به قلم مهدی جمشیدی؛ مقام معظم رهبری در دومین نشست اندیشههاى راهبردى با موضوع «عدالت»، به نکات نظری و ایدئولوژیک عمیقی در زمینهی نظریه پردازی اسلامی برای عدالت اشاره کردهاند که در این یادداشت، به تحلیل و ساختاربندی آنها میپردازیم.
1-منزلت «عدالت» در «شریعت»
1-1-عدالت؛ هم «آرمان» و هم «عمل»
هر چند عدالت دغدغهى همیشگى و تاریخى بشر بوده و فیلسوفان و حکما همواره در این مقوله وارد شدهاند و دغدغهى آنها نیز بوده است؛ اما اهتمام ادیان به مسألهی عدالت، اهتمام بسیار خاص و ویژهای است:
«نقش ادیان، استثنایى است. یعنى آنچه که ادیان در طول زمان راجع به عدالت گفتند و خواستند و اهتمام کردند، بىنظیر و استثنایى است. در نظرات حکما و اندیشمندان، آن اهتمام ادیان به هیچ وجه مشاهده نمیشود.»
در قرآن کریم، هدف ادیان الهی، عدالت معرفی شده است: «لقد ارسلنا رسلنا بالبیّنات و انزلنا معهم الکتاب و المیزان لیقوم النّاس بالقسط»[1]
«به طور قطع این آیه حکم میکند بر اینکه هدف ارسال «رسل»، انزال «کتب» و آمدن «بیّنات» - یعنى حجتهاى متقن و غیر قابل تردیدى که پیغمبران ارایه میدهند؛ کتاب، یعنى منشور ادیان در مورد معارف، احکام و اخلاقیات؛ میزان، یعنى آن سنجهها و معیارها - قیام به قسط بوده است.»
البته نباید پنداشت که عدالت هدفی هم رتبه و در عرض عبودیت و توحید است. از نظر اسلام آنچه هدف غایی است و اصالت مطلق دارد دستیابی انسان به مقام عبودیت است و سایر اغراض و آرمانها در طول آن قرار دارند:
«و ما خلقت الجنّ و الانس الّا لیعبدون»[2]
افزون بر این، ادیان الهی همواره به حمایت از مظلومان ومستضعفان برخاستهاند و در عمل، با تبعیض و شکاف و نابرابری مبارزهی قاطعانه کردهاند:
«انبیا در طول تاریخ در کنار مظلومان قرار گرفتهاند؛ یعنى براى عدالت عملاً پیکار کردند. ملاحظه کنید؛ در قرآن کریم تصریح شده که انبیا با طواغیت مواجهاند، با مترَفین مواجهاند، با ملأ مواجهاند؛ که تمامی اینها جزو طبقات ستمگراند.»
در قرآن کریم تصریح شده که هیچ پیغمبرى نبوده که در مقابلش «مترَفین» قرار نگیرند و صفآرایی نکنند:
«ما ارسلنا فى قریة من نذیر الّا قال مترفوها انّا بما ارسلتم به کافرون»[3]
«پیغمبران در معارضهى بین ظالم و مظلوم، همیشه در طرف مظلوم قرار گرفتند؛ یعنى براى عدالت وارد میدان شدند و جنگیدند؛ این هم بىنظیر است. حکما دربارهى عدالت حرف زدند؛ اما خیلى اوقات مثل بسیارى از روشنفکرانِ گوناگون حرفهایى میزنند، ولى در مقام عمل وارد میدان نمیشوند.»
به عنوان مثال، حضرت نوح در مواجهه با مخالفین خودش که همه از برخورداران و زورمدار بودند تصرح میکند:
«و لا اقول للّذین تزدرى اعینکم لن یؤتیهم اللَّه خیرا»[4]
همین روش عملی موجب گردید که کسانى که از عدالت محروم بودند، اولین گروندگان به پیغمبران هم باشند.
