آرشیو نسخه های rss پیوندها تماس با ما درباره ما
مفیدنیوز
اَللّهُمَّ كُنْ لِوَلِيِّكَ الْحُجَّةِ بْنِ الْحَسَنِ صَلَواتُكَ عَلَيْهِ وَعَلى آبائِهِ في هذِهِ السّاعَةِ وَفي كُلِّ ساعَةٍ وَلِيّاً وَحافِظاً وَقائِداً وَناصِراً وَدَليلاً وَعَيْناً حَتّى تُسْكِنَهُ أَرْضَكَ طَوْعاً وَتُمَتِّعَهُ فيها طَويلا                                                                           
صفحه اصلی | سیاسی | اجتماعی | فضای مجازی | اقتصادی | فرهنگ و هنر | معارف اسلامی | حماسه و مقاوت | ورزشی | بین الملل | علم و فناوری | تاریخ يكشنبه ۱۶ ارديبهشت ۱۴۰۳ rss
نسخه چاپی ارسال
دفتر مقام معظم رهبری
پایگاه اطلاع رسانی حضرت آیت الله نوری همدانی
پایگاه اطلاع رسانی آثار حضرت آیت الله مصباح یزدی
سایت اینترنتی حجه الاسلام والمسلمین جاودان
استاد قاسمیان
حجت الاسلام آقاتهرانی
پاتوق كتاب
شناخت رهبری
عصر شیعه
پایگاه وبلاگ نویسان ارزشی
صدای شیعه
عمارنامه
شبکه خبری قم
گزارش یک «حاتمی کیا»ی از دست رفته

