آقا اصل بر احراز صلاحیت است!؟
یادداشت های یک طلبه
بنابراین، این از مسائل مهمى است که در درجه اوّل اهمیت واقع شده است که اشخاصى که اداره مىکنند یک جایى را، از اوّل ارزیابى بشود که این اشخاص چه کاره بوده اند. سابقه شان چیست. تحصیلاتشان در کجا بوده. چه جور رویّه اى در تحصیلات داشتند. و بعد از انقلاب چه جور وضعیتى اینها داشتند. قبل از انقلاب چه وضعیتى داشتند اینها. افکارشان قبلًا چى بوده. اگر یک کسى افکارش قبلًا منحرف بوده، حالا بیاید به شما ادعا بکند که خیر، من برگشته ام، ما باید قبول کنیم، اما نباید او را مجله نویس کنیم. آن دوتا با هم فرق دارند. خوب، بسیارى از اشخاصى که مىآیند مى گویند ما توبه کردیم، توبه قبول است، لکن نمى شود آنها را سر یک کارى گذاشت که آن کار اهمیت دارد.
براى اینکه ما نمىدانیم که - به حسب واقع که ما نمىدانیم که - این آدم توبه کرده یا این آدم مىخواهد با این کلمه «توبه» ما را بازى بدهد. ما باید از او قبول مىکنیم که در جامعه مسلمین مثل سایر مسلمانها با او عمل بکنیم، اما نباید رادیو و تلویزیون را به دست او بدهیم، یا او را راه بدهیم در رادیو و تلویزیون، یا مجله اى که براى تربیت افراد است، براى ترویج این مسیر اسلامى ملت است، ما به دست او بدهیم و یا نوشتههایش را به دست او بدهیم. این طور نباید که ما خوش باور باشیم. خیلى از اشخاص هستند که تمام حرفهایشان حرفهاى اسلام است، تمام حرفهایشان حرفهاى نهج البلاغه است، و تمام حرفهایشان حرفهاى قرآن است، لکن مسیرشان این نیست. در بین اشخاص همچو اشخاصى هستند که این راه را پیش گرفتند، براى اینکه، خودشان را در جامعه جا بزنند.
آن مقصدى که دارند آن را عمل بکنند در بین مردم. در عین حالى که ما باید قبول کنیم یک کسى که قبلًا هم - فرض کنید که - عاصى بوده، این آدم حالا مسلمان است، و به او ترتیب اثر اسلام را بدهیم، اما نمىتوانیم جهاتى که داریم [به او بسپاریم] مثلًا فرض بفرمایید؛ یک دزدى بوده، حالا آمده توبه کرده، خوب، دزد توبه کرده، قبول است توبهاش. اما مىتوانید شما مالیّات، آن چیزتان را، سرمایه هایتان را دست این بدهید و بپرسید به این؟ نه، عُقَلایى نیست. براى اینکه ممکن است این دزد براى اینکه سرمایه دستش بیاید، بیاید توبه کند! ما هم که علم غیب نداریم، ما موظفیم که در ظاهر قبول کنیم. دزد نه، الآن توبه کرده است. حتى اگر یک توبه اى کرد که همه ظواهرش هم درست بود، اقتدا هم به او بکنیم در نماز، اما نمىتوانیم ما یک چیزى که امانت لازم است در آن، دیانت لازم است در آن، دست این بدهیم. بدتر از همه همین مجلّات است، و همین مطبوعات است، و همین رادیو و تلویزیون است و همین چیزهایى است که براى تربیت جامعه است. یک نفر آدم قبلًا - فرض کنید - انحراف داشته، کمونیست بوده، حالا آمده مىگوید که من دیگر برگشتم و خیر، حرفهاى آنها درست نبوده، من برگشتم.
بسیار خوب، شما برگشتید حالا آمدید باشد، اما نمىتوانیم ما این را در رادیو و تلویزیون راهش بدهیم که تو برو و مردم را تربیت بکن! ممکن است این کمونیست باز هم باشد لکن براى خاطر اینکه ما را بازى بدهد آمده این را گفته. ما مکلّفیم به اینکه در ظاهر با او اعمال مسلمانى - فرض کنید - بکنیم. در صورتى که در عقیده کمونیست نشده باشد، آن مسئله دیگرى است. اما نمىتوانیم ما یک چیزى که مىخواهیم تربیت کنیم بچه هاى خودمان را، یک معلّمى که کمونیست بوده است، الآن آمده مىگوید نخیر، من بسیار مسلمانم، و پیش ما نماز هم مىخواند و روزه هم مىگیرد، و بیشتر از شما و دیگران هم به آداب اسلامى تقیُّد دارد. بسیار خوب، شما مسلمان، بیایید بین مردم باشید، کسى کارى به شما ندارد. اما نمىتوانیم ما این را معلّم بچه هایمان قرار بدهیم. براى اینکه، معلّم بچه ها را ما باید مطمئن باشیم که این منحرف نمىکند بچه هاى ما را. نمىتوانیم ساده دلى به خرج بدهیم که خوب، حالا این آدم، اسلام گفته قبول کنید شما، ما هم قبول کردیم. اما اسلام نفرموده حالا که قبول کردید مقدّرات خودتان را دست این هم بدهید.
دیگر این را اسلام نفرموده. اسلام فرموده قبول کنید که تو مسلمان و ترتیب آثار هم بدهید. اما مقدّرات یک مملکتى را ما بخواهیم دست یک کسى بدهیم که کمونیست بوده، حالا هم مىگوید من آدم خوبى هستم و ترتیب آثارش را هم ما مىدهیم، اما نمىتوانیم مقدّرات مملکتمان دستش بدهیم. نمىتوانیم مجله نویسى اگر بخواهد بکند، او را آزاد بگذاریم که هر چه دلش مىخواهد بنویسد. یک وقتى مىبینید چه از کار در مىآید. شما هم نمىتوانید در مجله اى که دارید و افراد را مىخواهید انتخاب کنید، یک اشخاصى که سابقه شان انحراف بوده است، آن منحرف را حالا بگویید که نه، دیگر حالا خوب شده است و آدم مسلمانى است و اینها. و وارد کنید در روزنامه تان. خیلى خوب است براى خودش، ما هم نمىگوییم بد است. الآن توبه کرده، خوب است، اما نمىتوانیم دیگر همچو مطلبى را که در ترتیب یک ملتى در سرنوشت یک ملتى دخالت دارد، این را به دست او بدهیم. این از مسائل مهمى است که در همه جا باید این انجام بگیرد. این معنا که خیر، ما باید همه اشخاصى که آمده اند مىگویند که ما خوب هستیم اینها باید واردشان کنیم. منتها در همه جایى که سرنوشت ملت را هم به دستشان بدهیم؛ این حرف، سادهاندیشى است، و توجه به مسائل نداشتن است.
***
زمان: ۱۳ دى ۱۳۵۹/ ۲۶ صفر ۱۴۰۱ «۱» مکان: تهران، جماران
مرجع: صحیفه امام خمینی(ره)، جلد ۱۳، صفحه ۴۷۵
***
متن کامل و فایل صوتی این سخنرانی را میتوانید در پایگاه اینترنتی «روح الله» بیابید.
http://hemati.ir
|