آرشیو نسخه های rss پیوندها تماس با ما درباره ما
مفیدنیوز
اَللّهُمَّ كُنْ لِوَلِيِّكَ الْحُجَّةِ بْنِ الْحَسَنِ صَلَواتُكَ عَلَيْهِ وَعَلى آبائِهِ في هذِهِ السّاعَةِ وَفي كُلِّ ساعَةٍ وَلِيّاً وَحافِظاً وَقائِداً وَناصِراً وَدَليلاً وَعَيْناً حَتّى تُسْكِنَهُ أَرْضَكَ طَوْعاً وَتُمَتِّعَهُ فيها طَويلا                                                                           
صفحه اصلی | سیاسی | اجتماعی | فضای مجازی | اقتصادی | فرهنگ و هنر | معارف اسلامی | حماسه و مقاوت | ورزشی | بین الملل | علم و فناوری | تاریخ چهارشنبه ۲۹ فروردين ۱۴۰۳ rss
نسخه چاپی ارسال
دفتر مقام معظم رهبری
پایگاه اطلاع رسانی حضرت آیت الله نوری همدانی
پایگاه اطلاع رسانی آثار حضرت آیت الله مصباح یزدی
سایت اینترنتی حجه الاسلام والمسلمین جاودان
استاد قاسمیان
حجت الاسلام آقاتهرانی
پاتوق كتاب
شناخت رهبری
عصر شیعه
پایگاه وبلاگ نویسان ارزشی
صدای شیعه
عمارنامه
شبکه خبری قم
منتقدسينمايي بايد روي مخاطب هيبنوتيزم‎شده آب بپاشد

منتقدسينمايي بايد روي مخاطب هيبنوتيزم‎شده آب بپاشد


واژگون


سرخ پوستان يک قبيله، دور پيرترين عضو قبيله حلقه زده اند و به قصه ها و افسانه هاي او گوش مي دهند. اين افسانه ها ارزش هاي قبيله را بازتوليد کرده و آنها را به نسل جديد انتقال مي دهد و در مجموع ناخودآگاه جمعي قبيله را شکل مي دهد. بارها حسرت خورده ايم که ديگر از قصه هاي مادربزرگ ها و پدربزرگ هاي قديم خبري نيست. آیا انسان امروز نياز خود به روايت شنوي را از دست داده است؟ مسلما خير. روايت از بين نرفته است بلکه فرم و محتواي روايت و روايت گر تغيير کرده است. گويا قانوني وجود دارد به نام «قانون بقاي روايت». با اين توضيح که روايت و روايت گري نابود نمي شوند بلکه از شکلي به شکلي ديگر مبدل مي شوند.

روايت نيز امروز مانند ديگر عناصر دنياي مدرن دچار تغيير فرم و پيچيدگي هاي خاص خود گرديده است. اختراع گوتنبرگ روايت گري را مکتوب نمود و سينماتوگراف آن را به صورت وهم و خيال در آورد. مجيد شاه حسيني سينما را اين چنين تعريف مي کند : سينما وهم مخيل مصور مصوت است. با شيوع پديده سينماي سه بعدي واژه مجسم را نيز مي بايست به اين تعريف افزود.

اگر روزي افراد قبيله در شب تاريک آتش مي افروختند و با نور آن به دهان پير قصه گوي قبيله چشم مي دوختند امروز در فضاي تاريک سينما به پرده يا مانيتور قصه گو خيره مي شوند. با اين تفاوت که اين بار هيچ ضمانتي براي متجانس بودن ارزش هاي انتقالي با فرهنگ و باور جامعه مخاطب وجود ندارد. سينما محدود به قوم و قبيله باقي نمي ماند و از آن حيث که وجهي تکنولوژيک دارد از دسترس عموم خارج مي شود چرا که تکنولوژي مدرن به سبب پيچيدگي نيازمند دو عنصر سرمايه و تخصص است فلذا نمي تواند به مساوات ميان همگان توزيع شود. سينما نيز به مثابه يک هنر تکنولوژيک اربابان مافيايي خاص خود را دارد. 
 
