آرشیو نسخه های rss پیوندها تماس با ما درباره ما
مفیدنیوز
اَللّهُمَّ كُنْ لِوَلِيِّكَ الْحُجَّةِ بْنِ الْحَسَنِ صَلَواتُكَ عَلَيْهِ وَعَلى آبائِهِ في هذِهِ السّاعَةِ وَفي كُلِّ ساعَةٍ وَلِيّاً وَحافِظاً وَقائِداً وَناصِراً وَدَليلاً وَعَيْناً حَتّى تُسْكِنَهُ أَرْضَكَ طَوْعاً وَتُمَتِّعَهُ فيها طَويلا                                                                           
صفحه اصلی | سیاسی | اجتماعی | فضای مجازی | اقتصادی | فرهنگ و هنر | معارف اسلامی | حماسه و مقاوت | ورزشی | بین الملل | علم و فناوری | تاریخ پنجشنبه ۶ ارديبهشت ۱۴۰۳ rss
نسخه چاپی ارسال
دفتر مقام معظم رهبری
پایگاه اطلاع رسانی حضرت آیت الله نوری همدانی
پایگاه اطلاع رسانی آثار حضرت آیت الله مصباح یزدی
سایت اینترنتی حجه الاسلام والمسلمین جاودان
استاد قاسمیان
حجت الاسلام آقاتهرانی
پاتوق كتاب
شناخت رهبری
عصر شیعه
پایگاه وبلاگ نویسان ارزشی
صدای شیعه
عمارنامه
شبکه خبری قم
عراق، چگونه از اشغال خارج شد؟

