تریبون مستضعفین- متن زیر ترجمه مقالهای مهم از مجله بین المللی کرسنت است که توسط بخش بین الملل سایت تریبون مستضفعین ترجمه شده است. در این مقاله که به قلم ظفر بنگاش (zafar bangash) به رشته تحریر درآمده است روایتی از ۱۸ روز قیام مردم مصر است به بازخوانی حوادث این روزها میپردازد و در ئایان به این نکته اشاره میکند که هنوز همه خواستههای مردم مصر محقق نشده است و تا رسیدن به آنها راه زیادی جلوی پای انقلابیون مصر وجود دارد:
طی ۱۸ روز، مردم مصر مسیر حرکت تاریخ را تغییر دادند. آنها نه تنها بر طرز فکر مردم کشورشان، بلکه بر سیاستهای منطقه و جهان تاثیر گذاشتند. مردم مصر، بخصوص نسل جوانشان، با مقاومت و پایداری خود آنچه را که در گذشته غیرممکن به نظر میرسید، واقعیت بخشیدند و «حسنی مبارک» را پس از ۳۰ سال حکومت سرنگون ساختند. اقدامی که موجب تحیر همهی تحلیلگران شد.
آیا مبارک رفته است؟ «حسنی مبارک» در برنامهی تلویزیونی ۱۰ فوریهاش صحبتی در مورد استعفایش نکرد و تنها به انتقال بخشی از اختیاراتش به معاون اول، «عمر سلیمان» اشاره داشت. سلیمان نیز فردای آن روز (۱۱ فوریه) خبر سفر مبارک و انتقال قدرت توسط او به شورای عالی نیروهای مسلح را اعلام کرد. در صورتی که طبق قانون اساسی مصر در آن زمان، رئیس پارلمان مصر باید این قدرتها را به دست میگرفت. ارتش، پارلمان را منحل کرد و قانون اساسی را به حالت تعلیق درآورد و همچنین اعلام کرد که کمیتهای از متخصصان، نسخهای جدید از قانون اساسی را تدوین خواهند کرد و این نسخه جدید در عرض دو ماه به رفراندوم گذاشته خواهد شد.
تا اینجا، همه چیز خوب به نظر میرسد، اما نگرانیهایی در مورد اقدامات اخیر ارتش وجود دارد. گارد قدیمی هنوز حضور دارند، همانهایی که با دستور حسنی مبارک در ۲۹ ژانویه موظف به تشکیل «دولت جدید» شدند. «عمر سلیمان» و «محمود وقدی»، وزیر کشور جدید مصر (که قبلا رئیس زندانهای مصر بودند) هنوز در راس قدرت میباشند. زندانهای مصر در زمان ریاست سلیمان و وقدی به علت شکنجهی زندانیان و جنایات فجیع بسیار بدنام بود. هر دوی آنها و تعدادی دیگر از اعضای کابینه از ژنرالهای قدیم هستند. وضعیت اضطراریای که از اکتبر ۱۹۸۱ وضع شد هنوز برقرار است و از آن زمان تا به حال، هزاران نفر – در تخمینی ۳۰۰۰۰ نفر- بیدلیل و بدون آنکه جرم خاصی انجام داده باشند به زندان افتادند. آنها بدون اجازهی ملاقات، در انفرادی نگه داشته شدند و تحت شکنجه قرار گرفتند. صدها نفر دیگر هم به دلیل قیامهای ۲۵ ژانویه به زندان افتادهاند.
پس چه چیزی در مصر اتفاق افتاده که موجب خوش بینی و امیدواری میشود؟ خوشحالی زیادی که به سبب رفتن مبارک ایجاد شده باید با در نظر گرفتن واقعیتهای موجود تعدیل شود. شجاعت مردم در غلبه بر ترس- اصلی ترین اهرم حکام ظالم- مانع بزرگی را کنار زده است. با از بین رفتن ترس، مردم مهمترین اسلحهی رژیم را خنثی کردهاند. این قضیه در ۲ فوریه، وقتی که مزدورهای رژیم با لباس شخصی به مردم حمله کردند و نتوانستند آنها را از میدان التحریر خارج کنند به همه ثابت شد. همچنین تحریک نشدن مردم برای مقابله نیز به همان اندازه مهم و حیاتی بود، زیرا اگر مردم مقابله به مثل میکردند، رژیم بهانهی خوبی برای شدت بخشیدن به مقابله و کشتار مردم پیدا میکرد و حرکت مردم ضربهی اساسی میخورد.