عامه مردم نمى توانند احساسات و سلايق خود را چيزى منفك از انديشه و خرد تلقى كنند. احساسات، غرايز، سليقه ها، عادت ها، منافع و انديشه ها و توجيهات زبانى در ذهن افراد به شكلى در هم آميخته كه نمى توان براحتى آنها را از هم تفكيك نمود. شايد توجه به همين نكته است كه انديشمندانى چون فرويد، نيچه، ماركس و ويتگنشتاين را به بنيانهاى غير عقلانى (ناعقلانى) كنش هاى انسانى رهنمون مى شود و عقده ها، اميال و غرايز، نحوه معيشت مادى و بازى هاى زبانى را ريشه كنش ها و انديشه هاى به ظاهر خردمندانه انسانى معرفى مى كنند. 
 
سليقه زيبايى شناسانه و يا آنچه كه بورديو آن را عادت واره (habitus) مى نامد نيز مى تواند بنيانى براى كنش هاى انسانى باشد. با وام گرفتن از نظريات پير بورديو، مى توان نشان داد كه سلايق زيبايى شناسانه ما نيز متأثر از وضعيتى است كه در ميدان هنرى داشته ايم. در چنين وضعيتي اگر ناخودآگاه جامعه  به سيطره روايت گري هاي سينمايي در آيد دچار چنان وضعيت بغرنجي خواهيم شد که ديگر هيبنوتيزم سينما فضايي براي آزادي اراده و انديشه باقي نخواهد گذارد. تا زماني که سينما به تنهايي سخن بگويد و روايت گري کند اراده اي براي مخاطب باقي نمي گذارد. اين سيطره زماني شکسته مي شود که سينما از جايگاه فاعل شناسا به جايگاه فاعل مورد شناسايي کوچ کند تا رابطه سينما و مخاطب از رابطه ارباب و رعيتي خارج شود. آنگاه که مخاطب از تماشاچي گري صرف دست بردارد و مبدل به منتقد شود و سينما را مورد انديشه انتقادي قرار دهد اين رابطه به سمت دموکراتيک تر شدن ميل خواهد کرد.
 
شايد فيلم inception  (تلقين) را ديده باشيد. عده اي از جاسوسان با استفاده از تکنيکي جديد مي توانند به خواب انسان ها نفوذ کرده و از روياها و ناخوداگاه آنها اطلاعات مورد نياز را استخراج کنند. اما در يک ماموريت قرار مي شود که عملي معکوس انجام دهند به اين معنا که توسط اين تکنولوژي به لايه هاي عميق خواب شخصي نفوذ کرده و اين بار به جاي استخراج اطلاعات تصوري را به ناخودآگاه او تلقين کنند. اين همان کاري است که سينما با ذهن ما مي کند. اما داستان تلقين آنجا پيچيده تر مي شود که نفوذ کنندگان به خواب در ناخودآگاه شخص مورد نفوذ مورد تهاجم قرار مي گيرند و متوجه مي شوند که ذهن اين فرد ثروتمند توسط تکنولوژي مشابهي مورد ايمن سازي واقع شده و لايه هاي ذهن او در برابر استخراج و تلقين حفاظت مي شود. انديشه انتقادي نسبت به سينما دقيقآ عملکردي مشابه همين تکنيک حفاظتي را ايفا مي کند. ذهن منتقد خود را تسليم اين وهم مخيل مصور مصوت نمي کند بلکه در مواجهه با آن همواره به خود گوشزد مي کند که اينها دروغ است و وهم و خيالي است که سعي دارد به من نفوذ کند. سينما چيزي فراتر از من نيست. فيلمنامه اي دارد که توسط انساني شبيه من نوشته شده و توسط انساني شبيه من کارگرداني و دکوپاژ گرديده است و من مي توانم آنها را مورد انتقاد قرار دهم. لزوم اين انديشه هوشيار انتقادي تنها مختص به عده اي معدود به نام منتقد نيست بلکه تمام کساني که مورد تزريق روايت گري تک گويانه سينمايي هستند نيازمند اين نگاه انتقادي اند. پس وظيفه منتقد انتقال اين نوع نگاه به مخاطب و پاشيدن آب به روي مخاطب و بيدار کردن او از هيبنوتيزم سينما است.
 
