چرا موسوی احساس خطر کرد؟
آقای موسوی! در جریان انتخابات
مکرر اعلام مینمود به دلیل احساس خطر وارد صحن
هی انتخابات شده است اما مروری بر سکوت 20 سال
هی وی، این احساس خطر را با ابهام مواجه
میکند. چرا
مسایلی مانند تحصنهای سیاسی (مانند تحصن نمایندگان در مجلس ششم)،
پروژههای خروج از حاکمیت و حاکمیت دوگانه، ماجرای
18 تیر، قتلهای زنجیره
ای، بحران
های خود ساخت
هی 9 روز یک بار، بحث فرستادن اندیش
هی حضرت امام(ره) به موزه
های تاریخ، خشونت طلب خواندن امام حسین
(علیهالسلام)، اهانت به معصومین، قراردادهای ننگین نفتی دولت
های هفتم و هشتم، تخلفات گسترد
هی اقتصادی دولت خاتمی و یا تورم 48 درصدی سال 73 او را نگران نکرد، اما تورم ادعایی 25 درصدی دولت نهم
، وی را آشفته ساخت؟[1]
موسوی یکی از
علتهای این احساس خطر را مواضع تند دولت در عرص
هی جهانی
میدانست، در حالی که امام
(ره) در مورد احتمال طرد شدن از سوی غربیها در صورت اتخاذ مواضع انقلابی، معتقد بودند: «ما چه بخواهیم و نخواهیم صهیونیست
ها
، آمریکا و شوروی در تعقیب ما خواهند بود تا هویت دینی و شرافت مکتبیمان را
لکهدار نمایند. بعضی مغرضین ما را به سیاست اعمال نفرت و کینه توزی در مجامع جهانی توصیف و مورد شماتت قرار می
دهند و با
دلسوزی
های بی
مورد و اعتراض
های کودکانه می
گویند جمهوری اسلامی سبب دشمنی
ها شده است و از چشم غرب و شرق و ایادی
شان افتاده است که چه خوب است که این سؤال پاسخ داده شود که
ملتهای جهان سوم و مسلمانان و
به خصوص ملت ایران در چه زمانی نزد غربیها و شرقی
ها احترام و اعتبار داشتند که امروز
بیاعتبار شدند؟»
[2]
هزینهی ایستادن در مقابل ولایت
موسوی در اوایل حضورش در عرص
هی انتخابات، زمانی که هنوز مواضع خود را شفاف نکرده بود و بسیاری از افراطیون او را دور نکرده بودند و سعی
میکرد
رأی نیروهای حزب اللهی و متدین را جلب کند در مورد ولایت فقیه و شخص رهبر معظم انقلاب میگوید: «مقام معظم رهبری محور وحدت ملت ایران است، ایشان فردی است که پاسدار ارزش
های اصیل انقلاب است و وظایف سنگینی که برای
پیش برد نظام برعهدهی
ایشان است،
نمایانگر همین
مسأله است و کسی که به نظام علاقه داشته باشد و بخواهد برای این کشور و نظام و در درون آن کار کند، نمی
تواند خود را در برخورد با این گونه
مسایل فریب دهد. رهبر انقلاب در هر شرایطی از دولتها حمایت
کردهاند و این
مسألهی
بسیار مهمی است، هر دولتی که با
رأی مردم میآید برای
اینکه بتواند کار خود را انجام دهد نیاز دارد مورد حمایت واقع شود، این
مسألهی
دیگری است.»
[3]
اما وی بعد از اعلام نتایج انتخابات به هیچ اصل و قانونی تن در نداد. وی که رویهی قانون گریزی و اردوکشی خیابانی را برگزید با تکیه بر اصلی از اصول قانون اساسی که شرایط برگزاری تجمعها را بیان میکند، در مقابل ولایت ایستاد. موسوی که ولی فقیه را مانع کودتا میدانست، خود درصدد کودتا علیه رهبری برآمد. در حالی که همین قانون اساسی مورد استناد موسوی، از جایگاه رهبری معظم انقلاب اسلامی به عنوان فصل الخطاب یاد کرده و «حل معضلات نظام» را به وی سپرده است. در حالی که مقام معظم رهبری در نماز جمعهی تاریخی خود در 29 خرداد، خواستار رسیدگی کامل و دقیق به شکایات توسط شورای نگهبان شده و با صراحت اعلام کرد: «اگر به واقع شبههای هست، از راههای قانونی پیگیری بشود. قانون در این زمینه کامل است و هیچ اشکالی در قانون نیست»، موسوی بعد از حوادث 30 خرداد در بیانیهای آشکارا در مقابل رهبری ایستاد. وی در ایام انتخابات نیز مفهوم روشن خودی و غیرخودی را که از تئوریهای متقن رهبر انقلاب است، نفی کرده بود.