بسیاری از تحلیل گران عملکرد ارتش در مقابله نظامی با معترضان را تحسین کردهاند. این تحلیل نیاز به بررسی بیشتر دارد. این عملکرد ارتش بخش جانبی نقشهای بزرگتر بود؛ نقشهای که آمریکا دستور اجرایش را صادر کرده بود. باید این نکته را مد نظر قرار داد که ارتشها در بسیاری از کشورهای مسلمان ارتباطات عمیقی با آمریکا و پنتاگون دارند. آنها اسلحههای خود را از آمریکا میگیرند و به همین دلیل گوش به فرمان دستورالعملها و «مشاوره»های پنتاگون هستند. مصر مانند پاکستان، منطقهی استراتژیک بسیار مهمی برای آمریکا میباشد.
در حالی که جوانان هدایت کنندههای اصلی قیام بودند، اما در پشت صحنه، مذاکرات بزرگی در حال رخ دادن بود. وقتی مبارک از دخالتهای بیگانگان شکایت میکرد، پر بیراه نمیگفت. در آن دوران ایالات متحده آمریکا به طور مستقیم در حال منحرف کردن قیام نبود، نیازی به دخالت مستقیم هم نداشت. نقشه واشنگتون بعد از رفتن مبارک، انتقال قدرت به گروهی بیخطر برای منافع آمریکا و اسرائیل، نه لزوما منافع مردم مصر، بود. آماده سازی برای این برنامه از یکسال پیش شروع شده بود؛ زمانی که اعلام شد مبارک مبتلا به سرطان است و آمریکا علاقهای به حکومت پسر مبارک نداشت. در نتیجه برنامه ریزی کودتایی نرم را آغاز کرد. در کنار پسر مبارک، گزینهی مورد علاقهی آمریکا «عمر سلیمان»، رئیس اطلاعات و رئیس جلسات شکنجه در زمان حکومت مبارک بود.
برای آمریکا، قاهره بهترین محل جهت انجام «عملیاتهای غیر معمولی» (بخوانید آدم ربایی) و اعمال «روشهای مذاکره» (عبارتی قشنگ برای شکنجه!) بود. سپس «محمد البرادعی» رئیس قبلی آژانس بین المللی انرژی اتمی چند روز بعد از شروع قیام مردم، وارد مصر شد و در رسانههای غربی لقب «رهبر گروه مخالفان» به او داده شد. البرادعی عضو «انجمن بحرانهای بین المللی (ICG)» میباشد. انجمنی که توسط «جورج سورس» تاسیس شده و شخصیتی مانند «زیبیگنیف برژینسکی» در آن حضور دارد.
در طول ۱۸ روز قیام مردم مصر، رییس ستاد کل فرماندهی ارتش آمریکا، «مایک مولن» و وزیر دفاع آمریکا «رابرت گیت» به طور مداوم در تماس با همتایان مصری خود، «سامی ادنان» و «محمد حسین طنطاوی» بودند. مولن در تلویزیون آمریکا به این موضوع اقرار کرد. دیگر مقامات آمریکایی نیز با مسئولین مصری، بخصوص سلیمان (مرد مورد نظرشان) در تماس بودند.
با اینکه مواضع رسمی آمریکاییها، از جمله «باراک اوباما» با جدیتر شدن قیام، محتاطانهتر شد ولی در آن زمان نیز نگرانی بزرگ آنها حمایت از اسرائیل بود. این قضیه زمانی که در ۱۱ فوریه حسنی مبارک از کشور خارج شد بیشتر نمایان گردید. در آن زمان آمریکاییها گفتند که انتظار دارند رژیم جدید به تعهدات قبلی پایبند باشد. ارتش نیز بلافاصله اعلام کرد که به تمام تعهدات بین المللی خود پایبند خواهد بود و جای تعجب ندارد که این موضع با استقبال تل آویو روبرو گردید.
اتفاقاتی که منجر به رفتن مبارک در ۱۱ فوریه شد نیز جای تحلیل دارد. ۱۰ فوریه در حالی که همگان منتظر اعلام استعفای مبارک بودند، شورای عالی نیروهای مسلح مصراعلام کرد که از قیام مردم حمایت میکند. این علامت واضحی بود که برخورد نظامی با مردم متحصن در میدان التحریر نخواهد شد. درنتیجه مبارک تنها شد و باید میرفت. وزیر دفاع، «طنطاوی» موظف به انتقال پیام به مبارک شد.
طنطاوی به عنوان حامی مبارک و به علت ذات ترسویش، جرات دادن این پیام را در جلسهی شش ساعتهاش با مبارک نداشت. جلسهای که سلیمان و جمال نیز حضور داشتند. به نظر میرسد که در آن جلسه سلیمان و جمال توانستند طنطاوی را مجبور به موافقت با صحبتهای مبارک در برنامه تلویزیونی همان شب کنند. مبارک در آن شب در مورد اعمال تغییرات و استعفا ندادنش تا انتخابات سپتامبر صحبت کرد. رضایتمندیای که در طول روز با اعلام ارتش در مردم ایجاد شده بود با استعفا ندادن مبارک تبدیل به خشمی عمیق شد.
