سایت بصیرت، گروه فرهنگی/ سریال میکائیل نمونه تکامل یافته تمام سریالهای پلیسی تاریخ تلویزیون است. ساختار داستان و روایت این سریال حاصل تجربیات چندین ساله نیروی انتظامی در استفاده از رسانه و به خصوص سریالهای تلویزیونی است که این قدرت را به نهادی حساس می دهد تا سریالی پیشرو و نمایشی چالش برانگیز از وجوه ناشناخته خود ارائه دهد و خطوط قرمز غیرمنطقی را برای تأثیرگذاری بیشتر بر مخاطب کنار گذارد.
میکائیل نماد پلیسی است که نمیتواند وجدان خود را برای چشمپوشی از جرم مجرمانی که قانونگریزی را حیلهگرانه آموختهاند متقاعد کند. میکائیل نماد قانونی است که از مردم به مردم دلسوزتر است. سعی میکند مردم را به ظلمستیزی متقاعد کند اگرچه این ظلمستیزی هزینهای بر آنان متحمل کند. شخصیت میکائیل نمونه اصیلی از یک پلیس انقلابی است که برای قانونگریزان یک تهدید جدی به شمار میآید. پلیسی که برای مقابله با مجرمین مقهور قدرت آنان در گریز از قانون نمیشود و فقدان مدرک باعث عقبنشینی او نمیشود. او حاضر میشود به قیمت به دردسر افتادن خود و اعتبارش برای مردم از خود آنان دلسوزتر باشد.
پلیس توانست با استفاده از توانایی سعید نعمت الله و سیروس مقدم این گمان را که نیروی انتظامی در مقابل مجرمین سستی و کاهلی میکند تغییر دهد و واقعیتی که در پس این تصور اشتباه بود نمایش دهد. با چه برهانی بهتر از نمایش پشت پرده تقابل نیروی حق با شر میشد مردم را به سستی خود در حمایت از نیروی انتظامی متقاعد کرد و اهمیت این حمایت در برخورد با مجرمین را به مردم گوشزد کرد؟
چگونه میشد بهتر از آنچه این سریال انجام داد مردم را با این واقعیت که محافظهکاری در برخورد با مجرم به راهی جز گستاخی مجرم در به مسلخ بردن فرزندان و جوانان که نماد آینده کشور است ختم نمیشود؟
سریال روایتگر فرماندهای بود که سعی میکند برای بدست آوردن مدرک لازم در محکوم نمودن مجرم نیروهای احساسی خود را متقاعد کند و همین امر باعث شهادت فرمانده پاسگاه میشود.
در طرف دیگر خود نیروی انتظامی است که بر تخلف پلیس نظارت میکند و آنان را به دلیل برخورد نامناسب و بدون مدرک با افراد توبیخ میکند. داستان به این نکته توجه جدی دارد که پلیس بدون حمایت مردم کارکرد واقعی خود را نخواهد داشت و به همین دلیل دو گروه از مردم را روایت میکند: مردمی که اصطلاحاً پا به سن گذاشتهاند و ظلمی که سالها به آنان روا شده باعث شده محافظهکار شوند و سازش و مراعات با قدرتها را مناسبتر به تدبیر و امید بدانند. و روایت جوانانی که نمیتوانند یکهتازی قدرتها در سایه عدم حمایت پدران و اجداد خود را تحمل کنند و از این منظر دلواپس آینده فرزندان خود هستند. آنان گذر از سد قدرتها به قیمت از دست دادن زندگی خود را تنها راه رفاه فرزندان خود میدانند.
رسومی به ظاهر دینی ولی شدیداً در تقابل با دین داریم که بیش از آنکه مایه قوام خانوادهها و قانون و شرع شود معبری است برای گریز مجرمانی چون شخصیت آقا خان و رشید. تمام اینها خرده داستانها و روایاتی است که مخاطب را به خوبی به خود جذب کرده و توانسته در میان برنامههای طنزی چون خندوانه مخاطب خود را جذب کند و پیام مهم خود را به آنان برساند و این امر از ذکاوت و صبری است که مسئولین نیروی انتظامی طی یک دهه گذشته برای پرورش فکر هنری هنرمندان در حمایت از نیروی انتظامی به خرج دادهاند تا امروز این نهاد را به عنوان برترین نهاد کشور در استفاده از سیمای ملی و ارتباط با مخاطبین ارتقاء دهد.
اعتماد نیروی انتظامی که در دو سریال گذشته سیروس مقدم (بچه های نسبتاً بد و دیوار) به وی باعث شد این فیلمنامه علاوه بر برخورداری از توانایی لازم در انتقال پیامهای مهم نیروی انتظامی به مردم و ارتقاء رفتار اجتماعی مردم برای حمایت از نیروی انتظامی به لحاظ هنری و فنی نیز مخاطب را ارتقاء دهد به گونه ای که دیگر کار بر فیلمسازان ژانر پلیسی که تنها متکی بر اکشنهای ساختگی بودند سخت کند. سریالهایی چون سریال ماتادور که از همین قسم هستند پس از این باید برای اقناع مخاطب دست به تغییر ساختار خود بزنند.