تلاش حاتمي كيا در بازنمايي ماهيت جنسي جنبش سبز
کیستی ما
پيشتر از همين قلم يادداشتي با عنوان "آيا جريان سبز يك جنبش جنسي است؟" در شماره 3 هفته نامه "9 دي" منتشر شد. در آن يادداشت با رويكردي جامعه شناختي تحليلي از چگونگي رخداد جريان هاي اعتراضي جوانان ارائه شده بود:
«جوانان بطور فزاينده اي با هيجانات شهواني دست به گريبان اند. غرب اين ماجراي پيچيده را با انقلاب جنسي مديريت كرده است. تحليلگران غربي معتقدند با آزادي و اباحيگري جنسي مي توان طوفان و تنش جوانان را مديريت كرد و از انتقال پرخاش به مرحله ي سياسي و ضد نظم ممانعت كرد. تأسيس كلوب هاي شبانه و ساماندهي اماكن ويژه براي اختلاط آزادانه ي پسران و دختران و در عين حال حمايت از فرزندان احتمالي روابط غير رسمي از اين دسته راهكارهاست.»
همچنين در همين چارچوب نظري، رخدادهاي پس از انتخابات 88 بررسي شده بود. در اين چارچوب نظري زمينه گسترده تر شدن مقطعي اعتراضات در ميان جوانان، تنش و طوفان احساسي مبتني بر ناكامي در ارضاي نيازهاي طبيعي دانسته شده است:
«اختلاط محدود دختران و پسران در محيط هاي دانشگاهي و در عين حال عدم امكان اطفاي هيجانات طبيعي نوعي ناكامي محرّك را باعث مي شود. استنلي هال روانشناس مشهور مسائل جوانان از اين مسأله با عنوان «طوفان و تنش(Storm & Stress)ياد مي كند. همچنين در جامعه شناسي كجروي اين مسأله در دسته ي تئوري هاي پرطرفدار «ناكامي-پرخاشگري» مورد بررسي قرار مي گيرد(Frustration-Aggression) .... غالب معترضين جوان حتي ابتدايي ترين مفاهيم و جريان هاي سياسي را نمي شناسند. آنها حتي از دليل واقعي اعتراض خود بي اطلاع اند؛ اين بي اطلاعي زمينه ي بسيار مناسبي براي كساني است كه بدنبال سوءاستفاده از هيجانات پرخاشگرايانه ي جوانان هستند.»
به نظر مي رسد فيلم مورد بحث ، بازنمايي ديگري از ماهيت جامعه شناختي اعتراضات خياباني پس از انتخابات است:
صرفنظر از رسوايي فيلم بههم ريخته «فرزند صبح» كه اهالي سينما را شوكه كرد، شايد خبرسازترين اتفاق جشنواره بيست و نهم، فيلم متفاوت ابراهيم حاتميكيا باشد. «گزارش يك جشن» قصه پيچيدهاي ندارد ولي جرات پرداختن به چنين مقولهاي آن هم از جانب كارگرداني چون ابراهيم حاتميكيا، براي خبرنگاران يك اتفاق خبري حساب ميآيد. اين نوشتار كوتاه درصدد تفسير همه جانبه اين اثر نبوده و همچنين بيان انتقادات نويسنده به مضمون آن هم نخواهد بود. آنچه باعث شد اين كلمات كنار هم قرار گيرد، مصادره غرضورزانه اين فيلم توسط جريان روشنفكري بيگانه با تعهد انقلابي است.
