آرشیو نسخه های rss پیوندها تماس با ما درباره ما
مفیدنیوز
اَللّهُمَّ كُنْ لِوَلِيِّكَ الْحُجَّةِ بْنِ الْحَسَنِ صَلَواتُكَ عَلَيْهِ وَعَلى آبائِهِ في هذِهِ السّاعَةِ وَفي كُلِّ ساعَةٍ وَلِيّاً وَحافِظاً وَقائِداً وَناصِراً وَدَليلاً وَعَيْناً حَتّى تُسْكِنَهُ أَرْضَكَ طَوْعاً وَتُمَتِّعَهُ فيها طَويلا                                                                           
صفحه اصلی | سیاسی | اجتماعی | فضای مجازی | اقتصادی | فرهنگ و هنر | معارف اسلامی | حماسه و مقاوت | ورزشی | بین الملل | علم و فناوری | تاریخ جمعه ۳۱ فروردين ۱۴۰۳ rss
نسخه چاپی ارسال
دفتر مقام معظم رهبری
پایگاه اطلاع رسانی حضرت آیت الله نوری همدانی
پایگاه اطلاع رسانی آثار حضرت آیت الله مصباح یزدی
سایت اینترنتی حجه الاسلام والمسلمین جاودان
استاد قاسمیان
حجت الاسلام آقاتهرانی
پاتوق كتاب
شناخت رهبری
عصر شیعه
پایگاه وبلاگ نویسان ارزشی
صدای شیعه
عمارنامه
شبکه خبری قم
IMF و خیانت به کشورهای در حال توسعه

IMF و خیانت به کشورهای در حال توسعه


برهان


حدود 80 سال پیش بود که نظام سرمایه‏داری با بزرگ‏ترین بحران دوران حیات خویش مواجه گردید. «رکود بزرگ»، اقتصاد غرب را فرا گرفت و بیکاری بی‏سابقه‏ای را پدید آورد، به گونه‏ای که یک چهارم نیروی کار ایالت متحده در آن برهه، از کار بی‏کار شدند.

«جان مینارد کنیز»، اقتصاددانان انگلیسی که بعدها نقش کلیدی در کنفرانس «برتون وودز» ایفا کرد، در توضیحی ساده در به وجود آمدن بحران 1930 اذعان کرد: «علت اصلی سقوط آمریکا، کاهش تقاضای کل است و سیاست‏های دولت می‏تواند به افزایش تقاضا کمک کند؛ در مواردی هم که سیاست‏های پولی فعال نیست دولت باید بر سیاست مالی تکیه کند و هزینه‏های خود را افزایش داده تا از این راه طرف تقاضای اقتصادی بهبود یافته و رکودی که منشأ آن کاهش تقاضای مؤثر است، از بین برود.»

صندوق بین‏المللی (IMF) در چنین شرایطی، تأسیس شد و مسؤولیت یافت تا از بروز رکودهای جهانی دیگر جلوگیری کند. قرار بر این بود صندوق به کشورهایی که با کسادی مواجه هستند و منابع شان اجازه نمی‏دهد تا به توسعه برسند به تقاضای جهانی کمک کرده و به آنها تحصیلات (وام) ارایه دهد بنابراین (IMF) پس از تأسیس یعنی در سال 1930 برای تثبیت اقتصاد جهان و جلوگیری از تکرار رکود تقاضا، تشکیل شد.

در هر حال صندوق بین‏المللی پول و بانک جهانی هر دو حاصل کنفرانس بین‏المللی برتون وودز هستند که در سال 1944 در «تیوهمپشایر» آمریکا تشکیل شد و بخشی از تلاش‏های هماهنگ گسترده‏ای بود که برای تأمین مالی و بازسازی اروپا بعد از جنگ و اجتناب از رکودهای اقتصادی آینده صورت گرفت.