انرژی هستهای، مؤلفهی قدرت
موسوی به غیر از نفاق، دچار نوعی سردرگمی و بلا تکلیفی هم است. وی از یک سو، مدام دولت را به افراط و جنجال در سیاست خارجی متهم میکند، از سوی دیگر، از ایستادن ملت در مقابل زورگویان برای دفاع از حقوق ملی دفاع مینماید. در حالی که مهمترین زمینهای که دولت بر سر آن با جهان غرب مناقشه پیدا کرده، همان بحث ایستادن برای احقاق حق است. بیشتر تحریمهای غربی برعلیه ایران نیز بر سر همین موضوع شکل گرفته است.
موسوی به غیر از نفاق، دچار نوعی سردرگمی و بلا تکلیفی هم است. وی از یک سو،مدام دولت را به افراط و جنجال در سیاست خارجی متهم میکند، از سوی دیگر، از ایستادن ملت در مقابل زورگویان برای دفاع از حقوق ملی دفاع مینماید.
موسوی در تناقض آشکار با دیگر مواضعش، در مورد بحث تکنولوژی
هستهای موضع انقلابی
میگیرد و
میگوید: «تکنولوژی هسته
ای از
مؤلفههای قدرت در سطح جهان و یک
مسألهی
اساسی است، این از برکات استقلال است که می
تواند در عرصه
هایی فعالیت کند که
به طور دایم از آنها منع شده
است. یک بار باید ایستاد و از این مرز گذشت.
به طور طبیعی پرداختن به این تکنولوژیها باید صلح
آمیز، بدون ماجراجویی در سیاست خارجی و بدون جنجال
آفرینی باشد و به عنوان یک سرمایه به آن نگاه کرد.»
[4]
وی
تأکید میکند: «جامعه از باج ندادن به قدرت
های بزرگ استقبال می
کند، این ویژگی جامعه یک ویژگی عدالت
خواهانه
میباشد، جامعه سر خم کردن در مقابل
قدرتهای بزرگ را رد کرده و
با قدرت از داشتن تکنولوژی هستهای حمایت می
کند و آماده است که
هر نوع فداکاری در این زمینه از خود نشان دهد اما در عین حال جامعهای که در آن یک عقل جمعی حاکم است، از تحریک بیهود
هی جهان
دل خوشی ندارند».[5]وی در حالی از باج ندادن به قدرت
های بزرگ سخن میگوید که خودش دولت نهم را به خاطر پافشاری بر سر حقوق
هستهای ایران، مزمت
میکرد.
تقلب یا تخلف؟!
طرح ادعای تقلب بزرگ در انتخابات از موسوی که خود را نخست وزیر دوران امام(ره) معرفی میکرد، در قامت یک اپوزیسیون به تمام معنی ظاهر ساخت.
با نگاهی منصفانه به عرصهی انتخابات، میتوان گفت که موج تردید در اذهان طرفداران موسوی، قبل از انتخابات کاشته شده بود، بنابراین تصمیم به تشکیل کمیتهی صیانت از آرا ماهها قبل از انتخابات، کلید زدن زود هنگام شبههی تقلب بود؛ روندی که در طول ایام تبلیغات به شکلهای مختلف تداوم یافت.
به نظر
میرسد زمینه
ی ادعا و اتهام تقلب و حتی متهم نمودن نیروهای بسیجی و سپاهی به تقلب از قبل چیده شده بود؛ قبل از انتخابات موسوی در
گفتوگوی ویژه
ی خبری شبکه
ی دوم سیما، در تعریف بسیجی واقعی این تعریف جالب و مضمون را داشت: «بسیجی واقعی کسی است که اگر یک صندوق
رأی به او دادند مثل ناموسش از او مراقبت کند.» این جمله کمی مشکوک و مبهم به نظر میرسد، حفاظت از صندوق وظیفه
ی نیروی انتظامی است. آیا موسوی این را
نمیدانست
[6] یا
میخواست القا کند بسیج و سپاه در انتخابات دخالت
میکنند؟ این خط تخریب در روز
رأیگیری با شدت تمام تداوم یافت. شاید سخنان
«عفت مرعشی»، همسر هاشمی رفسنجانی صریحترین واکنش در این راستا باشد. وی هنگام انداختن
رأی خود به صندوق اعلام کرد: «اگر آقای موسوی رأی نیاورد، به طور حتم تقلب شده است و مردم باید به خیابانها بریزند.
