آرشیو نسخه های rss پیوندها تماس با ما درباره ما
مفیدنیوز
اَللّهُمَّ كُنْ لِوَلِيِّكَ الْحُجَّةِ بْنِ الْحَسَنِ صَلَواتُكَ عَلَيْهِ وَعَلى آبائِهِ في هذِهِ السّاعَةِ وَفي كُلِّ ساعَةٍ وَلِيّاً وَحافِظاً وَقائِداً وَناصِراً وَدَليلاً وَعَيْناً حَتّى تُسْكِنَهُ أَرْضَكَ طَوْعاً وَتُمَتِّعَهُ فيها طَويلا                                                                           
صفحه اصلی | سیاسی | اجتماعی | فضای مجازی | اقتصادی | فرهنگ و هنر | معارف اسلامی | حماسه و مقاوت | ورزشی | بین الملل | علم و فناوری | تاریخ دوشنبه ۱۷ ارديبهشت ۱۴۰۳ rss
نسخه چاپی ارسال
دفتر مقام معظم رهبری
پایگاه اطلاع رسانی حضرت آیت الله نوری همدانی
پایگاه اطلاع رسانی آثار حضرت آیت الله مصباح یزدی
سایت اینترنتی حجه الاسلام والمسلمین جاودان
استاد قاسمیان
حجت الاسلام آقاتهرانی
پاتوق كتاب
شناخت رهبری
عصر شیعه
پایگاه وبلاگ نویسان ارزشی
صدای شیعه
عمارنامه
شبکه خبری قم
جانشيني عقل انساني به جاي شريعت الهي در ليبراليسم

