آرشیو نسخه های rss پیوندها تماس با ما درباره ما
مفیدنیوز
اَللّهُمَّ كُنْ لِوَلِيِّكَ الْحُجَّةِ بْنِ الْحَسَنِ صَلَواتُكَ عَلَيْهِ وَعَلى آبائِهِ في هذِهِ السّاعَةِ وَفي كُلِّ ساعَةٍ وَلِيّاً وَحافِظاً وَقائِداً وَناصِراً وَدَليلاً وَعَيْناً حَتّى تُسْكِنَهُ أَرْضَكَ طَوْعاً وَتُمَتِّعَهُ فيها طَويلا                                                                           
صفحه اصلی | سیاسی | اجتماعی | فضای مجازی | اقتصادی | فرهنگ و هنر | معارف اسلامی | حماسه و مقاوت | ورزشی | بین الملل | علم و فناوری | تاریخ جمعه ۳۱ فروردين ۱۴۰۳ rss
نسخه چاپی ارسال
دفتر مقام معظم رهبری
پایگاه اطلاع رسانی حضرت آیت الله نوری همدانی
پایگاه اطلاع رسانی آثار حضرت آیت الله مصباح یزدی
سایت اینترنتی حجه الاسلام والمسلمین جاودان
استاد قاسمیان
حجت الاسلام آقاتهرانی
پاتوق كتاب
شناخت رهبری
عصر شیعه
پایگاه وبلاگ نویسان ارزشی
صدای شیعه
عمارنامه
شبکه خبری قم
گفت‌وگو با ابوشريف

گفت‌وگو با ابوشريف


رجا نیوز


عباس آقازماني يا همان ابوشريف چهره‌اي آشنا و البته راز‌آلود در تاريخ معاصر ايران به‌حساب مي‌آيد. آقازماني بعد از دوران مبارزه با رژيم شاهنشاهي به فعاليت‌هاي گسترده خود در پاكستان و لبنان با عنوان فرمانده عمليات سپاه پسداران انقلاب اسلامي خدمت به انقلاب نوپاي اسلامي را آغاز مي‌كند. چندي نمي‌گذرد كه به پيشنهاد فرماندهان ارشد سپاه و البته به تأييد بني‌صدر به عنوان فرماندهي سپاه پاسداران انقلاب اسلامي انتخاب مي‌شود. البته اين پايان كار نبود چرا كه چندي بعد وي در نقش يك ديپلمات به انتخاب و تأييد حضرت آيت‌الله‌خامنه‌اي به پاكستان مي‌رود. در اين ميان اقامت بلند مدت آقازماني در پاكستان و عدم ورود چندساله وي به كشور به شايعات پيرامون او دامن زده، اما ابوشريف همچنان با تأكيد بر جايگاه والاي رهبري خود را در دايره علاقه‌مندان نظام قرار داده است. البته انجام اين مصاحبه پس از سال‌ها سكوت ميسر نبود مگر به مساعدت محمدحسين آقازماني، فرزند ايشان كه ما را ياري دادند.

جناب آقاي ابوشريف نام شما از ابتداي تأسيس سپاه بر سر زبان‌ها افتاد، لطفاً به عنوان اولين سؤال از ايده تشكيل سپاه مطالبي را بيان كنيد؟
در سال 1329 دولت مصدق با رأي مردم در يك انتخابات نسبتاً آزادتري انتخاب شد ولي به دليل سرسپردگي شاه مملكت به قدرت‌هاي خارجي تصميم گرفتند مصدق را سرنگون كنند و به همين خاطر با كودتا و استفاده از زور و اسلحه و عده‌اي چاقوكش حكومت نسبتاً مردمي مصدق را سرنگون كردند تا بتوانند بيشتر در خدمت قدرت‌هاي خارجي باشند. اين خاطره در ذهن ما و بسياري از جريان‌هاي سياسي نقش بسته بود و فهميديم كه مبارزات پارلماني در مقابل حكومتي كه دست به اسلحه مي‌برد بي‌فايده است و اسلحه را بايد با اسلحه جواب داد. به همين خاطر زماني كه مشغول مبارزه بوديم به خارج رفتيم و در لبنان آموزش نظامي ديديم و تجارب خوبي كسب كرديم. در آستانه پيروزي انقلاب معتقد بوديم كه بايد يك نيروي نظامي قوي تشكيل شود تا از اسلام، انقلاب، آزادي و حقوق مردم محافظت كند و تشكيل يك نيروي مسلح مقتدر مي‌تواند جلوي تهديدات داخلي و خارجي را بگيرد. و همين‌طور هم شد و سپاه به عنوان يك پديده نو و قدرتمند توانست انقلاب و كشور را از خطرات جدي مثل: تحركات گروهك‌ها، كودتا، جنگ و... حفظ نمايد. به همين خاطر بود كه امام پس از مدتي فرمودند: اگر سپاه نبود كشور هم نبود.

