امّا اينکه چرا رهبري با اينها برخورد تند نميکنند؟ مسئلهاي است که پاسخش پختگي بيشتري در مديريّت کلان جامعه ميخواهد. شايد شما دوره اول رياست جمهوري بعد از انقلاب را به ياد نداشته باشيد و شايد بعضي از شما اصلاً آن وقت به دنيا نيامده بوديد. ميدانيد آن رئيس جمهور با رأي نسبتاً بالايي انتخاب شد. در بيت خود امام هم كساني از حاميان ايشان بودند. بعضي از فرزندان امام ـذکوراً و اناثاًـ از او حمايت ميکردند. ودم.
شاید برای بسیاری از جوانان و حتی بزرگترها این سئوال و ابهام باقی باشد که با توجه به رفتارهای مشکوک برخی خواص در ایام فتنه و بعد از آن و بعضا حمایت و همراهی کردن عده ای از آنان با فتنه گران و دشمنان نظام و انقلاب، چرا رهبر معظم انقلاب حضرت امام خامنه ای همچنان با بسیاری از خواص بی بصیرت، مدار می کنند و آنها را از دایره انقلاب و نظام بیرون نمی رانند تا بیش مجال ضربه زدن به نظام و انقلاب پیدا ننمایند.
به گزارش سرویس دین و اندیشه بی باک، حضرت علامه مصباح یزدی بعد از ایام فتنه سال 88 و یک روز پس از حماسه بزرگ ملت ایران در 9 دی همان سال، در جلسه ای صمیمانه با تعدادی از دانشجویان بسیجی به پرسشهای آنان پاسخ گفتند که به قطع بازخوانی آن در شرایط فعلی می تواند روشنی بخش راه فردایمان می باشد.
متن بخشی از پرسش و پاسخهای دانشجویان بسیجی با حضرت علامه مصباح یزدی در ادامه تقدیم می گردد.
سؤال يكي از دانشجويان:
خيلي ممنون هستيم که اين وقت را به ما داديد که از محضرتان استفاده کنيم. ما خودمان را در حدّ شاگرد شما نميدانيم، ولي اين افتخار را براي خودمان قائل هستيم که خود را پيرو تفکرات اسلامياي که شما ارائه کرديد، ميدانيم.
ما ميخواهيم خيلي صريح صحبت کنيم. اين جمع صميمي با تعداد محدود هم دليلش همين است. سؤال خيلي اساسي که در ذهن ما از قبل از انتخابات به وجود آمده، و از اين جريانات فتنه اخير خيلي قويتر شده، اين است که ميبينيم از يک طرف شواهد عيني خيلي زيادي وجود دارد که شخص خاصي پشت خيلي از قضايا بوده است؛ ولي از طرف ديگر ميبينيم که رهبري در جمع بسيجيها يا در نماز جمعه حمايتي از او ميکنند. وظيفه ما در اين موضوع چيست؟
حضرت علامه مصباح یزدی:
بسم الله الرحمن الرحيم
الحمدلله رب العالمين و صلي الله علي محمد و آله الطاهرين. السلام علي الحسين و علي علي بن الحسين و علي اولاد الحسين و علي اصحاب الحسين.
تشريففرمايي شما عزيزان را خوشآمد عرض ميکنم و اميدوارم که شما و امثال شما ذخايري باشيد براي آينده اسلام و انقلاب؛ و خودتان را آماده کنيد که بارهاي سنگين انقلاب را در آينده بر دوش بکشيد و با توان کافي و با بصيرت کافي دِين خودتان را به اسلام و انقلاب و سيدالشهداء ـعليه السلامـ ادا کنيد.
