ماده 28 قانون انتخابات مجلس شورای اسلامی در میان شرایط نامزدهای انتخاباتی هنگام ثبت نام به دو نکته بسیار مهم و اساسی اشاره کرده است: «اعتقاد و التزام عملی به اسلام و نظام مقدس جمهوری اسلامی ایران» و «ابراز وفاداری به قانون اساسی و اصل مترقی ولایت مطلقه فقیه». این شروطی است که برای تأیید صلاحیت انتخاب شوندگان اعم از اصولگرا و اصلاحطلب، چپ و راست و مستقل و... لازم و ضروری است، بنابراین برخی از کاندیداهای احتمالی در نهمین انتخابات مجلس برای آنکه با عدم تأیید صلاحیت مواجه نشوند، باید از هم اکنون به فکر تصحیح مواضع خود و رفع دوگانگیهای سیاسی باشند؛ نه در فکر غوغاسالاری و هیاهوی هیجان برانگیز پس از رد صلاحیت.
اقتدار و افول اصلاحات
گفتمان غالب اصلاحات از سالهای گذشته تاکنون آمیخته با دوگانگیهای سیاسی بوده است و گرچه اعتقادات عدهای از اصلاحطلبان هم بر پایه موازین و اصول نظام جمهوری اسلامی بوده است، اما گهگاه از زمان اقتدار اصلاحات تا زمان افول، صداها و شعارهایی از آن جبهه بلند میشد که یادآوری برخی از آن موارد ثابت کننده این ادعاست که با وجود تأکید اصلاحطلبان بر پایبندی به نظام جمهوری اسلامی و ارکان آن، ولی گفتمان غالب اصلاحات دچار نوعی دوگانگی سیاسی است. بنابراین سؤالی پیش میآید که در شرایط فعلی با نزدیک شدن به زمان نهمین انتخابات مجلس شورای اسلامی، نگاه اصلاحطلبان به شرایط مربوط به ماده 28 قانون انتخابات مجلس چیست؟ و دیگر اینکه آیا عملکرد آنان در گذشته، پایبندی شان به آن اصول را نشان میدهد یا خیر؟
۱- عاقبت جمهوری اسلامی در دایره تصورات اصلاحطلبی
اصلاحطلبان در زمان اقتدار خود تأکید کرده بودند که در چارچوب نظام اسلامی به برقراری جامعه مدنی، قانون مداری و اداره جامعه خواهند پرداخت اما غالب شدن تفکرات تجدیدنظرطلبان در میان آنان به تدریج باعث فاصلهگیری از این وادی و نگاه تردیدآمیزشان به مبانی فکری و ارزشهای اصلی نظام جمهوری اسلامی شد. شاید اولین تحرکات در این زمینه به اظهارات عباس عبدی از فعالان مطبوعاتی اصلاحطلبان بازگردد که گفته بود:«انقلاب اسلامی، متأثر از الگوی حکومت شوروی سابق است و سرانجام هر دو آنها یکسان خواهد بود» (روزنامه ایران/20 شهریور 77)
این اظهارات در حالی از سوی عباس عبدی مطرح شد که جریان اصلاحات خود را همواره جریان خط امامی معرفی کرده و بر پافشاری بر اصول انقلاب اسلامی که اندیشههای حضرت امام خمینی(ره) شکل دهنده اصلی آن بود تأکید داشتند. اما عمق دگردیسی فکری ایدئولوژیکی آنان چنان بود که فرازهایی از وصیت نامه امام(ره) را فراموش کرده بودند که تصریح داشتند:«نباید شک کرد که انقلاب اسلامی ایران از همه انقلابهای دیگر جدا است. هم در پیدایش هم در کیفیت مبارزه و هم در انگیزه انقلاب و قیام.»
