آرشیو نسخه های rss پیوندها تماس با ما درباره ما
مفیدنیوز
اَللّهُمَّ كُنْ لِوَلِيِّكَ الْحُجَّةِ بْنِ الْحَسَنِ صَلَواتُكَ عَلَيْهِ وَعَلى آبائِهِ في هذِهِ السّاعَةِ وَفي كُلِّ ساعَةٍ وَلِيّاً وَحافِظاً وَقائِداً وَناصِراً وَدَليلاً وَعَيْناً حَتّى تُسْكِنَهُ أَرْضَكَ طَوْعاً وَتُمَتِّعَهُ فيها طَويلا                                                                           
صفحه اصلی | سیاسی | اجتماعی | فضای مجازی | اقتصادی | فرهنگ و هنر | معارف اسلامی | حماسه و مقاوت | ورزشی | بین الملل | علم و فناوری | تاریخ دوشنبه ۱۰ ارديبهشت ۱۴۰۳ rss
نسخه چاپی ارسال
دفتر مقام معظم رهبری
پایگاه اطلاع رسانی حضرت آیت الله نوری همدانی
پایگاه اطلاع رسانی آثار حضرت آیت الله مصباح یزدی
سایت اینترنتی حجه الاسلام والمسلمین جاودان
استاد قاسمیان
حجت الاسلام آقاتهرانی
پاتوق كتاب
شناخت رهبری
عصر شیعه
پایگاه وبلاگ نویسان ارزشی
صدای شیعه
عمارنامه
شبکه خبری قم
جای پای جانیان جوش؛ فراز پایانی:  راز سكوت امثال اسماعیل داوودی شمسی!

جای پای جانیان جوش؛ فراز پایانی: راز سكوت امثال اسماعیل داوودی شمسی!


... در زمان انفجار 8 شهریور "سیّد اسماعیل داوودی شمسی "معاون سیاسی آیت الله "مهدوی کنی"وزیر کشور (کابینه ی "شهید رجایی") بود. پس از آنکه آیت الله"مهدوی کنی" سرپرستی موّقت هیئت دولت را قانوناً عهده دار شد در عمل "داوودی شمسی" سرپرست وزارت کشور گردید ... بعدها در دوران ریاست جمهوری "هاشمی رفسنجانی"، "داوودی شمسی"رئیس سازمان تربیت بدنی کشور بود...


باسمه تعالی شأنه
ازسلسله پژوهشهای تاریخی رضا گلپور (قسمت دوّم)
جای پای جانیان جوش
پژوهشی مقدّماتی در واکاوی جنایات مرتبطین با پروژه ی به کلی سرّی جوش (جستجو و شکار)


پیشکش به ارواح آسمانی شهدای مظلوم و گمنام قتل عام جمعه سیاه
(هفدهم شهریور ماه 1357)


فرازپنجم(پایانی)
راز سكوت امثال اسماعیل داوودی شمسی !





{ به نقل از یادداشتهای تحقیق کتابخانه ای آرشیو ر.گ.چ:}
... در زمان انفجار 8 شهریور "سیّد اسماعیل داوودی شمسی "معاون سیاسی آیت الله "مهدوی کنی"وزیر کشور (کابینه ی "شهید رجایی") بود .
پس از آنکه آیت الله"مهدوی کنی" سرپرستی موّقت هیئت دولت را قانوناً عهده دار شد در عمل "داوودی شمسی" سرپرست وزارت کشور گردید ... بعدها در دوران ریاست جمهوری "هاشمی رفسنجانی"،"داوودی شمسی"رئیس سازمان تربیت بدنی کشور بود...





انتشار عکس های فوق و هویّت "کشمیری" و همدستانش در شبکه ی جوش {نظیر ،"منوچهر هاشمی"(یا همان "هاشمیِ" هشتم رئیس اداره ی 8 ساواک (ضدّجاسوسی)) ،"خسرو تهرانی" ("کامبیز قنبری" ) ،"منوچهر قربانیفر" ،"فتح الله امید نجف آبادی" ،"فریدون وردی نژاد"(یا همان سردار"مهدی نژاد") ،"محمّدکاظم پیرو رضوی" ،"حبیب الله داداشی" ، "علی هاشمی" (به هویّت "اسکندری" برادرزاده ی شیخ "اکبر" که در اسناد آمریکایی ها با عنوان تماس برادرزاده! مورد اشاره است) }وامثالهم ؛ توسّط اینجانب{"گلپور"} در کتاب شنود اشباح(مروری بر کارنامه سازمان مجاهدین انقلاب) منتشره درسال 1381دردسرهای فراوانی برایم ایجاد نمود و بارها توسّط وزارت اطّلاعات دوره ی آقای "خاتمی" در این باره بازجویی پس دادم! در آن زمانه این عکس العمل های عجیب، این پرسش اساسی تر را در ذهنم مطرح ساخت که چرا عکس و هویّت و سوابق و وضعیّت قاتلان رسمی "شهید رجایی" و "شهید باهنر" و شبکه هایشان، آنهم پس از دو دهه تا این حد برای "خاتمی" و دوستان امنیّتی اش مثل "عباد"( "علی ربیعی" ) و "قوام" ("مهدی قوام هنر")،"بخشیان" ("محمّدرضا تاجیک") و از این قبیل... مهم بوده است؟! و چرا نسبت به دستگیری "کشمیری" از طریق اینترپل در طول این سالها کاری صورت نگرفته است؟!
بعدها برای یافتن پاسخ مناسب بیشتر تکاپو نمودم...

{به نقل از سایت "محمّد مهدی اسلامی" منتشره در 9/6/1387:}
"مسعود کشمیری" فرزند "سعید" با شماره شناسنامه 401، متولّد 1329 از کرمانشاه، دارای مدرک لیسانس علوم اداری و مدیریت بازرگانی از دانشگاه تهران بود که از تاریخ 23/5/1351 تا اواخر سال 1353 با قراردادهای 6 ماهه به عنوان کارآموز در وزارت کار و امور اجتماعی شاغل بوده است.
وی همچنین پیش از پیروزی انقلاب اسلامی، در شرکت "سایبرناتیک" و شرکت انگلیسی "رایدر هند" با مسئولیّت فردی معروف به مستر "نیشام" شاغل بوده است.



