آرشیو نسخه های rss پیوندها تماس با ما درباره ما
مفیدنیوز
اَللّهُمَّ كُنْ لِوَلِيِّكَ الْحُجَّةِ بْنِ الْحَسَنِ صَلَواتُكَ عَلَيْهِ وَعَلى آبائِهِ في هذِهِ السّاعَةِ وَفي كُلِّ ساعَةٍ وَلِيّاً وَحافِظاً وَقائِداً وَناصِراً وَدَليلاً وَعَيْناً حَتّى تُسْكِنَهُ أَرْضَكَ طَوْعاً وَتُمَتِّعَهُ فيها طَويلا                                                                           
صفحه اصلی | سیاسی | اجتماعی | فضای مجازی | اقتصادی | فرهنگ و هنر | معارف اسلامی | حماسه و مقاوت | ورزشی | بین الملل | علم و فناوری | تاریخ دوشنبه ۱۷ ارديبهشت ۱۴۰۳ rss
نسخه چاپی ارسال
دفتر مقام معظم رهبری
پایگاه اطلاع رسانی حضرت آیت الله نوری همدانی
پایگاه اطلاع رسانی آثار حضرت آیت الله مصباح یزدی
سایت اینترنتی حجه الاسلام والمسلمین جاودان
استاد قاسمیان
حجت الاسلام آقاتهرانی
پاتوق كتاب
شناخت رهبری
عصر شیعه
پایگاه وبلاگ نویسان ارزشی
صدای شیعه
عمارنامه
شبکه خبری قم
نقطه ي انحراف كجاست؟