2-1-آینده ی عادلانه ی جهان
بر اساس آموزهها و تعالیم ادیان الهی، سرنوشت بشر به جامعهای همراه با عدالت خواهد انجامید و آرمان تمام ادیان و انبیای الهی، روزی تحقق عملی و عینی خواهد یافت:
«تمامی ادیان متفقاند در اینکه پایان این حرکت عظیم تاریخى، یک پایانِ امید به عدل است. یعنى به طور قطع میگویند دورانى خواهد آمد که دوران عدل خواهد بود، که آن دورانِ استقرار دین کامل است.»
در دعاى بعد از زیارت شریف «آلیاسین» آمده است: «یملأ اللَّه به الأرض قسطا و عدلا کما ملئت ظلما و جورا»
پس هم در مبدأ و هم در مسیر و هم در منتها، نبوتها و انبیای الهی، تکیهشان بر روى عدل و عدالت است و این بىنظیر است؛ چراکه سایر مکاتب چنین رویکردی نداشتهاند.
3-1-مطلق بودن «مطلوبیّت عدالت»
ارزشهای اسلامی دو دستهاند: «ارزشهای مطلق» و «ارزشهای نسبی».ارزشهای مطلق، مطلوبیت ذاتی دارند اما ارزشهای نسبی همواره مطلوب نیستند. عدالت از جمله ارزشهای مطلق است که پهنهی زمان و مکان را در مینوردد:
«عدالت یک ارزش مطلق است؛ یعنى هیچ جا نداریم که عدالت بد باشد.»
2-مقدّمات نظری و عملی «تحقق عدالت»
1-2-عدالت به مثابه «گفتمان فعّال» در سطح جامعه
سخن گفتن از عدالت در آغاز دههی چهارم انقلاب اسلامی به این معنا نیست که تاکنون دربارهی عدالت سخنی به میان نیامده و یا اقدامی صورت نگرفته است، بلکه به این معنا است که عدالت باید در جامعهی کنونی به یک گفتمان فعال اجتماعی تبدیل شود
سخن گفتن از عدالت در آغاز دههی چهارم انقلاب اسلامی به این معنا نیست که تاکنون دربارهی عدالت سخنی به میان نیامده و یا اقدامی صورت نگرفته است، بلکه به این معنا است که عدالت باید در جامعهی کنونی به یک گفتمان فعال اجتماعی تبدیل شود:
«[طرح مسألهی عدالت در شریط فعلی کشور] به این دلیل است که میخواهیم گفتمان عدالت، یک گفتمان زنده و همواره حاضر در صحنه باشد. در میان نخبگان، در میان مسؤولان، در میان مردم، بهخصوص در بین نسلهاى تازه، باید عنوان عدالت و مسألهى عدالت، به عنوان یک مسألهى اصلى، به طور دایم مطرح باشد.»
2-2-تکیه بر منابع«اسلامی» برای نظریهپردازی دربارهی عدالت
در مسیر نظریهپردازی برای عدالت، نباید گرفتار التقاط شد، بلکه باید از متن تفکر اسلامی و با تمرکز بر منابع اصیل اسلامی، نظریهای حقیقتاً و ماهیتاً اسلامی تولید کرد:
«در مرحلهى نظرى و نظریهسازى، باید از منابع اسلامى و از متون اسلامى، نظریهى ناب اسلام در باب عدالت به دست بیاید. من تکیهام در این نکته این است که نمیخواهیم از مونتاژ و کنار هم چیدن نظریات گوناگونِ متفکرین و حکمایى که در این زمینه حرف زدند، یک نظریه به وجود بیاوریم و تولید کنیم. یعنى در این قضیه باید جداً از التقاط جلوگیرى کرد، باید پرهیز کرد. در موارد متعددى ما دچار این اشتباه شدیم. بدون اینکه بخواهیم، در مرداب التقاط لغزیدیم.»
البته این سخن به معنی نفی ضرورت رجوع به دستآوردهای فکری و نظری دیگران و از جمله غربیان نیست. مطالعهی نظریات بیگانه میتواند ما را در فهم بهتر و دقیق منابع اسلامی یاری رساند:
«آشنایى با نظرات دیگران میتواند در فهم متون اسلامى به ما کمک کند [...] ما وقتى با یک نظرِ بیگانه آشنا میشویم و ذهن ما آن اتساع لازم را پیدا میکند، از منبع اسلامىِ خودمان استفادهى بهتر و کاملترى میکنیم.»
