مصداق يابي و مصداق شناسي
اسماعيل شفيعي سروستاني
موضوع و مصداق انتظار به صورت عام، جزو لاينفكّ وجود و حيات بني بشر از صبحگاه خلقت آدم(ع) بوده و تا ابدالآباد نيز با او خواهد بود. چه اين گُل سر سبد آفرينش به صورت فردي در كنجي خلوت به سر برد و چه در صورت قومي و اجتماعي حياتي خردمندانه را به تجربه بنشيند؛ امّا به طور خاص، يعني «انتظار ديدار و تجربة فصل پاياني و برچيده شدن بساط ظلم و ديدار موعود مقدّس» در ميان امّتهاي مختلف و از جمله مسلمانان داراي پروندهها و سوابق فراواني است كه از حدّ شمار و اشراف كامل بر همة صورتهاي تجربه شدهاش خارج است.
غلبة ظلم و ظالم در دورههاي مختلف، اخبار و اطّلاعات موجود و منتشر در ميان خلق روزگار و به ويژه مستضعفان دربارة فصل رهايي و بالأخره بيقراري ذاتي براي دستيابي به آن فصل، سه عامل اصلي و باعث آشكار شدن صحنههاي بسياري از رخدادهاي زشت و زيبا در ميان منتظران بيقرار و مصداقيابيهاي شتابآلود شده است.
چنان كه عرض كردم، اين ماجرا مخصوص مستضعفان ساكن جغرافياي سرزمينهاي اسلامي نيست.
تاريخ مكتوب و شفاهي مسيحيّت از فرداي صعود و عروج حضرت عيسي(ع) مملوّ از حوادث، ماجراها، بيقراريها و اقدامات فردي و جمعي مسيحيان براي تجربة بازگشت دوم حضرت مسيح(ع) و اقدامات فردي يا جمعي براي سرعت بخشيدن به اين بازگشت وعده داده شده است.
سوابق آثار مكتوب و اقدامات عملي بنيادگرايان انجيلي و موعودگرا را در اروپا و آمريكا ـ حدّاقل طيّ چهارصد سال اخير ـ بررسي كنيد تا دريابيد كه چگونه در جاي جاي اروپا و آمريكا، منتظران مستضعف، كشيشان و راهبان، مبلّغان و واعظان و در كنار آنان گاه دروغزنان و طمّاعان امواج فراواني را به راه انداخته و به سر و سينه كوبيدند، خود را به آب و آتش زدند، خودسوزي و خودكشي دسته جمعي كردند، ترك شهر و ديار گفتند و بيتابانه به ذخيرهسازي غذا و كندن پناهگاه مشغول شدند. مراجعه به اخبار وقايع آخرين دهه از قرن بيستم ميلادي مصاديق بسياري را فراروي ما قرار ميدهد.
فكر ميكنيد اربابان كليسا با تمسّك و توسّل به چه موضوعي غائلة بزرگ جنگهاي دويست سالة صليبي را عليه سرزمينهاي اسلامي به راه انداخته و طيّ مدّت 200 سال از سراسر اروپا به سوي شرق اردو كشيدند؟
واعظان و راهبان مسيحي به راه افتادند و در گوش مستضعفان مسيحي مژدة ظهور قريب الوقوع حضرت مسيح(ع) و ضرورت زمينهسازي براي اين امر و خارج ساختن بيت المقدّس از دست مسلمانان را خواندند و بر هيزم انتظار و بيقراري آنان دميدند تا آنكه از سراسر اروپا، مسيحيان، حتّي بيسلاح و مركب و ره توشه به سوي شرق روانه شدند و شد آنچه كه كم و بيش از آن اطّلاع داريد.
در سرزمينهاي اسلامي نيز طيّ قرنهاي متوالي و به ويژه در وقت غليان و خروش احساسات و زبانه كشيدن تنور ظلم ظالمان و غدّاران، مسلمانان عنان شكيبايي را از دست داده و پاي در ركاب گذاردند تا به زعم خود موعود مستور در پس پردة غيبت را بيرون كشند.
در زمان حيات امام ششم، حضرت صادق آل محمّد(ص) برخي از مؤمنان عنان اختيار و انتظار را از كف دادند و مورد عتاب امام واقع شدند و در مقابل برخي از خلفا به طمع صيد ماهي خلافت و حاكميّت وسيعتر بر فرزندان خود نام مهدي مينهادند تا نام آن منجيّ موعود را به نام خود و خاندان فاسد و مفسد خود مصادره كنند.
عصر هجوم مغول، قيام سربداران خراسان و عهد شاه عبّاس صفوي سه مقطع مهم از بر پا خاستن شور انتظار و التهاب قريب الوقوع بودن ظهور منجيّ موعود بوده و از اين حيث قابل شناسايياند چنان كه اهالي «بيهق» و «سبزوار» هر صبحگاه جمعه اسب و يراق به دروازة شهر ميكشيدند تا شايد مجال ديدار و استقبال از حضرت موعود مقدّس(عج) را فراهم آورند.