» روندی که بلافاصله با شروع اعلام نتایج از سوی موسوی و یارانش دنبال شد. حتی میتوان اعلام پیروزی زود هنگام در شب انتخابات و قبل از اتمام
رأیگیری توسط موسوی را
مهمترین بخش این سناریو نامید.
هدف این اعلام پیروزی زود هنگام، ایجاد شوک روانی در مخاطب بود تا در صورتی که پیروزی فرد دیگری اعلام شود، به راحتی طرفداران واکنش نشان دهند. موسوی مدام در بیانیههای خود به واژهی «تقلب» اشاره میکند. بیشترین واژگان بیانیههای 1و 2 موسوی عبارات «شعبده بازی دست اندرکاران انتخابات و صدا و سیما»، «صحنه آرایی خطرناک»، «خائنین به آرای ملت»، «متقلبان» و ... بود که تنها نمونههایی از توهم بزرگ اوست؛ اما در بحث تقلب در عمل چیزی که به عنوان سند از سوی موسوی ارایه شود، در بهترین حالت و در صورت اثبات، تنها یک تخلف انتخاباتی است.
اشاره به برخی
فعالیتهای قبل از انتخابات از قبیل سهام عدالت، افزایش حقوق بازنشستگان، خرید و سپس توزیع سیب زمینی بین مردم که در دست کشاورزان مانده بود و حمایت بسیج و سپاه و به کارگیری منابع دولتی در تبلیغات (اگر
به واقع اتفاق افتاده باشد) نشانههای یک تخلف هستند که در نامه
ی موسوی به شورای نگهبان مورد
تأکید قرار گرفتند. حتی نماینده
ی موسوی در دیدار با رهبر انقلاب، با
تأیید تلویحی مفهوم تخلف، مهمترین ایراد خود را
تأیید صلاحیت احمدی نژاد توسط شورای نگهبان بیان میکند. شاید
جامعترین تعریف از ادعای تقلب را
«ابطحی»، رییس دفتر رییس جمهور اصلاح طلب و حامی کروبی در انتخابات در دادگاه ارایه داد. وی تقلب را «اسم رمز آشوب» خواند. تاجیک، مشاور استراتژیک خاتمی در دوران ریاست جمهوری و از همراهان تیم موسوی هم به صراحت ادعای تقلب را یک توهم خواند و گفت: «توهم پیروزی، توهم تقلب را بهوجود
میآورد.» این در صورتی است که توهم موسوی پیروزی در انتخابات نبود بلکه توهم بزرگ موسوی امکان پیروزی بر نظام بود،
آنجا که در مصاحبه با هفته نامه
ی تایم، هدف از برگزاری
تجمعهای خیابانی را نه پیروزی در انتخابات، بلکه فشار بر رهبری و تغییر بنیادین ساختار قدرت در جمهوری اسلامی معرفی
میکند. خبرنگار تایم
میگوید: «او
به کرات ابراز داشت که تجمعهای خیابانی
چشمگیر
هفتههای گذشته
احتمالاً ماهیت ساختار قدرت را به نحوی بنیادین دگرگون خواهد ساخت و در واقع این اتفاق با فشار بر رهبر نسبت به پذیرش بیشتر افکار عمومی رخ خواهد داد. بخشی از جریان فکری اصطلاحات که آقای موسوی در
رأس آن قرار گرفته بودند، کارکرد انتخابات را در امکان بسیج عمومی مردم میدانست و نه
الزاماً به دست گرفتن سکان هدایت قوه
ی مجریه
».[7]
موسوی مدام در بیانیههای خود به واژهی «تقلب» اشاره میکند. بیشترین واژگان بیانیههای 1و 2 موسوی عبارات «شعبده بازی دست اندرکاران انتخابات و صدا و سیما»، «صحنه آرایی خطرناک»، «خائنین به آرای ملت»، «متقلبان» و ... بود.
این
اتفاقها برای بسیاری دور از انتظار نبود؛ چنان که یکی از
تحلیلگران حوادث ایام فتنه
میگوید: «ما با توجه به شناختی که از ظرفیت افرادی چون آقای موسوی داشتیم، جز این از او انتظاری نداشتیم و از قبل مشخص بود که اگر ایشان
کوچکترین فرصت مردمی دستش بیاید و امری خلاف نظرش باشد،
بحرانهای عظیم در جامعه به وجود
میآورد.
نمونهاش را در مود استعفای او در دهه
ی شصت دیدم که مورد توبیخ شدید امام(ره) قرار گرفت.»