اکنون پس از گذشت چند دهه از تأسیس (IMF) می‏توان به ماهیت استعماری این صندوق پی برد. شواهد نشان می‏دهد (IMF) ابزاری برای توسعه‏ی کشورهای اروپایی بود چه آن زمان که تأسیس شد و چه هم اکنون که در حال فعالیت است. درآمد صندوق از پول مالیات دهندگان در سراسر جهان ایجاد می‏شد، منابع (IMF) در شرایطی که اروپا به تقویت بنیه‏های خود نیاز داشت (شرایط بعد از جنگ) بهترین کمک به اروپاییان محسوب می‏گردید. در حقیقت در بازسازی اروپا همه‏ی کشورهای جهان نقش ایفا کردند. شواهد و آمار و ارقام رسمی از فعالیت‏های (IMF) نشان می‏دهد هم اکنون این نهاد با تکیه بر شعار جهانی سازی، تقسیم نابرابر جهانی را انجام داده و برای این تقسیم ناعادلانه وام و اعتبارات در اختیار کشورهای در حال توسعه قرار می‏دهد.

سه نهاد اصلی متولی جهانی سازی عبارت‏انداز: «صندوق بین‏المللی پول، بانک جهانی و سازمان تجارت جهانی»

(IMF) به‏وسیله‏ی جهانی سازی و شعارهای نظیر آزادسازی و خصوصی سازی و افزایش نرخ بهره، کشورهای در حال توسعه را با رکود مواجه ساخت.

جهانی سازی و جلوگیری از رکود کینزی؟ چه ارتباطی با هم دارد؟ جهانی سازی باعث افزایش تقاضا می‏شود و به نوعی می‏تواند مانع جدی برای ایجاد رکود کینزی شود ... در همین راستا صندوق بین‏المللی پول به کشورهایی که در کسادی و رکود به سر می‏برند وام میدهد تا رکود یک کشور به کشورهای دیگر منتقل نشود. (در نظام جهانی شدن کشورها، رکود یک کشور یعنی کاهش تقاضای واردات که برای کشورهای دیگر کاهش صادرات آن‏ها محسوب می‏شود.)

همه چیز در شعار این جمله «جلوگیری از رکود کینزی» امکان‏پذیر بود. صندوق در شرایط پس از جنگ، هیچ صحبتی از جهانی سازی نمی‏کرد و حال سؤال اصلی اینجاست که چرا پس از بهبود اقتصاد اروپا و آمریکا این ایده به ذهن صندوق بین‏المللی پول رسیده است؟

پس از آنکه (IMF) ارکان اصلی حمایت از جهانی سازی را بر عهده گرفت، (در دههی 80) وام‏هایی فراتر از وام‏های توسعه‏ای به کشورهای در حال توسعه اعطا کرد که نام آن وامها را وام‏های تعدیل ساختاری نهاد و آن‏ها را به کشورهای در حال توسعه تحمیل کرد. وام‏های تعدیل ساختاری در جهت کمک به ایجاد زیرساخت‏ها بود تا از راه بهبود زیر ساخت‏ها، فرآیند جهانی سازی (صادرات و وادرات) تسهیل گردد.

شروع بدهکاری کشورهای در حال توسعه به (IMF) آغاز شد و البته این آغازی برای شروع بود. (IMF) به‏وسیله‏ی جهانی سازی و شعارهای نظیر آزادسازی و خصوصی سازی و افزایش نرخ بهره، کشورهای در حال توسعه را با رکود مواجه ساخت. برای درک این مفهوم به جملهی زیر توجه کنید:

«کودکی را در نظر بگیرید که از پدر و مادرش پول می‏گیرد. اگر بزرگ شدن کودک به همراه ایجاد شغل و کاری برایش نباشد همواره نیازمند آن است که از پدر و مادرش در آینده پول بیشتری بگیرد و اگر کمک‏های پدر و مادر نباشد، او سقوط خواهد کرد.»
مثال کشورهای در حال توسعه مانند همان کودک نیازمند است. کودکی که او را کودک نگاه می‏دارند و همواره او را نیازمند به دریافت وام قرار می‏دهند. این کودک آن قدر به این وام‏ها نیازمند است که ناچار است تا شرایط ریاضت طلبانه‏ای را که عدهای بر او تحمیل کرده‏اند، تقبل کند. با این حال سؤال این است که چه عاملی کشورهای در حال توسعه را کودک نگاه داشته است؟ باید توجه داشت جهانی سازی، آزاد سازی و ... شعارهای (IMF) بود.