چرا راه دور برويم، طيّ سي و چهار سال اخير تجديد حيات بنيادگرايي انجيلي و قد كشيدن جريان مسيحيّت صهيوني در «انگلستان» و «آمريكا» موج بزرگي از انتظار مسيحا را دامن زد، جماعتي را به حمله به مراكز و كلينيكهاي سقط جنين و محافل همجنسبازان وا داشت، دروغزنان جنايتكاري چون جرج دبليو بوشرا به كرسي قدرت كاخ سفيد رساند و دست آخر به بهانهي زمينهسازي ظهور حضرت مسيح(ع) باعث حملة گسترده و اردوكشي به «عراق» و «افغانستان» شد.
جملة ماجرا به موضوع انتظار، ظهور موعود مقدّس و گفتوگو از زمينهسازي و ضرورت اقدام عملي براي وادار كردن موعود منجي به ظهور برميگشت؛ چه آنچه كه سران مجامع مخفي بدان چنگ زده و از آن سوءاستفاده كردند و چه آن بخش كه مربوط به تجمّع بزرگ مسيحيان پروتستان و انجيلي در كليساها، همايشها و حمايتهاي آنان از بنيادگرايان و سياستمداران دست نشاندة آنها در كاخ سفيد ميشد.
جالبتر آنكه، لابيهاي صهيونيستي با سوار شدن بر همين موج و تقويت و هدايت آن، نه تنها جيب ساكنان ايالات متّحده را به طور رسمي و غير رسمي و به بهانة حفظ فلسطين و بيت المقدّس، كمك به مهاجرت يهوديان، ساخت معبد سليمان و ساير انگيزهها خالي كردند؛ بلكه خطرات بزرگي را تحت حمايت آمريكا و اتّحادية اروپا در حوزههاي سياسي و نظامي از خود دور ساختند.
چنان كه ملاحظه ميكنيد، تاريخ «مصداقيابي» و «مصداقسازي» براي شخصيّتها، بخش بزرگ و البتّه خواندني دفتر بزرگ انتظار و فرهنگ ويژة آن بوده است.
بزرگي اين دفتر و گستردگي حوادثي كه مترتّب بر آن بوده، از يك سو، ناظر بر بزرگي انتظار ذاتي وجود آدمي و بزرگي مصداق حقيقي شخص منجي است و از ديگر سو ناظر بر پتانسيل و ظرفيّت نهفته در اين فرهنگ و بالأخره دستآورد شگرف و نهايي آن است.
هيچ يك از موضوعات و مباحث مندرج در ساحتهاي مختلف حيات فردي و جمعي ساكنان زمين، از بدو خلقت و تا به آخر، در خود جمع اين چهار عنصر ذكر شده را نداشته است. ديگر بار اين چهار عنصر مهم را مرور كنيد:
1. عظمت انتظار مقدّس كه ريشه در جان و ما في الضمّير انسان دارد؛
2. عظمت مصداق حقيقي موعود كه جملة تمنيّات جوهري و عرض موجودات را به سوي خود ميكشد؛
3. بزرگي پتانسيل و ظرفيّت نهفته در فرهنگ انتظار كه به نوعي مجال ظهور و بروز دو وجه اوّل را در عرصة تاريخ ممكن ميسازد؛
4. بزرگي دستآورد واقعة شريف ظهور كه در خود و با خود تجسّم عيني جملة آرزوهاي موجودات و وعدههاي انبيا و اوليا و مصلحان را داراست.
بيدليل نيست كه اين موضوع، حقيقت آن و صورتهاي بيروني مرتبط و منتسب بدان در هيچ عصر و زماني از ذهن و زبان خلق روزگار دور نشده و تا تحقّق عيني و عملي نيز نيابد، آدمي روي آرامش حقيقي را نخواهد ديد.
اين چهار وجه مهم كافي است تا كساني را كه از روي صميميّت و صداقت در جادّة انتظار به راه ميافتند و چونان پرندهاي در قفس خود را به در و ديوار ميكوبند تا شايد ردّ و نشاني از درب رهايي بيابند، سرزنش نكنيم. در مقابل همين امر را براي سرزنش و توبيخ كساني كه ماندن در قفس و تن دادن به آب و دانة حقير صاحبان قفس را جايز ميشمارند و قفس را مأمن و مقصد معرفي ميكنند، كافي ميشناسم. آنان يا مفهوم و معني رهايي و انسان طالب و جويندة رهايي را نميشناسند يا با صاحبان قفس در به خدمت آوردن همة زيباييها و همة داراييها براي بهرهمندي ستمكارانه همدست و همپيمانند و البتّه، جماعت سومي هم وجود دارند كه با سوءاستفاده از تماميّت اين انتظار، اين طلب و تقاضا، اين عزم و اراده، سعي در قتل عامّ مستضعفان در بيغولهها و بزنگاهها دارند و من اين دسته را در زمرة بزرگترين جنايتكاران تاريخ جاي ميدهم. آنان كه وقايعي چونان جنگهاي دويست سالة صليبي را در گذشته و اردوكشي به عراق را در زمان حال رقم زدند.
اسماعيل شفيعي سروستاني
26-1-90
www.mouood.org
|