از ترجمه آیات شیطانی تا دوبله سنگسار ثریا به کردی
تاریخ: ۲۳ آذر ۱۳۸۹
سیاست های مسئولان کردستان عراق برای بسیاری از کردهای دلسوز و فعال در عرصه سیاسی و فرهنگی، موجب شگفتی و تعجب است.
به گزارش بولتن، یکی از کاربران «تابناک» در این خصوص در پیامی که برای این سایت ارسال کرده، آورده است: «چند روز پیش در سایت خبری «تابناک»، خبری انتشار یافت را دیدم وحیفم آمد که به آن خبر، توضیحی افزوده نشود. دوستان روزنامه نگاری تعریف می کردند که نماینده حزب پارت دمکرات کردستان عراق در تهران در ساختمان یکی از روزنامه های کثیر الانتشاری، با داد و بیداد در پاسخ به نقدی درباره مصطفی بارزانی، گفته است : امام خمینی ما بارزانی است ! ... این جمله اغراق آمیز و بسیار کودکانه را که شنیدم متوجه شدم که گاهی واعظان منبر کوب، تصور می کنند عقل جامعه، زوال دارد.... و دوران ملکه ها و شاهان و خدایان زمینی باقی مانده است.
مصطفی بارزانی بنا به سخنان یکی از مقامات ساواک ایران، دورانی یک کارگر ساده بود و بنا به روابطی با انگلیسی ها که حاکم وقت عراق بودند، سر و سری داشت و البته در پرونده او در سازمان امنیتی عراق و حتی در مواردی در آرشیو لندن، به مواردی مانند قتل و راهزنی توسط وی و همراهانش هم اشاراتی رفته است...به هر حال از طریق مرز ایران خود را به قصبه ای کوچک به نام بارزان رسانید و سپس با ترور چند ژاندارم، نامه به حکومت نوشت....کسی که آسمان روانداز و زمین زیراندازش بود، شد اپوزیسیون حکومت پادشاهی هاشمی...که در آن دوران ، برای کردستان، که منطقه ای عقب مانده بود، بسیار مایه تعجب و شگفتی بود... انگلیسی ها متوجه شدند که این شخص امی و عامی ، طعمه ای خوب و حرف گوش کن است.... چون در ان دوران، قاضی محمد، رهبر درس خوانده و خوش نام کردستان ایران، با کمک روس ها، جمهوری تازه راه اندازی شده مهاباد را سخنگویی می کرد و مقامات لندن از این توطئه روس ها وحشت داشتند، پس با توطئه ای ساختگی ، بارزانی را به میان آن تلاش سیاسی بزرگ مرد سیاسی معاصرکردستان ایران ، روانه کردند تا بساط روس ها ، عقیم گردد.
" این مُلای و ژنرال " خودخوانده، با روس ها ، مراوده برقرار کرد و در کار مرحوم پیشوا، کارشکنی ها کرد و بدگویی ها....سپس پنهانی به ایرانیان خیانت کرد و قاضی محمد هم... و از آن روز، بت بارزانی در کردستان ساخته و تراشیده شد و خیلی ها در امامزاده کردن و قهرمان جلوه دادن وی نقش داشتند، حتی همین ریاست جمهوری فعلی عراق، جلال طالبانی و پدر خانم ادیبش، ابراهیم احمد.... تا در برابر کمونیست های عراق تا 1958 اسطوره ای خلق کرده باشند.
اما این فرد بنا به عدم توسعه در جامعه کردواری – کردستان – قهرمان نامیده شد ، دورانی که بنا به خاطرات زرار سلیمان بیک، وی در روسیه در یک قصابی مشغول به کار بود و خود هرگز متصور نمی شد که روزی از روزها، خود را رهبر کردستان بداند .... سرانجام در سال 1958 کودتای قاسم رخ داد... و بنا به خاطرات جلال طالبانی، وقتی ابراهیم احمد به استقبال وی رفت، در همان پراگ متوجه شد که این بت ساخته و پرداخته، تنها فرصت و دم را غنیمت دانسته و نشانه ای از مدرنیته ندارد اما دیگر جامعه عوام و احساسی را نمی شد، توجیه و یا تنبیه کرد... و از ان روز به بعد، زبان هر منتقدی از او در کردستان ایران و سوریه و ترکیه و عراق، یا از حلقومش بیرون کشیده شد و یا وی را به انواع و اقسام تهمت ها ، متهم کردند ومشهورترین ان واژه جاش است که منظور فردی وابسته به حکومت است.