عراق، چگونه از اشغال خارج شد؟


سعدالله زارعي


خروج نظاميان آمريكايي از عراق يك انتخاب نيست. سوت و كور بودن مراسم خروج آنان و در عين حال ابراز خوشحالي مقامات و مردم عراق از اين خروج نشان داد كه آمريكا عليرغم ميل خود و در شرايطي كه احساس پيروزي ندارد، سرزميني اشغال شده را به مردمش سپرده است. باراك اوباما براي اينكه تا حدي از احساس غبن حدود 170هزار نظامي كه در مارس 2003- آخر اسفند 81- براي تبديل عراق به پلكان استقرار «نظم نوين جهاني» راهي اين كشور شده بودند، بكاهد، در اجتماع نظاميان گفت: «گاهي خارج شدن از يك كشور از ورود به آن اهميت بيشتري دارد»!
آمريكا در روز 19 مارس 2003- 29 اسفند 81- با فرمان رئيس جمهور، 170 هزار نيروي نظامي و حدود 120 هزار نيروي اطلاعاتي را به عراق گسيل كرد. فرماندهي نيروهاي آمريكايي از اوايل ارديبهشت 82 به ژنرال «جي گارنر» سپرده شد. گارنر يكي از مقامات اصلي تيم بوش بود و ارتباط بسيار نزديكي با دونالد رامسفلد، پل ولفوويتز، ديك چني و فرماندهان ارشد ارتش آمريكا داشت.
جي گارنر و تيم او از ابتدا با شريك كردن ديگران در اداره عراق مخالف بودند از اين رو «كالين پاول» وزير خارجه دولت اول بوش، در ارديبهشت ماه 82 يعني زماني كه گارنر رسما اداره عراق را بدست گرفت با صراحت گفت: «چني و ديگر مقام هاي ارشد كاخ سفيد و پنتاگون معتقدند بدون نقش سازمان ملل بايد بهره وافي را از عنوان «آزادسازان عراق» ببرند و جي گارنر آنها در اين راستاست.» گاردين در همان زمان نوشت: جي گارنر با شعار «قطع كامل هرگونه هماهنگي با سازمان ملل» وارد عراق شده است. اين روزنامه انگليسي در آن زمان با اشاره به روحيه متكبرانه و خودمحورانه گارنر نوشت: «نمي دانيم او را چه بناميم، رئيس جمهور يا نايب السلطنه، والي يا چيز ديگري.» از سوي ديگر نگاه به سوابق گارنر مي گويد، آمريكا عنصري بسيار باتجربه و وارد به امور عراق را به اين كشور گسيل كرده بود. گارنر در دوره رونالد ريگان رئيس حساس ترين پروژه امنيتي نظامي آمريكا- جنگ ستارگان- بود و زير نظر رامسفلد معاون وزير دفاع فعاليت مي كرد و در سال 1372 معاون سلشكسويلي رئيس ستاد مشترك آمريكا و بطور كلي از 1352 تا پايان خدمتش در سال 1374 در رده فرماندهان موثر بود و فرماندهي دفاع موشكي آمريكا در دهه 1370 نشان دهنده موقعيت ويژه اوست.
گارنر وقتي فرماندهي عراق را از ژنرال «تامي فرانكس» تحويل گرفت برخلاف اظهارات فرانكس، اعلام كرد كه هيچ پاياني را نمي توان براي حضور نظامي آمريكا در عراق تصور كرد.
او در پاسخ به خبرنگار بي بي سي اشغال دائمي عراق را با اين واژگان توجيه كرد:«عراق هرگز نخواهد توانست نيروهاي نظامي اي ترتيب دهد كه با توان نظامي ايران برابري كند براي همين آمريكا نبايد عراق را تنها بگذارد و با اين كار مانع برهم خوردن توازن در منطقه شود.»
گارنر نزديك به شش ماه فرماندهي نيروهاي آمريكايي را در دست داشت ولي در ميانه راه ناچار شد تسليم اين واقعيت شود كه نمي توان كشوري مسلمان را اشغال كرد و از خشم آنان در امان بود. او حدود سه ماه پس از روي كار آمدن با فشار عراقي ها گروهي 37 نفره را ذيل عنوان اعضاي «مجلس حكم» (شوراي حكومتي) به رسميت شناخت و آرام آرام به آنچه اين گروه دنبال مي كردند، تن داد. شش ماه بعد زماني كه پل بريمر روي كار آمد سرعت حركت عراقي ها به سمت خلع يد آمريكا از مناصب، مراكز و موضوعات تشديد شد اما در اين ميان يك سؤال مهم وجود دارد: جي گارنر كه با آن تبختر وارد عراق شد چگونه به مجلس حكم تن داد و جانشينان او چگونه تسليم پروسه اي شدند كه به سرعت از قدرت آمريكا در مديريت تحولات كاست و به قدرت مخالفان آمريكا افزود؛ البته به اين سؤال بارها توسط مراكز مختلف غرب پاسخ داده شده و در جهان اسلام نيز به اين سؤال پاسخ هاي فراواني داده شده و جالب اين است كه اين سؤال بيش از سؤال مربوط به چرايي اشغال عراق توسط آمريكا مورد بحث قرار گرفته است. تقريبا هيچكس ترديد نكرده است كه در اين ماجرا، «ايران» نقش ممتازي را ايفا كرده است. اما چه نقشي؟
گارنر با اين عبارت از اشغال دائمي عراق حرف مي زد: «عراقي ها خود نمي توانند...» ايران با اين عبارت، عراق را از اشغال آمريكا خارج كرد: «عراقي ها خود مي توانند...» روزي كه نيروهاي نظامي آمريكا پل ورودي بغداد را به تسخير خود درآوردند- يعني 19 فروردين 82- ايران به نيروهاي داراي تشكل عراقي- اعم از شيعيان، كردها و سني ها- گفت وقت آن است كه مسئوليت تاريخي خود را درباره كشورتان ايفا نمائيد. اين نيروها كه سازمان يافته ترين نيروهاي عراقي و بعضي در درون و بعضي در بيرون عراق بودند وارد ميدان شدند و در استانها اداره امور مردم را بدست گرفتند و در وقت شكل گيري «مجلس حكم» نقش اصلي را در شكل دهي به اولين نهاد حقوقي عراقي ايفا كردند و در شرايطي كه اشغالگران با درگيري هايي مواجه بودند، اين ها با در دست داشتن اداره استانداري ها و فرمانداري ها عملا بر امور عراق مسلط شدند.