طبعا اگر كسي حق داشته باشد از سازوكارهاي حكومتي و دولتي نظام مقدس جمهوري اسلامي انتقاد كند قبل از همه نوبت كساني چون حاتميكياست كه بارها عمق اعتقاد و وفاداريش را به ارزشهاي اسلامي و انقلابي اثبات كرده است. اينبارهم - تاكيد ميكنم صرفنظر از انتقادي كه شايد من هم به نگاه او در در اين فيلم داشته باشم- حاتميكيا تصويري نقادانه از نهادهاي انتظامي و امنيتي در برخورد با رخدادهاي اجتماعي و فرهنگي ارائه كرده است. موضوعي كه به نوعي محور فيلم جنجالي«بهرنگ ارغوان» در جشنواره بيستو هشتم هم به حساب ميآيد. اما جريان روشنفكر غربگرا اين لحن انتقادي را بهرغم و ظن خود به گرايشهاي ليبراليستي تقليل داده و با توسعه توهم هميشگي اين جريان، او را اينبار در كنار مردم دانسته و نه در كنار نظام جمهوري اسلامي.
مقالهاي كه دو روز پيش در روزنامه تهرانامروز منتشر شد، فيلم حاتميكيا را نشانگر جدايي او از نظام دانسته است! نويسنده يادداشت «پيشرفت حاتميكيا... مسئله اين است: يا با مردمي يا در برابرشان» در جمله پاياني تحليل خود آورده است: «اين بار او (حاتميكيا) گذشته از حاج كاظم، در كنار مسافران آژانس ايستاده است و درجهاش را از مردم گرفته است»! اين شايد اشارهاي است به درخواستي استعاري كه چندي پيش ابراهيم حاتميكيا از رهبر معظم انقلاب داشتند. نويسنده يادداشت مذكور گزارش جشنواره را توبه حاتميكيا و قرار گرفتن او در كنار مردم ميداند.
نويسنده مدعي است حاتميكيا به درك درستي از جامعهاش رسيده است و اين درك درست در اين مدعا به معناي انتقاد از كنترل دولتي رفتار مردم است. مفهوم اين تقدير، بيانگر دغدغه هميشگي جريان غربگراي داخلي است. ليبراليستها همواره جمهوري اسلامي را به دخالت حداكثري در امور شهروندان و محدود كردن آزاديهاي فردي متهم كردهاند و اينبار انتقاد از سليقه چند مامور نيروي انتظامي در مواجهه با جواني كردن غير متعارف را به توبهاي سياسي و ايدئولوژيك احاله ميدهند.
مريلا زارعي با شال سبز در نقش محور اعتراضات و اغتشاشات خياباني
اتفاقا شباهت معنادار صحنههاي اعتراض جوانهاي ناكام (!) اين فيلم با اغتشاشات بعد از انتخابات تفسيري جالب را بهدست ميدهد. به زعم حاتميكيا به خيابان ريختن جوانها و جنبش اعتراضي آنها نه يك رفتار سياسي يا معارضه انقلابي، كه حاصل نوعي ناكامي از ارضاي خواستههاي ابتدايي و جوانانهشان است. حادثهاي كه توامان به نقص در ساز و كار ارضاي نيازهاي طبيعي جوانان و بدسليقگي در مديريت و كنترل كژتابيهاي آنها توسط ماموران انتظامي اشاره دارد، نه آنچنان كه روشنفكران غربگرا، توبه از «آژانس شيشهاي» و بريدن از جمهوري اسلامي تفسيرش كردهاند.
حاتميكيا در چند فيلم اخيرش مصر است كه درآستانه نقد اجتماعي و توأمان نقد نهادي حاكميت گام بردارد. پس از «به رنگ ارغوان» و «گزارش يك جشن» بايد حاتميكيا را به عنوان كارگرداني بدانيم كه مسئولانه برخي مسائل اجتماعي(دقيقا به معناي جامعه شناختياش) را متذكر ميشود.
از آنجا كه حاتميكيا جزئي از بدنه انقلاب و نظام اسلامي است، طبعا بايد منتظر باشيم كه نيش فيلم او گزندهتر و شجاعانهتر از فيلمهاي پر از تزوير ديگران، بر تن برخي ناكارآمديها بنشيند. اتفاقي كه اتفاقا خاطر برخي خوديها و رفقاي پيشين او را مكدر ميكند.
نوشته هاي وحيد يامين پور
|