تفاوت وظيفه حاکم اسلامي با ديگران
در اينکه رفتار و خط مشي و موضعگيريهاي بعضي اشخاص با مقام معظم رهبري متفاوت است، جاي شکّي نيست، در رفتار شخصي، خانوادگي، در تفکرات فقهي، سياسي و در خط مشيهاي سياسي که ناشي از همين تفکرات و منشهاست. در اين باره سؤالاتي مطرح ميشود که چرا اين اختلاف اصلاً وجود دارد؟ چرا اشخاص نظرياتشان با هم متفاوت است؟ دوم اينکه اگر اين رفتارشان خطاست، آيا عذري دارند يا نه، قابل مؤاخذه هستند؟ سوم اينکه اگر اين رفتارها درست نيست، رهبري بايد چگونه با اينها برخورد کند؟ و سؤال آخر اين است که ما چگونه بايد رفتار کنيم؟
البته من الان روي شخص خاص تکيه نميکنم، بطور کلي عرض ميکنم؛ ولي تفاوتهايي هم بين اينگونه اشخاص وجود دارد. بعضيها در هيچ يک از اين عرصههاي فقهي يا سياسي يا مديريتي، توان کافي براي تشخيص و درک ندارند. شايد در بين اشخاصي که اين روزها مطرح هستند، کساني باشند که مصداق اين فرض باشند. آنچنان معلومات کافي در معارف اسلامي و فقه اسلامي ندارند؛ ممکن است لباس روحانيّت هم داشته باشند؛ امّا آنچنان معلوماتي که واقعاً بينش صحيح ديني به ايشان بدهد، ندارند. از نظر درک سياسي هم تاريخچة زندگي اين افراد نشان ميدهد که درک عميقي ندارند. بيشتر تحت تأثير دوستان و نزديکان واقع ميشوند. بنابراين، اينکه ما تفکّر آنها را نپذيريم، رفتار آنها را تأييد نکنيم و از آنها حمايت نکنيم، کاملاً موجّه است.
امّا در مورد اين سؤال که آيا ميتوانيم بگوييم اينها نيّتشان هم فاسد است؟ مثلاً ضد انقلابند يا عناد دارند؟ شايد براي کساني که نشانههاي زيادي داشته باشند، اين اطمينان هم حاصل شود که نيّت پاکي هم ندارند؛ ولي لزومي ندارد که ما راجع به نيّت ايشان بحث کنيم. ما به رفتار کار داريم. ميخواهيم ببينيم در عمل چگونه با اينها برخورد کنيم. روشن شدن نيّتشان با خداست، هر کسي بايد در قيامت جواب خدا را بدهد. به هرحال ما حقّ نداريم از اينها حمايت کنيم. چرا که نه اسلام را درست شناختهاند، نه سياست اسلامي را و نه مصلحت جامعه را درست درک ميکنند. حمايت از اينها هيچ توجيهي ندارد. اگر صحنهاي پيش آمد که بين خط رهبري با خط آنها تضادّ وجود داشت، بدون شک بايد خط رهبري را تأييد کنيم و در مقابل اينها بايستيم و بايد تا حدّي که ميتوانيم عملاً از پيشرفت کارشان جلوگيري کنيم.
امّا اينکه چرا رهبري با اينها برخورد تند نميکنند؟ مسئلهاي است که پاسخش پختگي بيشتري در مديريّت کلان جامعه ميخواهد. شايد شما دوره اول رياست جمهوري بعد از انقلاب را به ياد نداشته باشيد و شايد بعضي از شما اصلاً آن وقت به دنيا نيامده بوديد. ميدانيد آن رئيس جمهور با رأي نسبتاً بالايي انتخاب شد. در بيت خود امام هم كساني از حاميان ايشان بودند. بعضي از فرزندان امام ـذکوراً و اناثاًـ از او حمايت ميکردند. در جامعه هم از قشرهاي مختلف، حتّي از روحانيان از ايشان حمايت مي کردند و بالاخره او رئيس جمهور شد. رفتار امام طوري بود که مردم خيال ميکردند که خود ايشان هم با او موافق است و آنقدر اين رفتار با سعه صدر توأم بود که امثال مرحوم دکتر بهشتي معترض شدند. دکتر بهشتي بسيار مرد پخته، عميق و مدير با حوصله و با سعه صدري بود؛ امّا کار به جايي رسيد که ايشان هم معترض شد. ولي امام همچنان متانت خودش را حفظ ميکرد. تا روزي که همة مردم فهميدند که اين ديگر به درد رياست جمهوري نميخورد و مجبور شد با لباس زنانه از کشور فرار کند. بعدها ايشان فرموده بود: من از اول با اين شخص مخالف بودم. در حکمي هم که براي تنفيذ رياست جمهوري ايشان دادند، اشارهاي داشتند؛ ولي چون اوّل کار بود، خيلي توجه نشد.
منظورم اين است که آنهايي که به ظاهر قضاوت ميکردند، فکر ميکردند که وقتي مثلاً بعضي از فرزرندان و نزديکان امام از ايشان حمايت ميکنند، امام هم مخالفتي با ايشان نميکرد، مثل ديگران خدمت امام رفت و آمد ميکرد. در آن اوجي که امام قرار داشت، مصلحتي ميديد که امثال ما نميتوانند درست آنرا درک کنند. امام ثابت کرد که خيلي بهتر از ديگران ميفهمد چه کار بايد کرد. البته ديگران را از انجام وظايفشان نهي نميکرد. از دار و دسته آنها و از کارهايي که ميکردند و حرفهايي که ميزدند هم انتقاد ميکرد؛ امّا اينطور نبود که به شخص رئيس جمهور بگويد: تو به عنوان رئيس جمهور لياقت نداري، يا بگويد: بايد کنار بروي.