با پیروزی انقلاب و بازگشت خارجی ها به کشورهایشان، شرکت مذکور منحل می شود و مسئول شرکت با برجای گذاشتن اموال خود از کشور فرار می کند.
شرکت سایبرناتیک نیز كه مربوط به "اسماعیل داوودی شمسی" بوده است...
{در سابقه ی ورود به ادارات جمهوری اسلامی} معرّف های "کشمیری"، "قدسی خرّازیان" و "رضیه آیت الله زاده شیرازی" از اعضای شاخص منافقین بوده اند.
از دیگر معرّفین وی "علی اکبر تهرانی" است که از متّهمین ردیف اوّل در پرونده هشتم شهریور بوده است.
"كشمیری" قبل از انقلاب توسّط پسر دایی خود، "ابوالفضل دلنواز" که برادر همسرش نیز بود و در درگیری مسلحانه معدوم شد، جذب سازمان مجاهدین {محاربین خلق} شد. ابتدا در بحث های خانوادگی از آنها حمایت می کرد، لیکن به مرور زمان چهره ای حزب اللهی و حامی جمهوری اسلامی به خود گرفت و کمی پیچیده تر عمل کرد.
"كشمیری" به همراه "علی اکبر تهرانی" تحت مسئولیّت "محمود طریق الاسلام" در این سازمان حضور داشت. وی پس از انقلاب نیز همچنان عضو سازمان منافقین بوده و اسامی مستعاری {حدّاقل} همچون "حنیف" و "مجیب" داشته است. منزل او در مهرشهر کرج و آریاشهر از بزرگترین انبارهای سلاح و مهمّات سازمان بوده است و افراد سطح بالایی از سازمان در این منازل به تشکیل جلسه می پرداخته اند.
همسر وی "مینو دلنواز" نیز از اعضای فعّال منافقین بوده است و اکنون نیز به همراه وی متواری است.
"كشميري" در بدو تأسیس طرح و برنامه سپاه پاسداران انقلاب اسلامی نیز مدّتی به عضویّت آن در آمد. معرّف وی و "عبدالمجید قبادیان" معدوم از دیگر نفوذی های ارشد منافقین به سپاه نیز، {باز هم!} آقای "داوودي شمسی" بوده است.
... "علی اکبر تهرانی" یکی از هم پرونده ای های "کشمیری" گفته است بنابر دستور صریح سازمان منافقین مقرّر می گردد تسهیلاتی فراهم شود که "مسعود کشمیری" در یکی از ادارات تابعه نخست وزیری نفوذ کرده و به عنوان کارمند پذیرفته شود.
در این دستور سازمانی ذکر شده بود که مکان حضور وی مهم نیست و عناصر دیگری {از شبکه} وی را برای رسیدن به محلّ نهایی برای مأموریّتش یاری خواهند نمود.
"کشمیری" پیش از این در کمیته ی اداره ی دوّم ارتش {اداره ی اطّلاعات و امنیّت} با بسیاری از اعضای نخست وزیری سابقه ي همکاری داشته است و اصولاً یکی از نکات جالب در پرونده ي هشتم شهریور(1360) حضور منظّم {تقریباً همیشگی و در طول زمان ِ} این تیم در کنار هم در مسئولیّت های مختلف است.





"علی اکبر تهرانی" یکی از این افراد است که سابقه ي رفاقت او با "کشمیری" به پیش از انقلاب بر می گردد و پس از انقلاب نیز ادامه می یابد، به عنوان نمونه "علی اکبر تهرانی" به همراه "مسعود کشمیری"، "جواد قدیری" و "تقی محمّدی" همزمان در بخش ضدّجاسوسی اداره دوّم فعّالیّت می کرده است.
وی برای اجرای این عملیّات در ابتدا "علی اکبر تهرانی" به برخی از مسئولین قسمت های مختلف نخست وزیری مراجعه و در مورد خصوصیّت های "کشمیری" سخن می گوید. وی پس از این رایزنی ها موفّق می شود "کشمیری" را برای آغاز این مسیر، به عضویّت دفتر نخست وزیری در سیستان و بلوچستان در آورد. این دفتر زیر نظر "محسن سازگارا" معاون سیاسی اجتماعی "بهزاد نبوی" وزیر وقت مشاور در امور اجرایی فعّالیّت می کرده است.
برای خروج او از مسئولیّت قبلی و اشتغال در مسئولیّت جدید طبیعتاً باید مافوق های قبلی و جدید او موافقت می نموده اند. مسئولین قبلی وی "محمّد کاظم پیرو رضوی" و "خسروقنبری تهرانی" در کمیته اداره دوّم و مقامات ما فوق جدید "سیف الله ابراهیمی" (مسئول دفتر سیستان و بلوچستان) و "محسن سازگارا" بوده اند که همگی سابقه رفاقت با وی داشته اند و با فعّالیّت "علی اکبر تهرانی" این امر میسّر می گردد.
در ابتدای پیروزی انقلاب چند تن از اعضای ارشد سازمان منافقین از جمله "مهدی افتخاری"، "محمّد معصومی"، "جعفر تهرانی" و "رضا شافی" مسئولیّت هدایت نفوذی ها در نهادهای مختلف جمهوری اسلامی را بر عهده داشته اند.
به عنوان نمونه "سعید شاهسوندی" در خصوص نقش "مهدی افتخاری" می گوید: " ..."مهدی افتخاری" مسئول بخش نظامی - امنیّتی سازمان هست. در آن ایام، مسئول بخش نفوذی ها است، اینهایی که در ارگان ها نفوذ کردند در ارتباط مستقیم با "مهدی افتخاری" هستند، آنهایی که مدارجی را طی کردند. "مهدی افتخاری" چهره ای است که در هیچ یک از جلسات علنی در ستادهای شناخته شده ي سازمان و مراکز اصلی یا تردّد نمی کند و یا بسیار کم تردّد می کند و از ورودی های معمولی ساختمان ورود و خروج نمی کرد و در جلسات کمتر حضور پیدا می کرد ..."
به این ترتیب این امکان برای آنان پدید می آمد تا ضمن نفوذ دادن عناصر خود، افرادی را که مزاحم کار سازمان می دانستند با برچسب نفوذی طرد نمایند.
جالب اینجاست که در زمان در دست داشتن مسئولیّت های مهمّ امنیّتی {توسّط "کشمیری"}در ایران ، منزل وی در مهرشهر کرج یکی از بزرگترین انبارهای منافقین بوده است و منزل آریاشهر وی محل استقرار مرکزیّت بخش اطّلاعات سازمان با حضور افرادی همچون "جعفر تهرانی"، "محمّد معصومی"،" ابوالفضل دلنواز"، "رضا راتبی"، "مریم نظام الملکی" و "سیمین منتظری" بوده است. در این زمان منزل وی به دستگاه رمز کننده مجهّز بوده است که مانع از شنود آن می گشته است.
نفوذ "کشمیری" که از قبل از انقلاب با عناصر ارشدی {از شبکه ی امنیّتی ساواک دربه اصطلاح خداپرستان سوسیالیست وسازمان مجاهدین (محاربین) خلق} همچون "ابوالفضل دلنواز"، "محمود طریق الاسلام"، "علی اکبر تهرانی"، "قدسی خرّازیان" و "سرور آلادپوش" در ارتباط بوده است، از مصادیق عملکرد { منافقانه و حرفه ای} موفّق این افراد است.

{به نقل از جلد دوّم کتاب تاریخ مجاهدین خلق ازآغاز تا فرجام چاپ مرکز پژوهش‌هاومطالعات سیاسی :}
"آلادپوش" ارتباط فعّالی با شاخه "بهرام آرام" داشت و مدّتی تحت مسئولیّت "محمّد حسین اکبری آهنگر" ( شوهر خواهرش) قرار گرفت. و در محدوده‌ی بخش مذهبی سازمان که "اکبری آهنگر" آنرا اداره می کرد،- با عنوان سازمان گروه‌های مبارز اسلامی؛ شاخه‌ای از سازمان مجاهدین خلق ایران- فعّالیّت نمود.
برادر و خواهر وی، "مجتبی" و "سرور آلادپوش" نیز در همین دوره در ارتباط با همین شاخه قرار گرفتند. ولی پس از چندی جدا شدند. بطور دقیق معلوم نیست که "آلادپوش" در چه تاریخی مارکسیست شد. ساواک و کمیته مشترک با تعقیب اطّلاعاتی که از طریق "وحید افراخته" بدست آورده بودند، نسبت به دستگیری یا ضربه به "بهرام آرام"، بوسیله تعقیب ردهایی که از "حسن آلادپوش" داشتند، امیدوار و حسّاس شدند. با تحت نظر قرار دادن "مسعود متّحدین" ( برادر "محبوبه") و افراد مرتبط با او، عملیّات مفصّل چند ماهه‌ای با نام رمز " کولاک" با استفاده از همه امکانات تعقیب و گریز و مراقبت و شنود تلفنی انجام شد. در جریان این عملیّات "حسن آلادپوش" نیز مشاهده شد ولی ناگهان در اواسط تابستان 1355 او را گم کردند.
چند روز بعد در 6 شهریور ماه 1355 ، سه مستشار آمریکایی کارمند "راکول اینترنشنال"و فعّال در پروژه‌ی " آی بکس" ( سیستم استراق سمع در مرزهای شوروی سابق) در حوالی میدان وثوق واقع در شرق تهران ترور شدند.
"آلادپوش" در این عملیّات راننده فولوکس واگن سدِّ معبر کننده بود و اتومبیل مزبور که به هنگام مراقبت ساواک ، "آلادپوش" با آن دیده شده بود در صحنه بجا ماند...

