آرشیو نسخه های rss پیوندها تماس با ما درباره ما
مفیدنیوز
اَللّهُمَّ كُنْ لِوَلِيِّكَ الْحُجَّةِ بْنِ الْحَسَنِ صَلَواتُكَ عَلَيْهِ وَعَلى آبائِهِ في هذِهِ السّاعَةِ وَفي كُلِّ ساعَةٍ وَلِيّاً وَحافِظاً وَقائِداً وَناصِراً وَدَليلاً وَعَيْناً حَتّى تُسْكِنَهُ أَرْضَكَ طَوْعاً وَتُمَتِّعَهُ فيها طَويلا                                                                           
صفحه اصلی | سیاسی | اجتماعی | فضای مجازی | اقتصادی | فرهنگ و هنر | معارف اسلامی | حماسه و مقاوت | ورزشی | بین الملل | علم و فناوری | تاریخ يكشنبه ۱۶ ارديبهشت ۱۴۰۳ rss
نسخه چاپی ارسال
دفتر مقام معظم رهبری
پایگاه اطلاع رسانی حضرت آیت الله نوری همدانی
پایگاه اطلاع رسانی آثار حضرت آیت الله مصباح یزدی
سایت اینترنتی حجه الاسلام والمسلمین جاودان
استاد قاسمیان
حجت الاسلام آقاتهرانی
پاتوق كتاب
شناخت رهبری
عصر شیعه
پایگاه وبلاگ نویسان ارزشی
صدای شیعه
عمارنامه
شبکه خبری قم
ارتباط بعثت با تقديرات حتمي

ارتباط بعثت با تقديرات حتمي


آيت الله محمد تقي مصباح يزدي


اصل قدر و تقدير به معناي اندازه گيري است. در روايتي از امام هادي صلوات الله عليه نقل شده است كه تقدير عبارت است از مهندسي عالم. ما وقتي خودمان در عالم انساني مي خواهيم پروژه عظيمي را تأسيس كنيم، اول بايد هدفمان مشخص باشد. اين كار نياز به معلوماتي دارد. مرحله علم اولين مرحله اي است كه براي مقدرات كار لازم است. بعد مقدمات لازم را بررسي مي كنيم. وقتي همه اين ها را درنظر گرفتيم، طرحي براي كار تصور مي كنيم و به دنبال آن نقشه اجرايي طرح را آماده مي كنيم. نقشه اجرايي طرح را در آخرين مرحله آماده مي كنيم و بعد از آن بسم الله را مي گوييم و شروع به عملي كردن طرح مي نماييم. البته مي دانيم كه خداي متعال به اين مراحل احتياج ندارد تا لازم باشد كه هر كدام در زماني انجام گيرد. اصولاً زمان در كارهاي خدا دخالتي ندارد. ما هستيم كه به خاطر ضعف وجودي، نياز داريم به اين كه به تدريج فكر كنيم، با ديگران مشورت كنيم تا طرحي را بريزيم و بعد نقشه عملياتي اش را آماده كنيم. اگر امكان داشت همه اين مراحل را در يك آن تصور كنيم ديگر به زمان نياز نداشتيم؛ ولي به هرحال اين مراحل ازنظر عقلي برهم مترتب اند؛ يعني اگر در يك آن هم همه اين مراحل را مي توانستيم تصور كنيم، باز اين ها تقدم و تأخر دارند؛ يعني غير از تقدم و تأخر زماني، تقدم و تأخرهاي ديگري هم هست. مثلاً وقتي با دست كليد را در قفل مي چرخانيم، دست و كليد با هم حركت مي كنند؛ اما دست است كه كليد را به حركت درمي آورد و حركت دست تقدم وجودي بر حركت كليد دارد.

ممكن است سؤال شود كه: چرا با اين كه خدا كارش را بدون زمان انجام مي دهد و فقط مي گويد: باش! و آن موجود مي شود، اما درباره خلق عالم مي فرمايد: «خلق السماوات و الأرض في سته ايام؛1 خلقت آسمان ها و زمين شش روز طول كشيد»؟ اجمالاً همان طور كه چند جلسه قبل عرض كردم، آن عالمي كه زمان ندارد بر عالم زمان احاطه دارد. ما كه در عالم زمان هستيم اين تقدم و تأخرهاي زماني را درك مي كنيم؛ ولي او كه بر اين عالم احاطه دارد، همه اين ها براي او يك جا حاضر است. مخلوق در شش روز پديد مي آيد؛ اما امر الهي تدريج ندارد (يقول له كن فيكون). اين تدريج براي مخلوق است نه براي خالق.

