آرشیو نسخه های rss پیوندها تماس با ما درباره ما
مفیدنیوز
اَللّهُمَّ كُنْ لِوَلِيِّكَ الْحُجَّةِ بْنِ الْحَسَنِ صَلَواتُكَ عَلَيْهِ وَعَلى آبائِهِ في هذِهِ السّاعَةِ وَفي كُلِّ ساعَةٍ وَلِيّاً وَحافِظاً وَقائِداً وَناصِراً وَدَليلاً وَعَيْناً حَتّى تُسْكِنَهُ أَرْضَكَ طَوْعاً وَتُمَتِّعَهُ فيها طَويلا                                                                           
صفحه اصلی | سیاسی | اجتماعی | فضای مجازی | اقتصادی | فرهنگ و هنر | معارف اسلامی | حماسه و مقاوت | ورزشی | بین الملل | علم و فناوری | تاریخ جمعه ۳۱ فروردين ۱۴۰۳ rss
نسخه چاپی ارسال
دفتر مقام معظم رهبری
پایگاه اطلاع رسانی حضرت آیت الله نوری همدانی
پایگاه اطلاع رسانی آثار حضرت آیت الله مصباح یزدی
سایت اینترنتی حجه الاسلام والمسلمین جاودان
استاد قاسمیان
حجت الاسلام آقاتهرانی
پاتوق كتاب
شناخت رهبری
عصر شیعه
پایگاه وبلاگ نویسان ارزشی
صدای شیعه
عمارنامه
شبکه خبری قم
گونه ‏شناسی عدم التزام به ولایت فقیه در سطح نخبگان

گونه ‏شناسی عدم التزام به ولایت فقیه در سطح نخبگان


برهان


انقلاب اسلامی و جمهوری اسلامی به عنوان مدل حکومتی آن از ابتدای نشو و نمای خود، با چالش‌ها و آسیب‌های جدی مواجه گشته است. یکی از جدی‌ترین چالش‌های آن در حوزه‌ی مفهومی و محتوایی و به جهت بناسازی گفتمانی متفاوت، شکل گرفته است. اکنون بعد از گذشت سه دهه از عمر این بنای نو پدید، چارچوب مفهومی انقلاب اسلامی در قالب «بیداری اسلامی» در میان ملت‌های مسلمان پذیرفته شده و تردیدی در انقلاب اسلامی و تطبیق آن با آمال و آرزوهای ملت‌های مسلمان برجای نمانده است اما به نظر می‌رسد، 30 سال برای تبیین و تعریف جمهوری اسلامی به عنوان یک مدل ساختاری و غلبه و توافق آن بر تضاد ساختاری و فراساختاری با الگوهای رایج، کافی نباشد. یکی از نقاط مورد مناقشه در جمهوری اسلامی، نهاد ولایت فقیه و جایگاه آن در ساختار هرم قدرت و نخبگان بوده است. در طول سه دهه‌ی گذشته، این نهاد در برخورد با صخره‌های عظیم مخالفت‌ها و مقاومت‌های این نخبگان کم ظرفیت و مسأله دار همواره رو به تثبیت بوده و به همان میزان توانسته است اعتماد و قوت قلب را در ملت تقویت نماید. این در حالی است که فشارهای بیرونی و هجمه‌های معاندان و دشمنان علیه این نهاد نیز کم نظیر و چه بسا بی نظیر بوده است.

در این میان، با تأمل در نحوه‌ی تعامل نخبگان، اعم از نخبگان فکری و ابزاری با ولایت فقیه و رهبری، می‌توان بخش عمده‌ی چالش‌های مبنایی را به نخبگان فکری متعلق دانست که دست پرورده‌ی فرهنگ اومانیستی معاصر بوده و گسست ارتباط آسمان و زمین (لاهوت و ناسوت) را در پای مکاتب غربی تلمذ نموده و باور کرده‌اند. آنان لزوماً تحصیل کردگان کالج‌های غرب لیبرال نبوده و نیستند؛ بلکه بیش‌تر کسانی هستند که علم تجربی و حسی غربی را پذیرا شده‌اند. این جریان گرچه در مراحلی از تطور نظام مبتنی بر ولایت فقیه، متناسب با شرایط جامعه با مردم و رهبران انقلابی همراه شده و در همراهی و حمایت نظام جمهوری اسلامی گام برداشته‌اند، اما با فروکش کردن التهاب‌های سیاسی و یافتن فرصتی برای تطبیق اندوخته‌های ذهنی خود با این ساختار، رو در روی نظام اسلامی ایستاده و عَلَم  ادعای غیر عقلایی و استبدادی بودن نظام ولایت فقیه را بر افراشته‌اند. ایده‌های اندیشه‌ای اشخاصی چون «سروش» را در این چارچوب می‌توان، سنجید. گرچه قلم زنانی چون «کدیور»، «اشکوری» و امثالهم نیز با اغماض در این محدوده جای می‌گیرند. آنان غالباً فاقد نظام اندیشگی معین بوده و بیش‌تر به فراخور اوضاع و احوال شخصی به ابراز نظر می‌پردازند اما بخش بزرگی از نخبگان فکری به عنوان سرمایه‌های نظام اسلامی، همواره راهنما و مددگر نظام در طی مسیر پر و فراز و فرود هدایت و سکانداری جمهوری اسلامی به رهبری فقیهی عادل و با تدبیر بوده‌اند.
 
