آنچه پیش روی دارید، یکی از سخنرانیهای امام خمینی(ره) به شرح زیر است:
زمان: بعد از ظهر ۲۹ تیر ۱۳۵۹/ ۷ رمضان ۱۴۰۰
مکان: تهران، حسینیه جماران
موضوع: برخورد قاطع با شرارتها و توطئهها
مناسبت: رسمیت یافتن مجلس شوراى اسلامى و معرفى دولت جدید
حضار: اعضاى شورای عالى قضایى
مرجع: صحیفه امام، جلد۱۳، صفحه ۴۶
***
بسم اللَّه الرحمن الرحیم
من هر روزى که از این انقلاب مىگذرد توجه به این معنا بیشتر پیدا مىکنم که ملت ما انقلابى عمل کردند و ما نکردیم. ما یا مقصریم یا قاصر. و در هر دو جهت آن، در پیشگاه ملت جواب باید بدهیم. مردم ریختند همان طور که مىدانید این جرثومه فساد (شاه) را بیرون کردند و به پیروزى نسبى رسیدند. وقتى که امر دست ماها افتاد، هیچ کدام انقلابى عمل نکردیم. و چنانچه ما تجربه داشتیم، یعنى یک انقلابى کرده بودیم و از بین رفته بودیم و یک انقلاب دیگر کرده بودیم، این طور عمل نمىکردیم. ما با بىتجربگى این انقلاب را ایجاد کردیم، یعنى ملت [ایجاد] کرد، و ما با بىتجربگى آن کارهاى انقلابى که باید در اول انقلاب بشود، با مسامحه گذراندیم و همان مسامحه هم موجب شد که این گرفتاریها را تا حالا پیدا کردیم و از این به بعد هم داریم، مگر اینکه انقلابى جبران کنیم.
شما ملاحظه مىفرمایید، الآن که مدتهاست یا عزاى عمومى اعلام مىکنیم یا تشییع جنازه مىرویم یا راهپیمایى مىکنیم براى کشتارهایى که شده است، یا مجلس عزا منعقد مىکنیم. کار ما این شده است که در این مملکت پاسدارهاى ما این طور قتل عام مىشوند و این طور کشته مىشوند، و این براى این است که ما انقلاب را آن طور که باید راه نبردیم.
اگر راه برده بودیم، اگر آن روزى که مىخواستند در کردستان بروند براى مذاکره، من به آنها تذکر دادم که اگر بخواهید مذاکره [کنید]، باید با موضع قدرت بروید. اول باید ارتش و پاسدارها و اینها احاطه کنند آنها را، محاط قرار بدهند، بعد شما بروید صحبت کنید. مسامحه شد. این اسباب این شد که آن گرفتارى طولانى براى ما پیش آمد، و آن قدر ضایعه واقع شد. و الآن هم مىبینید که ضایعه پشت سر ضایعه. همین چند روز چقدر جمعیت پاسداران شهید شدند، و این همهاش براى این است که ما دو دسته بودیم: یک دستهمان از مدرسه آمده بودیم وارد شده بودیم، و یک دستهمان از خارج آمده بودیم و وارد شده بودیم. نه ما آن تجربه انقلابى را داشتیم و نه آنها آن روح انقلابى را، و لهذا از اول هم که ما- به حسب الزامى که من تصور مىکردم،- دولت موقت را قرار دادیم خطا کردیم. از اول باید یک دولتى که قاطع باشد و جوان باشد، قاطع باشد بتواند مملکت را اداره کند [قرار مىدادیم]، نه یک دولتى که نتواند. منتها آن وقت ما نداشتیم فردى را که بتوانیم، آشنا نبودیم [تا] بتوانیم انتخاب کنیم. انتخاب شد و خطا شد. و حالا هم که دولت مىخواهد در مجلس شورا ایجاد بشود، حالا ما باید این مطلب را به مجلس شورا اعلام کنیم که باید یک دولت متدینِ تمام، صد در صد اسلامى و قاطع [انتخاب شود]، یک نفر وزیر اگر مثل بعضى از این وزرا که الآن هستند باشد، اینها نپذیرند. تمام وزرا یکى یکى باید بررسى بشود. وزیر متدین صد در صد انقلابى، مکتبى و قاطع. اگر ما دولتمان باز مثل سابق باشد، و آن طور وضع و آن طور دید را داشته باشد، ما باید عزاى این نهضت را بگیریم، و پیروزى ما امکان ندارد. و لهذا ما باید این اشتباهات سابق را جبران کنیم. اگر ما آن خطا را نکرده بودیم که هى آمدند به من گفتند، هى گفتند، هى گفتند این مصلحتاندیشان که «اینهایى که، سازمانیهایى (۱) که آدم نکشتهاند و چه نکردهاند، عفو بشوند» این عفو بر خطا واقع شد، و اینها ریختند مشغول توطئه شدند. یک جمعیتى که در دست ما بودند رهایشان کردیم. یک دستهاى را که باید بگیریم دیگر نگرفتیم.
