جشنواره فیلم فجر،امسال نیز همانند سالهای گذشته و همزمان با ایام دهه فجر و پیروزی انقلاب اسلامی ایران برگزار شد تا بار دیگر بر این نکته تاکید کند که سینمای ما در تصویر زیست جهان یا سبک زندگی مسلمان یا حتی شهروند معتقد به نظام جمهوری اسلامی ایران ناتوان است.
1-آسیب شناسی سینمای ایران از منظر صاحب نظران در نشست «چشمانداز جشنوارهي فيلم فجر»چنین است:
سینمای از تجریش تا ونک
وحید جلیلی: اتفاقا به نظر من سينماي ما بايد دولتي باشد. ما انقلابي كرديم كه جمهوريت در نظام حاكم شده و كسي كه رأي ميآورد، نماينده مردم است. اتفاقا بايد بگوييم كه چرا دولتي نيستي؟
كدام كشوري را سراغ داريد كه رييسجمهورشان را بكشند و رسما بگويند ما كشتهايم و آن كشور هيچ فيلمي در رابطه با آن نساخته باشد؟ كدام موضوع از زندگي شهيد رجايي دراماتيكتر است كه كاسه و بشقابفروش كنار خيابان رييسجمهور شود؟
اگر آمريكا بود، اجازه ميداد سينمايش تا اين حد با مسائل ملي فاصله بگيرد؟ آنها افتخارشان اين است كه براي مسائل مليشان فيلم ساختهاند. در مورد ديگري شما مدام شعار مردم ضعيف را داديد. الآن گفته ميشود كه مردم در روستاها از ماهواره استفاده ميكنند. اگر با اين افراد صحبت كنيد، آنها ميگويند وقتي كه زندگي خودم را در سينما و تلويزيون شما نميبينم، چرا بايد تجريش تا ونك را ببينم؟ خانم پروانه معصومي در مقابل رهبري گفت كه ميخواهم از وضعيت زن در آيينه سينماي ايران انتقاد كنم من در روستا زندگي ميكنم و اين خانمهايي كه در ده با من هستند، ميگويند ما اصلا اين سينما و تلويزيون را نميشناسيم؛ پس ما كجاي آن هستيم؟
مشكل ما اين است كه يك جمهوري اسلامي داريم و يك كشور تجزيهشده به نام سينما. هركس در اين سينما كار خودش را انجام ميدهد. در سال 100 فيلم ساخته مي شود كه 90 درصد آنها از فاصله تجريش تا ونك است كه به جرأت ميگويم دو دروغ بزرگ در واژه «سينماي ايران» مستتر است؛ اولين دروغ خود واژهي سينماست و دومين دروغ، اطلاق واژهي ايران به اين سينماست؛ چرا كه شما تاريخ ايران و انقلاب را در اين سينما نميبينيد.
سینمای روشنفکر زده طلبکار
مهدی کلهر: زماني ما خودمان، عمرمان و تبحرمان را ميفروشيم تا ديندار شويم؛ اما زماني دينمان را ميفروشيم كه ناندار شويم. زمان ديگري خودمان را ميفروشيم كه ايثارگر شويم؛ اما زمان ديگر ايثار گذشتهمان را ميفروشيم كه مدل ماشينمان را عوض كنيم. اينها مسائل پيچيدهاي نيست. ما در حال شهيدفروشي و سابقهفروشي هستيم. امام ميگفتند كه نگوييد انقلاب براي ما چه كرد؛ بگوييد ما براي انقلاب چه كرديم.
اگر شما جاي آمريكا باشيد و بخواهيد 100 دلار عليه ايران خرج كنيد، اين پول را در چه زمينهاي هزينه ميكنيد، آيا اين پول را در وزارت خارجه خرج ميكنيد و وزير و سفير را با آن ميخريد، به كسي رشوه ميدهيد يا كار ديگري انجام ميدهيد؟ من اگر جاي آمريكا باشم، 90 دلار از اين 100 دلار را در صداوسيما و وزارت ارشاد خرج ميكنم، 10 دلارش را هم براي حوزهي هنري ميگذارم.
