آرشیو نسخه های rss پیوندها تماس با ما درباره ما
مفیدنیوز
اَللّهُمَّ كُنْ لِوَلِيِّكَ الْحُجَّةِ بْنِ الْحَسَنِ صَلَواتُكَ عَلَيْهِ وَعَلى آبائِهِ في هذِهِ السّاعَةِ وَفي كُلِّ ساعَةٍ وَلِيّاً وَحافِظاً وَقائِداً وَناصِراً وَدَليلاً وَعَيْناً حَتّى تُسْكِنَهُ أَرْضَكَ طَوْعاً وَتُمَتِّعَهُ فيها طَويلا                                                                           
صفحه اصلی | سیاسی | اجتماعی | فضای مجازی | اقتصادی | فرهنگ و هنر | معارف اسلامی | حماسه و مقاوت | ورزشی | بین الملل | علم و فناوری | تاریخ جمعه ۳۱ فروردين ۱۴۰۳ rss
نسخه چاپی ارسال
دفتر مقام معظم رهبری
پایگاه اطلاع رسانی حضرت آیت الله نوری همدانی
پایگاه اطلاع رسانی آثار حضرت آیت الله مصباح یزدی
سایت اینترنتی حجه الاسلام والمسلمین جاودان
استاد قاسمیان
حجت الاسلام آقاتهرانی
پاتوق كتاب
شناخت رهبری
عصر شیعه
پایگاه وبلاگ نویسان ارزشی
صدای شیعه
عمارنامه
شبکه خبری قم
اسلام سياسي بازگشته است

اسلام سياسي بازگشته است


مهدي محمدي


اگر فقط به ظاهر قضايا نگاه كنيم، به نظر مي رسد كه فرايند تشديد فشار عليه ايران قوت گرفته است! ولي سرعت تحولات بالا رفته و به زحمت مي توان وضع آينده را از روي وضعيت فعلي نتيجه گرفت و پيش بيني كرد. تا مدتي قبل تصور مي شد اين فقط اوضاع در خاورميانه است كه به هم ريخته و ساختارها و سازوكارهاي نظم موجود از هم پاشيده است. اما فقط زماني كوتاه لازم بود تا آشكار شود كه به هم ريختگي فعلي در واقع يك مسئله جهاني است و هيچ اختصاصي به كشورهاي خاورميانه ندارد. به تدريج صداهايي از گوشه و كنار جهان بلند شد كه شباهتي عجيب به صداي مردم خاورميانه داشت. در خاورميانه مردم عليه ديكتاتوري امثال مبارك شعار مي دادند و در سانفرانسيسكو و نيويورك عليه ديكتاتوري دلار مستقر در وال استريت. هر دو شعار عليه ديكتاتوري بود و هر دو ابرازخشم عليه آن نيروي واحدي كه پشت اين ديكتاتوري ها ايستاده است. گويي مردم در حال ادراك چيزي بودند كه تا پيش از اين هم جلوي چشم آنها بود اما جرئت نگريستن به آن را نداشتند و وقتي اين جرأت پيدا شد قصه به فهميدن و نگاه كردن محدود نماند بلكه به سرعت تبديل به نوعي الگوي عمل دستجمعي شد كه تلاش مي كرد با رساترين صداي ممكن بگويد حالا كه فهميده مشكل كجاست، تا آن را ريشه كن نكند از پاي نخواهد نشست. ممكن است اين فرايندي طولاني مدت باشد و در واقع هم همينطور خواهد بود. مناسبات فعلي يك روزه شكل نگرفته است كه يك روزه از بين برود. مسلما اقليت مسلط بر جهان كه از تداوم وضع فعلي به همه معاني ممكن سود مي برد با تمام توان در مقابل هر نوع تغييري خواهد ايستاد و تلاش خواهد كرد با چنگ و دندان سيستم فعلي را حفظ كند. آنچه مهم است در واقع زمان نيست. مهم اين است كه به قول ماركس در مانيفست كمونيست، هر آنچه تا امروز سخت و استوار به نظر مي رسيد در حال دود شدن و به هوا رفتن است. ماركس اين تعبير را براي توصيف نيروي ويران كننده مدرنيزاسيون به كار مي برد و شايد هرگز تصور نمي كرد كه روزي بتوان از تعابير او براي توصيف دود شدن و به هوا رفتن خود مدرنيته استفاده كرد.

