مرور آنچه در کشورهای مختلف با نام انقلاب رنگی به وقوع پیوسته و باعث دگرگونی نظامهای حاکم شده، نشان میدهد که کشورهای بانی این دگرگونیها جدای از طرح و برنامه برای راهاندازی انقلاب مخملی، وظیفه تأمین مالی اجرای این برنامهها را نیز به دوش میکشند تا از قبال این سرمایهگذاری، سودهای کلان در عرصه سیاسی و اقتصادی کسب کنند. این موضوع در خصوص فتنه سال 88 که به نوعی مدلی از انقلابهای رنگی بود نیز صادق است. از این رو میتوان مدل شکل گرفته در ایران را در دو بخش دسته بندی کرد. بخش اول این هزینهها در قالب کمکهای سرمایه داران ایرانی به ستادهای انتخاباتی برای پیروزی کاندیدای مورد نظر در انتخابات ارائه شده است و بخش دوم نیز مربوط به کمکهای مستقیم خارجی است که در قالبهای گوناگون به فتنهگران ارائه شده است.
بخش اول: کمکهای داخلی
در این بخش سرمایهدارانی که تابعیت ایرانی داشتند، پیش از انتخابات وارد فاز عملیاتی شدند و تصمیم داشتند که با کمکهای میلیاردی به ستادهای موسوی و کروبی کار را در انتخابات تمام کنند تا دیگر نیازی به عملیاتهای پس از انتخابات و اجرای طرح اصلی انقلاب مخملی نباشد. از این رو این تجار که روابط بسیار نزدیکی با اصلاحطلبان داشتند و به امید آنکه با روی کار آمدن یکی از کاندیداهای اصلاحطلب خواهند توانست از رانتهای آنان در افزایش سرمایه استفاده کنند، واریزهای میلیاردی خود به حساب ستادهای انتخاباتی اصلاحطلبان را آغاز کردند.
جالب در این میان این بود که در زمان اعلام حضور موسوی در انتخابات، وی به صراحت گفته بود که تبلیغات پر زرق و برق نخواهد داشت و از هواداران خود خواسته بود که فقط پوسترهای سیاه و سفید منتشر کنند.
از این رو تعداد بسیار زیادی از حامیان موسوی که حرف وی را باور کرده بودند با مشاهده تبلیغات چشمگیر و پرزرق و برق ستاد وی، دچار دوگانگی فکری شدند و تصمیم گرفتند که عطای حمایت از موسوی را به لقایش ببخشند؛ چراکه موسوی دیگر رنگ و بوی دهه 60 را برای آنها تداعی نمیکرد.
بدین ترتیب از همان آغاز فعالیت اسپانسرهای میلیاردر در ستاد موسوی آغاز شد و قرار بر این شد که آنها در چشم نباشند و فقط با شارژهای اعتباری و بانکی، ستادهای کاندیداهای مورد حمایت خود را تأمین کنند.
دامنه فعالیت این حامیان مالی اما حکایت جالبی دارد. فعالان عرصه ساخت و ساز، نمایندگیهای شرکتهای خارجی، بخش صنعت، فرآوردههای غذایی و بعضاً مقروضان بانکی، جزو شاخصترین کمککنندگان به ستاد موسوی بودند. آقای «گ» یکی از این اسپانسرهای مالی موسوی بود. وی که پیش از این در سالهای 76 و80 هزینههای مالی کاندیدای آن روزهای جریان دوم خرداد را تقبل کرده بود، مدیر یکی از شرکتهای خودروسازی و از واردکنندگان اتومبیلهای لوکس کرهای است.
این زاده یزد، همچنین نمایندگی شرکت اتومبیل «ه» در ایران بوده و در زمینه واردات ماشینهای راهسازی فعال است. دامنه فعالیت فرد مزبور تنها به صنعت اتومبیل منحصر نمیشود؛ وی تولیدکننده مواد غذایی معروف «گ» نیز هست که نمایندگیهای متعددی را در داخل و خارج از کشور دارد.