تمام بحث من اين است كه سينما بايد مردمي شود و اين مردم احساس كنند كه دغدغههايشان را يك كارگردان بايد نمايش دهد. تجربهي سي و چند سال نيز ثابت كرده است كه مردم بيشتر از دولتها انقلابي هستند. بايد اين را بهعنوان يك اصل بپذيريم. من بارها گفتهام با سينماي دولتي مخالفم، اما ميگويم با نظارت دولتي مخالف نيستم. من با اين مخالفم كه دولت در توليد، سوژه، انگيزه، سفارش و ... دخالت كند.
سینمای دولتی
مسعود فراستی :وقتي نقد ممنوع است و آقايان از مديوم ميترسند، حاصلش يك سينماي 99درصد دولتي جشنوارهيي ميشود كه با بد گفتن به همهي ما جايزه ميگيرد. من نظارت دولت بر سينما را مثل همه دنيا قبول دارم؛ اما اگر دولت هم توليد كننده باشد و هم ناظر، نظارتش خدشهدار ميشود. دولتها اگر خيلي هنر داشته باشند، يكي از اين دو وظيفه را به خوبي انجام ميدهند؛ اما اگر بخواهند هر دو را انجام دهند، مطمئنا دچار مشكل ميشوند
به نظر من سينماي دولتي بد و خوب ندارد؛ سينماي دولتي دروغ و ريا را رشد ميدهد كه البته رشد داده است؛ پس ما سينماي دولتي خوب نداريم. بايد به فيلمساز گفته شود كه با توجه به دو مميزي دين مردم و مصالح ملي فيلم بسازيد.
در اين زمينه ميتوانم سينماي آمريكا را مثال بزنم. آيا شما فكر ميكنيد سينماي آمريكا، سينماي آزادي است؟ به جرأت ميتوانم بگويم كه اينگونه نيست. مترقيترين فيلمساز آمريكايي با مرتجعترين فيلمسازشان در «مصالح ملي» مشترك هستند؛ چيزي كه ما اصلا متوجه نميشويم و بلد نيستيم. چرا كوبريك راجع به جنگ ويتنام همان حرفي را ميزند كه جان وين ميزند. بايد دقت كرد اين مسأله فقط در سايه هدايت هوشمندانه حاصل نميشود. آنها اين مورد را در خود نهادينه كردهاند.
محمد تقی فهیم:بحث سفارش، حمايت يا هدايت سينما در تمام دنيا وجود دارد، اما بحث ما بر سر هوشمندي اين اتفاقهاست.
ما در سال، 100 فيلم ميسازيم كه حتا پنج عنوان از آنها بهدرد جوانان نميخورد.
2-ابراهیم حاتمیکیا در جشنواره فیلم فجر سال گذشته هنگام دریافت جایزهاش برای فیلم به رنگ ارغوان گفت: به ما اعتماد کنید ما شاخکهای تیزی داریم که جامعه را با آن می بینیم .
نتیجه اعتماد به شاخکهای تیز اهالی سینما در جشنواره امسال را با هم مرور می کنیم؛
- فیلمهایی که برای خنداندن یا القای مفوم نازل خود به هر ابزاری متوسل میشوند مثل ورود آقایان ممنوع، یکی از ما دو نفر و اسب حیوان نجیبی است
- فیلمهایی با ترسیم فضاهای زندگی امروزی با دغدغهها و درگیریهای انسان مدرن شهری و معلق میان مفاهیم سنتی و مدرن و مثل فیلم های آقا یوسف، جدایی نادر از سیمین
- فیلمهایی با نگاهی طلبکارانه و روشنفکر زده، متمایل به نمادسازی و چندلایگی که حتی از دید واقعیات اولیه جامعه خود عاجزند مانندبرف روی شیروانی داغ و گزارش یک جشن
- فیلمهای برای نمایش مضمون هیچ مانند قصه داوود و قمری، آسمان محبوب، چیزهایی هست که تو نمی دانی، ره آبی ابریشم، یک حبه قند،
- معدود فیلمهای قابل توجه با مضامین ارزشگرا و مردمی به دلیل ضعف درامایک، ساختاری و یا کارگردانی و ... کمتر مورد اقبال منتقدین قرار گرفت مانند سیب و سلما، سیزده 59،آسمان هشتم حسن نجفی، پایاننامه و 33 روز جمال شورجه
3- جدا از اینکه به عنوان یک تماشاگر سینمای ایران چه انتظاری داریم و چه نیازی، فارغ از مضامین مبنایی مانند اینکه سینما دولتی باشد یا خصوصی و در ذیل سیاست باشد یا مافوق آن، حقیقت این است که الگو و سبک زندگی ارائه شده فیلمهای ما در جشنواره فیلم فجر به هیچ وجه الگوی مقبولی نه تنها از نظر اعتقادی و دینی بلکه از نظر ملی هم نیستند.