{به نقل از هفته نامه ی حریم منتشره در 7/12/1380 :}
{نمایندگان مجلس شورای اسلامی} به منظور روشن شدن اذهانشان... پرسشهای زیر را از شخص وی {"بهزاد نبوی"} انجام دهند و در پاسخهایشان بیندیشند:
1- ماجرای ارتباط وی با مصطفی شعاعیان کمونیست معروف
2- ماجرای اشتغال وی در شرکت بریچ آمریکایی، پیمانکار ساخت و نصب دستگاههای شنود الکترونیکی در مرز ایران و شوروی
3- ماجرای عضویّت پدر و عموی وی در لژ فراماسونری(لاینز) در سبزوار و نصب آشکار علامت رسمی فراماسونری به سینه.
4- تاریخچه زندگی پدر و مادر وی و ارتباطاتشان با حزب رستاخیز و بنیاد "فرح پهلوی" و میزان تأثیر پذیری یا مخالفت وی با ایشان.
5- ماجرای عفو وی توسّط "فرح پهلوی".
6- وضعیّت فعلی پدر و میزان ارتباطش با وی.
7- ....

{به نقل از سایت "محمّد مهدی اسلامی" منتشره در 1/6/1387:}
..."سعید شاهسوندی" معروف (که اکنون از منافقین خلق بریده و در خارج از کشور است)، درخصوص "کشمیری" می گوید: "یک طرح اطّلاعاتی را راه انداخت و بسیاری از سران ...{جمهوری اسلامی} را دعوت کرد و گفت کاری کنیم که جلوی نفوذی ها را بگیریم و آنها را شناسایی کنیم، در حالی که خودش ... نفوذی بود و این طرح را می داد و طبعاً هیچ کس جز خودش مسئولیّت این طرح را بر عهده نمی گرفت و به این ترتیب اگر مزاحمینی بودند که ممکن بود نسبت به او حساسیت داشته باشند، تحت عنوان نفوذی ممکن بود آنها را از قسمت های مختلف حذف کند و در عین حال جایگاه خودش را مستحکمتر کند.




ما همان طور که گفتم در کردستان مشغول به رادیو مجاهد بودیم، بعدها معلوم شد که جمهوری اسلامی به دنبال راه افتادن رادیو مجاهد طرح بمباران ایستگاه رادیویی را در دستور کار خودش قرار داده، طرحی که... پیگیری اش به نخست وزیری داده می شود... ابتدائاً پارازیت هایی که فرستاده می شود و همچنان اثر نمی کند و طرح بمباران را می دهند که ابتدا شناسایی محل فرستنده در ارتفاعات و بعد هم بمباران آن است که مسئول این طرح "کشمیری" است و نتیجه هم معلوم است که چه سرانجامی دارد!"
اشاره ي "شاهسوندی" به موضوعی است که در کشاکش نبرد منافقین {محاربین خلق} و نظام جمهوری اسلامی ایران پس از اعلام جنگ مسلحانه تابستان سال 1360 رخ داد.
... ستادی از متخصّصین بسیار مجرب نیروی هوایی، اداره فرکانس های مخابرات، اداره دوّم ارتش و... تشکیل و مأموریّت می یابند محل رادیو را کشف کنند. "خسرو قنبري تهرانی" که در آن مقطع دبیری شورای امنیّت را برعهده داشته است، قائم مقام منصوب خود "مسعود کشمیری" را در رأس این ستاد قرار می دهد.
پس از شناسایی کامل و تهیه نقشه دقیق، یک جنگنده بمب افکن برای نابودی مقر رادیویی منافقین اعزام می شود که به دلایل نامعلومی دچار سانحه شده و سقوط می کند.
پس از این سانحه، ستادی برای بررسی علل آن مأمور می شوند که از سوی "خسرو تهرانی" که مسئولیّت اطّلاعات نخست وزیری را نیز بر عهده داشته است، بار دیگر "مسعود کشمیری" در رأس کمیته قرار می گیرد. در این عملیّاتها "جواد قدیری" {"کفرانی" یا "مدرّسی"} نیز "کشمیری" را همراهی می نموده است.
"سعید شاهسوندی" در مصاحبه ي خود همچنین به نامه ای از "مسعود کشمیری" اشاره می کند..: "..."مسعود کشمیری" ... نامه ای ... می نویسد، این نامه بلند است و ... با امضای محفوظ است و تحت عنوان "نامه یکی از قهرمانان عملیّات ویژه" ...
این نامه بعد در نشریه ی مجاهد شماره 250 در همان سال 1364 (27/2) به چاپ رسید. هدف از چاپ این نامه در آن سال در واقع تأییدیه گرفتن برای ماجرای انقلاب ایدئولوژیک {تبدیل نهایی سازمان کج بنیان مجاهدین خلق ایران به خوکدانی و حرمسرای "رجوی" در طلاق و ازدواج تشکیلاتی اعضا!} بود...





{به نقل از سایت "مهدی اسلامي" منتشره ی 25/6/1388:}
اسامی زیر جزو 60 نفری هستند که نامه ی محرمانه به امام(ره) در خصوص شهادت بر بیگناهی متّهمان پرونده انفجار نخست وزیری را به امضا رساندند.
در این بخش اسامی افراد و بعضاً جملاتی که در تبرئه متّهمین نوشته‌اند، می‌آید ...برخی از موارد ناخوانا در متن سند اصلی، داخل کروشه قرار دارند.
1- "سرحدی زاده"، وزیر کار و امور اجتماعی
2- "اسدالله بیات"، نماینده مجلس:

با توجّه به شناختی که از این [...] از نزدیک دارم و تعهدی که به اسلام و امام و انقلاب اسلامی دارند، مناسب است قوّه قضائیّه سریع و قاطع مسئله را فیصله داده و افراد خدوم و صادق را مورد تشویق قرار داده (تا مردم) از خدمات آنها بهره‌مند گردند.

3- "احمد عزیزی"، نماینده مجلس
4- "سیدعباس موسوی"، نماینده مجلس
5- "محسن صفایی فراهانی"، معاون امور دفاعی وزارت صنایع سنگین
6- "ابوالقاسم جمشیدی"، معاون اقتصادی و بازرگانی وزارت صنایع
7- "محمّد باقریان"، معاون وزیر صنایع سنگین و رئیس هیأت عامل سازمان گسترش و نوسازی صنایع ایران
8- "حسن رمضان‌پور"، معاون طرح و برنامه وزارت صنایع سنگین
9- "صادق خلخالی"، نماینده مجلس
10"- بهروز ماکوئی":
بسمه تعالی
تا آنجایی که این حقیر از برادران "خسرو{قنبری} تهرانی" و "محمّد {كاظم پیرو}رضوی" شناخت دارم، افرادی به دور از هرگونه خدعه و نیرنگ می باشند و همواره در تحقق عالی اسلامی کوشا بودند.

