آرشیو نسخه های rss پیوندها تماس با ما درباره ما
مفیدنیوز
اَللّهُمَّ كُنْ لِوَلِيِّكَ الْحُجَّةِ بْنِ الْحَسَنِ صَلَواتُكَ عَلَيْهِ وَعَلى آبائِهِ في هذِهِ السّاعَةِ وَفي كُلِّ ساعَةٍ وَلِيّاً وَحافِظاً وَقائِداً وَناصِراً وَدَليلاً وَعَيْناً حَتّى تُسْكِنَهُ أَرْضَكَ طَوْعاً وَتُمَتِّعَهُ فيها طَويلا                                                                           
صفحه اصلی | سیاسی | اجتماعی | فضای مجازی | اقتصادی | فرهنگ و هنر | معارف اسلامی | حماسه و مقاوت | ورزشی | بین الملل | علم و فناوری | تاریخ يكشنبه ۱۶ ارديبهشت ۱۴۰۳ rss
نسخه چاپی ارسال
دفتر مقام معظم رهبری
پایگاه اطلاع رسانی حضرت آیت الله نوری همدانی
پایگاه اطلاع رسانی آثار حضرت آیت الله مصباح یزدی
سایت اینترنتی حجه الاسلام والمسلمین جاودان
استاد قاسمیان
حجت الاسلام آقاتهرانی
پاتوق كتاب
شناخت رهبری
عصر شیعه
پایگاه وبلاگ نویسان ارزشی
صدای شیعه
عمارنامه
شبکه خبری قم
خاتمي رفيق دزد يا شريك قافله؟