[8]
اقدامهای غیرقانونی بعدی موسوی و فشارهایی که بر نظام وارد میشود نشان میدهد مسألهی موسوی کلیت نظام است نه صرفاً انتخابات و نتایج آن؛ نمونههایی مانند حمله به پایگاه بسیج در راهپیمایی سکوت بدون مجوز و غیرقانونی روز دوشنبه 25 خرداد در خیابان آزادی که میرحسین موسوی نیز به آنان پیوسته بود و در آن نیز سخنرانی کرد، از اقدامهای جنبش فتنه برای فشار بر نهادهای قانونی نظام بود.
موسوی و همراهان جریان فتنه با ادعای تقلب، هزینهی سنگینی به نظام تحمیل کردند. در حالی که وی خود را وامدار خط امام(ره) معرفی میکند، بیان حضرت امام(ره) را در خصوص واجب بودن حفظ نظام را به بوتهی فراموشی سپرده است. سخنی که در بیان امام(ره) هیچ استثنایی نداشت. از سوی دیگر، موسوی با دیدن حمایتهای افراد مسألهدار همانند سلطنت طلبان، بهاییان و گروهکهای تروریستی ریگی، منافقین و دشمنان نام و نشان دار ایران یعنی آمریکا و رژیم اشغالگر قدس، از این حمایتها اعلام برائت نکرد. باید پرسید که مگر موسوی چه خدمتی به خاندان پهلوی کرد که رضا پهلوی گفت: «گذشتهی انقلابی موسوی را بر وی میبخشم و از وی حمایت میکنم.» باز این در حالی است که حضرت امام(ره) تأیید دشمن را نشان انحراف دانسته بودند. تنها این گزینه برای تبیین رفتار انتخاباتی موسوی قابل طرح است که وی خواسته یا ناخواسته درون پازل دشمن قرار گرفت. چنانکه بسیاری از تحلیلگران، معتقدند حوادث بعد از انتخابات گرهای از زنجیرهی انقلابهای رنگین طراحی شده توسط مراکز اطلاعاتی بیگانگان است تا جایی که طبق نظر «رابرت فولبرس»، حوادث بعد انتخابات را میتوان با ارایهی اسنادی، بخشی از طرح عملیاتی سازمان اطلاعات آمریکا (سیا) دانست که جرج بوش در سال 2007 میلادی دستور آن را صادر و امضا کرده بود.
نشریه
ی «لندن تلگراف
» این گزارش را تأیید میکند. این نشریه
مینویسد که بوش در اواخر دوره
ی ریاست
جمهوریاش، در ماه می سال 2007 این سند را
امضا کرده است. این نشریه با اشاره به این که دو تن از کارشناس سازمان سیا این طرح را تهیه کردهاند، مستندات دیگری هم
ارایه میکند و این طرح آمریکایی را به
جملهای از هنر کیسینجر با این مضمون ضمیمه
میکند که
«در انتخابات ریاست جمهوری ایران مهم این نیست که چه کسی رییس جمهور بشود، مهم این است که رژیم ایران باید تغییر کند.» این آشوبهایی که در ایران اتفاق افتاد بخشی از زنجیره
ی بی
ثباتی و هرج و
مرجهای جهانی است که در دستور کار جامعه
ی جهانی
قرار دارد.[9]
علی
رغم
نشانههای غیرقابل انکار استفاده از
شیوههای
انقلابهای رنگی مانند استفاده از نماد رنگ سبز از سوی حامیان موسوی در انتخابات، وی علت به کار بردن رنگ سبز و
بهویژه شال سبز را به سیادت خود نسبت داده و مدعی است که خاتمی این شال را به گردن وی انداخته است. حتی برای گم کردن سر نخ، به کارگیری گسترده
ی این نماد را به پیشنهاد یک هم وطن نسبت داد. یکی از
سایتهای متعلق به جریان اصلاحات هم
مینویسد: «به پیشنهاد مصطفی حسنی از شهروندان جوان، اقلام پوششی سبز رنگ به عنوان یکی از نمادهای حامیان موسوی انتخاب شد. در پی اعلام موسوی برای جلوگیری از
هزینههای گزاف تبلیغاتی و عدم انتشار پوسترهای غیرضروری، یکی از شهروندان پیشنهاد استفاده از اقلام پوششی سبز رنگ مانند
تیشرت، مچ بند، شال، کیف و .. به عنوان نماد تبلیغات موسوی را داد که در کمیته
ی تبلیغاتی مورد بررسی و پذیرش قرار گرفت.»
[10]
اما اطلاعات موثق نشان
میدهد که پیشنهاد به کار بردن یک رنگ به عنوان نماد مبارزه
ی انتخاباتی، توسط
«جرج سوروس» به خاتمی داده شده بود.(*)