11- "ناصر رضایی"، معاون اداری و مالی وزارت صنایع سنگین
12- "مسعود کرباسیان"، معاون اقتصادی و بازرگانی وزارت صنایع سنگین

13- "محمّد هاشمی"، مدیرعامل صدا و سیما :

بسمه تعالی
اینجانب "محمّد هاشمی" با دو نفر از آقایان که در اتّهام و در حال حاضر در بندند به شرحی که ذکر می‌شود، آشنایی دارم:
1- آقای {"محمّد}محسن سازگارا". ایشان را از سال 1355 می‌شناسم. جوانی پرجوش و خروش، متعهد و متدین و علاقه‌مند به انقلاب اسلامی و کاملاً مؤمن به اهداف آن، از هر نوع وابستگی‌ ایشان را مبرا می‌دانم. اتّهام مذکور برای ایشان بسیار ناروا و ناجوانمردانه است.
2- "خسرو تهرانی". از آبان ماه 1359 در نخست وزیری با ایشان آشنا شدم. همانند آقای "سازگارا" از جوانان متدین مسلمان و علاقه‌مند به اسلام و انقلاب اسلامی و سختکوش در جهت تحقق آرمان‌های آن بود. از هر جهت مورد تأیید برادر "شهید رجایی" بود.
کوچک‌ترین اثری که بتوان در ایشان حتّی شک نمود، دیده نشده است.
اتّهام مذکور را به ایشان نیز بسیار ناروا و ناجوانمردانه می‌دانم. از خداوند تبارک و تعالی درخواست دارم که ما را از همه انحرافات مصون بدارد.

14- "عباس دوزدوزانی"، نماینده مجلس
15- "محمّدتقی بانکی"، وزیر نیروی جمهوری اسلامی ایران

بسمه تعالی
با توجّه به شناختی که نسبت به افراد در بند بخصوص برادران "محسن سازگارا" و "خسرو تهرانی" دارم، یقین دارم که اثرات منفی این گونه برخوردها بسیار زیاد بوده و درخواست حقیر این است که در این امر خطیر با بی‌نظری و سرعت عمل شود.

16- "اسماعیل حبیب‌الله‌زاده"، مشاور وزیر صنایع سنگین
17- "سیدکمال خرازی"، رئیس خبرگزاری جمهوری اسلامی و تبلیغات شورای عالی دفاع

بسمه تعالی
این حقیر نیز [...] از برادران در بند را از نزدیک می‌شناسم و امیدوارم هر چه سریع‌تر موجبات استخلاص ایشان در یک بررسی بی‌نظر و سریع فراهم گردد.

18- "محمّدشهاب گنابادی"، وزیر سابق مسکن و شهرسازی
19- "سیدعبدالواحد موسوی (لاری")، معاون وزارت ارشاد اسلامی
20- "محسن نوربخش"، رئیس کل بانک مرکزی جمهوری اسلامی ایران
21- "حسین فاضل"، معاون وزارت کشاورزی
22- "سیدمصطفی هاشمی"، مشاور نخست وزیر و وزیر سابق صنایع

بسمه تعالی
اینجانب با شناختی که از برخی برادران دارم، ایشان را مبرا از هرگونه سوء عمل و سوء نظر دانسته و از خداوند متعال آزادی
هر چه سریع‌تر ایشان را مسئلت نمایم.

23- "محمّدامین سازگارنژاد"، معاون وزارت کشاورزی

بسمه تعالی
با توجّه به مسئولیّت این برادران، اگر رسیدگی بی طرفانه و سریع نشود، مسئولیّت‌پذیری در جمهوری اسلامی دچار خلل خواهد شد.

24- "هادی منافی"
25"- تقی امانپور"، عضو جهاد سازندگی

بسمه تعالی
با شناختی که از برادر "سیدمحمّد رضوی" [...] ان‌شاءالله از هرگونه انحرافی و [...] و هر چه زودتر موجبات [...] ایشان و آزادی ایشان [...]

26- "مرتضی حاجی"، استاندار مازندران
27- "محمّد جعفری"، عضو دفتر تبلیغات
28"- اکبر حمیدزاده"، نماینده مجلس

بسمه تعالی
شناختی که از سوابق برادر ایمانی، آقای "خسرو تهرانی" در زندان و حسن و صداقت انقلابی وی در مسئولیّت‌های بعد از انقلاب دارم، به پاکی و خلوص وی شهادت شرعی می‌دهم.

29- "عبدی محمّد میرزایی"، نماینده مجلس
30- "زرهانی"، معاون وزارت آموزش و پرورش

بسمه تعالی
با توجّه به اطّلاعاتی که از خدمات گذشته این برادران شنیده‌ام ارتکاب چنین اعمالی توسط آنان را غیر‌ممکن و باورنکردنی می‌دانم.
31- "مهدی سید‌اصفهانی"، معاون وزارت صنایع سنگین، استادیار دانشگاه صنعتی امیرکبیر، عضو و دبیر جامعه اسلامی دانشگاهیان ایران، عضو گروه فنی و مهندسی شورای عالی انقلاب فرهنگی.
32- "عباسعلی زالی"، وزیر کشاورزی
33- "مسعود {روغنی}زنجانی"، وزیر برنامه و بودجه :

شناختی که از برادر "محسن سازگارا" دارم، ویژگی که از برادر "خسرو تهرانی" شنیده‌ام، قابل قبول نیست که با این برادران چنین برخورد می‌شود که مایه [...] نیروهای مخلص و وفادار خواهد شد.

34- "غلامرضا شافعی"، وزیر صنایع
35- "علی‌اکبر محتشمی"، وزیر کشور:

بسمه تعالی
با توجّه به آبرو و حیثیت افراد مسلمان و مورد تأیید بسیاری از بزرگان اسلام و روحانیت و چند سالی که پس از پیروزی انقلاب داشته‌اند، قوّه قضائیّه همانند [...] دیگر برخورد غیر‌صحیح تاکنون داشته است، امیدواریم با اوامری که به این دستگاه ابلاغ می‌شود، روش این دستگاه تصحیح گردد.

36- "حسن عابدی جعفری"، وزیر بازرگانی
37- "محمّدرضا آیت‌اللهی"، وزیر معادن و فلزات

ان‌شاء‌الله با پیگیری و تسریع در این امر اذهان جوانان حزب‌الله روشن شود و از آبرو و حیثیت برادران مؤمن به صورت مؤثر دفاع شود.
38- "مرادعلی احمدی"، نماینده مجلس
39- "عطاء‌الله مهاجرانی"، معاون نخست‌وزیر
40- "سیدحسن طباطبایی"، معاون وزارت کشاورزی
41- "محمّد میرصادقی"، وزیر سابق کار، بنیاد شهید:

بسمه تعالی
اینجانب با کمال تأسف و به عنوان وزیر کار کابینه "شهید رجایی" و "شهید باهنر" از وقوع چنین حوادثی در نظام جمهوری اسلامی و به نام آن عزیزان متأثر و متألم می‌باشم.

42- "سیدمحمّد کاظم موسوی بجنوردی"، نماینده سابق مجلس و رئیس بنیاد دایره‌المعارف بزرگ اسلامی

بسمه تعالی
حقیر سال‌ها در سلول شاه در کنار "خسرو تهرانی" بودم. در آن ایام که هیچ نشانه‌ای از پیروزی ما و تشکیل حکومت اسلامی نبود، من و "خسرو تهرانی" در سلول کتاب ولایت فقیه حضرتعالی را که در زندان مخفیانه وارد شده بود، مباحثه می‌کردیم. او در کنار ما و علیه منافقین بود.

43"- فخرالدین حجازی"، نماینده مجلس:

اینجانب آقای "سازگارا" را از قبل از انقلاب می‌شناسم که جوانی مؤمن و پاک و انقلابی بود و آقای "خسرو تهرانی" را هم پس از انقلاب در مواقف عدیده بر صداقت و ایمان [...] امید که رفع سوء‌تفاهم شود.
44- "محمّد هندی"، معاون وزارت برنامه و بودجه
بسمه تعالی
خواست منافقین و دشمنان اسلام ایجاد شک و بدبینی نسبت به برادران شناخته شده دینی است. اینجانب برادر "خسرو تهرانی" را متعهد به اسلام و خدمتگزار انقلاب اسلامی می‌شناسم.
45- "سیدحسین قاضی‌زاده هاشمی"، نماینده مجلس:
بسمه تعالی
اینجانب در مدّتی که توفیق خدمت در جبهه‌های نور علیه ظلمت جنگ تحمیلی داشتم ناظر بر همکاری صادقانه این عزیزان بودم و آنان را افرادی مخلص برای جمهوری اسلامی می‌دانم.