چه زماني به عنوان فرمانده كل سپاه انتخاب شديد؟
زماني كه امام فرماندهي كل قوا را به بني‌صدر واگذار كرد، ارتش و سپاه زيرنظر او قرار گرفت. من در جبهه بودم كه بني‌صدر در جلسه فرماندهان و مسئولين سپاه كه از تهران و شهرستان‌ها گرد هم آمده بودند شركت مي‌كند در اساسنامه سپاه قيد شده بود كه فرمانده سپاه بايد با رأي ساير فرماندهان انتخاب شود. در آن جلسه براي انتخاب فرمانده كل رأي‌گيري مي‌شود. افراد حاضر بيشتر رأي را به من داده بودند. بني‌صدر هم بر همين اساس حكم فرماندهي را به نام من صادر كرد. اگر در متن حكم هم دقت كنيد حكم را مستقيماً و به صورت قاطع به من نداده بود بلكه قيد كرده بود كه چون اكثريت فرماندهان به تو رأي داده‌اند من هم شما را به عنوان فرمانده سپاه منصوب مي‌كنم. يعني در ذهن‌ها اينگونه جا بيفتد كه ابوشريف انتخاب من نبوده بلكه خود بچه‌هاي سپاه او را انتخاب كرده‌اند.

نحوه ارتباط و هماهنگي شما با بني‌صدر چگونه بود؟
امام، بني‌صدر را به عنوان فرمانده كل قوا انتخاب كرده بود. من چندين مرتبه خدمت امام رسيدم و درخصوص همكاري با بني‌صدر از ايشان راهنمايي خواستم. حتي نظر مخالف بچه‌هاي سپاه نسبت به بني‌صدر را هم صريحاً به امام گفتم. امام به طور قاطع و در برخي موارد با تندي مي‌فرمودند: من در امور دخالت نمي‌كنم و فرمانده كل قوا را تعيين كرده‌ام، شرايط مملكت حساس است و شما موظفيد با بني‌صدر هماهنگ باشيد و از دستورات وي تبعيت كنيد. حتي در خرداد 1359 پيام مهمي صادر كردند و در آن اينگونه تأكيد شده بود كه: اطاعت از فرمانده كل قوا كه نماينده اينجانب است از وظايف شرعي و اسلامي شما و همه قواي مسلح است.

شايد يك مقداري از حساسيت‌ها روي شما به خاطر موضوع بني‌صدر بوده است؟
موضوع بني‌صدر بهانه بود. در اولين دوره انتخابات رياست جمهوري رأي من آقاي جلال‌الدين فارسي بود. اما پس از آنكه ايشان بنابه دلايلي از دور رقابت‌ها كنار رفتند حزب جمهوري اسلامي هم با فرصت كمي كه داشت، آقاي دكتر حبيبي را جايگزين كردند. متأسفانه مردم شناختي از ايشان نداشتند و شانسي براي پيروزي نداشت. در مقابل اشخاصي ديگر مثل: دريادار مدني هم تبليغات گسترده‌اي در سراسر كشور كرده بود و احتمال اينكه رأي بياورد وجود داشت. ما انتخاب افرادي نظير مدني را تهديدي براي سپاه كه حافظ اصلي انقلاب بود مي‌دانستيم و اين احساس وجود داشت كه از ميان افرادي كه رأي قابل توجهي داشتند ضرر بني‌صدر كمتر است و به همين خاطر خيلي از روحانيون سرشناس و چهره‌هاي مطرح انقلاب و حتي نزديكان امام هم به بني‌صدر رأي دادند.

