فرار مغزها!
یادداشت های یک طلبه
آنچه پیش روی دارید، بخشی از سخنرانی امام خمینی(ره) به شرح زیر است:
زمان: ۸ آبان ۱۳۵۸/ ۸ ذى الحجه ۱۳۹۹
مکان: قم
موضوع: اتکا به جوانان و اقشار مستضعف- پاکسازى ادارات و اصلاح فرهنگ
حضار: اعضاى کمیته امداد
مرجع: صحیفه امام، جلد۱۰، صفحه ۳۹۸
***
…
مىگویید مغزها فرار مىکنند، این مغزهاى پوسیده بگذار فرار کنند. این مغزهایى که براى اجانب کار کردند، این مغزهایى که جزء سازمان امنیت بودند، بگذار فرار کنند. شما براى آنها خیلى افسرده نباشید. این مغزها باید فرار کنند. البته الآن مىبینند این مغزها مىبینند که نمىتوانند در اینجا آن استفادههایى که مىکردند استفاده کنند، حالا از اینجا فرار مىکنند دنبال همان معانى که دلشان مىخواهد مىروند. مگر هر مغزى که علم- به قول شما- در آن بود این مغز شریف است؟ احمدى(۱) هم در زمان رضا خان دکتر بود، لکن دکترى بود که با آمپولِ خودش، مرگ بر مردم تزریق مىکرد! احمدى را شاید اکثر شما اسمش هم نشنیده باشید؛ اما ما بودیم در آن زمان که این مأمور بود که به ملیّین، به اشخاصى که اظهار مخالفت با دیکتاتورى مىکردند، آمپول مرگ تزریق مىکرد. آن هم یک مغزى بود، حالا اگر یک همچو مغزى از ایران فرار کرد، ما بنشینیم غصه بخوریم که مغز فرار کرده؟! شماها چه طور این طور تشخیص مىدهید که این مغزهایى که رفتهاند پیش اربابهایشان، این مغزهایى که مجتمع شدهاند در انگلستان و بر ضد ایران دارند تبانى مىکنند و تظاهر مىکنند، این مغزهایى که دنبال بختیار دارند جمع مىشوند، و بختیار و اینها را انگلستان پناه داده و در پناه سرنیزه انگلستان دارند زندگى مىکنند، ما براى اینها بنشینیم اظهار تأسف بکنیم؟ یا این مغزهایى که به امریکا فرار کردند، براى اینکه بروند آنجا پولهایى که در اینجا جمع کردهاند خرج بکنند، ما براى اینها باید اظهار تأسف بکنیم؟ فکرهایتان را عوض کنید! افکارى که پنجاه سال در مغزهاى شما جمع شده است، و اصلًا تشخیص نمىتوانید بدهید به واسطه آن افکار ما بین صحیح و غیر صحیح را. عوض کنید خودتان را. ما باید این مملکت را عوض کنیم؛ این افکار را عوض کنیم. دانشگاه ما باید عوض بشود، از این افکار عوض بشود.
…
جوانهاى ما بیدار بشوید! اى جوانهاى برومند ما، اى خواهران ما، اى برادران ما، بیدار بشوید! اى شمایى که با دست شما نهضت به اینجا رسیده، و این آقایان که حالا اشکال مىکنند، در کنار نشسته بودند و یا کمک نمىکردند و یا بىتفاوت بودند و حالا آمدهاند در میدان، اى جوانهایى که در مقابل توپ و تانک رفتید، اى خواهرهایى که جوانهاى خودتان را از دست دادید و خودتان هم در بین مردم تظاهر کردید و اللَّه اکبر گفتید! حفظ کنید خودتان را. نهضت خودتان را حفظ کنید. ننشینید دیگران براى شما کار بکنند. اینها براى شما کار نمىکنند. همان طور که اجانب کار نمىکنند، اینها هم کار نمىکنند.
باید ادارات تصفیه بشود. باید فرهنگ تصفیه بشود. باید دانشگاهها تصفیه بشود. باید به دست اشخاصى بیفتد که پیوندش با رضا خان پهلوى و با محمد رضا خان پهلوى در سالهاى طولانى نبوده. اینهایى که با آنها پیوند دارند نمىتوانند مملکت ما را اداره کنند، اینها باید تصفیه بشوند، دولت باید تصفیه کند اینها را. اتکال به قدرت خودتان بکنید. همان طورى که مىبینید خودتان این همه کار را انجام دادید، و مىگویید استاندار ما همراهى نمىکند؛ و شاید بعضى وقتها هم کارشکنى بکند. ابداً اعتنا به همراهى او نکنید، و خودتان کار بکنید [با] اتّکال به قدرت الهى. همان طور که از اول نظرتان به این نبود که این قشرهاى بالا به شما کمک بکنند- و نکردند، و کارشکنى هم شاید کردند- همین طور حالایى که به سازندگى رسیدید، خودتان سازنده باشید. خودتان دنبال مطالب خودتان بروید. ملت خودش باید قیام کند. مملکت مال شما است. این مغزها فرار مىکنند، و مملکت مال شماست. اینها ارزها را برداشتند و فرار کردند، و حالا هم دارند یکى یکى فرار مىکنند، مىبینند دیگر اینجا جاى دزدى نیست.