نقطه ي انحراف كجاست؟


مقام معظم رهبری


ما بايد اين هدف را از ياد نبريم كه استقامت، يعني بي راهه نرفتن، خط را گم نكردن و هدف را فراموش نكردن. اين امر، اين قدر حساس و مهم است كه خداي متعال به پيامبر با آن عظمت نيز همين توصيه را مي كند كه ما حالا مي خواهيم به خودمان اين توصيه را بكنيم. مي فرمايد: «فاستقم كما امرت و من تاب معك»39؛ مواظب باش راه را گم و اشتباه نكني. اين گم كردن راه، حرف كلي و مبهمي است؛ هر كس مي گويد كه راه اين است. ممكن است دو رفيق يا دو برادر، سليقه ها و ديدگاهها و مباني مختلفي داشته باشند و در زمينه هاي سياسي يا اقتصادي، از دو نوع فكر برخوردار باشند و هر كدام بگويد كه راه من، راه درستي است. آيا معناي استقامت در راه، اين است؟ نه، طبعاً اين اختلافات سلايق وجود دارد.
برادران! داراي هر سليقه و هر جناح و هر فكر و ـ به قول معروف ـ هر خطي كه هستيد، بدانيد كه يك جا نقطه ي انشعاب است؛ مواظب آن جا باشيد. آن جا عبارت از آن نقطه و لحظه يي است كه احساس مي كنيد به جاي خدا، «خود» وارد ميدان مي شود. نقطه ي انحراف، اين جاست. «اعدي عدوّك نفسك الّتي بين جنبيك». اين نفس و اين من، از همه ي دشمنان، دشمنتر است؛ چيزي است كه براي ارضاي آن، گاهي ممكن است خداي ناكرده ما حاضر بشويم كه شريفترين و عزيزترين ارزشها را هم از ياد ببريم. اين جا نقطه ي انحراف است و هر لحظه هم در انتظار ماست؛ بايد مواظب اين بود.
اين، از آن اشتباهاتي نيست كه ما در تاريخ زندگي خود دنبالش بگرديم؛ نقطه ي آن را حدس بزنيم و در آن جا مواظبش باشيم. نه، ممكن است در هرلحظه براي ما پيش بيايد. همين حالا كه من حرف مي زنم، در وسط حرف زدن، اين دوراهي وجود دارد. شما كه داريد مي شنويد، در اثناي شنيدن، اين دوراهي وجود دارد. در اقدامي كه مي خواهيم بكنيم، اين دوراهي وجود دارد. در آن جايي كه شهوتي از شهوات نفساني ما حضور پيدا مي كند و خودش را عمده مي نمايد، اين دوراهي وجود دارد. در آن جايي كه مي خواهيم تصميمي بگيريم ـ چه تصميم شخصي، چه تصميم دولتي و كلي ـ اين دوراهي وجود دارد. در ظريفترين و لطيفترين حالات، اين دوراهي وجود دارد.
لذا شما واقعاً مي بينيد كه اين ظرافتها، چه قدر در ذهن و زبان ائمه ي بزرگوار ما وجود داشته است. در دعاي مكارم الاخلاق مي خوانيد: خدايا! به من عزّت بده، به من جاه بده؛ ولي «لاتبتليني بالكبر»40؛ من را مبتلاي به غرور نكن. من را به عبادت موفق بكن؛ ولي مبتلاي به عجب نكن. يعني حتّي در اثناي عبادت، اين دوراهي هست. لحظه ي خودشگفتي «اين منم»، همان لحظه يي است كه از اين جاده ي مستقيم مبارك خوش عاقبت، به يك جاده ي پررنج و گمراه كننده مي لغزيم. اين، نقطه ي انحراف است؛ بايد به اين توجه كرد.
شما اقلاً در هر نماز دو بار، و هر روز اقلاً ده بار، خدمت پروردگار عرض مي كنيد: «اهدناالصّراط المستقيم»41. معمولاً انسان يك بار دعا مي كند. اين كه دايم صراط مستقيم را از خدا مي خواهيم، همان استجابت «استقم كما امرت»42 است؛ استقامت. بخصوص ماها كه كارگزار و مسؤوليم، بارمان سنگينتر است.
برادران عزيز! از ما سؤال خواهد شد. ما در دو جا محاكمه مي شويم: يكي در تاريخ، كه آينده درباره ي ما قضاوت خواهد كرد، و ديگري در پيشگاه الهي.
من اين نكته را فراموش نمي كنم كه در آن سالهاي اختناق، هميشه در حوزه هاي علميه و در جمعهاي مبارزي و روشنفكري، ماها در بين خودمان، آن كساني را كه در فاصله ي بين سالهاي 20 و 32 ـ كه اختناق مجدد محمّدرضاخاني بر اين مملكت مسلط شد ـ كاري نكرده بودند، محاكمه مي كرديم و مي گفتيم: در آن ده، دوازده سالي كه مقداري گشايش بود و مي شد كاري كرد، چرا كاري نكردند؟ شايد همين حالا بعضي از ماها، خودمان يا ديگري را، در برهه هايي از همين ده، دوازده سال گذشته، مورد سؤال و ملامت قرار بدهيم، كه فلان جا كه مي شد فلان كار را بكنيم، چرا نكرديم؟ يا در آينده، مردم اين كشور و مسلمانان دنيا، از ما سؤال خواهند كرد كه فرصت گرانبهايي در اختيار شما قرار گرفت، در اين فرصت چه كرديد؟ آيا به همه ي وظيفه ي خود عمل كرديد، يا نه؟ اگر ما ذره مثقالي كوتاهي كرده باشيم، زير ذره بينها مورد مداقه و مؤاخذه قرار خواهد گرفت.
اين، يكي از موارد است، كه البته چيز بزرگي هم است. همين سرزنش احتمالي تاريخ و نسلهاي آينده، خيلي از افراد را به صحت عمل وادار مي كند؛ اما ما از اين بالاتر را هم داريم و آن، محاكمه ي در پيشگاه الهي است؛ آن را چه كار كنيم؟