شما پس از كناره‌گيري و استعفا از فرماندهي سپاه چه مسئوليتي داشتيد؟
پس از استعفا از فرماندهي كل سپاه به غرب كشور رفتم و رئيس ستاد جنگي غرب كشور بودم. در جلسات شورايعالي دفاع تصميم گرفته شد كه براي هماهنگي بيشتر بين نيروهاي مسلح در غرب يك نفر به عنوان نماينده شورايعالي انتخاب شود كه من را انتخاب كردند اما بني‌صدر براي اينكه من نماينده تام‌الاختيار شورا در غرب نباشم سرهنگ عطاريان را هم به حكم اضافه كرد يعني در اينجا هم يك حكم لقي براي من صادر كرد. البته بعداً مشخص شد كه عطاريان توده‌اي بوده و محاكمه و اعدام شد.
ما در غرب پيشروي‌هاي خوبي داشتيم و جبهه‌هاي غرب وضعيت مناسبي داشت اما من متوجه شدم كه در تخصيص تجهيزات و بودجه نسبت به مناطق عملياتي غرب كوتاهي مي‌شود و پشتيباني لازم صورت نمي‌گيرد. آمدم به تهران و به جلسه شورايعالي دفاع رفتم و اعتراض كردم كه چرا حقوق نيروهاي بسيج را قطع كرده‌ايد؟
در آن جلسه برخي افراد از جمله بني‌صدر به من گفتند: تو مي‌خواهي با توفيقاتي كه در مناطق عملياتي غرب به دست مي‌آيد قهرمان بشي؟! يعني به تصور اينكه مثلاً من قهرمان نشوم حقوق بچه‌هاي بسيج را هم پرداخت نمي‌كردند! رفتم خدمت شهيد رجايي و موضوع را با ايشان در ميان گذاشتم و از ايشان كمك خواستم. ايشان از اختيارات خودشان استفاده كردند و حقوق يك ماه نيروهاي بسيج را به من پرداخت كردند. اما چون پس از آن باز هم حمايت‌هاي لازم و ضروري صورت نگرفت من از مسئوليت‌هايم در غرب استعفا دادم تا حداقل با نبودن من كارها بهتر پيش برود.

ظاهراً شهيد رجايي شما را هم به عنوان وزير پيشنهادي امور خارجه به بني‌صدر معرفي كرده بود؟
بله شهيد رجايي در آبان 1359 طي نامه‌اي من را به عنوان يكي از نامزدهاي وزارت امور خارجه به بني‌صدر معرفي كرده بود كه بني‌صدر با اين پيشنهاد مخالفت كرده بود تا من به دولت شهيد رجايي راه پيدا نكنم.

چطور شد كه به وزارت امور خارجه رفتيد؟
بعد از اين اتفاقات من تصميم گرفته بودم به شغل اصلي‌ام كه معلمي و كارهاي آموزشي بود برگردم. مسئولان نظام گفتند معلمي براي شما خوب نيست و تو با اين سوابقي كه در انقلاب و سپاه داشته‌اي نبايد به سراغ تدريس بروي چون اين براي نظام پسنديده نيست. گفتند بايد يك كاري را قبول كني و به من پيشنهاد دادند كه به عنوان سفير به پاكستان بروم. من قبول نكردم چون پس از زندگي پرفراز و نشيبي كه ما در انقلاب و سپاه و جنگ و... داشتيم يك دفعه رفتن به يك سفارتخانه و محصور شدن در يك زندگي اداري و ديپلماتيك برايم سخت و غيرقابل پذيرش بود. وقتي فشارها زياد شد رفتم خدمت امام و كسب تكليف كردم. به ايشان عرض كردم مايل نيستم به سفارت بروم. امام فرمودند: اين مسئوليت را قبول كن اشكالي ندارد من هم پس از آگاهي از نظر ايشان به وزارت امور خارجه رفتم و به عنوان سفير به پاكستان اعزام شدم. سه سال در اين مسئوليت خدمت كردم و پس از پايان مأموريتم به ايران بازگشتم و به دليل آنكه با مرخصي استعلاجي‌ام موافقت نكردند، نوشته شد كه بازنشسته شود.