این اسپانسر مالی مبالغ کلانی در جریان انتخابات به ستاد موسوی کمک کرد. البته وی تنها حامی مالی این کاندیدا نبود؛ تعدادی از صاحبان صنایع در استانهای آذربایجان شرقی، هرمزگان و خراسان رضوی نیز به تأمینکنندگان مالی موسوی پیوسته بودند.
یکی از بزرگترین اسپانسرهای مالی کروبی نیز شخصی به نام «م.م» بود.
این حامی مالی، نمایندگی شرکت «پ» در ایران را داشت و اتفاقاً فرزند کروبی را به مدیرعاملی این شرکت گذارده بود.
نکته قابل توجه این است که فرد مزبور از بزرگترین بدهکاران سیستم بانکی بوده و دارای یک پرونده 158 میلیارد تومانی در شبکه بانکی کشور است.
دیگر اسپانسر مالی این کاندیدا شخصی به نام «د.الف» است که از تاجرها و فعالان عرصه ساخت و ساز میباشد و هماکنون در دوبی سکونت دارد.وی پیش از این پرونده قطوری در زمینه برجسازی داشته و در زمان تصدی شهرداری تهران از سوی کرباسچی، مجوزهای لازم را جهت ساخت و سازهای کلان دریافت کرده بود. گفته میشود زمینه پیوستن این حامی مالی به ستاد انتخاباتی کروبی را کرباسچی مهیا کرده بود.
یکی دیگر از اسپانسرهای ستاد موسوی، آقای «م» بود که پس از بلوکه شدن داراییهای خود به علت بدهی 158میلیاردی به سیستم بانکی، شبکهای از تجار داخلی و خارجی را گردهم آورده و ستاد انتخاباتی موسوی را پشتیبانی کرد.
فرد یاد شده که هم اکنون عمده سرمایهگذاریهای خود را در دوبی و لندن انجام میدهد، در دهه 60 گرچه با احتکار روغنهای کوپنی به ثروتهای هنگفتی دست یافته بود ولی عمده ثروتاندوزی او زمانی بود که با احتکار روغنهای اهدایی یونسکو و یونیسف برای کمک به مردم افغانستان 100 میلیارد تومان سود کسب کرد.
این اسپانسر مالی اما در سال 78 و با راه یافتن پدرخوانده خود به مجلس و دریافت کارت 600 حوزه فعالیتهای خود را بیش از پیش گسترش داد.
وی گرچه در برخی از معاملات خود نیز با برخی شکستها همچون واردات سیگار تاریخ گذشته به کشور روبه رو شد اما در حوزه قراردادهای نفتی نیز وارد و بخشی از سرمایه خود را در این مسیر به جریان انداخت.
اینها تنها بخش کوچکی از کمکهای میلیاردی رانتخواران داخلی به ستاد کاندیداهای شکست خورده در انتخابات بود. بخشیهایی که تاکنون افشا شده است و قطعاً ناگفتههای زیادی در خصوص این کمکها وجود دارد که در آینده منتشر خواهد شد.
بخش دوم: کمکهای خارجی
اما مهمترین بخش این کمکها مربوط به پرداختهای خارجی به افرادی است که نقش محوری در هدایت فتنه به عهده داشتند؛ پرداختهایی که در قالبهای مختلف صورت گرفت که مورد اصلی گزارش ماست.
آیتالله جنتی افشاکننده طرح
موضوع دریافت این کمکهای خارجی زمانی مورد توجه رسانههای داخلی و خارجی گرفت که آیتالله احمد جنتی، دبیر شورای نگهبان، در نماز جمعه تهران از کمک یکمیلیارد دلاری امریکا به سران فتنه سخن به میان آورد. کمکی که از طریق عربستان به دست سران فتنه رسیده است. دبیر شورای نگهبان در این خصوص گفت که سندی در اختیار دارد که نشان میدهد اعراب سعودی یک میلیارد دلار به سران فتنه دادهاند و گفتهاند اگر توانستید نظام را ساقط کنید تا پنجاه میلیارد دلار دیگر هم میدهیم. این موضوع تکاپوی عجیبی در جامعه ایجاد کرد و باعث شد که تلاشها برای شناخت منبع اصلی این هزینهها بیشتر شود.
