برشي از يك مثنوي عاشورايي
تاریخ: ۲۶ آذر ۱۳۸۹
رضا اسماعيلي
وقت آن شد تا شراب «هو» زنم
پشت پا بر هر چه غير از «او» زنم
با تمام دل بگويم «يا علي»
مست گردم از شراب بيدلي
مست گردم تا شوم مات حسين
تا بگويم از كرامات حسين
وقت آن شد تا بگويم «يا صمد»
از حسين بن علي(ع) گيرم مدد
تا به لطف او زعشقش دم زنم
شعله بر جان بني آدم زنم
عاشقم من، آي... مولانا كجاست؟
العطش يا عشق! عاشورا كجاست؟
هر كه امشب در دلش شور است و شين
باتمام دل بگويد: يا حسين!
¤
نور مطلق، يا حسين بن علي!
آفتاب وصل، عشق منجلي
باز گفتم «يا حسين» و دل تپيد
السلام اي عشق، اي عشق شهيد
وه، چه شيرين است اين نام حسين!
مست شو از جرعه جام حسين
مست شو، ديوانه شو، بيدل درآ
اي دل غافل! زآب و گل درآ
تا بگويم كيست آن جان جهان
مقتداي دل، امام عاشقان
او حسين است و ستون عالم است
وارث اسرار اسم اعظم است
او حسين است و جهان سرمست اوست
سرنوشت عاشقان، در دست اوست
او حسين است و ستيغ حيرت است
كوه علم و كوه حلم و غيرت است
تشنگان عشق را، درياست او
مشعل راه نجات ماست او
او به ما آيينه قسمت مي كند
عشق او ما را هدايت مي كند
سيدبطحاست آري، جد او
آن رسول روشن آيينه خو
هست فرزند عدالت، بوتراب
مادرش، خاتون گل، بانوي آب
خواهرش زينب، برادر مجتبي
مرحبا بر خلقت او، مرحبا
كيست او؟ آميزه عشق و خدا
خنده خون بر لبان كربلا
كيست او؟ روح لطيف «يا كريم»
اسم حق، تفسير رحمان و رحيم
كيست او؟ خال لب آيات نور
قلب دين، آيينه عشق غيور
كيست او؟ خون خدا، قرآن سرخ
بر زمين كربلا، باران سرخ
كيست او؟ روح خلوص و بندگي
بهترين الگو براي زندگي
كيست او؟ اسطوره آزادگي
اسوه امت، امام سادگي
كيست او؟ مردي كه با عشق و جهاد
سرخ مردن را به انسان ياد داد
كيست او؟ يك راز، يك سر مگو
لب فرو بند و دگر چيزي مگو
كيست او؟ خاموش! اين كار تو نيست
او حسين است و خدا داند كه كيست
ارتفاع عقل ما، آري، كم است
سهم ما از آب دريا، يك نم است
¤
يا حسين بن علي! ما را بخوان
از درت، ما دردمندان را مران
ما شب افسرده ايم، اي نور ناب
يك نظر از لطف حق، بر ما بتاب
كن اجابت شيعه دلخسته را
باز كن دروازه هاي بسته را
نااميدان را، اميدي، يا حسين
قفل غفلت را، كليدي، يا حسين
جان ما را كن زعشقت منجلي
قبله دل ها، حسين بن علي(ع)
|