حضرت زهرا سلام الله عليها براي انتخاب پيغمبر و بعثت پيغمبر به دو مرحله اشاره مي فرمايند؛ مرحله اول را با تعابير اصطفي، اجتبي و سماه بيان مي كنند و مرحله دوم را با تعابير أرسل، ابتعث و... مرحله اول مرحله علم است. اين معنا را نسبت به كار خدا «تقدير علمي» گويند. يعني خداي متعال هم در عالم علم خود، اشياء را اندازه گيري مي كند كه چه چيزي بايد در چه جايي واقع شود، چه قدر زمان مي خواهد، حجمش بايد چه قدر باشد، بايد با چه چيزهايي ارتباط داشته باشد و... اين نوعي اندازه گيري است، اما در عالم علم. وقتي نقشه اجرايي تهيه و عمل شروع شد، اين بخش كار هم مراحلي دارد كه آن را «تقدير عيني» گويند. حضرت زهرا سلام الله عليها فرمودند: علم من الله تعالي بمايل الأمور، و احاطه بحوادث الدهور، و معرفه بمواقع المقدور؛ چون خدا عواقب امور را مي دانست و بر همه حوادث احاطه داشت و جايگاه اين مقدرات را مي شناخت، در همان عالم جايگاه پيغمبر را به عنوان خاتم انبياء تعيين كرد. تا اين جا صحبت علم و معرفت است كه بر تقدير علمي منطبق مي شود. اما وقتي جبرئيل بر پيغمبر نازل مي شود و مي گويد: اقرا بسم ربك،2 اين جا ديگر صحبت علم نيست؛ بلكه اين جا مرحله اجرا، پياده كردن نقشه و عينيت بخشيدن به طرح است؛ لذا حضرت زهرا سلام الله عليها اين مرحله را اين گونه بيان مي كنند كه: ابتعثه الله تعالي اتماما لاأمره، و عزيمه علي امضاء حكمه؛ خدا پيغمبر را مبعوث كرد براي اين كه كار را تمام كند، چون عزم جدي داشت كه آن حكمي را كه در عالم علم كرده بود امضا و در عالم عين پياده كند؛ و انفاذا لمقادير حتمه؛ مقدرات تا به آن مرحله نهايي نرسيده قابل تغيير است. كار مهندس هم همين طور است. وقتي كار به مرحله آخر رسيد و آخرين خشت را گذاشتند ديگر كار تمام است. مقدرات حتمي يعني چيزهايي كه ديگر تغيير نمي كند. در قرآن به برخي از مقدرات حتمي اشاره شده است؛ مثلاً مي فرمايد: هو الذي أرسل رسوله بالهدي و دين الحق ليظهره علي الدين كله ولو كره المشركون؛3 اين اراده حتمي خداست كه پيغمبر آخرالزمان مبعوث شود و دين او بر همه اديان ديگر غالب شود، و يا مي فرمايد: ولقد كتبنا في الزبور من بعد الذكر أن الأرض يرثها عبادي الصالحون؛4 ما هم در تورات و هم در زبور نوشتيم و هم در قرآن مي گوييم كه وارثان اين زمين شايستگان اند. اين يك قضاي حتمي است. حضرت زهرا سلام الله عليها مي فرمايند: براي اين كه اين مقدرات حتي تحقق پيدا كند خدا پيغمبر را مبعوث فرمود. اگر پيامبر در اين عالم مبعوث نشده بود اين مقدرات، حتميت پيدا نمي كرد. پس مي بينيد حضرت دو گونه تعبير به كار برده اند؛ قبل از بعثت صحبت از مقدراتي است كه به عالم علم الهي مربوط است؛ يعني تقديرات علمي. اما بعد از بعثت صحبت از مقدرات حتمي است (انفاذا لمقادير حتمه). پس ما دو نوع تقدير داريم؛ تقديرات در عالم علم الهي و تقديرات در عالم عين، و هر دو هم در روايات و هم در آيات مصاديق زيادي دارد. چون اين شب ها شب هاي قدر است، توجه به اين مطلب لازم است كه يك دسته از تقديرات، تقديرات علمي است كه در لوح محفوظ و لوح محو و انبات است. يك دسته تقديرات علمي، تقديرات علمي غيرحتمي است و يك دسته تقديرات علمي حتمي؛ مثلاً وقتي براي كسي أجل معين مي شود، يك أجل، أجل حتمي است و يكي أجل معلق و مشروط. مثلاً اجلش به صدقه دادن مشروط است؛ يعني اگر صدقه داد اجلش طولاني است و اگر صدقه نداد اجلش كوتاه است. اين مشروط به تقديراتي است كه قابل تغيير است. اما بالاخره خدا مي داند كه آيا اين صدقه خواهد داد يا نخواهد داد و عمرش چه قدر خواهد شد. اين تقديرات، تقديرات علمي حتمي است. تقديراتي كه به مرتبه حتميت مي رسد مرتبه قضاء است. اين دو مرتبه در عالم علمي، تقدير علمي و قضاي علمي است. عالم عين هم همين دو مرحله را دارد: يك مرحله مشروط دارد و يك مرحله حتمي و در مرحله آخر امضاء مي شود. امضاء يعني گذراندن و تمام شدن كار كه ديگر برگشتي ندارد.