کسب کمک 50 میلیون دلاری از سرسپرده اسرائیل
اما اوجگیری این افشاگریها زمانی بود که شبکه الجزیره اسنادی را در خصوص سازش فلسطینیان و رژیم صهیونیستی منتشر کرد که در بخشی از این اسناد، اشارهای به کمک 50 میلیون دلاری یک تاجر فلسطینی به میرحسین موسوی شده است تا پس از روی کار آمدن وی به عنوان رئیس جمهور، به عنوان یکی از حامیان طرح سازش فلسطینیان عمل کند. موضوعی که بیشتر خوشایند رژیم صهیونیستی بود و همین دلیل کافی است تا رد پای صهیونیسم بینالملل را در وقایع ایران به خوبی مشاهده کنیم.
بر اساس این اسناد، صائب عریقات نماینده تشکیلات خودگردان در گفتوگو با یک هیئت اسپانیایی درباره پیامدهای منطقهای شکست روند صلح در چهاردهم ماه دسامبر سال 2007 گفته است که بن بست در روند صلح به معنای پیروزی حزبالله، حماس و ایران خواهد بود. هر آنچه اسرائیلیها انجام میدهند تسلیم منطقه به احمدینژاد است.
صائب عریقات در گفتوگو با جمیز جونز مشاور امنیت ملی امریکا در دوازدهم اکتبر سال 2009 تصریح کرد: «محمود عباس برای همراه کردن جریانی در ایران که حامی سازش با اسرائیل بودند،یک تاجر فلسطینی را راضی کرد تا پنجاه میلیون دلار برای راهاندازی یک شبکه رادیویی یکی از نامزدهای انتخابات ریاست جمهوری ایران یعنی میرحسین موسوی پرداخت کند.»
کمکهایی در زمان اصلاحات
البته این موضوعات، تنها اتهامات مالی این جریان نیست، چراکه قبلتر نیز گزارشهای مختلفی از دریافت کمکهای مالی توسط افراد وابسته به جریان فتنه از کشورهای حاشیه خلیج فارس منتشر شده تا پرونده این جریان در رابطه با فساد مالی بیش از پیش قطور شود. حمید رسایی نماینده مجلس نیز در زمان انتشار خبر کمک یک میلیارد دلاری سعودیها به سران فتنه، پا را فراتر از این میگذارد و به صراحت میگوید: «آنها در دوران حاکمیت خود بر دستگاه اجرایی کشور مراودات بسیاری با بیگانگان داشتند و از آنان کمکهای مالی بسیاری دریافت کردند که بیش از مبلغی است که اکنون صدایش درآمده است.»
تمامی اینها در حالی است که حدود هشت سال قبل هم آیتالله مصباح یزدی اعلام کرده بود که چمدانهای دلار از طرف استکبار در اختیار تجدیدنظرطلبان قرار گرفته است که البته در آن مقطع انتقادات زیادی از سوی این جریان علیه سخنان آیتالله مصباح یزدی صورت گرفت. قرارگیری این موضوعات در کنار سایر اقدامات جریانهای وابسته به فتنهگران که در قالبهای مختلف و از نهادهای مختلف (NGOهای خارجی) کمکهای مالی دریافت کرده و خواسته یا ناخواسته در راستای اهداف براندازانه دشمنان نظام هزینه کرده بودند، میتواند سخن وزیر اطلاعات در خصوص هزینه 17 میلیارد و 700 میلیون دلاری دشمنان برای براندازی نظام جمهوری اسلامی را تأیید کند.