با اين حساب منتقد سينمايي نقش مهمي دارد. جایگاه منتقد سینمایی از آن حيث اهميت بيشتري پيدا مي کند که بدانيم در جنگ روايت هاي سينمايي فعلا ما در موضع حمله نيستيم و تنها در مواردي معدود مي توانيم با ساخت پروژه هاي عظيم سينمايي کارهاي ايذايي کنيم. استراتژي ما علي الحساب در اين جنگ سينمايي مبتني بر پدافند است و بهترين پدافند خنثي سازي هجوم دشمن است و تنها منتقد و ذهنيت انتقادي  است که مي تواند روايت هاي تلقين شده توسط هيبنوتيزم سينما را از ناخوداگاه فرد و جامعه بزدايد و از آن فراتر نيات شوم تلقين کننده را بر ملا کرده و بر دشمن شناسي و آمادگي ما بيفزايد. حتي اگر همواره نيات شومي در کار نباشد باز چرا بايد ذهن چونان حيواني اهلي در سلطه روايت هاي دلبخواهي ديگري قرار گيرد؟
 
اما به نظر مي رسد که ما به اشتباه عده اي را منتقد ناميده ايم. چرا که منتقد واقعي به مصرف کننده و مخاطب نظر دارد و نه به توليد کننده. عمده منتقدين موجود دغدغه مخاطب ندارند بلکه اساسآ روي به توليد کننده دارند و انتقادي اگر مي کنند براي پرفروش تر کردن و فريبنده تر کردن سينماست نه گسترش انديشه انتقادي در مخاطب و بيدار کردن او از وهم سينما. اين دسته از منتقدين خود مسحور سينما هستند و اساسآ خفته را خفته کي کند بيدار؟ منتقد توليد محور اساسآ نمي تواند به انديشه ناب انتقادي دست يابد چرا که خود دربست انديشه اش را در اختيار سينما قرار داده است و نمي تواند از منظري فراتر به سينما نظر کند. منتقد توليد محور خود جزئي از ماشين توليد سينمايي است. آنچه به کار آرمان هاي انقلاب اسلامي مي خورد اين نوع منتقد نيست. اين نوع منتقد خطرناک است چرا که توهمي از آزادي و انتقاد را ايجاد مي کند و نياز به ذهنيت انتقادي را به صورتي کاذب ارضا مي کند. 
 

آنچه مورد نياز است منتقد مخاطب محور است که دغدغه مخاطب داشته باشد. اين نوع منتقد نمي تواند از درون سينما پديد آيد. چرا که از اساس سينما موجود با اراده و انديشه آزاد پرورش نمي دهد. نقد سينما نيازمند انديشه انتقادي است ولي سيطره سينما مانعي بر رشد اين انديشه است. سينما اجازه نمي دهد کسي از موضعي بالاتر يا برابر با او سخن بگويد چرا که به محض اينکه چنين کاري کند از سينما بودن افتاده است. براي همين لازم است که خارج از جريان سينما کساني وارد جرگه نقد سينمايي شوند. به عنوان مثال رشته هاي دانشگاهي چونان فلسفه و علوم اجتماعي و مطالعات فرهنگي مي بايست سردمدار نقد سينمايي باشند و الا منتقد سينما از درون دانشکده هاي هنري در نمي آید.

http://www.vajgoon.blogfa.com/



نام(اختیاری):
ایمیل(اختیاری):
عدد مقابل را در کادر وارد کنید:
متن:

کانال تلگرام مفیدنیوز
کلیه حقوق محفوظ است. نقل مطالب با ذکر منبع بلامانع ميباشد.