نمایش این فیلمها برای جامعهای که اکنون مدعی است تحولات صورت گرفته در خاورمیانه و جهان عرب نتیجه و بازتاب انقلاب اسلامی آنهاست، یک عقبگرد همه جانبه است.
سینمای ما نه ملی است و نه مردمی
با توجه به ادعای ابراهیم حاتمیکیا مبنی بر اعتماد کردن به ایشان، فرض کنیم نتیجه اعتماد به ایشان یعنی فیلم "گزارش یک جشن" قرار است در لبنان، مصر یا تونس به نمایش گذاشته شود؟!
نمایش تقابل عدهای جوان در مقابل حکومت؛ جوانانی که از خانواده و جامعه بریده، در یک کارخانه صابون سازی که خانمی به تشخیص خود آن را به بنگاه ازدواج تبدیل کرده و در مقابل هیچ نهادی پاسخگو نیست، به دنبال نیمه گمشده خود هستند! در حالیکه گویی در یک جزیرهی جدا زندگی میکنند. زنی که در نقش یک مراد برای جوانان فیلم ظاهر شده و در عین حال برای فرار از قانون به همراه همسرش بالا رفتن از یک فانوس را انتخاب میکند!
نمایش حکومتی که وقتی به نماینده آن اعتراض می شود که" مردم را به حال خود رها کنید" به روی عدهای جوان شاکی اسلحه میکشد و ...
این فیلم با به تصویر کشیدن شکاف های اجتماعی میان مردم و حکومت، با تاکید بر زیر زمینی شدن حرکات فرهنگی در صورت برخوردبا آنها در واقع بیانیهای است که ابراهیم حاتمی کیا را به ابراهیم خاتمی کیا تبدیل میکند، چرا که خواسته یا ناخواسته با نمادسازی،نحوه فیلمبرداری و نمایش صحنهها در جهت خدمت به باورهای اپوزیسیون مورد تأیید سید محمد خاتمی و نمایش و نوجیه اغتشاشات سال گذشته گام برمیدارد.
حالا کسی هست از ایشان بپرسد، اینجا سیاستمداران پا توی کفش هنرمندان کردهاند یا برعکس!
واقعیت این است که در جشنواره امسال هیچ نشانی از جوانانی که در حماسه 9 دی یا راهپیمایی 22 بهمن شرکت میکنند و برای جامعه و اعتقادات خود ارزش قائلند، نیست! جوانهای حاتمیکیا همه بریده از خانواده، عصیانگر گذشته پدران خود، نا امید و مهاجمند.
البته انتظار نیست که حاتمی کیا همیشه آژانس شیشهای بسازد ولی حداقل انتظار از ایشان این است که شاخکهایش را درست تنظیم کند تا جامعه خود را بر اساس واقعیات آن به تصویر بکشد.
سینمای ما به ویترینی برای یک مشت افراد غر غرو ، جوانهای لاقید دل در گرو خارج داده، مردان و زنان خسته، رزمندههای پشیمان، دولتیهای روشوه بگیر و نامرد، بازاریان دو زنه و ... تبدیل شده است.
آیا این، همه تصویر جامعه اسلامی ایران است؟!
سینمای ما نه جنبه سیاحتی و آموزشی دارد نه مناسب صدور است.
این سینما قرار است چه نوع سبک زندگی را به عنوان یک ابزار فرهنگی به مردم نشان دهد و چگونه قرار است ویترینی برای صدور انقلاب اسلامی به خارج از این مرز و بوم باشد.
این سرگشتگی و جدایی مردم از سینما کی به پایان میرسد؟!
آیا از این به بعد شاخکهای سینماگران ما در ترسیم جامعه خود و ارائه یک سبک زندگی مناسب، دینی و اخلاقی درست عمل خواهد کرد؟!
رجانیوز