چالش اصلی و مدنظر ما در حوزه‌ی نخبگان ابزاری است. این نخبگان تا زمانی که در حوزه‌ی نخبگی فکری فعال هستند و یا خارج از دستگاه رسمی قدرت سیاسی بوده و فهم کاملی از اندیشه‌ی ولایت فقیه و ضرورت‌های ایجابی و سلبی آن در عرصه‌ی حکومت نداشه‌اند، مواجهه‌ای متفاوت از زمانی دارند که وارد جرگه‌ی نخبگان ابزاری نظام سیاسی شده و در عمل با الگوی جمهوری اسلامی مبتنی بر ولایت فقیه درگیر شده‌اند. در یک دسته بندی کلی، برخورد این طیف نخبگان با نظام جمهوری اسلامی و اصل ولایت فقیه، با 4 رویکرد مواجه می‌شویم:
 
1-    سکوت: سکوت در برابر رهبری موضع کسانی است که یا خود را هم تراز ولی فقیه پنداشته و از رد و تأیید وی خودداری می‌کنند و یا موضع کسانی است که شأن و مقامی به مراتب بالاتر برای خود قائل‌اند و سعی می‌کنند با عدم اتخاذ موضع، به نحوی معترض شرایط باشند. بنابراین، این موضع هم همانند موضع دو پهلوها (بحث بعدی)، ناشی از غلبه‌ی نفسانیت شخصی است. در حالی که معمولاً شخصیت‌های برجسته‌ی حوزه‌ها و دانشگاه‌ها همانند آیات عظام و مراجع تقلید با حفظ شأن و جایگاه علمی و فقاهتی خود در تأیید و حمایت از نظام و ولی فقیه گام بر می‌دارند و راهگشا و همراه نظام و رهبری در شرایط سخت و دشوار هستند، اشخاص و افراد اندکی پیدا می‌شوند که با سکون و سکوت، از هر قدمی که به تقویت نظام اسلامی منجر شود، خودداری کنند البته در این بین، اندک افرادی هم هستند که به دلیل ابهام در اصل استقرار حکومت اسلامی و نیابت ولی فقیه در عصر غیبت به سکوت و انزوا روی آورده‌اند که حساب آنان از دو دسته‌ی بالا، جدا است.
 
رییس جمهوری که شاخصه‌ی وی مکتبی و ولایی بودن است روزها تمکین در مقابل امر ولایت فقیه را به تأخیر می‌اندازد. این رخداد و مقاوت آشکار و علنی در مقابل ولایت فقیه به سهولت نمی‌تواند برای مردم قابل هضم باشد و آنها نگران تکرار عبرت‌های تاریخی‌اند!
 
2-    دوپهلو گویی: دو پهلوگویی و به اصطلاح، یکی به نعل و یکی به میخ زدن، متأسفانه گفتمان بخش بزرگی از نخبگانی است که اتفاقاً بیش از دیگران شعار ولایت مداری و حمایت از خواسته‌ها و خط‌مشی رهبری و ولی فقیه را دارند. این طیف معمولاً با شعارهای تند و تیز در دفاع از ارزش‌ها و آرمان‌ها شناخته می‌شوند؛ اما در بزنگاه‌هایی که فتنه‌ها هم‌چون شب هجوم می‌آورند، از موضع گیری آشکار و شفاف خودداری نموده و باعث سردرگمی و حیرت در میان بخشی از مردم می‌گردند.
 