46- "غلامحسین نادی"، نماینده مجلس:

نامبردگان [...] در تماس بوده شهادت می‌دهم که از افراد صالح و نافع برای جمهوری اسلامی بوده‌اند.
47- "سیدابوالحسن حائری‌زاده"، نماینده مجلس
48- "هادی غفاری"، نماینده مجلس
49- "طهماسب مظاهری"، معاون نخست‌وزیر و سرپرست بنیاد مستضعفان

بسمه تعالی
اینجانب از اوّلین سال پیروزی انقلاب اسلامی با برادر "سازگارا" آشنا شدم، با توجّه به خصوصیات اخلاقی و اعتقادی ایشان، امکان دخالت ایشان در این جنایت بسیار بعید به نظر می‌رسد. امید است با سرعت زیاد و با بررسی بی‌نظیر مسائل روشن شود و این پرونده نیز به سرنوشت سایر احکام توفیقی دچار نشود. ان‌شاء‌الله تحمل زحمات و ناملایمات برای همه مؤمنین بی‌گناه، اجر اخروی در بر داشته باشد و موجب ارتقای نظام آنها نزد خداوند تبارک و تعالی شود.

50" - محمّد علی نجفی"، وزیر فرهنگ و آموزش عالی کابینه "شهید باهنر"
51 - "سید محمّد خاتمی"، وزیر ارشاد اسلامی:
بسمه‌تعالی
بعضی برادران را از نزدیک می‌شناسم و آنان را افرادی صالح می‌دانمز از این گذشته حیثیت افراد مطرح است و به نظر می‌رسد که قوّه قضائیّه در چنین موردی باید، با سرعت برای [...] خدای ناخواسته حیثیت افراد مورد تعرض برخی اغراض قرار بگیرد و اعتماد مردم به جریان [...] جمهوری اسلامی بیشتر گردد [...]
52 – "صباح زنگنه"، معاون وزارت ارشاد اسلامی
53- "محمّد علی هادی"، نماینده مجلس:

بسم‌الله الرحمن الرحیم
بنده برادر "محسن سازگارا" را از نزدیک می‌شناسم، ایشان در پاریس در خدمت امام و سپس در ایران در کارهای مختلف من‌جمله در [...] مجدانه برای جمهوری اسلامی فعّالیّت داشت. برادر "خسرو تهرانی" را نیز بعد از انقلاب در مراحل مختلف دیده و در تماس با وی بوده‌ام و جز تلاش و کوشش جهت برقراری نظم و امنیّت و دلسوزی برای جمهوری اسلامی از وی ندیدم.
من بسیار بعید می‌دانم که این برادران در جریان انفجار نخست‌وزیری تقصیری داشته باشند.
البته قوّه قضائیّه مستقل است و باید با کمال بی‌طرفی و به دور از جوسازی و جنجال و در نامه‌ای پرونده را رسیدگی و در صورتی‌که برادران تبرئه شده و اتّهامات واهی بوده باید به صورت شایسته از آنان اعاده حیثیت شود، ضمناً این نامه محرمانه است.
54 - "جعفر سعیدیان"، نماینده مجلس:

بسمه‌تعالی
امیدوارم که قوّه قضائیّه هرچه سریعتر به این جریان رسیدگی کرده و [...] مشکوک پایان داده شود و اینجانب "خسرو تهرانی" را از زندان می‌شناسم. فردی معتقد و علاقه‌مند به انقلاب و نظام جمهوری اسلامی است و بسیار بعید است که بتوان چنین اتّهامی را به او نسبت داد.

55- "قربانعلی دری نجف‌آبادی"، نماینده مجلس
بسمه‌تعالی
برادر محترم آقای "حسن کامران" را چند سال است، 3 الی 4 سال می‌شناسم و برادران متعهد و مؤمن دیگر از قبل از انقلاب با نامبرده آشنا هستند، دخالت نامبرده را در این جنایت هولناک بعید می‌دانند.
امید است دستگاه قضایی بتواند ریشه جنایت را یافته و مسببین آن را به جزای عدل برساند. والسلام علیک و رحمه‌الله

56 - "مرتضی الویری"، معاون پارلمانی وزارت برنامه و بودجه:

بسمه‌تعالی
اگر جمله انقلاب فرزندان خود را می‌خورد تنها یک مصداق در کشور، داشته باشد بدون تردید مصداقش همین عزیزان هستند. اسارت افرادی چون "محمّد رضوی" و "خسرو تهرانی" که قبل از انقلاب شکنجه رژیم و ( ) و بایکوت منافقین و بعد از انقلاب فشار و رنج کار شبانه‌روزی و خالصانه را جهت تثبیت انقلاب عمل کرده‌اند به چه معناست و چگونه قابل تحمل است؟
آثار منفی و تخریبی این گونه وقایع در حماسه اسلامی و در روحیه مؤمنین آنقدر زیاد است که با هیچ عبارتی قابل بیان نمی‌باشد. امیدواریم با رهنمودهای حضرت امام نگرانی برطرف شود و این انقلاب مقدس از درون ضربه نخورد.

57 - "حسین نمازی":

بسمه‌تعالی
چون اعاده حیثیت برخلاف اتّهام و هتک حیثیت دشوار است لذا روش‌هایی باید اتخاذ گردد که رسیدگی‌های قضایی موجب هتک حرمت و حیثیت افراد نگردد.

58 - "عبدالکریم سروش"، عضو سابق ستاد انقلاب فرهنگی:

بسمه‌تعالی
این جانب آقای "محسن سازگارا" را از نزدیک می‌شناسم و کمتر کسی را در صداقت و کفایت و داوری و خدمتگزاری و هوشمندی و ایمان به مانند وی دیده‌ام. [...]

59- "مصطفی تاج زاده"
60" - بهزاد نبوی"، وزیر صنایع سنگین:
امام بزرگوار
بعد از عرض سلام و آرزوی طول عمر با عزت برای جنابعالی، بارها مصمم شدم که در این‌باره شخصاً مصدع اوقات شریفتان شده و رنجنامه‌ای تقدیم حضورتان گردد تا مستحضر شوید که در حیات آن رهبر عزیز (که خداوند تا انقلاب مهدی(عج) مستدام بدارد)، چه به روز یاران اسلام، انقلاب و امام می‌آید و چه مظلومانه نزدیکترین و صدیقترین یاران "رجایی" شهید توسط «بی‌.بی‌.سی» و عمال و اذناب متّهم به قتل وی شده و در واقع با روش خائنانه دیگری ترور شده و از [...] خارج و با حذف آنها و یأس و گوشه‌گیری عدّه‌ای دیگر، عملاً راه برای منفعت‌طلبان وابسته بازمی‌گردد. ولی به دو دلیل به همین چند جمله بسنده می‌کنم و این‌که اطمینان یافته‌ام جنابعالی اشراف کامل به مسئله، بیش از همه ما صلاح اسلام، انقلاب و نظام را می‌دانید.
دوّم این‌که دادستانی کل کشور را در پی دستورات جنابعالی مصمم یافتم و رجاء واثق یافتم که گرچه با به بار آمدن سختی‌ها و بی‌آبرویی‌های موقت برای فرزندان مخلص انقلاب، حقایق روشن و «سیه‌روی شود هر که در او غش باشد» تنها تقاضای دستور تسریع دارم.