تا این که با ساواک ایران، بارزانی همکاری نزدیک خود را اغاز کرد و تا سال 1975 وی در راستای اوامر ساواک قدم برداشت و از سال 1967 به بعد ، که پای اسرائیلی ها را در کردستان عراق باز کرد، برای کرد و کردستان، هیچ ثمره ای به بار نیاورد. و روزی که مصطفی بارزانی مُرد در اورشلیم به پاس خدمات وی به اسرائیل، مارش نظامی نواختند .... کسی که همواره خود را یک ملت می دانست و برابری با خود را دشنمی با کرد و کردستان تعبیر می کرد!
چندی پیش شبکه سحر، با پخش سریالی بسیار آموزنده، سعی در شناساندن این چهره و برداشتن نقاب واقعی بارزانی داشت که با لابی گری سیاسی – خصوصا نماینده جلال طالبانی و اتحادیه میهنی در ایران - فعلا انتشار و پخش آن متوقف مانده است ، گرچه این حزب خود را دوست جمهوری اسلامی می داند اما گهگاهی حسن همجواری را رعایت نمی کند.
و از سال 1992 که حکومت اقلیم کردستان عراق ، راه اندازی شده است، تا امروز 2011، قریب به 20 سال است که در میان جمعیت های کردنشین کشورهای ترکیه و سوریه و ایران، کردستان عراق پیرو اجرا و اعمال سیاست های اسرائیل بوده است و دستگاه امنیتی حزب پارتی دمکرات– پاراستن – عملا بازیچه سیاست های موساد در منطقه بوده است، از جمله تحریک بقایای جنازه حزب های کردی ایرانی – کومله و دمکرات – و یاری به حزب کاردستی اسرائیل ، پژاک. و متاسفانه در میان کردهای هر 4 منطقه، چنان هزینه های سرسام آوری کرده اند تا همان قداست ساختگی خاندان بارزانی محفوظ بماند. و کردهای ایرانی ، تحت امر این حزب هستند و به هیچ عنوان نمی خواهند دل بارزانی را از خود برنجانند...حتی علی قاضی فرزند قاضی محمد، صرفا و منحصرا مجری اوامر بارزانی است .
اما برای بسیاری از کردهای دلسوز و فعال در عرصه سیاسی و فرهنگی ، گاه سیاست های کردستان عراق موجب شگفتی می شود ... مثلا پس از انتشار ترجمه کتاب آیات شیطانی به کردی، انتشار نشریه کرد و اسرائیل ، اکنون نوبت ترجمه فیلمی ضد ایرانی دارد که به قول کارشناسان سینما، خوش ساخت نیست و از نظر اصول فنی ، اشکالاتی عدیده دارد که بحثی ورای این مقال است. و اکنون این حزب با همکاری یک شرکت اسرائیلی، قصد دارد که فیلم، سنگسار ثریا را به کردی ترجمه و پخش کند... فیلمی که صرفا در جهت دشمنی با جمهوری اسلامی ساخته شده است ... گرچه هرگز مسئولان رده اول جمهوری اسلامی از نقد عملکردهایی در پس از پیروزی انقلاب اسلامی ، ابا نداشته اند و چه بسیار فیلم ها و مستندهایی که در جهت نقد عملکرد مسئولان وقت جمهوری اسلامی منتشر شده و نظر مخاطبان و منتقدان را به سوی خود جلب کرده است ..