حیدر مصلحی در سالروز حماسه نهم دی گفته بود که دشمنان نظام در طول این سالها حدود 17 میلیارد و 700 میلیون دلار علیه کشورمان هزینه کردهاند، البته این کمک، موضوعی نیست که فقط در جریان انتخابات و فتنه صورت گرفته باشد، بلکه از گذشته سابقه دارد و حرکتهایی از گذشته دنبال میشد که میخواستند در انتخابات نتیجه آن را بگیرند.
مرکز گفتوگوی تمدنها، صندوق دریافت کمک
اما با مطالعه این دریافتهای میلیاردی شاید این سؤال در اذهان مطرح شود که مرکز اصلی این کمکهای مالی کجا بوده است؟ پاسخ این سؤال را باید در مرکز گفتوگوی تمدنها متعلق به سید محمد خاتمی در ژنو جستوجو کرد. جایی که سهم بزرگی در دریافت این کمکها داشته است. در جریان انتخابات، اصلاحطلبان تلاشهای زیادی کردند تا نظر کشورهای مختلف را به میرحسین موسوی جلب کنند و آقای خاتمی این مأموریت را به عهده میگیرد و قرار میشود که با سفر به کشورهای غربی نظر آنان را به نفع میرحسین موسوی جلب کند؛ چراکه این کشورها موسوی را قبول نداشتند و معتقد بودند که او تفکرات چپ دارد. البته خاتمی جدای از جلب نظر به نفع میرحسین کمکهایی را نیز از سران کشورهای مختلف برای مرکز گفتوگوی تمدنها دریافت میکند. بعد از جلسات خاتمی با کشورهای غربی و عربی یک موج فزاینده حمایت و دفاع از میرحسین توسط رسانههای خارجی شروع شد که خاتمی این رسانهها را منسجم کرد.
یکی از نزدیکان سابق خاتمی در خصوص این سفرها میگوید: «من چندشم میشود که با چه وضعیتی رفتم و از این کشورهای عربی برای مرکز گفتوگوی تمدنها پول گرفتم و نمیتوانم بگویم که چقدر جمهوری اسلامی را فروختیم.»
وی ادامه میدهد: «یک بار نماینده امارات تماس گرفت و از قول پادشاه گفت که اگر پول میخواهید خاتمی باید بیاید در مرکز استراتژیک ما در خصوص آن چیزی که میخواهیم سخنرانی کند و بابت هر سخنرانی 100 هزار یورو بگیرید.» علاوه بر این با توجه به تبلیغات مختلفی که در خصوص این مرکز در سطح بینالملل و با کمک غربیها صورت گرفته بود و نامگذاری یک سال به نام گفتوگوی تمدنها، دولتهای مختلف خود را موظف میدیدند تا در راستای نگه داشتن ژست حقوق بشری خود کمکهایی را به این مرکز ارائه کنند. این مرکز نیز با دریافت این مبالغ، آنها را در راستای اهداف مورد نظر غرب هزینه میکردند.
کمکهای غیر سیاسی
تمامی اینها در حالی بود که در کنار مرکز گفتوگوی تمدنها غرب برنامههای زیادی برای NGOهای داخل ایران داشت و کار حمایتهای مالی و معنویشان را به دوش میکشید. یکی از نمونههای بارز این حمایتها، ساپورت مالی گروهی از روزنامه نگاران اصلاحطلب برای سفر به امریکا بود. کاملیا انتخابی فر، عضو سابق هیئت تحریریه روزنامههای همشهری در زمان مدیرمسئولی «غلامحسین کرباسچی» و روزنامه توقیفشده «زن» به مدیر مسئولی «فائزه هاشمی»، در کتاب «کاملیا حقیقت را بگو تا نجات یابی» در این باره مینویسد: در سفری به امریکا به همراه «شهلا شرکت» مدیر مسئول ماهنامه «زنان»، «محمد عطریانفر» از روزنامه «همشهری» و «مژگان جلالی» از روزنامه «ایراننیوز»، در مهمانی ویژهای در منزل «جورج سوروس» میلیاردر یهودی امریکایی و رئیس بنیاد «جامعه باز» شرکت کردم. وی به ماجرای میهمانی منزل سوروس اشاره کرده و میافزاید: پس از بازدید از جمعیت آسیایی، همراه ما که «سینشیا دیکستن» نام داشت با شور و شوق به ما اعلام کرد که ما برای عصر همان روز به مهمانی و صرف چای در منزل «جورج سوروس» دعوت هستیم اما وقتی که دید هیچ یک از ما شگفتزده نشدیم، ادامه داد «سوروس، مهمترین شخصیت در امریکاست و اوست که هزینه سفر و بازدیدهای ما را تأمین کرده است» اما باز هم هیچیک از ما برداشتی از این شخصیت نداشتیم.