آمريكايي ها در هفته ها و ماه هاي آغازين خيزش هاي اسلامي منطقه تلاش فراواني كردند تا اين تحليل را تثبيت كنند كه اين قيام ها فاقد هرگونه معناي ايدئولوژيك و استراتژيك مشخص است و بايد آن را صرفا به مثابه يك سلسله تحولات پرشتاب اجتماعي و اقتصادي معنا كرد. تيم امنيت ملي اوباما در راهبردي كه براي مهار انقلاب هاي منطقه تدوين كرد تمركز خود را روي 3 نقطه قرار داد: اول ، حمايت از اصلاحات و مخالفت با انقلاب؛ دوم، تلاش براي ارائه تفسيري يكسره سكولار از تحولات منطقه و سوم، جلوگيري از مدل شدن ايران به عنوان تنها كشوري كه از 30 سال پيش همان حرف هايي را مي زده كه امروز مردم خاورميانه در خيابان ها فرياد مي كنند.
آنچه برخي منابع غربي طرح مارشال نوين آمريكا در منطقه خوانده اند دقيقا با اين هدف اعلام شد كه آمريكا بتواند با استفاده از ابزارهاي اقتصادي و گرو گرفتن كمك هاي مالي، روند حركت هاي انقلابي در كشورهاي منطقه را مديريت كند. آمريكايي ها اعلام كردند كمك هايي به كشورهاي خاورميانه خواهند كرد اما اين كمك ها مشروط به آن است كه فرايند اصلاحات در اين كشورها دقيقا به همان نحوي آغاز شود و پيش برود كه آنها مي خواهند. از اعدادي در مقياس چند ميليارد دلار سخن به ميان مي آمد و اينكه آمريكا و اروپا آماده هستند تا خاورميانه را از نو بسازند.

دقيقا در ميان اين ادعاهاي بزرگ بود كه موج سنگين بحران مالي از راه رسيد. ابتدا به سراغ دلار رفت و سپس منطقه يورو را در نورديد. اقتصاد يونان به عنوان نماد تاريخي تمدن غرب در معرض فروپاشي كامل قرار گرفت و دورنماي اين موضوع پديدار شد كه اين كشور ديگر هرگز تا ابد قادر به پرداخت بدهي هاي خود به آلمان، فرانسه و ديگر كشورها نخواهد بود. اكنون تقريبا روشن شده كه اين كشورها مجبورند بدهي هاي يونان را ببخشند اما در اينجا دو مشكل هست كه كار را به بن بست رسانده است: اول اينكه عمده بدهي هاي يونان به بخش خصوصي آلمان و فرانسه است نه بخش دولتي و لذا دولت ها براي بخشيدن آن راهي ندارند جز اينكه يا اصول مالكيت فردي را زير پا بگذارند و يا خود طلب هاي بانك هاي خصوصي را بپردازند. و مشكل دوم اين است كه وعده هاي كمك مالي كه اروپا و آمريكا به كشورهاي خاورميانه داده بودند دقيقا به اندازه همان چيزي است كه براي بيرون كشيدن خود از گرداب بحران اقتصادي نياز دارند. در واقع خيلي زود معلوم شد نه آمريكا و نه اروپا ديگر در موقعيتي نيستند كه بتوانند به بذل و بخشش هايي از اين قبيل دست بزنند ضمن اينكه اصلاحات در كشورهاي مابعد انقلابي هم مطلقا آنطور كه آنها مي خواستند پيش نمي رفت.

بهار عربي تقريبا در تمامي مناطق خاورميانه به شكل گيري دو قطبي اسلام-سكولاريسم انجاميد. سكولارها مدافع وضع موجود هستند و اسلام گرايان فرايند تغيير را مديريت مي كنند. تلاش آمريكا براي جايگزين كردن اين دو قطبي با دو قطبي هاي ديگري مانند شيعه-سني يا ايراني-عربي به هيچ نتيجه اي نرسيده است. هر جاي خاورميانه را كه نگاه مي كنيد اين اسلام گرايان و سكولارها هستند كه در مقابل هم صف كشيده اند. آيا اين چيزي است كه آمريكا و اروپا بخواهند بالاي آن پولي بپردازند؟!

هرچه جلوتر مي رويم روندهاي سازنده تحولات آينده منطقه روشن تر و محدوديت هاي غرب براي ايجاد انحراف در مسير آنها شفاف تر مي شود. در يك تحليل بسيار خلاصه به نظر مي رسدروندهاي آينده حول 3 محور كلان استراتژيك شكل خواهد گرفت.