...در رسانه های آن زمان، این نامه با عنوان نامه ي 61 مسئول منتشر شد، امّا امضای موجود در متن اصلی تنها 60 امضا است. حدس بنده (و نه سخن بر اساس سند) این است که نفر 61 بعد از پایان تایپ نامه آن را امضا کرده باشد، که عموماً چنین اتفاقی تنها برای شخصیّت های دارای جایگاه بسیار ممتاز رخ می دهد. گمانه من حول نخست وزیر وقت{میرحسین موسوی}، برخی از اعضای شورای عالی قضایی و يا شخصیّت هایی در این سطح می چرخد.


{به نقل از صورتجلسه ی مذاکرات علنی مجلس سه شنبه 30/4/1360} :
...{میر حسین موسوی سرپرست وزارتخارجه جهت تأیید صلاحیّت و اعتماد نمایندگان از سوی "شهید باهنر" به عنوان کاندید وزیر خارجه شدن معرّفی میگردد...با توجّه به عزل "بنی صدر" ؛ خروج مسلّحانه ی گروهکهای نظیر محاربین خلق و فاجعه ی هفتم تیر؛ نمایندگان و بزرگان دلسوز سعی در تشکیل سریع کابینه جدید را داشتند. شهید "سیّد حسن آیت" در مخالفت شدید با اعتماد به صلاحیّت "میر حسین موسوی"؛ او را همچنان "مصدّق"ی و مخالف با آراء و راهبردهای اسلامی "امام خمینی" دانسته و گفت :}...اگر ایشان {"میرحسین"} همین الان هم به این سؤال من پاسخ بدهند ...آیا ایشان "مصدّقِ" امام را قبول دارند که امام میفرمایند "مصدّق" به اسلام سیلی زد؛ "مصدّق" مُسلِم نبود؛ در زمان "مصدّق" چشمِ سگ عینک زدند و رویش نوشتند آیت الله؛ ...در زمان "مصدّق" روزنامه ی شورش که مورد تأیید "مصدّق" هم بود تصویر "آیت الله کاشانی" را به صورت سگ و مار وعقرب می کشید . آیا این "مصدّق" را قبول دارند یا "مصدّق" سرمقاله ی 28 تیر ماه 1358 و 14 اسفند 1358{مندرج در روز نامه ی جمهوری اسلامی به سردبیری "میرحسین" } و مقاله ی اخیری که تحت عنوان خیابان "مصدّق" نوشتند؟ کدام یک از این دو {توصیف} مصدق را ؟و... "

{ به نقل از یادداشتهای تحقیق کتابخانه ای آرشیو ر.گ.چ:}
...اکیداً در صورت تداوم حضور "سیّد حسن آیت" که از محورهای پیروان راستین راه امام بویژه درحزب جمهوری در کنار زدن نقاب نفاقِ "سیّد ابوالحسن بنی صدر" بود، امکان حتّی وزیر خارجه شدن "میرحسین موسوی" هم مسامحتاً باید به وجود می آمد تا چه رسد به هشت سال سروزیری! او ...
"سیّد حسن آیت "دبیر سیاسی حزب جمهوری در چهاردهم مرداد ماه 1360 توسّط مرتبطین تحت امر جانیان جوش با خالی شدن دو خشاب کامل توسّط تیم حرفه ای تروریستی به شهادت رسید...
حزب جمهوري اسلامي كه بعدها زندگي نامه "آيت" را منتشر كرد، در مورد شليك اين تعداد گلوله (۶۰ گلوله) به سمت آيت، مي نويسد: "بدينسان مي توان به ميزان خشم و كينه فريب خوردگان و مزدوران بيگانه در مقابله با يكي از بهترين فرزندان و پويندگان راه امام پي برد."
خانم "مهرانه معلّم دامغانی" همسر شهيد دكتر آيت كه درباره ي آخرين لحظات جان دادن همسرش مي گويد: "آن روز ساعت 6.30 صبح جلسه داشت مثل اين كه آن روز به من الهام شده بود كه حادثه اي پيش خواهد آمد. "محسن" (فرزندم) را بيدار كردم، محافظ هم در حياط قدم مي زد و ماشين را آماده مي كرد، قبل از اين كه از منزل خارج شود تلفن زنگ زد، گفتم امروز كمي دير برو، مجلس اكثريت پيدا كرده، خسته اي، مريضي، چند روزي مرخصي بگير، گفت: نه... چند دقيقه به هفت مانده بود، معمولاً من بدرقه اش مي كردم ولي آن روز در آشپزخانه كار داشتم، با عجله به آشپزخانه رفتم، رفت توي حياط و سوار ماشين شد، از در خارج شدند، ناگهان صداي رگبار شنيدم رفتم بالاي تراس، ديدم خودش را انداخت پشت بشكه نفت، مرتب صداي رگبار مي آمد من هم فرياد مي كشيدم، دويدم توي كوچه، راننده شوكه شده بود، چند ثانيه بيشتر طول نكشيد همه ماجرا بين يكي دو دقيقه به هفت اتفاق افتاد، ديدم محافظش تير خورده و خونريزي دارد خودش هم از ناحيه گردن و مغز تير خورده بود، او را از ماشين بيرون كشيدم ديدم از بيني و دهانش خون بيرون زد، رنگش زرد شد و …"


 
{به نقل از گفت‌وگوي "ابراهيم اسرافيليان"، دوست دیرین دكتر حسن آيت در سالگرد شهادت
منتشره 18 مرداد1388:}
* از رويداد شهادت دكتر "آيت" چه خاطراتى داريد؟
{"اسرافیلیان":} همسر دكتر "آيت" نقل مى كرد سه روزى بود كه دكتر "آيت" بيمار بود، صبح روز سوّم اسناد و مداركى را جمع كرده داخل يك پوشه مى گذارد كه برود.
خانمش مى گويد كه بيمار هستى بمان استراحت كن، دكتر "آيت" مى گويد امروز بايد بروم مجلس، امروز سرنوشت انقلاب مشخّص خواهد شد.
امروز قرار است مساله تصدّى وزارت امور خارجه آقاى "ميرحسين موسوى" مطرح شود! پوشه را عقب پيكان قرار مى دهد. ماشين بنزى در 10 مترى منزل دكتر "آيت" در حال پنچرگيرى بوده. زمانى كه دكتر داخل ماشين مى شود بنز حركت مى كند و دكتر "آيت" را به مسلسل مى بندد و در حدود 60 تير شليك مى كنند كه هنوز هم با آنكه در را تعمير كرده اند باز هم جاى گلوله ها باقى مانده.
پس از آن ، همسر دكتر "آيت" نقل مى كند چند لحظه اى گيج حادثه بوديم كه يكدفعه به ياد پوشه ي مدارك افتاديم و به دنبالش گشتيم گفتند پاسدارى پوشه را برداشته و همراه خود برده، دريافتيم كه پوشه مدارك به وزارت امور خارجه رفته. پس از آنكه پاسدار را پيدا كرديم سراغ مدارك را گرفتيم، ابتدا منكر همه قضايا شد امّا با اصرار ما قبول كرد و رفت مدارك را از اتاقى ديگر بياورد. بعد از 30 دقيقه به دنبال پاسدار داخل اتاق شديم كه ديديم فرار كرده و ديگر اثرى از او نيافتيم...
* اين جريان را چه كسى پى گرفته و نقل مى كند؟
{"اسرافیلیان":} هم خانم دكتر "آيت" و هم آقايى كه باجناق دكتر "آيت" بوده و به دنبال آن پاسدار مى رود.
{ به نقل از پاورقی جلد ششم کتاب یاران امام به روایت اسناد ساواک(فایل های "شهید لاجوردی") :}
وحید لاهوتی اشکوری فرزند حسن در خانواده ای مذهبی متولد شد.در سال 1352 به اتّهام حمله به یک پاسبان در شهرستان قم جهت خلع سلاح وی دستگیر و "مهدی احمد" را رهبر عملیّاتی خود معرّفی کرد...