وقتي انسان بعضي از اين آيات قرآن را مرور مي كند، واقعاً تكان مي خورد. «وقفوهم انّهم مسئولون»43؛ آنها را نگهداريد. پروردگار نمي گذارد ما قدم از قدم برداريم. در آن عرصه ي عجيب و هول انگيز، يكي يكي كارها و حركات و حرفها و اعمال و حتّي گاهي تصورات ما، زنده خواهد شد و مورد مداقه قرار خواهد گرفت. «فمن يعمل مثقال ذرّه خيرا يره. و من يعمل مثقال ذرّه شرّا يره»44. شما خود آن خير و شر را در قيامت مي بينيد. خود آن عمل، آن جا در مقابل ما مجسم و زنده خواهد شد.
لحظه لحظه ي زندگي ما، در زير پرتو نافذ علم و بصيرت الهي است؛ به همان بيان عارفانه و برخاسته از بصيرت كامل آن انسان الهي و عبد صالح كه فرمود: «عالم محضر خداست». ما الان در محضر خدا هستيم و خداي متعال به زواياي فكر و ذهن ما واقف است. با اين فكر، ما كارگزاران حكومت اسلامي، بايد به وظايف اين برهه ي حساس توجه كنيم و به آنها عمل نماييم.
وقتي ما گفتيم حكومت اسلامي، چيزهايي را در زندگي و وضع عامه ي مردم، در نظام اجتماعي، در افكار و فرهنگ، در همه ي مناسبات اجتماعي، از جمله در روش و منش كارگزار حكومت اسلامي، متعهد شده ايم. اين حكومت اسلامي، معناي خاصي دارد. حكومت اسلامي، غير از حكومت سلطنتي است؛ غير از حكومت دنيايي است؛ غير از حكومت طاغوتي است؛ غير از سلطه ي بر مردم است؛ غير از زندگي به صورت اغتنام فرصت شهوات است، براي كساني كه دستشان مي رسد و مي توانند. حكومت اسلامي، يعني كارگزارانش براي اسلام و خدا كار مي كنند، نه براي خود.
ما بايد خودمان را به معناي واقعي كلمه ـ نه به معناي تعارفي كلمه ـ خدمتگزار مردم بدانيم. ما در هر سطحي از سطوح كه هستيم، بايد اين فكر را كه: «از امكاناتي كه در اختيار ماست، مي توانيم براي تأمين خواسته ها و هوسهاي خود استفاده كنيم؛ پس بكنيم»، بكلي دور بيندازيم. مسؤولان كشور بايد به معناي واقعي كلمه، از لحاظ زهد ـ يعني بي رغبتي به زخارف دنيايي?ـ سرمشق ديگران باشند؛ حد آن هم، حد ورع است.
اميرالمؤمنين (عليه الصّلاه والسّلام) در آن نامه ي معروف خود به «عثمان بن حنيف»، بعد از آن كه مي فرمايند تو سر چنين سفره يي بودي و چنين و چنان، زندگي خودشان را مي فرمايند: «الا و انّ امامكم قد اكتفي من دنياه بطمريه و من طعمه بقرصيه»45. بعد مي فرمايند: «الّا وانّكم لا تقدرون علي ذلك»؛ يعني من از شماها توقع اين طور زندگي را ندارم.
من و شما كجا مي توانيم به خاطرمان خطور بدهيم كه قادريم در آن حد اوج پرواز كنيم؟ مگر شوخي است؟ بحث اين نيست كه ما از خودمان مسؤوليت را دفع كنيم. نه، اگر كسي مي تواند، بايد بكند. بحث اين نيست كه براي عمل خودمان، توجيهي درست كنيم. نه، آن طور زندگي كردن، يك عمل تصنعي نيست؛ بلكه به يك روح پولادين متكي است، كه آن روح در اميرالمؤمنين وجود داشت.
در دنبال آن مي فرمايند: «وليكن اعينوني بورع و اجتهاد»؛ ورع پيشه كنيد و هرچه مي توانيد، در اين راه سعي و كوشش نماييد. اگر آن طوري نمي توانيد، تا هرجا كه مي توانيد، اين را دنبال كنيد. ما اگر مي خواهيم و شعار مي دهيم و مي گوييم كه جامعه ي ما بايد روحيه ي مصرف گرايي را كنار بگذارد و خودش را از آن چيزهايي كه در فرهنگهاي غربي ترويج مي شود، رها كند، عمل به آن، متوقف به عمل ماست. ما هستيم كه بايد اين را به مردم ياد بدهيم. مگر مي شود خود ما دچار انواع و اقسام تشريفات و تجملات ممكن باشيم، اما درعين حال از مردم توقع داشته باشيم كه تجملاتي نباشند؟! اگر در جاهاي ديگر شعارش را مي دهند، ما بايد عمل كنيم.
يك نكته ي ديگر، نحوه ي رابطه ي با مردم است. در نظام اسلامي، رابطه ي اخلاقي با مردم، رابطه ي مخصوصي است؛ مردم را در همه ي كارها مالك و صاحب امر دانستن، يك مراجع مزاحم ندانستن. شما برادران عزيزي كه در بخشهاي گوناگون دولتي و قوّه ي قضاييه مشغول كار هستيد، يكي از اولين تعليماتتان به زيردستان و چيزي كه از آن مؤاخذه مي كنيد، بايد رفتار خوش با مردم باشد. حقيقتاً مردم صاحب قضيه اند. حقيقتاً مردم ولي نعمت ما و كارگزاران اين نظام هستند. اين، تعارف نيست. بعضي خيال مي كنند، امام كه اين حرفها را مي زدند، تعارف مي كردند!
بيانات در ديدار با مسؤولان و كارگزاران نظام جمهوري اسلامي ايران، به همراه حجه الاسلام والمسلمين حاج سيّد احمد خميني ـ 14/9/69

39. سوره ي هود، آيه ي 112.
40. صحيفه ي سجاديه، دعاي مكارم الاخلاق.
41. سوره ي حمد، آيه ي 6.
42. سوره ي شوري، آيه ي 15.
43. سوره ي صافات، آيه ي 24.
44. سوره ي زلزله، آيات 7 ـ 8.
45. نهج البلاغه، نامه ي 45.



نام(اختیاری):
ایمیل(اختیاری):
عدد مقابل را در کادر وارد کنید:
متن:

کانال تلگرام مفیدنیوز
کلیه حقوق محفوظ است. نقل مطالب با ذکر منبع بلامانع ميباشد.