جریانی که در مقابل مواضع و فرامین ولی فقیه با این مدل رفتاری ظاهر می‌شوند اشخاصی هستند که بیش‌تر بین قدرت طلبی شخصی و مقاومت بر سر اصول، درگیرند. در هنگام فتنه احساس می‌کنند فضا به اندازه‌ای غبار آلود است که کسی نتواند عملکرد آن‌ها را رصد کند، فرصت را برای دست یابی به اقتدار و نفوذ شخصی مناسب می‌بینند و در این حالت است که اگر لازم شد رأی و نظر ولی فقیه را - در مجلس- به رأی می‌گذارند! مواضع بخشی از چهره‌های سیاسی، نمایندگان و حتی برخی در جایگاه هیأت رییسه‌ی مجلس در طول فتنه‌ی 88 مؤید این نکته بوده است. این جریان، فتنه‌ی ایجاد شده را فرصت مغتنمی یافتند تا از رقبای سیاسی خود انتقام گیرند و از آن‌جا که این انتقام گیری به بهای نادیده گرفتن نظر و رأی رهبری بود، تردید نکردند که از خط قرمز ولایت مداری عبور کرده و بر تنش‌ها بیافزایند. همین افراد در شرایطی که رهبر انقلاب در هر موقعیت ممکن با موضع‌گیری علیه فتنه گران، یک تنه در مقابل آنان ایستاد، در عمل و نظر گام‌ها از ایشان عقب ماندند و تنها با فروکش کردن آتش فتنه و بعضاً با فشار افکار عمومی، علیه فتنه گران موضع حداقلی گرفتند.
 
3-    امتیازگیری و چانه زنی (چانه زنی از بالا و فشار از پایین): رویکرد چانه زنی و فشار برای امتیازگیری از ولی فقیه و رهبری نیز در طول سالیان گذشته همواره وجود داشته است. جالب توجه است (برخلاف دسته‌ی چهارم) طیفی که به چانه زنی روی می‌آورند از ابتدا هیچ گونه باور و اعتقاد قلبی به نظام مبتنی بر ولی فقیه ندارند. به عبارتی عملکرد آن‌ها و فشار بر رهبری، به دلیل نفوذ اطرافیان مسأله دار و رخنه‌ی دشمنان نیست، بلکه این اشخاص اساساً نظام جمهوری اسلامی و ارزش‌های انقلابی را قبول ندارند و با هدف استحاله‌ی نظام و با چهره‌ای پوشالی و فریبنده، خود را به نظام و مردم تحمیل می‌نمایند. امتیازگیری این جریان، با تحریک افکار عمومی و تهییج فضای سیاسی صورت می‌گیرد و از آن‌جا که به عواقب و عوارض مخالفت با ولی فقیه واقف‌اند، با زیرکی تلاش می‌کنند، هزینه‌ی تمکین نکردن به نظام را بر مردم تحمیل کنند و به این ترتیب تئوری چانه زنی از بالا و فشار از پایین را برای وادار ساختن رهبری به کوتاه آمدن از اصول و آرمان‌های نظام عملی سازند. اقدام‌های «بنی‌صدر» در دهه‌ی اول انقلاب و 8 سال بحران سازی و جنگ روانی دولت اصلاحات، با این الگو تبیین می‌شود. با این توضیح که در دولت اصلاحات و به مدد شخصیت منافقانه‌ی رییس دولت، این تئوری با پیچیدگی‌هایی به مراتب بیش‌تر و در ابعادی وسیع‌تر، مورد استفاده قرار گرفت. رویکرد منافقانه‌ی این جریان معمولاً تشخیص حقایق را برای مردم دشوار نموده و لذا رهبری نظام را با فشارهای مضاعف مواجه ساخته بود.
 