ما اگر مثل آن انقلابهایى که در دنیا واقع مىشود از اول عمل کرده بودیم، که به مجرد اینکه پیروزى حاصل شد تمام درها را ببندیم، و تمام رفت و آمدها را منقطع کنیم، و تمام این گروهها را خفه کنیم یا کنار بگذاریم، و منحل کنیم تمام این گروههایى که بودند، و با شدت عمل کنیم با آنها، این گرفتاریها براى ما پیدا نمىشد، که ما هر روز عزا بگیریم، هر روز شهید داشته باشیم. و این از دست ما گذشت و در بارگاه خدا ما استغفار مىکنیم. از این به بعد نباید این تکرار بشود. باید دولت قاطع باشد، باید مجلس قاطع باشد.
اگر در مجلس اشخاصى هستند که اینها باز همان طبل را مىزنند و همان حرفها را مىزنند، به اینها نباید گوش بدهند. باید مجلس، یک مجلسى باشد که با قاطعیت عمل کند. و دولت اگر بخواهد یک قدمى کنار بگذارد، با قاطعیت بخواهند آن را و ردش کنند. و از اول هم که مىخواهند قرار بدهند یک دولتى را، تصویب کنند یک دولتى را، یک دولتى باید باشد تمام افرادش، وزرایش تمامشان اشخاصى باشند که بفهمند چه شده است. بفهمند که ما در چه حالى واقع هستیم. بفهمند که اسلام چه جور باید در ایران پیاده بشود. اینها بسیارشان اصلًا توجه به این مسائل ندارند.
وزارتخانهها الآن هیچ کدام یک وزارتخانه صحیح نیست. هر روز تقریباً از خارج به ما اطلاع مىدهند که سفارتخانه کجا چه جور است. سفارتخانه کجا، اموال ایران در سفارتخانهها دارد از بین مىرود. میلیاردها اموال ایران در آنجا هست. میلیاردها خانههایى که ساخته شدهاند، قیمت دارند، دارند از بین مىروند و کسى نیست که به اینها رسیدگى بکند. ما نداریم کسى که رسیدگى کند. الفاظ زیاد است؛ هى مىآیند مىگویند همه جا درست شد. همه چیز شد. لکن واقعیت ندارد.
باید یک هیأتى از طرف مجلس تعیین شود از اشخاص قاطع، راه بیفتند دور ممالکى که سفارتخانه داریم، سفارتخانهها را اصلاح کنند. این اشخاص سازمانى و این اشخاص فاسد را کنار بگذارند که سفارتخانه یک سفارتخانه انسانى بشود. سفارتخانه حالا در هر جا که دست رویش مىگذارند فاسد است. هر جا که دست مىگذارند جز خوردن و خوراک و جز تفریح و فحشا چیزى در آن نیست. اینها باید اصلاح بشود. این نمىشود که ما تقریباً قریب دو سال است که مىگوییم جمهورى اسلامى، هیچ چیز اسلامى نباشد.
هر جاى آن دست بزنیم مىبینیم خراب است. اینجا هم وزارتخانهاش همین طور. این نمىتواند دوام پیدا بکند. ما نمىتوانیم تحمل کنیم این مطلبى را که آقایان مىخواهند با آن مغزهایى که در اروپا تربیت شده است درست بکنند. ما مىخواهیم اسلام را [پیاده] بکنیم. یکى از اینها آمده بود گریه مىکرد که چرا بعضى از اینها را مىکشند! نه این آخریها را، آنهایى که آقاى خلخالى مثلًا مىکشتند. اینها باز توجه ندارند که اسلام در عین حالى که تربیت است، یک مکتب تربیت است، لکن آن روزى که فهمید قابل تربیت نیست، هفتصد نفرشان را در یک جا، یهودى بنى قریظه را در حضور رسول اللَّه مىکشند، گردن مىزنند به امر رسول اللَّه. اینها همین حرفهاى غربى را مىزنند که ما باید اصلاح کنیم. اول همه را اصلاح کنید بعد حد بزنید. این عجیب است که اول ما باید این مملکت را، همه را هدایت کنیم که همه تربیت بشوند، بعد حد بزنیم. اگر یک کسى حالا شرب خمر کرد، حالا حدش نزنیم، حالا اول چیزش بکنیم تا مغزش اصلاح بشود. اینها یک حرفهاى غلطى است. باید حدود جارى بشود. باید وزارتخانهها اصلاح بشود.