جانشيني عقل انساني به جاي شريعت الهي در ليبراليسم


مهدي جمشيدي


ليبراليسم
آنگاه كه دين الهي عهده دار هدايت انسان است و هويت انسان در چهره الهي آن تعبير و تفسير مي شود، انسان، زندگي فردي و اجتماعي خود را مجراي عمل كردن به احكام و قوانيني مي يابد كه به اقتضاي فطرت الهي او، از طريق انبيا و پيامبران اعلام مي شوند. برخي از اين احكام و قوانين به عنوان بايدها و نبايدها، مرز واجب، حرام، مستحب و مكروه را مشخص و برخي ديگر، محدوده مباح يا حلال را معين مي كنند. ولي آنگاه كه انسان، خود به عنوان اصل برتر در محور قانونگذاري قرار مي گيرد، صحت و سقم تمام قوانين براساس خواست ها و گرايش هاي او تعيين مي شود و بايدها و نبايدها و تمام قضاياي ارزشي از ناحيه اعتبار و خواست انسان، ارزش و منزلت مي يابند.
ليبراليسم به معناي «اباحيت و آزادانگاري بشر» است؛ يعني در قياس با بشر، هيچ چيز در حد ذات خود حرام يا واجب نيست؛ بلكه همه چيز «مباح» است و تنها پس از گزينش و گرايش يا گريز و نفرت انسان نسبت به امري خاص، آن امر ضرورت وجود يا عدم پيدا مي كند.1
مفهوم اصلي ايدئولوژي ليبراليسم از نظر سياسي، آزادي شهروندان در سايه حكومت محدود به قانون است و هدف اصلي آن نيز از آغاز پيدايش، مبارزه با قدرت مطلقه و خودكامه بود؛ به طوري كه ليبراليسم نخست بر ضد حكومت مطلقه كليسا و شاهان قد برافراشت.2
مهمترين ويژگي هاي ايدئولوژي ليبراليسم را مي توان به صورت زير بيان نمود:3
اول، حكومت محدود و مشروط از طريق تجزيه و تفكيك قوا؛ از آنجا كه براي حفظ آزادي نمي توان به ذهنيت و خصال شخصيتي حكام و آزادانديشي آنها تكيه كرد، ضروريست به شيوه اي عيني، يعني با ايجاد توازن و تعادل ميان منافع و نيروها از طريق تفكيك قوا، به اين امر مهم دست يافت.
دوم، تكثر گروه هاي جامعه مدني؛ جامعه مدني عبارت است از مجموعه تشكل ها و گروه هاي غيردولتي و مستقلي كه در حد فاصل ميان توده هاي سازمان نيافته مردم و حاكميت سياسي، مستقر هستند و فعاليت مي كنند. جامعه مدني از يك سو، سبب پراكندگي منابع قدرت در جامعه مي شود و از سوي ديگر، حوزه مقاومت در مقابل قدرت خودكامه و مطلقه به شمار مي رود.
سوم، بدبيني نسبت به حكومت به عنوان شر اجتناب ناپذير؛ از نظر ليبراليسم، حكومت يك شر ضروري است؛ زيرا از يك سو، اصل در زندگي انسان، آزادي است اما حكومت موجب تحديد آزادي هاي افراد مي شود و از سوي ديگر، به دليل نيازمندي قهري جامعه به قانون، گريزي از حكومت نيست.
چهارم، اولويت آزادي نسبت به برابري و عدالت اجتماعي؛ آزادي هدف اصلي و برابري و عدالت وسيله دستيابي به آن است. به عبارت ديگر، نمي توان به بهانه برابري و عدالت، آزادي هاي اصلي را از بين برد يا محدود كرد.
پنجم، تمايز حوزه هاي عمومي و خصوصي؛ حوزه خصوصي، محترم و مقدس و مصون از دخالت قدرت سياسي است اما با اين حال، مرز ميان حوزه عمومي و خصوصي متغير بوده است. مثلا در گذشته، شأن حقوقي و كار و فعاليت اقتصادي زنان و رفتار آن ها در خانواده، جزئي از حوزه خصوصي خانواده محسوب مي شد، در حاليكه امروز قانونگذاران نسبت به روابط در درون خانواده و حقوق اعضاء آن نسبت به يكديگر بي تفاوت نيستند.
ششم، تساهل نسبت به عقايد و انديشه ديگران؛ ليبراليسم در دوران پس از عصر اصلاحات ديني، يعني در قرن هفدهم، شكل گرفت و ظهور يافت. در اين دوران، جنگ ها و كشت و كشتارهاي مذهبي ميان كاتوليك ها و پروتستان ها در اروپا، سبب مطرح شدن انديشه تلرانس (تساهل و تسامح) ديني از سوي متفكران آن زمان شد. بعدها، تساهل نسبت به عقايد ديني، دامنه وسيع تري يافت و به حوزه سياست نيز پا نهاد. از اين رو، تساهل ورزيدن نسبت به عقايد سياسي متكثر و مختلف، رسميت يافت.
هفتم، مقاومت در مقابل قدرت؛ همانطور كه پيشتر گفته شد، ليبراليسم در آغاز، ايدئولوژي مقاومت در مقابل قدرت مطلقه و خودكامه، به منظور صيانت از آزادي هاي فردي بود.
هشتم، حق مالكيت خصوصي؛ از نظر انديشمندان ليبرال، مالكيت خصوصي يكي از منابع اصلي خودمختاري فرد و مقاومت وي در برابر قدرت حكومت است.
نهم، برابري شهروندان؛ ليبراليسم خواهان تأمين و رعايت حقوق برابر براي همه شهروندان، قطع نظر از مذهب، قوميت، نژاد، جنسيت و غيره بوده است.
دهم، انديويدوآليسم (فردگرايي)
يازدهم، سكولاريسم و رجوع به عقل خود بنياد به جاي شريعت الهي.
ـــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ
1- حميد پارسانيا، حديث پيمانه، تهران: دفتر نشر معارف، چاپ پنجم، 0831، ص .131
2- حسين بشيريه، آموزش دانش سياسي: مباني علم سياست نظري، تهران: مؤسسه نگاه معاصر، چاپ دوم، 1831، ص .103
3- همان، صص 601-4.10
و: حاتم قادري، انديشه هاي سياسي در قرن بيستم، تهران: انتشارات سمت، چاپ ششم، 4831، صص 72-02.
و: ژرژ بوردو، ليبراليسم، ترجمه عبدالوهاب احمدي، تهران: نشر ني، چاپ اول، 8731.



نام(اختیاری):
ایمیل(اختیاری):
عدد مقابل را در کادر وارد کنید:
متن:

کانال تلگرام مفیدنیوز
کلیه حقوق محفوظ است. نقل مطالب با ذکر منبع بلامانع ميباشد.