اول- بازگشت اسلام سياسي به خاورميانه. در اين ترديدي نيست كه اسلام سياسي به خاورميانه بازگشته است و اين يعني شكست تمام عيار پروژه 400 ساله سكولاريسم. غربي ها تا همين اواخر واقعا تصور مي كردند دين را براي هميشه از صحنه تصميم گيري هاي سياسي در تمام جهان حذف كرده اند و تنها سنگر فتح نشده ايران است كه آن هم خيلي دوام نخواهد آورد. اكنون آمريكايي ها به چشم مي بينند كه جبهه دينداران در حال گسترش است و هر روز خاكريزهاي جديد ساخته مي شود. ايران اكنون عمق استراتژيك اين جبهه است نه خط مقدم آن. در ليبي تنها جمله عبدالجليل كه مردم را آرام كرده و اجازه تداوم كار شوراي انتقالي را مي دهد همان است كه گفت قوانين ليبي بر مبناي شريعت اسلام نوشته خواهد شد و دولت آينده اسلامي خواهد بود. در تونس اسلام گرايان قاطعانه انتخابات را برده اند و در هر جاي ديگر خاورميانه هم كه صندوق هاي راي برپا شود خواهند برد. بدون هيچ ترديدي، به لحاظ استراتژيك خطري بزرگتر از بازگشت اسلام سياسي به صحنه منطقه براي آمريكا متصور نيست. اگر اسلام از مساجد و خانه ها خارج شود و به دورن اتاق هاي تصميم گيري وارد شود به زودي زماني خواهد رسيد كه ديگر هيچ جاي منطقه براي آمريكا امن نباشد و بين دو مفهوم منافع كشورهاي منطقه و منافع آمريكا تبايني عبور ناپذير برقرار خواهد شد.

دوم- نتيجه مستقيم آنچه در بند اول گفتيم اين است كه آمريكايي ها بايد باور كنند و از منطقه بروند. خروج آمريكا از منطقه اكنون ديگر يك مفهوم نظامي يا امنيتي نيست بلكه امري است كه ژئوپلتيك جديد منطقه آن را به آمريكا تحميل خواهد كرد. آمريكا ديگر نه توان مالي اداره يك امپراتوري نظامي در سراسر جهان را دارد، نه توانايي نظامي و لجستيكي آن را و نه پشتوانه اجتماعي كه آن را حمايت كند. آمريكايي ها مجبورند دوراني از بازگشت به داخل را تجربه كنند و با بحران هايي كه هميشه از آنها گريخته اند روبرو شوند. درست است كه به دليل تهي شدن مسيحيت از بن مايه هاي ايدئولوژيك در اثر فرايند رفورم ديني، اين دين فعلا در موقعيتي نيست كه پشتوانه ايدئولوژيك لازم براي جنبش هاي اجتماعي در اروپا و آمريكا را فراهم كند ولي در اين ترديدي نيست كه انقلاب بالاخره ايدئولوژي خود را خواهد يافت. مسئله فروپاشي دنياي مدرن اكنون فقط مسئله زمان است. هر نوع تجديد نظر اساسي در اين سيستم با مقاومت مافياي صهيونيستي اداره كننده آن مواجه خواهد شد و عدم تجديد نظر هم فرو رفتن در مهلكه نابودي را تسريع خواهد كرد. اكنون آمريكا در حال خروج از افغانستان و عراق است. همه در كاخ سفيد مي دانند كه براي اين رفتن بازگشتي در كار نيست. مقطع فعلي در خاورميانه مقطعي است كه آمريكا در آن بيش از هر وقت ديگر نياز به حضور در قلب تحولات دارد اما طنز تاريخ اين است كه دقيقا در همين مقطع آمريكا توانايي خود براي حضور مستقيم در منطقه را بالكل از دست داده است و صرفا تلاش مي كند تا بتواند با تشديد فشار بر ايران، بر سر آينده سياسي منطقه با آن به تفاهمي برسد.

سوم- و مهم تر از همه اينكه آمريكايي ها خوب مي دانند الگوي ايران به معناي قرار دادن دين در متن اداره جامعه و ايستادگي در مقابل سلطه غرب در حال تكثير است بي آنكه ضرورتي به در ميان بودن نام ايران باشد. وقتي ايران را به عنوان يك مدل در نظر بگيريم آنوقت از تمام ويژگي هاي محلي خود پيراسته شده و در هيئت يك امر ناب ظاهر مي شود. ايران اكنون نيازي ندارد كه خود را رهبر منطقه بخواند يا براي رسيدن به چنين جايگاهي تلاش كند. در مفهوم رهبري نوعي معناي عملياتي خفته است كه در مورد رابطه ايران و كشورهاي منطقه مصداق ندارد. ايران در حال تبديل شدن به نوعي مدل است كه رونوشت هاي محلي از آن خود به خود تكثير مي شود. گذشته ايران در حال تبديل شدن به آينده كشورهاي منطقه است و انكار اين موضوع از سوي آمريكا در حالي كه ملت هاي منطقه راه خود را مي روند هيچ چيز را عوض نخواهد كرد.

منبع: کیهان



نام(اختیاری):
ایمیل(اختیاری):
عدد مقابل را در کادر وارد کنید:
متن:

کانال تلگرام مفیدنیوز
کلیه حقوق محفوظ است. نقل مطالب با ذکر منبع بلامانع ميباشد.