مجلس امروز رسمیت پیدا کرد. با رسمیت مجلس، دیگر باید تمام امور را مجلس اصلاح بکند. یعنى با تمام قدرت، دولتى که تعیین مىکند، دولت صد در صد اسلامى داراى قدرت باشد، و کارهایى را که مىکند دولت و همین طور کارهایى که در وزارتخانهها مىشود، کارهایى که در استانها مىشود، همه تحت نظر باشد و مجلس بازخواست کند از اینها. بخواهد اینها را و استیضاح کند، اگر یکوقت خطا کردند و کار را درست انجام بدهند. اگر ارتش ما کارش را درست انجام داده بود که ما حالا باز گرفتار بلوچستان نبودیم، گرفتار کردستان نبودیم. اینها کارها را درست انجام نمىدهند. زحمت کشیدهاند البته، من نمىخواهم تقدیر نکنم از زحمتهایى که کشیده شده است، لکن مسامحه دارد مىشود. رها مىکنند دنبالش را. باید استیضاح بشود که چرا این چهارده نفر آدم در آنجا کشته شدهاند. با چه وضع اینجا کشته شده. چرا باید این طور بشود؟
اینهایى که در این کوهستانها رفتند و براى خودشان [اجتماع] کردهاند، چرا رهایشان کردهاند؟ چرا نمىروند پاکسازى بکنند؟ همه این حرفها براى این است که ما نه رؤساى ارتشمان یک اشخاصى هستند انقلابى، و نه وزارتخانههایمان این طورند، و نه یک دولت انقلابى ما داریم و نه هیچ کداممان، انقلابى نیستیم ما، و صدمه خواهیم خورد و صدمه خوردیم. تا کى ما عزا بگیریم؟ تا کى ما مجلس عزا بگیریم؟ تا کى این جوانهاى بیچاره ما تلف بشوند و باز هم قدردانى از آنها نشود و توى سرشان زده بشود؟ هى کشته بدهند و هى توسرى بخورند. هى کشته بدهند و هى تکذیب بشوند. تا کى ما باید اینها را تحمل بکنیم؟ باید این کارها اصلاح بشود.
از جمله اصلاحات همین اصلاحات قضاوت است. قضاوت در اسلام نمىشود دست اینها باشد؛ دست این جمعیتى که حالا هست. کدام یکى اینها قاضى اسلامى هستند؟ کدام اینها؟ شما تشخیص مىدهید که اینها قضاوت به آن ترتیبى که اسلام گفته قضاوت، قضاوت بکنند؟ حالا ما مىگذریم از خیر اینکه مجتهد جامع الشرایط [باشند]، ما به اندازه این، قضات نداریم. به اندازه احتیاج نداریم. اما اشخاصى باشند که توجه داشته باشند به قضاوت اسلامى. بتوانند بفهمند این مقدار و لو از روى تقلید بتوانند بفهمند که قضاوت چه است. وضع قضاوت اسلامى چیست. اگر ما بخواهیم مسامحه کنیم در قضاوتش، در پاکسازى آنجا مسامحه بکنیم، تا آخر ما گرفتار هستیم. قضاوتمان گرفتار است.- عرض مىکنم که- ارتشمان هست. همین طور همه سازمان ما هست. ما باید از حالا به بعد این طور رفتار نکنیم که تا حالا کردیم. تا حالا خطا کردیم. این خطا را باید جبران بکنیم. و باید با کمال قدرت تمام این کارها عمل بشود. و ما با هیچ کس قوم و خویشى نداریم. ما مطیع اسلام هستیم و احکام اسلام را مىخواهیم جارى بکنیم. اگر در وزارتخانهاى، اگر در جایى، احکام اسلام بخواهد جارى نشود، ما درِ وزارتخانه را مىبندیم. وزارتخانهاى که ضرر داشته باشد براى اسلام، براى حکومت اسلامى، به چه درد ما مىخورد. بودجه را تصویب مىکند شورا، آقاى- مثلًا- وزیر بودجه نمىدهد، اوضاع به هم مىخورد. آن وضع به هم مىخورد. آنجا وضع این طورى است که اشخاصى هستند افکارشان افکار انقلابى نیست. افکارى است که مىگویند نه، ما باید حالا با مسامحه، با چه با چه رفتار کنیم.