كار مهم ديگر ايران رفع اختلافات عراقي ها با همديگر بود. آمريكا به اختلافات عراقي ها كه كم هم نبود، به چشم بزرگترين فرصت مي نگريستند اما در نقطه مقابل آن، ايران وحدت عراقي ها را به عنوان يك هدف استراتژيك مد نظر قرار داد. ايران ابتدا شيعه ها كه هر بخش از آنان تحت يك عنوان سياسي و قومي فعاليت مي كردند و خصومت هاي قديمي ميان آنان وجود داشت و درگيري هايي را سبب شده بود را در كنار هم نشاند و از آنان يك شوراي رهبري و داوري پديد آورد و در نهايت دست همه آنان را در دست مرجعيت شيعه- حضرت آيت الله سيستاني دامت بركاته- قرار داد. در اين ميان سه بار ميان شيعيان- دوبار ميان گروهي از مجلس اعلي و گروهي از صدري ها و يك بار ميان دولت مالكي و صدري ها درگيري هايي پديد آمد و به كشته شدن دهها نفر از شيعيان منجر شد ولي در نهايت با پادرمياني جمهوري اسلامي به اين درگيري ها خاتمه داده شد و از شيعيان «ائتلاف يكپارچه عراق» پديد آمد كه از دل آن قانون اساسي جديد و دولت دائمي پديد آمد. پس از آن، ايران اختلافات شيعيان و كردها را حل كرد و بر اختلافات ميان سني ها و دو گروه شيعه و كرد فايق آمد و آنان را با يكديگر همگرا كرد. در نهايت از دل اين همگرايي ساختار فعلي عراق پديد آمد و اينك 7 سال از زمان استقرار نظم جديد سياسي در عراق مي گذرد.
ايران با پشتيباني از عراقي ها توانست قرارداد خروج از عراق را به آمريكا تحميل گرداند. اين قرارداد در اواخر سال 1385 ميان بوش و مالكي به امضا رسيد و براساس آن دولت آمريكا متعهد شد كه تا پايان سال 2011 همه نيروهاي خود را از عراق خارج كرده و به مرور مراكز نظامي امنيتي را به دولت عراق واگذار نمايد.
كمك مهم ديگر ايران، دفاع از دولت قانوني عراق در مقابل تلاش هاي تخريبي رژيم هاي عربستان، اردن، كويت و... بود. اين كشورها همه توان خود را براي از بين بردن نظم جديد سياسي عراق بسيج كردند و هدف آنان سيطره بر عراق و مخالفت با همگرايي ميان بغداد و تهران بود. ايران در طول اين مدت با باز كردن راه عبور عراق از طريق شكل دهي به يك ائتلاف منطقه اي به نفع عراق و بخصوص حل مسايل بغداد- دمشق و بغداد- آنكارا موقعيت منطقه اي عراق را تثبيت كرد و همزمان با كمك بخش خصوصي خود تلاش كرد تا پايه هاي اقتصادي و تجاري عراق جديد را محكم گرداند.
همزمان با اين مسئله عراقي ها توانستند به نيروهاي امنيتي، اطلاعاتي و نظامي خود سروسامان داده و اداره امور امنيتي خويش را بعهده بگيرند البته در اين ميان نيروهاي اشغالگر به همراه رژيم هاي عرب منطقه تلاش كرده اند كه با تقويت تروريزم، راهي براي بي ثبات كردن دولت و استفاده از شرايط اين بي ثباتي پيدا كنند اما عليرغم خسارت هايي كه وارد كرده اند، موفقيت آميز نبوده است.
ترديدي در اين نيست كه خروج نظامي آمريكا از عراق محصول عملكرد ساختار جديد در عراق است اما اين ساختار بدون حمايت ويژه ايران نمي توانست در عراق شكل بگيرد و آمريكايي ها همان گونه كه بارها اعلام كرده اند، براي بر هم زدن اين ساختار وارد عمل شده اند و اين ورود گاهي در بالاترين سطح- موضع اوباما در روز 16 اسفند 1387كه روز انتخابات اخير عراق بود از اين جمله است او گفت: با اين انتخابات ساختار عراق تغيير مي كند- و گاهي با تهديدات صريح نظامي- نظير تهديد مالكي به كودتا از سوي فرمانده نظامي آمريكا در سال 1388- بود. عراق بدون كمك ايران قادر به مقاومت در برابر آمريكا نبود اختلاف ميان گروه هاي عراقي از جمله اختلافات گروه هاي شيعه كه انتخاب دولت دوم مالكي را حدود شش ماه با تأخير مواجه كرد، براي فروپاشي نظم جديد سياسي عراق كفايت مي كرد ولي اين ساختار ماند و وحدت عراقي ها هر بار بازسازي شد و امروز روزي است كه «حسين الاسد» يك فرمانده عراقي چشم در چشم فرمانده نظامي آمريكا در پايگاه نظامي شهر ناصريه مي اندازد و مي گويد: «من با افتخار خبر تحويل آخرين پايگاه ارتش آمريكا به ملت عراق را اعلام مي كنم و مي گويم ما امروز آخرين صفحه اشغال را ورق مي زنيم.»
آمريكا همزمان با خروج از عراق فشار رواني زيادي را متوجه ايران كرده است. سخن وزير جنگ آمريكا مبني بر ادامه فعاليت جاسوسي هوايي عليه ايران و اظهارات مبتني بر تشديد تحريم ها عليه ايران و قطار كردن مخالفان اروپايي و منطقه اي ايران براي اظهار نكته اي كه نشان دهد ايران يك تهديد فراگير و مخالفت با آن هم فراگير است به اين دليل صورت مي گيرد كه آمريكا خود را با بزرگترين مشكل خويش از 1945 تاكنون مواجه مي بيند. آمريكا هيچگاه به خاطر اتحاد جماهير شوروي و بلوك شرق ناچار به ترك نقطه اي نشده است و حداكثر اتفاقي كه در آن دوران 45 ساله افتاد توافق طرفين بر سر تخليه توامان دو نقطه بود- نمونه مشاجرات 1962 ميان شوروي و آمريكا بر سر كوبا كه به تخليه توامان موشك هاي بالستيك شوروي از كوبا و موشك هاي بالستيك آمريكا از تركيه منجر شد. اما اين بار بدون گرفتن امتياز و در شرايطي كه رژيم هاي همگرا با او در شمال آفريقا در آستانه همگرايي با ايران قرار گرفته اند، ناچار است عراق را به مردم مسلمان عراق واگذار كند.



نام(اختیاری):
ایمیل(اختیاری):
عدد مقابل را در کادر وارد کنید:
متن:

کانال تلگرام مفیدنیوز
کلیه حقوق محفوظ است. نقل مطالب با ذکر منبع بلامانع ميباشد.