مملکت مال خود شماست؛ مال جوانهاى ماست. مملکت مال این زاغهنشینان اطراف تهران است. که من خدا مىداند براى اینها غصه مىخورم. و براى اینها تا حالا فکرى نشده. مملکت مال اینهاست. نهضت را اینها پیش بردهاند.
در یکى از روزهایى که تلویزیون نشان مىداد اطراف تهران را، یکى از او پرسید که شما چه مىکردید؟ مىگفت که- یک پیرمردى تقریباً بود، با یک عده از یک سوراخى بیرون آمد! از یک جایى که جاى انسان نبود بیرون آمد- گفت؛ ما صبح که مىشود مىرویم به تظاهر. زندگیشان این بود و صبح مىرفتند تظاهر؛ مىرفتند کمک مىکردند به ملت. ما مرهون اینها هستیم. ما زندگیمان را اینها اداره مىکنند. اینها اداره کردند. این جمعیت و امثال این جمعیت؛ جوانها؛ جوانهاى دانشگاهى، جوانهاى ادارى، آنهایى که پیوند با ملت داشتند، بازارى، کشاورز، کارگر، همه اینها. آن طبقه بالا به ما کارى نداشتند. حالا هم کارشکنى مىکنند و همه چیز مىخواهند، مىگویند مغزها فرار کردند! بگذار فرار کنند. جهنم که فرار کردند این مغزها! مغزهاى علمى نبودند این مغزها، مغزهاى خیانتکار بودند، و الّا کسى از مملکت خودش فرار مىکند به امریکا؟! از مملکت خودش فرار مىکند به انگلستان و زیرِ سایه انگلستان مىخواهد زندگى بکند؟ پیوند مىکند با بختیار و امثال بختیار که مملکت ما را به تباهى کشیدند؟ این مغزها بگذار فرار بکنند، بهتر که فرار مىکنند! غصه نخورید براى اینها، براى اینها که کشته شدهاند غصه نخورید این قدرها.
برادرها! خودتان بیدار باشید که این مغزهایى که دارند فرار مىکنند این مغزهاست که شما را به تباهى کشیدهاند. این مغزهایى است که نگذاشتند جوانهاى ما تحصیل کامل بکنند. اینها باید هم بروند؛ باید هم فرار کنند؛ دیگر جاى زندگى براى آنها نیست. براى اینکه ملت بیدار است. یک ملت بیدار نمىگذارد که شما هر کدامتان هر کارى مىخواهید بکنید. باید خودتان، خودتان را اداره کنید. باید همهمان به میدان بیاییم. فکر اینکه استاندار یک کارى بکند، یک کارى کسى بکند، اتّکال به آنها نکنید.
خودتان همان طورى که مىگویید [باشید] الحمد للَّه الآن یک تحولى حاصل شده است که همه طبقات، مهندسش مىآید کار مىکند؛ دکترش مىآید کار مىکند. اینهایى که حالا مغزهاى انسانى دارند. اینها که مغزهایى ندارند که فرار کنند. آقا! مغزهایى فرار مىکنند، ما هم یک مغزهایى داریم که با اینکه مغز علمى هستند دارند به مردم کمک مىکنند؛ دارند مىروند دِرو مىکنند. این مغزها را ما مىخواهیم؛ نه آن مغزهایى که حالا که برایشان تَعیّش حاصل نیست فرار کنند. چرا به خود نمىآیند اینها؟ چرا اینها نمىفهمند مقدار خودشان را و مقدار مملکت ما را؟ ما این مغزهایى را مىخواهیم که در عین حالى که دکتر است، در عین حالى که مهندس است، مىرود در جهاد سازندگى و جهاد سازندگى را راه مىاندازد. ما این مغزها را مىخواهیم که از امریکا پا مىشود مىآید اینجا مىگوید من آمدهام براى کمک؛ نه پا بشود فرار کند از اینجا! این مغزهاى فرّار به درد ما نمىخورد، بگذار فرار کنند. اگر شما هم مىدانید که در اینجا جایتان نیست، شما هم فرار کنید! راه باز است. مملکت ما آدم مىخواهد حالا؛ نه مغزهایى که مىروند در پناه انگلستان و در پناه امریکا.
***
۱- پزشک احمدى، مردى که به دستور رضا خان، بسیارى از آزادیخواهان و مخالفان رژیم را با وسائل مختلف از جمله با« آمپول هوا» کشت. اوایل او در دوران سلطنت محمد رضا شاه دستگیر شد و مورد محاکمه قرار گرفت. او در دادگاه، در ارتکاب تمام جرایمش، قضات و مسئولان دادگسترى را« شریک جرم» خود دانست.
***
متن کامل و فایل صوتی این سخنرانی را میتوانید در پایگاه اینترنتی «روح الله» بیابید.
http://hemati.ir
|