با توجّه به اين نکته شما ميتوانيد پاسخ بعضي سؤالاتتان را بگيريد. اينکه چرا مقام معظم رهبري آنجاهايي که ما حتّي يقين داريم که فردي صالح نيست، ايشان باز هم در شرايطي به صورتي حمايت ميکنند، در يک کلمه بايد گفت: ايشان افقي را ميبيند که حفظ يک مصلحت اقوا و اهمّ ديني است. اين مسئله بايد به جايي برسد که همه مردم حقيقت را بفهمند. يک جمله از اميرالمؤمنين ـصلوات الله عليهـ در جريان قيام مردم عليه عثمان يادم آمد. در نهج البلاغه تعبيري دارد كه مضمونش اين است: من به کشتن عثمان امر نکردم، نهي هم نکردم. اگر امر کرده بودم، قاتل او بودم.
حاصل اين است که گاهي رفتاري از يک شخصي يک معنايي دارد و از ديگران معناي ديگري. اين رفتار از آن شخص کاملاً صحيح و بجاست، امّا ديگران نبايد از آن تقليد کنند. اينجا جاي تقليد نيست. اينگونه رفتار مقتضاي آن مقام است، نه مقتضاي حق آن شخص. او در مقام و در قلّهاي قرار دارد که بسياري از افقهاي اطراف را بايد ببيند، جرح و تعديل کند، مصلحت و مفسدهها را با هم بسنجد و در مقطع نسبتاً طولاني مصلحتها را با هم مقايسه کند. امّا ديگران اينگونه مسؤوليّتي ندارند. آنها بايد زمينه را فراهم کنند، براي اينکه او بتواند آنچه را مصلحت اصلي ميداند، اعمال کند. اينکه مقام معظم رهبري ميفرمايد: هر کس هر چه ميداند بايد بگويد، روشنگري کنيد؛ البته سعي کنيد آنچه ميدانيد، درست باشد. اگر از ايشان سؤال کنيم: آقا، آيا شما هر چه را ميدانيد ميگوييد؟ قطعاً خواهند گفت: نه، من خيلي چيزها را ميدانم ولي نميگويم و نبايد بگويم؛ امّا وظيفه من غير از شماست. به هرحال، مقتضاي ايماني که ما، هم به اصل ولايت فقيه و هم به شخص وليّ فقيه داريم و تجربه بيست ساله (بيش از بيست سال است که ايشان پست جانشيني ولي عصر ـصلوات الله عليهـ را عهدهدار هستند) نشان داده است که رأي ايشان و رفتار ايشان صائب است. خيلي جاها ما فکر ميکرديم بايد به گونه ديگر رفتار کرد؛ بعد معلوم شد ايشان درست ميگفتند. معناي پذيرفتن ولايت مطلقه فقيه همين است؛ ولي ممکن است براي آدم سؤال مطرح شود. اين عيب ندارد که سؤال کنند و جواب را بهتر و شفافتر بدانند. در يک کلمه ايشان وظيفه دارند که حتيالمقدور به آتش فتنه دامن نزنند و بهانه به دست فتنهجويان ندهند؛ امّا ديگران هم وظايفي دارند که بايد در موقع خودش انجام دهند و يکي از وظايف مهم که در همين بيانات اخير ايشان بود، مسئله روشنگري است که همه بايد اين وظيفه را در حدّ توان خودمان، در آنجائي که مفاسد بيشتري بر آن مترتب نميشود، انجام دهيم. اين راجع به اين سؤالتان بود. نميدانم به قدر کافي روشن شد يا نه؟
سؤال يكي از دانشجويان:
البته بحث ما بر سر وظيفه خودمان است. ما اگر اين کار را بکنيم، به اين فتنه آتش زده ميشود يا نه؟
حضرت علامه مصباح یزدی:
ظاهراً اين جريانات اخير جز سياهي رنگي باقي نگذاشته است و بالاتر از سياهي هم رنگي نيست.
سؤال يكي از دانشجويان:
در رابطه با تفکيک بين اين جريانات و جريان شخص آقاي هاشمي وظيفه ما چيست؟
حضرت استاد:
همان طور که عرض کردم بعد از جريان عاشورا و عکسالعملهايي که انجام گرفت، ابهامی باقي نماند.