آتش ز خيمه ها به هوا مي شد، اي دريغ!
تاریخ: ۲۵ آذر ۱۳۸۹
خبرگزاري فارس: حسن واشقاني فراهاني متخلص به «سائل» عضو انجمن نغمهسرايان مذهبي شرق تهران، غزل تازهاي با عنوان «بحر غم» به مناسبت شام غريبان كاروان اسراي كربلا سروده و در اختيار خبرگزاري فارس قرار داده است.
اشكي نبود بلكه تمامش شراره بود
كودك، پياده، دشمن در پي، سواره بود
در سينهاش ز فاصله صبح تا غروب
انبوهي از مصيبت بيش از شماره بود
بر پيكر حسين و علمدار كربلا
تا چشم كهكشان همه پر از ستاره بود
تأثير اشك و ناله اطفال و مادران
بر قلب خصم هيچ، كه از سنگ خاره بود
درها يكييكي همگي بسته ميشدند
تنها شكيب بود كه بر درد چاره بود
بالاترين مصيبت آن لحظههاي سخت
اشك رباب و دوري از شيرخواره بود
ناگاه عمه ديد كه چشم سكينه نيز
گريان تر از رباب به يك گاهواره بود
خونهاي دوش دختري از آل فاطمه
گوياي گوش پاره و بي گوشواره بود
آتش ز خيمهها به هوا ميشد، اي دريغ!
لختي دگر به نيزه، مه و ماهپاره بود
ميشد به خيمهاي و برون ميدويد و باز
زينب چقدر بحر غمش بيكناره بود
«سائل» دوباره بغض گلوگير من شكست
كافي براي گريه فقط يك اشاره بود
|