اما حزب پارتی دمکرات کردستان ایران، نخست سعی در جلب نظر و همکاری فعالان فرهنگی کردستان ایران داشت .. حتی چه بسیار از نشریات را که تحت اداره خود گرفتند و تفکر غالب و حاکم بر ان رسانه ها در جهت اهداف این حزب می بود و جمهوری اسلامی گرچه واقف به این امر بود ، اما ایشان با تطمیع بانیان و فعالان این رسانه های محلی حتی گاه آنان را در حد یک نشریه زرد تنزل می دادند... و توسط روابط خود سعی در جذب همکاری جمهوری اسلامی داشتند که تبادل فرهنگی رخ دهد و جمهوری اسلامی هم زمینه را برای چه بسیار از فعالان منطقه هموار کرد که به ان طرف مرز، امد و شد کنند و این تبادل فرهنگی به غنای فرهنگی منطقه بیفزاید ....اما این حزب در برابر این شفقت و دوستی، راهی دیگر را در پیش گرفت....گاه مشوق تندرویی ها و تعصب های غیر ضروری بودند و اگر روزنامه نگاری و یا فعالی با تذکری روبرو می شد، انان راه را برای جذب ایشان هموار می کردند و در فاصله سالهای 1384 تا 1389 بالغ بر 98 مورد از افراد را به کمک کومله و دمکرات، به اربیل کشاندند و هر کدام بالقوه در جهت ضربه زدن به منافع جمهوری اسلامی مورد استفاده ابزاری قرار گرفتند... و جمهوری اسلامی ایران شاهد سوختن چه بسیار استعداد های جوان قرار گرفت که دیگر راهی جز پناهندپی و آوارگی برایشان نمانده بود و اربیل مرکز فراریان معاند با جمهوری اسلامی شدند و انجا پلی بود برای فرار به سوی غرب...با این توهم که جمهوری اسلامی به زودی فرو می پاشد و انان سینه سپر کرده ، در نقش یک قهرمان و مبارز به ایران باز خواهند گشت و این تفکر دن کیشوتی و تخیلی را این حزب در میان جوانان کردستان ترویج داده است...
چه بسیار نشریات زرد که در کردستان یک شبه طلوع کرد و یک شبه خاموش شد... چه بسیار افرادی تحت عنوان مبارز پناهنده شدند و بعد ازان کرد و کردستان را فراموش کردند و یا اینکه نقاب اصلی شان افشا شد ... رویا طلوعی بعد از گرفتن اقامت در امریکا، ازدواج سومش را کرد و دیگر از رسانه ها خود را کنار کشید، جلیل ازادیخواه در نقش سخنگوی حزب تروریست کومله ظاهر شد و... قریشی ، صالح پور ، رسول پور، طیفوری و ... که همگان در نقش فعال فرهنگی ظاهر شدند اما راه شان از مسیر روزنامه ابیدر و مجله کردستان و آشتی و سپس پارتی و اربیل و ... پر کردن فرم پناهندگی عبور می کند و 10 ها نفر دیگر هم در این صف طویل مانده اند ... کافی است مداحی بارزانی را بگویی سپس ترا یاری خواهند داد که به دنیای رویاها برسی ... اما دریغ از استعدادهای کردستان که مورد استفاده ابزاری قرار گیرند ، گرچه امروز در بی بی سی فارسی و صدای امریکا هم مداحانی مدافع حفظ منافع خود دارند ...
و براستی جای این پرسش اساسی خالی است که هدف این حزب از جنگ رسانه‌ای با جمهوری اسلامی چیست؟ براستی فیلمی که نه معرف جامعه ایرانی است و نه بیانگر سیاست حکومت مرکزی ایران، چرا باید به کردی منتشر شود؟ مگر کردهای عراق ، آزادانه به ایران رفت و آمد ندارند و با اوضاع اجتماعی و سیاسی ایران ، آشنایی ندارند؟ مگر مراودات فرهنگی و اقتصادی در بین نیست ؟ دیدن این فیلم برای مردم کردستان عراق، چه سودی دارد؟ ...غیر از این است که به این نتیجه رسید که مراکز فرهنگی حزب پارتی، بازیچه سیاست های ضدیت اسرائیل با جمهوری اسلامی است؟ و براستی واقعیت موجود در منطقه ، دوستی بارزانی و ایران است یا اسرائیل؟ و کدام یک مفید فایده است؟
این سوالی است که متولیان و کارگزاران اقلیم کردستان عراق باید به آن پاسخ دهند تا پیش از این بر شمار سوالات، تردیدها و حدس و گمانهای احتمالی در اینده افزوده نشود!
|