4-    مخالفت آشکار با فرامین حکومتی و غیرحکومتی ولی فقیه: مخالفت و ایستادگی آشکار و علنی در مقابل خواسته‌های ولی فقیه از جانب کسانی که مشروعیت و قانونی بودن خود را از تأیید و تنفیذ ایشان کسب کرده‌اند؛ در طول عمر نظام اسلامی به اشکال گوناگون نمودیافته است؛ می‌توان به صورت استقرا، انواعی از این مخالفت‌ها را ردیف نمود. همانند استعفای «مهندس بازرگان» از نخست وزیری بعد از تسخیر سفارت آمریکا توسط دانش‌جویان، در حالی که این امر مورد تأیید امام(ره) بود. اما برجسته‌ترین مصداق این رویارویی در مقابل مقام ولایت فقیه را می‌توان مقاومت‌های «مرحوم منتظری» در مقابل نصایح و توصیه‌های حضرت امام(ره) دانست. چگونگی این رویداد و شروع مخالفت‌های مرحوم منتظری با حضرت امام(ره) و ولایت فقیه یکی از عبرت‌های تاریخ انقلاب است. وی به عنوان یکی از نظریه پردازان اندیشه‌ی حکومت اسلامی مبتنی بر ولایت فقیه و به عنوان قائم مقام رهبری، در حالی مقابل احکام ولایی ولی فقیه قد علم می‌کند که حضرت امام(ره) نسبت به سعایت و خیانت اطرافیان به وی هشدار لازم را داده بود اما وی با نادیده انگاشتن این هشدارها، سرنوشتی را برای خود رقم زد که حتی فرزندان و هوادارانش بعد از گذر سال‌ها، در صدد نفی و انکار آن هستند. به عبارتی جریانی که وی را به ایستادن در مقابل امر ولایت تشویق و تأیید نمودند با مشاهده‌ی بازخوردهای این اتفاق در میان خیل عظیم ملت که هرگونه مخالفت با امر ولی را در زمره‌ی خوارج و ریزش‌های انقلاب بر می‌شمردند؛ در صدد تحریف حقایق تاریخی بر آمدند و سعی نمودند با ادعاهایی نظیر مجعول بودن نامه‌ی مشهور امام(ره) به مرحوم منتظری، حقایق تاریخی را کتمان کنند. اکنون نیز جریانی دقیقاً سرنوشتی را تکرار می‌کند که مرحوم منتظری روزی در قامت قائم مقام رهبری گرفتار آن شد.

در حالی که دولت نهم و دهم و شخص رییس جمهور با گفتمان امام(ره)، انقلاب، ولایت مداری و احیای ارزش‌های انقلاب توانست اعتماد مردم را جلب نموده و به مسند قدرت دست یازد. اکنون با نفوذ و رخنه‌ی افراد مسأله دار پیرامون دولت مکتبی، کم کم به سمتی پیش می‌رویم که شائبه‌ی ایستادگی رییس جمهور در مقابل رهبری به ذهن‌ها خطور می‌کند. تمکین نکردن رییس جمهور ولایت مدار! به نامه‌ی رهبر انقلاب در اوایل آغاز به کار دولت دهم، مبنی بر لزوم برکناری «رحیم مشایی» از پست معاون اولی که در عرف سیاسی مردم از آن تحت عنوان «5 روز ولایت پذیر نبودن » رییس جمهور یاد می‌شود؛ در بدو امر چندان حس خطری را بر نمی‌انگیخت. چرا که استدلال رییس جمهور این بود که می‌خواهد با مذاکره سوءِ تفاهم‌ها را برطرف نماید. گرچه اعطای بیش از 18 عنوان مسؤولیت  در ماه‌های بعد به شخص نام برده شده، رییس جمهور را در مذان اتهامی بیش‌تر قرار داد. این فرآیند با تقویت موضع جریان انحرافی در حلقه‌ی یاران معتمد رییس جمهور، اکنون به نهایت رسیده است. تا جایی که رییس جمهوری که جایگاهش فقط با تنفیذ ولی فقیه مشروعیت و مقبولیت می‌یابد؛ در ماجرای عزل وزیر اطلاعات شیوه‌ی چانه زنی و قهر سیاسی را بر می‌گزیند تا بتواند رهبر معظم انقلاب را از ادای مسؤولیت شرعی و قانونی خود که تشخیص و حفاظت از مصالح عالیه‌ی نظام است، باز دارد. در حالی که حکم ولی فقیه برای ابقای وزیر اطلاعات حکم حکومتی و بر اساس مصلحت کشور صادر شده است. رهبر معظم انقلاب آشکارا می‌فرمایند که هرجا مشاهده نمایند از مصلحتی غفلت شده، وارد می‌شوند. رییس جمهوری که شاخصه‌ی وی مکتبی و ولایی بودن است روزها تمکین در مقابل امر ولایت فقیه را به تأخیر می‌اندازد. این رخداد و مقاوت آشکار و علنی در مقابل ولایت فقیه به سهولت نمی‌تواند برای مردم قابل هضم باشد، هرچند که ممکن است سوءِ نیتی در اقدام آقای رییس جمهور وجود نداشته باشد اما مردم نگران تکرار عبرت‌های تاریخی‌اند و انتظار دارند رییس جمهور حرمت آرای آنان را نگاه دارد.

راضیه امیری رز



نام(اختیاری):
ایمیل(اختیاری):
عدد مقابل را در کادر وارد کنید:
متن:

کانال تلگرام مفیدنیوز
کلیه حقوق محفوظ است. نقل مطالب با ذکر منبع بلامانع ميباشد.