صبح روز جمعه، ۱۱ فوریه- که به طور جالبی مصادف با روز پیروزی انقلاب اسلامی ایران در ۳۲ سال پیش بود- ارتش اعلام کرد اجازهی ورود معترضان به میدان التحریر را نخواهد داد. با اینکه مردم احتمال کشتار ارتش را میدادند اما از تهدیدها نترسیدند و بعد از نمازجمعه میلیونها نفر به سمت مرکز تلویزیون و کاخ ریاست جمهوری سرازیر شدند. تانکها مسیر عبور به کاخ را بستند و اسلحههای خود را به سمت جمعیت گرفتند. در این زمان بود که فرماندهان ارتش تصمیم به نافرمانی از دستورات گرفتهاند و اسلحهها و تانکهای خود را به سمت کاخ نشانه گرفتند.
فرماندهان ارتش دریافتند که بازی تمام شده است. سربازان از دستور شلیک به مردم سرپیچی خواهند کرد و اگر جنرالی سریعتر مقابل مبارک نایستد، مانند ۶۰ سال پیش و قضیه «جمال عبدالناصر» یک سرهنگ این کار را خواهد کرد. در این زمان بود که فرماندهان ارتش دوباره طنطاوی را نزد مبارک فرستادند تا به او بگوید که قبل از اینکه شورشی بین ردههای بالای ارتش رخ نداده است، سریعتر استعفایش را اعلام کند. طنطاوی که هنوز برای ولی نعمتش احترام قائل بود به مبارک گفت: «شما به مدت ۳۰ سال به این کشور خدمت کردید، بهتر است که پایانی برازندهی خود داشته باشید».
مبارک با اینکه روزهایی توهم آلود را سپری میکرد، اما هنوز آنقدر هشیار بود که بفهمد دیگر شانسی برای بودن در قدرت ندارد. شاید طنطاوی به مبارک اطمینان داده باشد که ثروت دزدی خود و خانوادهاش – که بین ۱ تا ۷۰ میلیارد دلار تخمین زده شده است- در اختیارش خواهد بود. البته در ۱۸ فوریه مقامات سوئیسی خبر بلوکه شدن میلیونها دلار از داراییهای خانوادهی مبارک را دادند و این شاید شروع روزهای سخت مبارک باشد.
در ۱۸ فوریه میلیونها نفر از مردم مصر دوباره در میدان التحریر گرد هم آمدند تا پیروزیشان را جشن بگیرند اما به نظر میرسد تا پایان مبارزه آنها راه بسیاری مانده است. «شیخ یوسف قرضاوی» که بعد از ۵۰ سال تبعید به مصر بازگشته است از ارتش خواست تا آنها را «از شر رژیم گذشته خلاص کند». این درخواست نشان دهندهی شناخت نادرست از وضعیت مصر و ماهیت ارتش است. در بسیاری از کشورهای مسلمان، مخصوصا مصر، ارتش وسیلهای برای حفظ وضعیت موجود است. آنها کاملا به آمریکا متصل هستند تا منافع غرب را حفظ کنند. مگر اینکه مردم در صحنه بمانند، در این صورت آنها مجبور میشوند برای جلب رضایت مردم، مقداری بیش از تغییرات ظاهری و مصنوعی پیش روند. در هر صورت با وجود مبارزات بینظیری که مردم مصر تا به حال انجام دادند، ضعف بزرگ آنها نداشتن رهبر است.
در کنار درخواست کارگران برای بالاتر رفتن دستمزدهایشان، همهی درخواست معترضین محقق نشده است. در ملاقات بینتیجهی ۵ فوریه با سلیمان که نمایندهی اخوان المسلمین نیز در آن حضور داشت، جوانان مصری درخواستهای زیر را مطرح کردند:
۱- استعفای حسنی مبارک
۲- انحلال پارلمان و سنا
۳- پایان ۳۰ سال وضعیت اضطراری
۴- تشکیل دولت انتقالی وحدت ملی
۵- تشکیل پارلمان جدید جهت اصلاح قانون اساسی
۶- محاکمهی تمام افرادی که مسئول شهادت ۳۰۰ نفر از مردم بودند.
۷- محاکمهی تمام مفسدان حکومتی و همهی آنها که ثروت ملی را غارت کردند.
همان طور که مشخص است، برخلاف ادعاهای عمر سلیمان و نخست وزیر «احمد شفیق» مبنی بر اینکه ۹۰ درصد مطالبات مردم محقق شده، تنها دو درخواست مردم تحقق یافته است. مردم مصر برای آزادی کامل راه درازی را در پیش رو دارند. آنها تنها از دست دیکتاتور خلاص شدهاند و برای نابودی رژیم گذشته و بنای حکومتی جدید نیاز به تلاش و فداکاریهای بیشتری میباشد. هنوز مشخص نیست که اخوان المسلمین و احزاب سیاسی دیگر این ضرورت را به طور کامل درک کرده باشند!