حب و بغض، انسان را کر و کور میکند!
یادداشت های یک طلبه
انسان ناچار سه جور نظر دارد: یک نظرى که نظر بیطرف است. این یک نظر است. یکى هم نظر طرفدارى از یک روش، از یک جریان؛ یک نظرى هم مخالفت با یک روش و یک جریان؛ نظر بیطرف و نظر طرفدارى از یک مسأله و نظر طرفدارى از یک مسئله دیگر. نظرى که حبّ باشد به یک جریانى، یا بغض باشد به یک جریانى، این نظر نمىتواند یک نظر سالم باشد؛ حُبُّ الشَیءِ یُعمِى و یُصِمُّ. بغض هم همین طور است؛ نور عقل را خاموش مىکند. حبّ مفرط به یک روشى اسباب این مىشود که خود آن کسى که حبّ دارد توجهى به این ندارد که از مبدأ حبّ دارد این مطلب صادر مىشود و این مطلب حق نیست؛ مطلبى است که از راه حبّ است. و خواه یا ناخواه این نظر، نظر صائب نیست. انسان خودش را نمىتواند بشناسد به این زودیها؛ انسان تا آخر عمرش، تا آن وقتى که از این دنیا خارج مىشود، گرفتار یک مسائلى در باطن خودش هست که خودش هم نمىتواند بفهمد. باید عرضه کند خودش را انسان به کسانى که بىنظر هستند.
اگر نظر از راه حب شد، همیشه دنبال این مىرود که آن مطلبى را که مربوط به آن روشى است که این دوست دارد آن روش را، آن مطلب را، به هر عنوانى که هست ثابت کند، و لو اینکه این عنوانى که هست عنوان خلاف باشد، خلاف اخلاق باشد، خلاف منطق باشد. آنى هم که بغض به یک روشى دارد نظرش نظر سالم نیست، آن هم دنبال این است که آن طرفى که مورد بغض اوست و آن روشى را که نمىپسندد، با هر توجیهى که باشد، آن را تصحیح کند. و لهذا مىبینید که یک مطلب، یک امر، از یکى صادر مىشود، [در] یک وقت و یک محیط، یک مطلب از یک کسى صادر مىشود، یک عمل از یکى صادر مىشود، دو طایفهاى که یکیشان این را خوب مىدانند و دوست مىدارند و یک طایفه این را بد مىدانند و دشمن مىدانند، آن مطلب واحدى که زمانش واحد و همه جهات واحد است وقتى که پیش آنها مىرود که مورد محبت هست آن آدم. تمام مطالب او را، و لو مخالف با عقل باشد، و لو مخالف با منطق باشد، مىپذیرند و تأیید مىکنند، شروع مىکنند به اینکه خیر، مطلب همین است. و آن دستهاى که با این خوب نیستند اگر یک مطلب خوبى هم این بگوید، آنها دنبال این هستند که نه، این حرف صحیح نیست. این دو نظر را انسان مبتلا به آن هست. نظر بیطرف بسیار کم است.
یعنى «نظر» بیطرف باشد؛ خود آدم هیچ وقت نمىتواند بیطرفِ بیطرف باشد. لکن در نظر دادن حق را ببیند. تحت تأثیر حق واقع بشود؛ این حق چنانچه از دشمن من هم صادر شد، من او را تمجید کنم به عنوان اینکه حق است. و باطل اگر از دوست من هم صادر شد، آن را تکذیب کنم به عنوان اینکه باطل است. و لو در باطن فرض کنید یکى یک روشى را دوست دارد، یکى روش دیگر را؛ لکن در مقام نظر دادن، در مقام مصلحتاندیشى براى کشور یا براى اشخاص، آن نظر حب و بغض خودش را کنار بگذارد، برود دنبال حق و باطل.
حق هر جا هست باید دنبالش رفت و او را با آغوش باز پذیرفت، و لو بر خلاف نظر خود من هست. و باطل را هر چه هست و از هر کس صادر بشود باید نپذیرفت به عنوان اینکه باطل است. اشخاص و گروهها و اینها را باید کنار گذاشت، حق و باطل را ملاحظه کرد. آن وقت هم براى اثبات حق و ابطال باطل اگر انسان گرفتار بشود به عصبانیت و عرض مىکنم غیظ و غضب کردن، نه مىتواند حق را به دست بیاورد؛ و نه مىتواند باطل را ردش کند.
***
زمان: صبح ۶ خرداد ۱۳۶۰/ ۲۲ رجب ۱۴۰۱
مناسبت: سالگرد تأسیس مجلس شوراى اسلامى
حضار: نمایندگان مجلس شوراى اسلامى
مرجع: صحیفه امام خمینی(ره)، جلد ۱۴، صفحه ۳۶۶
***
متن کامل و فایل صوتی این سخنرانی را میتوانید در پایگاه اینترنتی «روح الله» بیابید.
http://hemati.ir
|