اهدای جوایز بینالمللی به ایرانیان
غربیها همواره کوشیدهاند که با اهدای جوایز بینالمللی به ایرانیان مخالف حاکمیت، علاوه بر شخصیتسازی، با اهدای پولهای کلان تحت نام این جوایز به گونهای دیگر حامیان براندازی نظام ایران را شارژ مالی کند. ذکر چند مثال در این زمینه جالب توجه به نظر میرسد. در سال 2010 جایزه میلتون فریدمن که مبلغ آن در حدود 500 هزار دلار است به اکبر گنجی اهدا میشود. جایزهای که گفته میشود در راستای پیشبرد آزادی به وی اعطا شده است. همچنین جایزه شیر طلایی جشنواره فیلم برلین و همچنین دوربین طلایی جشنواره فیلم کن نیز به جعفر پناهی اهدا شده است. این در حالی است که غرب برای حمایت بیشتر از این کارگردان مخالف نظام، وی را به عنوان عضو هیئت داوران جشنواره برلین نیز معرفی کرده است. در کنار تمامی اینها جایزه صلح نوبل نیز به همراه جوایز نقدی این جایزه نیز به شیرین عبادی، وکیل مخالف حکومت واگذار شده است.
کمک به رسانههای ضد ایران
اعتراف به ارائه کمکهای مالی مستقیم به فتنهگران توسط مؤسسات به ظاهر غیرانتفاعی فعال در عرصه جنگ نرم در حالی صورت میگیرد که پیش از این نیز دولت امریکا کمکهایی را نیز به رسانهها و سایتهای ضد ایرانی خارج از کشور ارائه و مشخصاً تلاش کرد نقش غیرمستقیمی را در خصوص مسائل داخلی ایران ایفا کند؛ موضوعی که قرار بود به صورت محرمانه پیگیری شود اما با شکستهای پی در پی این طراحیها و حضور یکپارچه مردم در صحنههای دفاع از نظام و حاکمیت حالتی علنی و بیپروا به خود گرفت.
در حال حاضر دولت امریکا کمکهای مستقیمی را به رادیو فردا و تلویزیون صدای امریکا کرده و در کنار اینها، هیلاری کلینتون دلارهای گزافی را نیز به سایتهای توئیتر و فیسبوک که محبوبیت زیادی بین ایرانیان دارند، ارائه کرده است، البته این موضوع را باید در کنار هزینههای انگلیس و اسرائیل برای رسانههای فعال علیه ایران قرار داد. اما این پایان بخش هزینههای بیشائبه امریکاییان علیه ایران نیست، چراکه این دولت علاوه بر کمک به نهادهای فعال در عرصه جنگ نرم و همچنین فتنهگران داخلی ایران، کمکهای سخاوتمندانهای را نیز به تروریستهای فعال علیه کشورمان نظیر جندالشیطان، مجاهدین خلق و پژاک کرده که اعترافات عبدالمالک ریگی نیز بخشی از این سناریو را افشا کرد. در مجموع با بررسی این شرایط میتوان این مطلب را به خوبی درک کرد که امریکا مدتهاست تلاش میکند با کمک دلارهای خود نظام جمهوری اسلامی را سرنگون کند... دلارهایی که کوهی از آنان در مقابل اراده ایرانیان ناتوان است.
جوان آنلاین