حكايت فلسطين داستان جنايت و خيانت

الله كرم مشتاقي
«به اين يهوديان وقيح بگو؛ من حاضر نيستم داغ ننگ فروختن بيت المقدس شريف به آنان و خيانت به امانت مسلمانان را در تاريخ به پيشاني داشته باشم. بدهكار بودن براي يك كشور ننگ نيست چرا كه كشوري مثل فرانسه نيز بدهي دارد. بهتر است يهوديان پولهايشان را براي خودشان نگه دارند، دولت عثماني حاضر نيست در دژهايي كه با پول دشمنان اسلام ساخته مي شود از خود محافظت كند. به آنان بگو كه از قلمرو عثماني خارج شوند و از اين پس به هيچ وجه سعي نكنند با من ملاقات كنند و يا به اينجا بيايند. آقاي هرتزل را نصيحت كن كه گام ديگري در اين مورد برندارد، من نمي توانم حتي يك وجب از اين سرزمين را بفروشم، مردم من اين سرزمين را با خون و مبارزه آبياري كرده اند.»
نوشته بالا بخشي بود از سخنان سلطان عبدالحميد عثماني - آخرين پادشاه اين سلسله- در پاسخ به تئودور هرتزل، زماني كه وي (هرتزل) به دولت عثماني در ازاي واگذاري فلسطين به يهوديان پيشنهاد مقدار بسيار زيادي پول و رشوه و وام كرده بود.
قلم ها خسته اند از نوشتن و تكرار و تكرار و تكرار كه، حكايت اشك و آتش و خون و خيانت از سال هزار و هشتصد و نود و اند ميلادي در شهر بال سويس آغاز شد، خسته از بيان اين كه، كيانند اين «وايزمن» و «هرتزل» و «بن گوريون» و «مناخيم بگين» و كه و كه.
زبان ها خسته از ذكر و تكرار روز شمار تاريخ تشكيل رژيم سراندر پا جنايتكار و نژادپرست صهيونيستي.
چه مي توان گفت از «مشتي دزد و قاچاقچي كه از جميع بلاد عالم رانده شده اند امروز خيال غصب خاك مسلمين را كرده اند» (عين جمله آيت الله كاشاني در روزهاي نخست تشكيل رژيم صهيونيستي).
آنچه امروز قلوب مسلمين را جريحه دار كرده است نه داستان جنايت آمريكايي ها و غربي ها و اسراييلي هاست بلكه حكايت خيانت مدعيان قوم است.
من نمي دانم چرا اسم اين رژيم اشغالگر را كه مي شنوم درد بي دردي شيوخ غرب گلويم را مي فشارد من همان قدر كه دست بن گوريون را در استقرار اشغالگران موثر مي بينم به همان ميزان عبدالله بن عبدالعزيز بن عبدالرحمن بن تركي بن فيصل بن عبدالله بن محمد بن سعود را (كه مطمئنم اين بن ها) را اگر ادامه بدهي به ابوجهل مي رسي) در ادامه و ثبات آن مقصر مي دانم.
سلطان عثماني با همه ظلم ها و فسادش، وجود اين را داشت كه دست رد بر سينه هرتزل و اربابانش بزند، غيرت آنرا داشت كه در پاسخ به آنان بگويد: «اين سرزمين به من تعلق ندارد كه بخواهم آن را به شما واگذار كنم، بلكه متعلق به مردم مسلمان است.»
تو گويي سلطان ترك تبار عثماني مي دانست كه خلفي صالح نخواهد داشت كه با دلي پراندوه، در جواب نامه هرتزل مي نويسد: «بهتر است پولتان را پس انداز كنيد، و هنگامي كه سرزمين من پاره پاره شد، آن را (فلسطين را) بدون بها به چنگ آوريد، اما اكنون من اجازه نمي دهم موجود زنده را كالبدشكافي كنيد.»
امروز عميقا به اين مسئله پي برده ايم كه عامل طغيان صهيونيسم و ضعف فلسطين، سلاطين تن پرور و عافيت طلب و ترسو و حكومت هاي دست نشانده و نكبت بار آنان است.
كيست كه نداند خون دلي كه بيوه زن فلسطيني مي خورد بيش از آنكه از اسراييلي ها باشد از دست مفتي هاي مفت خور و مفت گوي وهابي است.
خشم امروز ما به همان اندازه كه متوجه قوم نژادپرست يهود است، متوجه شيوخ نافهم و كم فهم و كج فهم عرب نيز هست.
از شيوخ و سلاطين و امراي بي خاصيت حوزه خليج فارس جز سكوت و كرنش و محكوميت هاي هر از چند سال يك بار، توقعي نيست، چه آنكه اينان بود و نبود خود را مديون آمريكايند.
وزير خارجه كوتاه نظر امارات، اين مردك لوس و مفت خور، حلقومش جز با اشاره دشمنان اسلام باز نمي شود. چه توقعي است از فرياد او عليه اسراييل.