گزارش یک «حاتمی کیا»ی از دست رفته


میثم رشیدی مهرآبادی


حالا که چند روز از آغاز جشنواره فیلم فجر می گذرد تقریبا همه آنهایی که مخاطب این یادداشتند، می دانند که داستان «گزارش یک جشن» چیست. اما در یک جمله می شود گفت؛ موسسه ای که در زمینه ازدواج جوانان فعالیت می کند در پی تصمیم اشتباه نیروی انتظامی پلمب می شود و همین اقدام، حاشیه هایی می سازد.
این، داستان یک خطی فیلمی است سیاه و تاریک که تشعشعات کم سوی نورش در پایان، به کلی از بین می رود. حاتمی کیا در یادداشتی می نویسد: «گزارش یک جشن» گزارش فیلمسازی در آستانه پنجاه سالگی است. «گزارش یک جشن» گزارش احوال من است... و از همین می شود فهمید که حال و احوال کارگردان ما بسیار وخیم تر از آن است که در «دعوت» قبلی به آن رسیده بودیم.
واقعا سخت است درباره اثر کارگردانی بنویسی که می دانی گذشته پرافتخارش را بوسیده و بر روی رف اتاقش گذاشته و حالا شده کسی که از روی عادت و احتمالا اصرار دوستان تهیه کننده، هر چند سال یک بار، مقدار معتنابهی نگاتیو دولتی حرام می کند. و البته نانی می رساند به عوامل همکارش در پروژه های سینمایی...
اما متاسفانه برخی هنوز هم روی این کارگردان و گذشته اش امیدوارند و هر سال با چشمانی از حدقه درآمده منتظر بلیط های جشنواره می مانند تا ساخته اسطوره فیلمسازی شان یعنی ابراهیم حاتمی کیا را ببینند و صد افسوس که چند سالی است با لب های آویزان، سالن سینماها را ترک می کنند. حالا به عشق همین عده الکی امیدوار است که باید این چند سطر را نوشت.
باور کنید دل هر کسی برای جوانانی که سرمای عصر و شب زمستان را به جان می خرند و توی صف های طویل بلیط جشنواره می ایستند و با اشتیاق، به سالن سینما راه پیدا می کنند، می سوزد. همانهایی که با آمدن نام حاتمی کیا در تیتراژ آغازین، صدا دست زدنشان گوش را آزار می دهد و در پایان فیلم، مردد می شوند که دست بزنند یا نه... این همه را برای این نوشتیم که بدانید «گزارش یک جشن» ارزش یک یادداشت کوتاه در یک سایت خبری را هم ندارد چه برسد به اینکه به نقدش بنشینیم و بالا و پایینش کنیم.
این واقعیت اگر چه تلخ است اما باید پذیرفت که «کل من علیها فان» و در مورد حاتمی کیا، فیلمسازی، زودتر از جسم و جان به دیار باقی شتافته. عقبگرد 20 ساله حاتمی کیا به اذعان متخصصان فن و کارشناسان سینما چیزی است که هر کسی آن را با دیدن «گزارش یک جشن» می فهمد؛ به شرط آنکه سینمای اصیل حاتمی کیا خصوصا شاهکار «آژانس شیشه ای» اش را با چشمانش نه تنها دیده که بلعیده باشد. این را کسی می گوید که هر روز صبح مسیر خانه تا محل کارش را طوری تنظیم می کند تا از کنار دفتر آژانس هواپیمایی خیابان خردمند شمالی بگذرد و خاطرات شیرین آژانس شیشه ای را در ذهنش مرور کند. اگر چه حالا همان آژانس هم به شعبه ای از بانک ملت تبدیل شده وهیچ نشانی از آن روزها ندارد...
«گزارش یک جشن» ذهن بیننده را با پراکنده گویی هایش خسته می کند و حالا با این خستگی بعد از ایستادن در صف خرید بلیط و دیدن یک فیلم ضعیف، مانده ام که از کجا بگویم و از چه بنویسم... دوستی از وهن نیروی انتظامی در «گزارش یک جشن» گلایه می کرد و کس دیگری از بیانیه سیاسی آن گله مند بود و من مانده ام در میان ساختار ضعیف این جشن، عزای محتوای سخیفش را چگونه به نقد بکشم. چگونه باور کنیم که حاتمی کیا در یک آژانس مسافرتی کوچک چنان میزانسن های فکر شده ای را به رخ ما بکشد که حتی یک نما از آنها هم تکراری و خسته کننده از آب درنیاید و حالا در «گزارش یک جشن» یک کارخانه بزرگ صابون سازی با آن حیاط بزرگش هم نتواند رضایت بصری ما را تامین کند...
اما هر چه می کنم از این فریاد بر سر آقای کارگردان نمی توانم بگذرم که، آقای حاتمی کیا! آخر اگر قرار بود در قالب اعتراض جوانان پا به بخت، به جریان فتنه و آشوبهای تخریبگرشان در سال 88 هم ادای دِین کنی، لااقل شأن آنها را به چند سکانس فیلمبرداری شده با دوربین غیر حرفه ای با آن نما های تهوع آور، تنزل نمی دادی. شما حتی لباس شخصی های به تعبیر همفکرانتان بی منطق را هم به خوبی به تصویر نکشیده ای! مطمئن باش «گزارش یک جشن» حتی سران فتنه را هم از دست تو راضی نمی کند...

نام: بی نام   تاریخ: ۱ اسفند ۱۳۸۹
واقعا برای شما متاسفم که کوچکترین نقدی رو هم تحمل نمیکنید
واقعا دوربین هاشون غیر حرفه ای بوده؟نماهای فیلم برای شما تهوع اور بود؟
انتهای امثال شما حسین شریعتمداریه هنوز خیلی مونده به اون برسید ولی مسیرتون درسته مردم رو نفهم فرض کنید
نام: بسیجی واقعی   تاریخ: ۶ اسفند ۱۳۸۹
شما معلوم است نه حاتمی کیا را میشناسید و نه دغدغه هایش را و نه خفقان حاکم را میفهمید!!! حاتمی کیا وقتی آژانس شیشه ای را ساخت که فکر کردن و ارائه آن آزاد بود.


نام(اختیاری):
ایمیل(اختیاری):
عدد مقابل را در کادر وارد کنید:
متن:

کانال تلگرام مفیدنیوز
کلیه حقوق محفوظ است. نقل مطالب با ذکر منبع بلامانع ميباشد.