{به نقل از کتاب عبور از بحران (خاطرات "هاشمی رفسنجانی":}
پنج شنبه 7 آبان (1360)
ساعت 8 صبح جلسه ی علنی تشکیل شد.من خبر فوت ایشان{لاهوتیِ پدر} را دادم و ضمن اعلان خبر گریه کردم نتوانستم خود را کنترل کنم. از این حالت عدّه ای انتقاد داشتندوعدّه ای تعریف کردند.درباره ی نخست وزیری مهندس {میرحسین} موسوی رأی گرفتم 115 نفر از 202 نفر{کمی بیش از نصف}صاحب رأی موافق بودند؛ تصویب شد و ابلاغ کردم...


{به نقل از کتاب عبور از بحران خاطرات "اکبر هاشمی رفسنجانی":}
چهارشنبه 16 دیماه 1360
"محسن" {پسر اکبر} آماده ی برگشتن به بلژیک برای ادامه ی تحصیل شده.ساعت 12 پرواز داشت . من و "عفت {مرعشی" مادر "محسن"}کمی نگران امنیّت او در خارج {!؟} هستیم.
او را شناخته اند و در جزوه ای او را اسم برده اند و اخیراً{؟!} دو نفر دانشجو در آمریکا و اسپانیا توسّط منافقین شهید شده اند{؟}
با او صحبت کردم که اگر احساس خطر کرد ، به کشور دیگر برای تحصیل منتقل شود و یا به ایران مراجعت نماید...
حاج "احمد آقا خمینی" تلفن کرد و اطّلاع داد امروز عراقی ها شیاکوه را که چند روز پیش گرفته ایم پس گرفته اند و ما حدود پانصد نفر{دقت بفرمائید 500 نفر!} تلفات داده ایم. مقامات نظامی هم این خبر را تأیید کرده اند. بسیار تلخ است. سپاه هم تأیید کرد...

{به نقل از جلد ششم کتاب یاران امام به روایت اسناد ساواک:}
نهضت آزادی ایران جمعی از نیروهای مذهبی جبهه ی ملّی در اردیبهشت 1340 فعّالیّت تشکّلی را رسماً اعلام کردند و عنوان نهضت آزادی را بر آن نهادند.
این تشکّل که با هماهنگی و اذن دکتر "محمّد مصدّق{السّلطنه"}فراماسون{ عضو قسم خورده ی لُژ آدمیّت } شکل گرفت خود را وفادار به قانون اساسی مشروطیّت و پیرو راه "مصدّق" معرّفی نمود.
با اوجگیری نهضت روحانیّت به رهبری حضرت" امام خمینی " ؛ نهضت آزادی... با حفظ مواضع خود به آن پیوست.
در بازگشت تاریخی امام در بهمن 1357 مهندس "بازرگان" از مؤسّسین این نهضت بر اساس قولی که در فرانسه مبنی بر پذیرش اصول انقلاب داده بود ، به فرمان امام به نخست وزیری دولت موقّت منصوب شد.
امّا دولت موقّت وی بدلیل گرایشهای سیاسی از اهداف رهبری اتقلاب به مرور فاصله گرفت و اختلاف مبانی فکری خود را با اصول انقلاب آشکار ساخت و زمینه را برای بازگشت مجدّد آمریکائیها مهیّا می کرد.
از زمان استعفا و کناره روی ؛ نهضت آزادی به صف مخالفین انقلاب پیوست و تا کنون به عنوان اهرم فشار علیه جمهوری اسلامی مورد استفاده قرار می گیرد...




{ به نقل از یادداشتهای تحقیق کتابخانه ای آرشیو ر.گ.چ:}
آنچه"سيّدحسن آيت" را پس از پیروزی انقلاب اسلامی مورد توجّه محافل سياسي و تاريخي قرار داده، صرفاً نظرات او در مورد مليّون و دكتر "مصدق" نيست، بلكه نقش او در تصويب قانون اساسي جمهوري اسلامي ايران نيز، قابل توجّه است.
بعد از پيشنهاد گنجاندن اصل ولايت فقيه در قانون اساسي از سوي آيت ا... دكتر "بهشتي"، چند نفر از فقها و حقوقدانان مجلس، به تبيين شرعي و عقلاني اصل ولايت فقيه پرداختند كه يكي از اين افراد دكتر "حسن آيت" نماينده مردم نجف آباد در مجلس خبرگان قانون اساسي بود. "آيت" در تأييد سخنان آيت ا... دكتر "بهشتي" در مجلس خبرگان قانون اساسي مي گويد: "ولايت امر به عهده كسي است كه به آن صفات از طرف اكثريت مردم پذيرفته شده باشد، مفهوم آراي مردم، اين نيست كه آراي مردم بتواند هر كاري را انجام بدهد. اگر مردم به اتفاق رأي دادند كه فلان شخص بايد برده باشد، چنين رأيي معتبر نيست. زيرا اين استبداد اكثريت است؛ زيرا بسياري از حقوق افراد سلب شدني نيست، يعني انسان هم از خودش نمي تواند آن حقوق را سلب كند، چه برسد اكثريت مردم. در خيلي موارد مي بينيم تلاش مي شود كه آراي عموم را مغاير با اصول ولايت فقيه بدانند. فقيه شخص بخصوصي نيست، اينها صفات است، عيناً مثل اين است كه بگوييم رئيس جمهور بايد ايراني باشد و شما بگوييد حاكميت ملي را زير پا گذاشته ايم، نه، اين يك اصل است."

