي ديگري بدهد. پس مردم دچار شك ميشوند.) (كمالالدين شيخ صدوق/2/650)
• اساساً امتحانات آخرالزمان خيلي عجيب و غريب هستند. در روايات آمده است: دوازده نفر ادعاي ارتباط با حضرت و يا ادعاي مهدويت ميكنند و هركدامشان ديگري را تكذيب ميكند. (غيبت نعماني/277) و در روايت ديگري آمده است: دوازده نفر كه از سادات نيز هستند خروج كرده [ادعاي مهدويت كرده] و همگي به خود دعوت ميكنند. (غيبت شيخ طوسي/437) خداوند هم از اينكه چنين صحنههايي براي امتحان انسانها پيش بيايد ابايي ندارد.
* دخبردادن از آينده به كمك شياطين نشان حقانيت نيست، بلكه نوعي شرك است
----------------------------------------------------------------------------------------------
• بر اساس روايات، بعيد نيست كه شياطين جن و انس به بعضيها خبرهايي بدهند كه فلان اتفاق خواهد افتاد و آن اتفاق هم بيفتد. بعد هم اين اطلاع را لطف خدا به خود تلقي نمايند تا اعتمادها را جلب كنند و ديگران را گمراه كنند. در آخرالزمان بايد خيلي منتظر اين قبيل اتفاقها باشيم. اين گونه امور بههيچ وجه معياري براي حقانيت نيست.
• البته شياطين نميتوانند هر خبري را از آينده بدهند. بهويژه اينكه پس از رسول خدا(ص) دست ايشان از اخبار قطعيِ آسماني و تقديرات الهي به كلي كوتاه شده، و به اخبار زميني محدود شده است. ضمن آنكه طبق روايات، گاهي اخبار را كم و زياد كرده و يا راست و دروغ را به هم ميآميزند و به كاهنان ميدهند. لذا برخي خبرهايشان هم دروغ از آب در ميآيد.
• كسانيكه به اين قبيل امور روي ميآورند، يعني از امور غيبي و سحر و جادو براي رسيدن به اهداف خود استفاده ميكنند، مجازاتهاي سختي را پيشخواهند داشت و ملائك خداوند آنها را لعنت خواهند كرد؛ همانطور كه رسول خدا(ص) كسي را كه از اين روش استفاده كرده بود لعنت كردند. زني نزد رسول خدا(ص) آمد و گفت:اي رسول خدا، همسري دارم كه كمي با من درشتي ميكند و من كاري كردهام(از كارهاي سحر) كه او را بر خودم نرم كنم. حضرت فرمودند: اف بر تو. دينت را مكدر كردي. ملائك برگزيد خدا تو را لعنت كنند. و سه مرتبه اين را فرمود. (نَوَادِرُ الرَّاوَنْدِيِّ/25)
• در روايت ديگر آمده است كه «اگر فرد ساحر، كافر باشد حكمش اعدام نيست، اما اگر از مسلمانان بود بايد به قتل برسد چون شرك و جادوگري با هم قرين هستند.» لذا كافري كه سحر ميكند، سحر شعبهاي از همان شركش است(و مشركين در طول معاهد صلح در امان هستند)، اما مسلماني كه سحر كند، مانند اين است كه مشرك و مرتد شده است، زيرا سحر نوعي شرك است. (علل الشرائع/2/546) در روايات ديگر آمده است كه ساحر كشته ميشود، مگر اينكه توبه كند.
• يكي از اصحاب امام صادق(ع) از حضرت سؤال كرد: در منطق ما كسي است[از همين كاهنها] كه مردم وقتي چيزي را گم ميكنند، از او ميپرسند و او خبر ميدهد. آيا ما هم ميتوانيم از او بپرسيم و كمك بگيريم؟ حضرت در پاسخ او فرمودند: رسول خدا(ص) فرمودند: هر كس سراغ چنين افرادي برود و به سخنش اعتماد كند، به كتاب خدا كافر شده است. (وسائل الشيعه/17/150)
• امام صادق(ع) فرمودند: اگر كسي خودش از شياطين براي غيبگويي كمك بگيرد يا به كسي كه اين كار را ميكند مراجعه كند، از دين رسول خدا برائت جسته است. (خصال شيخ صدوق/1/19)
• اميرالمؤمنين(ع) نيز يادگيري كم يا زياد سحر را معادل كفر و ارتداد و موجب قتل دانستند. (وسائلالشيعه/17/148)
اميرالمؤمنين(ع) در راه مبارزه با دشمن نيز كمك غيرالهي را به شدت رد كرد
• اميرالمؤمنين(ع) وقتي منجمي ميخواست براي كمك به پيروزي حضرت، از طريق علم نجوم(پيشبني حوادث زميني از طريق ستارهشناسي) به حضرت مشورتي بدهد، برخورد بسيار تندي با او كردند و خودش و هر كه به مشورت وي اعتماد كند را كافر دانستند!
«هنگامي كه مرد ستارهشناس(به همان معني كه ذكر شد) گفت: «اگر در اين زمان [براى جنگ با خوارج] بروى ميترسم به مراد خود نرسى» حضرت فرمود: آيا خيال ميكنى تو ميتوانى ساعتى را نشان دهى كه هر كس در آن ساعت سفر كند بلا و بدى از او دور شود و از ساعتى برحذر دارى كه هر كس در آن ساعت سفر كند ضرر و زيان او را در برمى گيرد؟! آن كس كه سخنان تو را تصديق كند، قرآن را تكذيب كرده است و براى رسيدن به مطلوب و دفع امور ناخوشايند، از كمك گرفتن از خدا بى نيازى نشان داده است... حضرت سپس رو به مردم كرد و فرمود: اى مردم! از آموختن اختر شناسى بپرهيزيد مگر آن مقدارى كه در بيابان يا دريا وسيله راهيابى ميشود؛ زيرا اختر شناسى به كهانت و پيشگويى ميانجامد و اخترگو مانند كاهن است، و كاهن چون ساحِر و ساحر همانند كافر و كافر در آتش است؛ [اينك] به نام خدا حركت كنيد.) (نهج البلاغه/خطبه 79)
• الان اگر كسي بخواهد به هر كدام از ما، اخباري از غيب بدهد، و ما توجهي به حقايق نداشته باشيم، خيلي دشوار است كه بياعتنايي يا پرهيز كنيم، شايد بگوييم غنيمت است. انشاءا... خدا كمك كند و با تأسي به امامان معصوم به اين قبيل امور و اين تواناييها طمع نكنيم، بلكه از راههاي عادي و با اتكاء و توكل به خداوند و عمل صالح پيش برويم. كه فرمود: «إِنْ يَنْصُرْكُمُ اللّه ُ فَلاَ غَالِبَ لَكُمْ وَ إِنْ يَخْذُلْكُمْ فَمَنْ ذَا الَّذِي يَنْصُرُكُمْ مِنْ بَعْدِهِ وَ عَلَى اللّه ِ فَلْيَتَوَكَّلِ الْمُؤْمِنُونَ» (آلعمران/160)
|