اظهارات دیگری از اصلاحطلبان نشان میدهد که آنان چگونه اولین پروسه مورد تأکید خود را به مسلخ دگردیسی فرستادند. آنچنان که برخی دیگر از آنان در اظهاراتی معتقد بودند: 1- «امروز برخی صحبتهای امام پس از گذشت یک دهه با توجه به مسائل روز و موقعیت کشور، دیگر قابل اعتماد نیست.» (اکبر گنجی: روزنامه خرداد/2 تیر 78) 2- «انقلاب اسلامی به مرحله پایانی خود رسیده است و آقای خاتمی به مثابه یک تجدیدنظرطلب در این مرحله ظهور پیدا کرده است.» (عصر آزادگان/18 فروردین 79) 3- «دشمنی تمام دنیا با ما، انبوه مشکلات اقتصادی جوانان و بیکاری، ثمره سالهای شعارند و تو خالی و پیش افتاده دوران انقلاب است.» (هفتهنامه پیام هاجر/25 آبان 78) و. . .
۲- التزام به حکومت دینی و مشروعیت ولی فقیه
در دهه سوم انقلاب و با به قدرت رسیدن اصلاحطلبان، فلسفه سیاسی انقلاب اسلامی، حکومت دینی و ولایت فقیه مورد هجوم عناصر مختلف این جریان قرار گرفت.
اصلاحطلبان بر این باور بودند که برای رسیدن به هدف نهایی خود باید محورهایی را مورد تهاجم قرار بدهند که در بقای انقلاب اسلامی نقش تاثیرگذاری دارند. بخشی از تلاشهای این جریان در خصوص هجمه به حکومت دینی و ولایت فقیه به این شرح میباشد:
الف- حکومت دینی:
- «فقه شیعه درهمه زمان، غیر قابل اجراست و حکومت دینی نمیتواند به معنای اجرای احکام شریعت باشد. در این زمان تحول بنیادین در مبانی فقهی و کنار نهادن مبانی اجتهاد امری ضروری است»(هفته نامه پیام هاجر/5 آبان78)
- «چون دین و سیاست از هم جدا هستند، حکومت دینی هم غلط است» (هفته نامه پیام هاجر/20 تیر 79)
- «فقیه به انتخاب مردم، مشروعیت حکومت پیدا میکند و پس از انتخاب هم وکیل مردم است نه ولی مردم»(محسن کدیور/ روزنامه صبح امروز/20 فروردین 77)
ب- ولایت فقیه:
- «قرار دادن اعتقاد به ولایت فقیه در کنار اعتقاد به اسلام، شرک محسوب میشود»(روزنامه صبح امروز/7 اردیبهشت 79)
- «ولایت منحصر در شخص نبی اکرم است و با رفتن او نیز ولایت خاتمه مییابد. او خاتم نبوت و ولایت بود.» (ماهنامه کیان/بهمن 77)
- «حکومت ولایی همان دیکتاتوری صالحان و حاکمیت استبداد و اما با رنگ و لعاب شرعی است.» (روزنامه خرداد/12 مهرماه 77)
- «تفکر ولایت فقیه با نظام حزبی و تفکر شوراها و آزادی مطبوعات درتضاد است.» (روزنامه عصر آزادگان/15 فروردین 79)
ورود ممنوع در مسیر ورود به انتخابات
اکنون شاید بتوان به سؤالی که در ابتدا پرسیده شد، پاسخ داد و دریافت که عملکرد برخی از اصلاحطلبان در گذشته نشان از گفتمان غالبی دارد که حاکی از تعدی اصلاحات به نظام جمهوری اسلامی و عدم وفاداریشان به ولایت فقیه است. بنابراین آن دسته از اصلاحطلبانی که سابقهشان طی سالهای گذشته برای همه روشن و مبرهن شده است دیگر جایی برای حضور در عرصه انتخابات برای خود باقی نگذاشتهاند.
اینک با چنین شرایطی طبیعی است که نه مردم و نه قانون رغبتی به ورود این افراد به عرصه انتخابات نشان نمیدهند و حتی از ورود آنان به این عرصه مهم جلوگیری مینمایند؛ افرادی که حتی در شرایط فتنه 88 و حوادث پس از آن نیز کارنامه نیکی ندارند و همواره آب به آسیاب دشمن ریختهاند.
حال گرچه احتمال هیاهوی سیاسی این افراد در ایام انتخابات میرود اما قدرت درک سیاسی مردم به این سطح رسیده است که در هیچ یک از نظامهای سیاسی به افراد برانداز و مخل امنیت ملی اجازه ورود به انتخابات و پذیرش مسئولیتهای خطیر داده نمیشود.