{به نقل از گفت‌وگوي "ابراهيم اسرافيليان"، دوست دیرین دكتر حسن آيت در سالگرد شهادت
منتشره 18 مرداد1388:}
* دكتر "آيت" بيشتر تحت تاثير كدام شخصيت مبارز مذهبى بود؟
{"اسرافیلیان":} بيشترين تاثير را "آيت الله كاشانى" روى دكتر "آيت" داشتند. بعد از دوران دبيرستان دكتر "آيت" با "آيت الله كاشانی" ارتباط پيدا كرد. البته پيش از آن دورادور با مبارزات "آيت الله كاشانى" آشنايى داشت.
* قبل از پيروزى انقلاب شهيد دكتر "آيت" در كدام يك از عرصه هاى مبارزاتى فعال بود؟
{"اسرافیلیان":} مى توانم بگويم شهيد دكتر "آيت" در تمام عرصه هاى مبارزاتى فعّال بود. از يك سو ارتش سرّى و زيرزمينى تشكيل داده بود و از سويى ديگر از سال 1342 تشكيلاتى را به وجود آورده بود كه به واسطه آن داخل ارتش نفوذ بسيارى كرده بودند. حتى جوانانى را به داخل ارتش فرستاده بود كه در داخل ارتش به شناسايى افرادى كه زمينه هاى انقلابى داشتند بپردازند و آنها را به نحوى جذب مى كردند.
روش شهيد "آيت" به گونه اى بود كه به هيچ كس اجازه نمى داد شماره تلفن و آدرسى را يادداشت كنند و تمام آنها موظف بودند اطّلاعات را حفظ كنند. حتى اگر اعلاميه اى داشتند بايد بعد از مطالعه سريعاً رد مى كردند و نبايد نزد خود نگه مى داشتند. حتى به كسانى كه داخل گارد شاهنشاهى بودند و مشكل خواندن نماز را داشتند گفته بود كه يك پلاستيك بزرگ را در سرويس بهداشتى پهن كنند و همانجا نماز بخوانند...
از نظر جنبه تئورى هم مفصّلاً كار مى كرد. در همان مدرسه عالى قضايى قم كه براى تدريس مى رفت علاوه بر دروس، مسائل سياسى را هم مطرح مى كرد. در خارج از كشور نيز با افراد بسيارى در ارتباط بود. مثلاً "محمّد منتظرى" كه يكى از اعجوبه هاى روزگار بود و در روزگار مثل او از نظر فعّال بودن ديگر نيست كه به فرمايش حضرت امام(ره) در راه خدمت به اسلام "محمّد منتظرى" سر از پا نمى شناخت همراه بود و با افرادى نظير "محمّد منتظرى" بسيار ارتباط داشت و در مبارزات با هم بودند.
* "شهيد آيت" از چه مقطعى و چطور مبارزاتش را آغاز كرد؟
{"اسرافیلیان":} بعد از خرداد خونين سال 1342 از اصفهان به تهران آمدم و در ملاقاتى كه با دكتر" آيت" داشتم از ايشان سؤال كردم، حالا بايد چكار كرد؟ كه ايشان گفت تنها راهش جنگ مسلحانه است. و از همان زمان بود كه شروع كرد به نفوذ كردن داخل ارتش. پس از آن بنده از دانشگاه اصفهان به اهواز و از اهواز به تهران تبعيد و بعد هم از كار بركنار شدم و به صورت فرار به انگلستان رفتم.
زمانى كه بازگشتم دكتر "آيت" از من پرسيد آيا كارت عضويت هيآت علمى دارم يا نه، كه گفتم: خير ندارم. دكتر "آيت" گفت سريعاً برو و تهيّه كن. بعد از آن جوانى را به من معرّفى كرد و گفت اين جوان مى خواهد در گارد شاهنشاهى استخدام شود و به كارمند معتبرى نياز دارد كه ضمانتش را بكند من بدون آنكه بدانم آن جوان كيست، ضمانتش را كردم و ايشان وارد ارتش شد. اين فرد "شهيد كلاهدوز" بود.
* آيا خاطره‌اى از مبارزات ايشان داريد؟
{"اسرافیلیان":} بله. در جريان بمباران ناپالم كه قرار بود راهپيمايى كنندگان عاشورا و تاسوعا را بمباران كنند، مرحوم "كلاهدوز" و ديگر دوستانش در ناهارخورى افسران بعد از صرف غذا، افسران و خلبان ها را به مسلسل بسته و كشته بودند و بدين ترتيب مساله بمباران راهپيمايى تهران را منتفى كرده بودند.
شهيد "سيدموسى نامجو" هم همانند شهيد "كلاهدوز" از اعضاى اين ارتش سرّى بود. وى معاون دانشكده افسرى بود و با مهارتى خاصى توانسته بود رئيس دانشكده را كه در برابر انقلابيون مبارز ايستادگى مى كرد را متقاعد كند تا دانشكده را تسليم انقلابيون و مردم كند.
ايشان به رئيس دانشكده گفته بود دورتا دور دانشكده را مردم گرفته اند ما كارى نمى توانيم بكنيم بهتر اين است كه تسليم شويم تا اقلّاً اسلحه ها و مهمات براى ملّت بماند و خودمان هم نجات پيدا كنيم كه رئيس دانشكده هم مى پذيرد و در را باز مى كنند و مردم داخل دانشكده مى شوند. البته اين مبارزات مسلحانه بگونه‌اى نبود كه افراد را ترور كنند بلكه آنها مامور بودند تا خود را آماده كنند اگر لازم شد با يك يورش مسلّحانه نظام را ساقط كنند كه در آخر هم به همين صورت انجام شد...
جرياناتى پس از شهادت دكتر "آيت" سعى در كمرنگ كردن نقش ايشان داشتند در اين رابطه توضيح بفرماييد؟
{"اسرافیلیان":} بله. مسلماً سعى شد كه نقش "آيت" كمرنگ شود. در واقع جريان هايى كه آيت با آنها به مخالفت برخاسته بود در اين امر بسيار موثر بودند، به اين دليل كه در زمان حياتش هيچكدام تاب مقاومت در برابر قدرت منطق او را نداشتند. به قول خانم دكتر "آيت" كه مى گفت: بعد از شهادت "آيت" كه هم از شهداى حزب جمهورى اسلامى و هم شهداى انقلاب بود هيچ توجّهى به ما نشد و دكتر "آيت" بعد از شهادت با بى مهرى روبه رو گرديد.

{به نقل از وصیّتنامه ی "شهید سیّد اسدالله لاجوردی"منتشره در 1377:}
خدایا با تمام وجودم به این انقلاب عشق می ورزم و به همان مقدار که دوستدار انقلابیونم ؛ نسبت به حامیان ضدّانقلاب نفرت دارم و با همه ی اینها این مسأله را به خوبی یافته ام که هر کس به نفع دشمنان انقلاب و به خیال واهی و بی اساس رضایت به اصطلاح مردم و به خیال خام پوچ پایگاه به اصطلاح ملّی!!! پیدا کردن موضع گیری کند مصداق فرموده ی گرانقدر معصوم (ع) است که "مَن طلَبَ رضی النّاس بسخَطِ الله فجعَلَ الله حامده من الناس ذاماً"
خداوندا تو شاهدی به همان اندازه (بلکه صدچندان )که به امام قاطع و سازش ناپذیرم عشق می ورزم نسبت به سازشکاران و مدافعان عملی ضدّانقلاب (اگر در لفظ و اعتقاد هم مخالف باشند) نفرت دارم. بیم آن دارم حوادث مشروطه مجدّداً تکرار شود...
وصیّتم به صاحبان قدرت و نفوذ این است که اگر حرکتشان را دوست میدارند بجای شعارهای مردم فریب و سیاستمدارانه توصیه هایی را که تلفنی و شفاهی در جهت استخلاص ضدّانقلاب و ملأ و مترفین و حرام خواران و حرام اندوزان اعمال می دارند با شهامت و رشادت برای مردم بازگو کنند و از هر نوع توجیه و ماست مالی کردن های حفظ سمت و استمرار موقعیّت صدارت! بپرهیزند که خودفریبی و مردم فریبی بالأخره به پایان می رسد و سر و کار با خیرالماکرین افتد...






جمع بندی نهایی پژوهش:


عناصر تحت هدايت شبكه ي سرّی جانيان جستجو وشكار (جوش ) توانستند در هماهنگی با اربابان بیگانه ی خود ؛ با شهید نمودن محور های اصلی ضدّ شبکه ی خود نظیر "سیّد حسن آیت" و دیگر شهدای حزب جمهوری و نیز رئیس جمهور "رجایی" و نخست وزیر "باهنر" وزیر دفاع "فکوری" و امثالهم (رضوان الله تعالی علیهم اجمعین)؛ مهره ی نفوذی خود یعنی "میر حسین موسوی" (که میتوان او را میر ماسون (رهجو ی رهنورد قسطنطنیه) خواند ) از سرپرستی وزارتخارجه به نخست وزیری بکشانند.
موفّقیّت شبکه جوش در این کیس برای روکشانندگان جوش آنقدر مهم بود که حاضر باشند حتّی هزینه ی شهید سازی و حذف نفوذی های دیگری در سطح دبیری شورای امنیّت کشور (مثل "کشمیر ی"یا"قدیری") را نیز بپردازند!




پایان فراز پنجم (آخر)

24 آذرماه 1388 بیروت
خاکسار درگاه قمر بنی هاشم(ع)
رضا گلپور چمرکوهی
با صلوات بر محمّد و آل محمّد

والحمد لله ربّ العالمین
 


نام(اختیاری):
ایمیل(اختیاری):
عدد مقابل را در کادر وارد کنید:
متن:

کانال تلگرام مفیدنیوز
کلیه حقوق محفوظ است. نقل مطالب با ذکر منبع بلامانع ميباشد.