این نکته نباید فراموش شود که جهانی سازی سبب تکیه‏ی بیشتر کشورهای در حال توسعه به وام‏های (IMF) شد؛ چرا که این واژه به معنای وابستگی بود. وابستگی به صدور مواد خام و واردات کالاهای صنعتی و پیچیده دانش بر ...
اما مشکل کشورهای در حال توسعه، رکود کینزی بود! چرا که در رکود کینزی طرف عرضه در حد بالایی قرار داشت و به تولید انبوده منجر می‏شد، در حالی که کشورهای در حال توسعه از نبود دانش و تکنولوژی رنج می‏بردند. این دانش و تکنولوژی به آن‏ها داده نشد و تنها به آن‏ها نقدینگی تزریق شد تا از دانش و تکنولوژی خارجی و غربی‏ها استفاده کنند و آن را خریداری نمایند. بنابراین این پول خودش بحران ساز بود، چرا که جایگزینی برای فقدان دانش کشورهای در حال توسعه شده بود و سبب بروز تورم، کاهش رشد اقتصادی، کاهش ظرفیت‏های تولیدی، افزای وابستگی و ... گردید.

(IMF) می‏خواهد کشورهای صادرکننده‏ی منابع اولیه همواره در همان حال باقی بمانند ... لذا همواره آن‏ها را بدهکار باقی می‏گذارد تا تنها به سیاست‏های تعدیل که در جهت کاهش رشد تولید و درآمد ولی کاهش کسری بودجه و افزایش حساب جاری است، تن دهند.

پول از آن جهت بحران‏ساز بود که در شرایط نبود دانش و تکنولوژی زمینه‏های وابستگی را تقویت می‏کرد. (IMF) بهوسیلهی وامهای خود کشورهای در حال توسعه را به شدت به خود نیازمند مینمود. این نیازمندی کشورهای در حال توسعه به وام خارجی سبب شد تا بتواند وامهای مشروط به کشورهای در حال توسعه پرداخت کند.

قطع یارانه‏های پرداختی به بخش تولید، افزایش مالیات‏ها و کاهش مخارج دولت جهت کاهش کسری بودجه، خصوصی سازی، افزایش نرخ بهره و آزادسازی بازار سرمایه و ... عوامل مشروط کشورهای توسعه یافته به در حال توسعه بود ....

هر امر خوبی اگر مقدمه‏ی آن فراهم نشود لزوماً نمی‏تواند نتیجه‏ی مثبت داشته باشد. کشورهای در حال توسعه کودک نگاه داشته شده بودند. (دانش و تکنولوژی را به آن‏ها نمی‏دادند و تنها بستری را برای خرید دانش و تکنولوژی آنها از راه وام‏های خارجی فراهم کرده بودند.) مقدمه‏ی آزادسازی و خصوصیسازی را نداشتند.

مقدمه‏ی خصوصی سازی انباشت توسعه‏ی انسانی و فیزیکی به همراه بومی شدن دانش و تکنولوژی بود که فقدان آن سبب می‏شود، انتقال مالکیت دولتی به خصوصی به فرار سرمایه منتج گردد و همین طور در مورد آزادسازی، آزاد سازی کشورهای در حال توسعه را در رقابتی نابرابر با کشورهای خالق دانش قرار می‏دهد که نتیجه‏اش کاهش تولید داخلی و افزایش وابستگی است.

(IMF) می‏خواهد کشورهای صادرکننده‏ی منابع اولیه همواره در همان حال باقی بمانند ... لذا همواره آن‏ها را بدهکار باقی میگذارد تا تنها به سیاست‏های تعدیل که در جهت کاهش رشد تولید و درآمد ولی کاهش کسری بودجه و افزایش حساب جاری است، تن دهند ... سیاست‏هایی که منجر به این می‏شود که وام‏های خارجی جایگزینی برای صادرات کالاهای صنعتی شود تا از آن طریق واردات آنها (کالاهی مصرفی، واسطه‏ای و سرمایه‏ای) لطمه‏ای نخورد.

منابع:

1. جهانی شدن و استعماری دوباره؛ علی محمدی؛ انتشارات نی

2. جهانی سازی و مسایل آن؛ جوزف استگلیتز؛ انتشارات نی*

      http://www.borhan.ir

  (*) محمد شهاب، پژوهشگر



نام(اختیاری):
ایمیل(اختیاری):
عدد مقابل را در کادر وارد کنید:
متن:

کانال تلگرام مفیدنیوز
کلیه حقوق محفوظ است. نقل مطالب با ذکر منبع بلامانع ميباشد.