از آن پس تاكنون به شايعاتي كه هر از چند گاهي پيرامون‌تان منتشر شده است واكنشي نشان نداده‌ايد و به نوعي سكوت اختيار كرده‌ايد، چرا؟
چون شايعات هيچگاه تمامي ندارد و من هم فرصت پاسخگويي به مطالبي كه افراد با انگيزه مشخصي آنها را توليد و منتشر مي‌كنند ندارم و مشغول شدن به اين امور را بي‌فايده و باعث ضايع شدن عمر مي‌دانم.

به عنوان نمونه مي‌توانيد به يكي از آخرين آنها كه خودتان هم شنيده‌ايد اشاره كنيد؟
مدتي پيش به برخي از مسئولين كشور و علماي قم گفته بودند كه: ملامحمد عمر (رهبر طالبان) كه چهره او را كسي نديده است همان ابوشريف خودمان است و در رسانه‌ها ظاهر نمي‌شود تا لو نرود!!!

حتي مي‌گفتند كه شما پناهنده شده‌ايد؟
بله، اين را از اول حضور ما در سپاه هم مي‌گفتند، هنوز هم مي‌گويند. حتي زماني كه فرمانده عمليات غرب بودم در جبهه‌ها شايع كرده بودند كه فلاني به عراق پناهنده شده تا بتوانند فرماندهي عمليات غرب را بي‌اعتبار كنند. متأسفانه متوجه نبودند كه اين كار فقط باعث تخريب من نمي‌شود بلكه روحيه نيروهاي سپاه و بسيج كه در شرايط حساس مشغول دفاع از انقلاب وكشور بودند را تضعيف مي‌كرد و اين كار خيانت بود.

شايعه‌سازي‌ها توسط چه كساني صورت مي‌گرفت؟
توسط گروه‌ها و باندهاي سياسي كه مي‌خواستند براي حفظ منافع گروهي‌شان ديگران را تخريب كنند و با كنار زدن ديگران از صحنه سياسي به اهدافشان برسند.

با توجه به حضور كوتاه‌مدت شما در وزارت امور خارجه و عرصه ديپلماسي كشور، كارنامه سياست خارجي جمهوري اسلامي در اين سي‌سال را چگونه ارزيابي مي‌كنيد؟
پاسخگويي به اين سؤال نيازمند جمع‌هاي محدود كارشناسي است و به اين شكل عمومي شايد به صلاح نباشدكه نقاط قوت و ضعف سياست خارجي بررسي و بازگو شود. ضمن آنكه من هم در شرايطي نيستم كه به اين پرسش بتوانم پاسخ بدهم. كساني كه سكاندار دستگاه ديپلماسي كشور بودند بهتر مي‌توانند ارزيابي دقيقي داشته باشند. خداوند در سوره نساء آيه 83 مي‌فرمايد: و اذا جاء هم امر من الامن اوالخوف اذاعوا به ولو ردوه الي الرسول والي اولي الامر منهم لعلمه الذين يستنبطونه منهم ولولافضل الله عليكم و رحمته لاتبعتم الشيطان الاقليلا. خلاصه ترجمه آيه اين است كه: در جامعه اموري كه مربوط به امنيت جامعه و تضعيف روحيه مؤمنين مي‌شود نبايد شايع شود بلكه اين امور را بايد با رسول خدا و يا اولي‌الامر و رهبري جامعه در ميان گذاشت. براساس نص صريح قرآن تمام افراد جامعه موظفند از اظهار مطالب و اسراري كه موجب تضعيف روحيه مردم مي‌شود و امنيت جامعه را به خطر مي‌اندازد خودداري نمايند تا از خطرات احتمالي از طرف دشمنان نظام جلوگيري شود.

نام: بی نام   تاریخ: ۱۶ تير ۱۳۹۰
اين مصاحبه خيلي ناقص، مبهم و ابتر است. ضمن اينكه به نظر ميرسد سؤالات مطروحه از پيش تعيين شده و كليشه ايست.بهتر بود مطالب فوق به صورت زندگينامه اجمالي به انضمام وضعيت كنوني وي تنظيم ميشد.


نام(اختیاری):
ایمیل(اختیاری):
عدد مقابل را در کادر وارد کنید:
متن:

کانال تلگرام مفیدنیوز
کلیه حقوق محفوظ است. نقل مطالب با ذکر منبع بلامانع ميباشد.