این اشخاصى که انقلابى نیستند باید در رأس وزارتخانهها نباشند. و آقاى بنى صدر باید امثال اینها را معرفى به مجلس نکند و اگر کرد، مجلس رد بکند و هیچ اعتنا نکند، الّا اینکه وزیرى باشد که کارآمد باشد. اسلامى باشد. مسامحه کار نباشد انقلابى باشد تا یک مملکتى دستمان باشد. اگر بنا باشد این طورى باشد، باید ما عزاى اصل جمهورى را بگیریم. عزاى اصل همه مسائل را بگیریم. آقایان سر یک ملى شدن چیز، امروز دیدید که التماس مىکنند که بگذارید یک قدرى بگذرد. یک قدرى بگذرد ببینیم ملى چطورى است. ما چقدر سیلى از این ملیت خوردیم. من نمىخواهم بگویم که در زمان ملیت، در زمان آن کسى که این همه از آن تعریف مىکنند (مصدق)، چه سیلى به ما زد آن آدم! من نمىخواهم بگویم که طلبههاى مدرسه فیضیه را به مسلسل بستند در آن زمان. همان طور که در زمان پهلوى بستند که من و آقاى حائرى بالاى سر این جوانهایى که از مدرسه فیضیه به تیر بسته شده بودند، رفتیم و اطبا جرأت نمىکردند بنویسند این زخمى شده است. بروند کنار اینها! بروند گم بشوند اینها! اینها منحل باید باشند. ما نمىتوانیم تحمل کنیم به اینکه هر کس هر جورى دلش مىخواهد «خیر، من دلم مىخواهد که حالا دمکرات باشد، من دلم مىخواهد که ملى باشد، من دلم مىخواهد که ملى و اسلامى باشد» ما از اینها ضربه دیدهایم. ما اسلام را مىخواهیم. غیر اسلام را نمىخواهیم. مجلس باید اسلامى باشد. مجلس باید افکارش افکار اسلامى باشد تا ما بتوانیم چه بکنیم. من نمىتوانم تحمل بکنم که این قدر ما جوانهایمان از بین بروند براى اینکه ما مسامحه داریم مىکنیم. مسامحهها از کار باید برود، و باید حالا که مجلس تأسیس شد و مجلس رسمیت پیدا کرد، همه امور باید بر نظارت مجلس به روال خودش بگذرد، و با جدیت و با قاطعیت و بدون مسامحه، هر کس خلاف کرد بخواهند او را، و یا اگر خلافى واقعاً کرده، بدهند او را دست دادگاهها و دادگاهها محاکمهاش کنند. و از این جهت، حالا عرض مىکنم تمام کمیتهها در سرتاسر مملکت باید به قدرت خودش باقى باشد. تمام سپاه پاسداران در سرتاسر کشور باید به قدرت خودش باقى باشد. تمام دادگاههاى انقلابى در سرتاسر مملکت باید به قدرت خودش باقى باشد. باید دادگاهها با همان قدرت باشند. منتها بر شماهاست، بر آقایان است که اگر یک قاضى نمىتواند قضاوت بکند یا منحرف هست، عوضش مىکنید.
اما اینها باید، این نهادهاى انقلابى تمامش باید بدون اینکه دستى به آن زده بشود تمام اینها باید سر جاى خودش باشد، و کارها به طور انقلابى بگذرد. ما نمىتوانیم این کارها را به آن طورى که فرض کنید که حالا دادگسترى سابق مىخواسته بگذراند بگذریم. این انقلاب است انقلاب غیر آن طورى است و ما خطا کردیم. انصافاً خطا کردیم که این طور عمل کردیم. از این به بعد باید این خطا نشود و عمل بشود. به طور قدرت عمل بشود. به طور قاطعیت عمل بشود.
این حرفى است که من عرض مىکنم. آقایان هم البته موافقید با همین حرف. از اول هم موافق بودید و باید از این به بعد هم این عمل همین طور باشد.
***
۱- مأموران و وابستگان به ساواک
***
متن کامل و فایل صوتی این سخنرانی را میتوانید در پایگاه اینترنتی «روح الله» بیابید.
http://hemati.ir