«روشها مطمئناً از اهداف تأثیرپذیر هستند - در این شکى نیست - اما این معنایش این نیست که ما از روشها و تجربههاى دیگران هیچ نتوانیم استفاده کنیم؛ نه، بلاشک میتوانیم استفاده کنیم.[...] از تجربههاى دیگران بایستى بهره برد.»
3-2-دستیابی به نظریهی عدالت از رهگذر «تضارب آرا»
نظریه پردازی در حوزهی عدالت، پیمودن یک مسیر واقعی است؛ یعنی پیشاپیش نقطهای تعیین نشده که بخواهیم لزوماً به سوی آن حرکت کنیم. از این رو، این حرکت نظری به صورت جمعی و با تکیه بر هماندیشی انجام میپذیرد. علاوه بر این، نتیجهی حاصل شده هر چند در مقام عمل به کار گرفته میشود اما این گونه نیست که از آن پس، باب پژوهشهای مجدد و دوباره و چندباره مسدود گردد:
«نباید تصور کرد که ما یک پیشداورىاى داریم، یک چیزى را از قبل در نظر گرفتهایم و میخواهیم حتماً به آن برسیم؛ نه، میخواهیم با تضارب آرا آنچه را که حق و درست است، بیابیم. بنابراین، تضارب آرا لازم است. حد یقف هم ندارد. یعنى بعد از آنکه به نظر نهایى و مختار براى این برههى از زمان رسیدیم، باز احتمال اینکه آرای جدیدى، نظرات جدیدى، نکات تازهاى در آینده مطرح شود، هست؛ هیچ مانعى هم ندارد. لیکن به هر حال نیاز است به اینکه به یک جمعبندى قوى برسیم که بر اساس آن، برنامهریزىهاى دراز مدت در کشور صورت بگیرد. بنابراین تضارب آرا لازم است؛ لیکن در نهایت ادارهى کشور نیاز دارد به اینکه به یک جمعبندى قوى، متقن و مستدل در باب عدالت اجتماعى برسد که بتوان بر اساس آن جمعبندى، برنامههاى بلند مدت را طراحى کرد.»
4-2-بنا نهادن رشته ی «عدالت پژوهی»
باید در حوزه و دانشگاه، رشته ای برای مطالعه ی عدالت تأسیس گردد:
«یکى از مهمترین کارها در عرصهى نظرى این است که ما عدالتپژوهى را در حوزه و دانشگاه به عنوان یک رشتهى تعریف شدهى علمى بشناسیم، که این امروز وجود ندارد؛ نه در حوزه وجود دارد، نه در دانشگاه.»
تأسیس چنین رشته ای، دو فایده ی مهم به دنبال دارد:
«هم نظریهپردازى را گسترش میدهد، هم نیروهاى توانمندى را در این عرصه تربیت میکند.»
5-2-«جهانبینی اسلامی»؛پشتوانه ی تحقق عدالت
عدالت به خودی خود نمیتواند در جامعه تحقق یابد. در اینجا لازم است یک نظام ارزشی مقدس از عدالت دفاع کند و آن را تئوریزه نماید. در غیر این صورت، انسان دلیلی برای پایبندی به عدالت نمیبیند و آنگاه که اجبار و الزامی در میان نباشد، از عدالت روی بر میگرداند. این همان معضل فرهنگی شایع در جوامع غربی است که قانون و دولت را پشتوانهی عدالت قرار دادهاند، نه اخلاق و معنویت را:
«در مسألهى عدالت، اعتقاد به مبدأ و معاد، یک نقش اساسى دارد؛ ما از این نباید غفلت کنیم. نمیتوان توقع داشت که در جامعه عدالت به معناى حقیقى کلمه استقرار پیدا کند، در حالى که اعتقاد به مبدأ و معاد نباشد. هر جا اعتقاد به مبدأ و معاد نبود، عدالت یک چیز سربار، تحمیلى و اجبارى بیش نخواهد بود. علت این هم که بعضى از طرحهاى قشنگ غربى در باب عدالت مطلقاً در عمل تحقق پیدا نمیکند، همین است؛ پشتوانهى اعتقادى ندارد. [...] نقطهى مقابلش هم همین است. این اعتقاد، به انسان نشاط میدهد، نیرو میدهد. انسان بداند که رفتار ظالمانه، حتّى اندیشهى ظالمانه، در عرصهى تجسم اعمال در قیامت، چه بلایى به روز او مىآورد، طبعاً به عدالت نزدیک میشود.»