ارتباط بعثت و تقديرات حتمي
حال سؤال مي شود: چه ربطي است بين انتخاب پيغمبر و اين كه خدا مي داند مقدرات چيست و چگونه بايد واقع شود؟ براي جواب بايد ببينيم هدف خدا از خلقت اين عالم چيست؟ گفتيم كه وقتي خدا مي خواهد عالم هستي را بيافريند هدف اصلي او كامل ترين موجودي است كه در عالم خلقت مي تواند وجود پيدا كند و آن وجود مقدس پيغمبر اكرم صلي ا لله عليه وآله وسلم است و چون نور آن حضرت با نور چهارده معصوم متحد است در واقع چهارده معصوم هدف اصلي خلقت اند و در مرحله بعد هم كساني هستند كه به آن ها شباهت دارند، يعني انبياء و اولياي خدا و مؤمنين خالص. بقيه هم طفيل وجود آنها هستند. اما خدا از اين طفيلي ها هم صرف نظر نمي كند. نه تنها از اين ها بلكه اگر يك لحظه به ياد خدا باشند هم از آن يك لحظه نمي گذرد و زمينه را فراهم مي كند تا يك ياالله بگويند. در ميان ميلياردها انساني كه در طول تاريخ مي توانند به وجود آيند، افراد ارزنده اي پيدا خواهند شد و خدا مي داند چند نسل بايد بگذرد تا يك انسان خوب پيدا شود. اگرچند نسل كافر باشند، اما در نسل چهارمشان يك انسان خوب بتواند به وجود آيد، خدا زمينه را فراهم مي كند تا اين نسل بيايند زندگي كنند تا آن انساني كه لياقت نور خدا را دارد متولد شود. اين ها از الطاف و رحمت هاي بي نهايت خداست.

در مرحله علم بايد چه كار كرد تا انسان ها بتوانند خداپرست شوند و به قرب خدا برسند؟ اولاً بايد آنچه لازم است در وجودشان گذاشته شود. بايد خدا به آن ها عقل بدهد تا بتوانند خوب و بد را تشخيص دهند. اما باز خدا مي داند كه علاوه بر عقل اين ها به راهنماي ديگري هم احتياج دارند. اگر كساني باشند كه اين ها را تربيت كنند ممكن است اين ها ارتباطي با خدا پيدا كنند و لايق بهشت شوند. اما اگر خدا پيغمبر را نفرستد عقلشان براي رسيدن به ن كافي نيست. اين ها مطالب مربوط به مرحله علم است. اين تقدير علمي است. پس در همان طرح اوليه خلقت بايد درنظر گرفته شود كه مخلوقات اصيل مرتبه اي از وجود هم داشته باشند كه با ديگران هم ارتباط برقرار كنند و آن ها را راهنمايي كنند؛ لذا بايد وجود اصلي آن مخلوقات اصيل بايد مرتبه نازله اي هم داشته باشند و آن وجود جسماني شان است. در اين وجود جسماني بايد مثل سايرين باشند. والا نمي توانند با آن ها همكاري كنند. اين راهنما بايد با خدا ارتباط تنگاتنگ داشته باشد؛ «وما كان الله ليطلعكم علي الغيب و لكن الله يجتبي من رسله من يشاء؛5 شما طوري نيستيد كه خدا غيب را بر شما آشكار كند؛ اما در ميان همه انسان ها تعدادي هستند كه چنين استعدادي را دارند» و اراده خدا تعلق مي گيرد به اين كه آن ها را انتخاب كند و غيب را به آن ها بنماياند. بايد آن ها كه سنخيتي با شما دارند بيايند و دست شما را بگيرند و هدايت كنند. در اين جا فلسفه نبوت هم روشن مي شود. روشن مي شود كه چرا خدا پيغمبران را براي هدايت انسان ها مي فرستد؟ و چرا به آنان وحي مي كند و به ديگران وحي نمي كند؟ منظور از اين مقدمه اين بود كه در طرح اوليه خلقت براي اين كه انسان هايي كه بعد از ميلياردها سال تدريجاً آفريده مي شوند لياقت استعداد دريافت رحمت هاي بي پايان الهي و سعادت اخروي را پيدا كنند بايد نبوت منظور شود وگرنه وجود ساير انسان ها معطل مي ماند و به هدف نمي رسند و اين نقض غرض و خلاف حكمت است. تا اين جا تكليف در عالم علم مشخص شد. حال در عالم عين بايد چه كار كرد؟ براي اين كه آنچه را كه خداوند طراحي كرده بود عملي شود پيامبر را مبعوث كرد (اتماماً لأمره و عزيمه علي امضاء حكمه و انفاذا لمقادير حتمه).
وصلي الله علي محمد و آله الطاهرين.
ـــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ
1- اعراف، 45.
2- علق، 1.
3- توبه، 33.
4- انبياء، .105
5- آل عمران، 971.



نام(اختیاری):
ایمیل(اختیاری):
عدد مقابل را در کادر وارد کنید:
متن:

کانال تلگرام مفیدنیوز
کلیه حقوق محفوظ است. نقل مطالب با ذکر منبع بلامانع ميباشد.