6-2-تقدّم «عدالت فردی» بر «عدالت اجتماعی»
یکی دیگر از عواملی که تحقق عدالت اجتماعی را ممکن میسازد، تحقق عدالت فردی است. از فردی که در حوزهی شخصی و فردی، عادل نیست نمیتوان انتظار داشت که در حوزهی عمومی و اجتماعی، به عدالت اعتنا کند. بنابراین، عدالت فردی بر عدالت اجتماعی تقدّم منطقی و تکوینی دارد:
«در قرآن، ظلم به نفس در آیات متعددى تکرار شده. خب، ظلم، نقطهى مقابلش عدل است. در دعاى کمیل میخوانیم: «ظلمت نفسى». [...] گناهان، لغزشها، رفتن به دنبال شهوات، رفتن به دنبال اهوا، دور شدن از توجه و تذکر و خشوع در مقابل پروردگار، ظلم به خود است. [...] اگر خداى متعال توفیق بدهد که ما از این ظلم اجتناب کنیم، بنده امید فراوانى دارم که توفیق خواهد داد که در محیط جامعه هم انشاءاللَّه بتوانیم عدل را برقرار کنیم.»
3- حدّ عدالت؛ در جستوجوی «عدالت حداکثری»
نباید به عدالت حداقلی بسنده کرد. عدالت یکی از شعارهای محوری انقلاب اسلامی بوده و انتظار این است که نظام اسلامی آن را در صدر سیاستهای خود قرار دهد و اجازه ندهد جلوهها و نماهایی از ظلم، تبعیض و بیعدالتی در جامعهی اسلامی آشکار گردد:
«در بخش اجراى عدالت کارهاى وسیعى از اول انقلاب انجام گرفته؛ لیکن مطلقاً راضى کننده نیست. آن چیزى که ما نیاز داریم، آن چیزى که ما دنبالش هستیم، عدالت حداکثرى است؛ نه صرفاً در یک حد قابل قبول؛ نه، ما دنبال عدالت حداکثرى هستیم؛ ما میخواهیم ظلم در جامعه نباشد. تا این مرحله خیلى فاصله داریم.»
4-ضرورت کنونی؛ عدالت در شرایط «جهش اجتماعی»
از آنجا که کشور در برههی کنونی در بستر «پیشرفت جهشی» قرار گرفته است، باید به عدالت توجه درخوری کرد؛ زیرا غفلت از عدالت در چنین شرایطی موجب پیدایش شکافهای عمیق میشود که در آینده قابل جبران و بازگشت نیست:
«امروز حرکتِ رو به پیشرفت ما جهشى است. در موقعیتى که یک چنین حرکتهاى جهشى به وجود مىآید، احتیاج به تصمیمگیرىهاى بزرگ است؛ باید تصمیمگیرىهاى بزرگى انجام بگیرد. خب، اگر چنانچه در این تصمیمگیرىهاى بزرگ، عنصر عدالت مغفولٌعنه باقى بماند، آن وقت ضررها و ضایعاتش غیر قابل محاسبه خواهد بود. لذا امروز بهخصوص باید توجه به عدالت زیاد باشد؛ بهخصوص رابطهى پیشرفت و عدالت مشخص شود.»
نقل قولها برگرفته از: بیانات مقام معظم رهبری در دومین نشست اندیشههاى راهبردى
1. سورهی حدید:آیهی 25.
2. سورهی ذاریات:آیهی 56.
3. سورهی سبا:آیهی 34.
4.سورهی هود:آیهی 31.*