خاتمي رفيق دزد يا شريك قافله؟


سعدالله زارعي


سخنان اخير سيد محمد خاتمي در جمع اعضاي فراكسيون اقليت مجلس شوراي اسلامي اگرچه حاوي نكات تازه‌اي نبود و مثل هميشه از شيوه "ابهام‌گويي "،‌ "كلي‌گويي "،‌ "بدون سند يا استناد خاص "، "اتهام پراكني "، " درست پنداري مواردي كه در ابطال آنان ترديدي وجود ندارد "، " برجسته نمائي موضوعات كوچك " و "كوچك نمايي موضوعات بزرگ "، "مسئوليت گريزي در جرائمي كه مسئوليت او و همراهانش در آنها اثبات شده "، "‌مسئوليت و مسندخواهي در اموري كه مردم او و همراهانش را در آنها فاقد صلاحيت مي‌دانند. " "آويختن به امام، مراجع و ساير مقدساتي كه او از ريشه به آنان اعتقادي ندارد " و..استفاده كرد. ولي در عين حال بي‌نياز از تجزيه وتحليل نيست. اين قلم تنها به مواردي از مطالب مطروحه مي‌پردازد:
1-خاتمي ميگويد: "حرمت نهادن به اراده و خواست مردم، مسئله مهمي است و مجلسي كه برآمده از اراده آزاد و تصميم واقعي مردم باشد، علاوه بر آنكه تدوين‌گر قوانين وسازوكار اداره كشور است و بر تمامي امور نظارت دارد مي‌تواند جلوي ديكتاتوري‌ها و انحرافات و بسياري از مشكلات و كجروي‌ها را بگيرد. "
با آقاي خاتمي در اينكه مجلس بايد علاوه بر قانونگذاري در مقابل ديكتاتورها، انحرافات و كجروها بايستند كاملا موافقيم و آن را مطالبه نظام، مردم و قانون اساسي كشور مي‌دانيم. اما در مورد اينكه واقعا آقاي خاتمي و همگنان او با ديكتاتوري، انحراف و كجروي مشكل دارند ترديد جدي داريم. اگر خاتمي با ديكتاتوري مخالف بود در مقابل دوستان ديكتاتور خود كه در مجلس ششم در مقابل اصول مصرح قانون اساسي ايستادند و حتي مجلس كه ركن مهم دموكراسي و از اركان اصلي نظام بود را به تحصن و تعطيلي كشاندند، مي‌ايستاد و صف خود را از آن ديكتاتورها جدا مي‌كرد، مگر خود او در دانشگاه شريف با اشاره به رويه همكاران خود نگفته بود: من از اين رويه‌ها صداي ديكتاتوري را مي‌شنوم. اگر خاتمي با كجروي‌ و انحراف مشكل داشت چرا با انواع كجروي‌هاي مجلس ششم كه بارزترين آن صدور نامه سرگشاده 127 نماينده خطاب به رهبر معظم انقلاب و تقاضاي پذيرش بندگي آمريكا بود، همراهي كرد مگر همراه با آن نمايندگان، از وزارت خارجه او سراسيمه نامه‌اي به وزارت خارجه آمريكا ارسال نشد كه در آن با صراحت گفته شده بود كه : ما حاضريم همه مسائل اختلافي را آنگونه كه رضايت شما را جلب كند، حل و فصل كنيم " آيا كجروي از اين شديدتر هم وجود دارد؟
2- خاتمي در بخش ديگري از سخنان خود گفته است: "به خاطر محدوديت‌هايي كه در انتخابات ايجاد شد اقليت مجلس فعلي وظيفه و مسئوليت بخش‌هاي عظيمي از مردم كه از داشتن نامزد مورد نظر و در نتيجه نماينده محروم شدند و نتوانستند در انتخابات شركت كنند نيز بر عهده دارند، اقليت مجلس خواست واراده اكثريت معنوي جامعه را نمايندگي مي‌كند.. جريان اصلاحات در انتخابات مجلس هشتم از داشتن كانديدا در تمامي حوزه‌هاي انتخاباتي محروم شد و تنها توانست به جز تهران104 كانديداي خود را در معرض راي مردم قرار دهد كه بيش از نيمي از اين كانديداها به مجلس راه يافتند. "
اجازه بدهيد از كنار عبارت‌هاي عجيبي نظير اينكه "اقليت مجلس معرف اكثريت جامعه است "، "مردم درانتخابات مجلس هشتم از انتخاب نمايندگان واقعي خود محروم شدند " و "نيمي از كانديداهاي اصلاحات راي آوردند. " بگذريم چرا كه تناقض اين سخنان آشكار است. در انتخابات مجلس هشتم، اصلاح طلبان 192 كانديداي رسمي كه براي آنان رسما تبليغ مي‌كردند و ده‌ها كانديداي غيررسمي كه اصلاح طلبان از آنان حمايت مالي كرده و به طور اعلام نشده براي آنان تبليغ مي‌كردند، داشتند. خاتمي در اين سخنان تنها به 134 كانديدا اعتراف دارد كه با جدا كردن تهران آنان را 104 نفر برشمرده است! در كل كشور تنها 30 نفراز كانديداهاي رسمي و 5 نفر كانديداي غيررسمي آنان به مجلس راه يافت كه خاتمي آنان را بيشتر از نيمي از كانديداهاي اصلاح طلبان خوانده است! با كدام محاسبه؟ خاتمي به گونه‌اي وانموده كرده است كه گويا با حذف كانديداهاي مجرم اصلاح طلب نيمي از مردم با صندوق قهر كرده و يا به اجبار به كسي راي داداند كه به او تمايلي نداشتند. حال آنكه اولا رقم شركت‌كنندگان در انتخابات مجلس هشتم به حدود 30 ميليون نفر بالغ شده وحال آنكه در انتخابات مجلس ششم كه رفقاي او اكثريت مجلس را به دست گرفتند، رقم شركت‌كنندگان كمتر از 27 ميليون نفر بود. در همان مجلس مجموعه آرايي كه اصلاح طلبان را به اكثريت مجلس تبديل كرد از 12ميليون راي فراتر نرفت و حال آنكه مجموعه آرايي كه اصولگرايان را به اكثريت مجلس تبديل كرد از مرز 17 ميليون راي گذشت و حدود 13 ميليون آرا مربوط به كانديداهايي است كه آرايي داشته‌اند ولي به نصاب لازم نرسيده‌اند و يا كانديداهايي كه به طيف اصلاح‌طلبان تعلق داشته و به مجلس راه يافتند. آرا اصلاح طلبان در انتخابات رياست جمهوري نهم كه دولت خاتمي برگزار كننده آن بود هم با وجود جذب بخشي از آرا اصولگراها به حدود 10 ميليون در برابر 17.2 ميليون راي اصولگرايان رسيد و خاتمي بارها آن انتخابات را سالم‌ترين و مايه افتخار خود معرفي كرد در انتخابات سال گذشته مجموعه آرا و كانديداي آنان به حدود 13.5 ميليون در برابر حدود25 ميليون راي رسيد و خاتمي در همين جلسه به طور تلويحي ادعاي تقلب را رد كرده و بر صحت آن گواهي داده است. با اين وصف معناي اين سخن خاتمي كه اقليت مجلس هشتم خواست و اراده اكثريت معنوي جامعه را نمايندگي مي‌كندچيست؟ و اساسا اكثريت معنوي يعني چه؟ خاتمي روند و نتيجه انتخابات دوره خود از جمله انتخابات شوراهاي دوم، مجلس هفتم و رياست جمهوري نهم را درست ندانسته و درستي آن را با صراحت اعلام كرده است . خب نتيجه اين پذيرش پذيرفتن قهري حقوق اكثريتي است كه مجلس را شكل داده‌اند پس چرا در اين جلسه، خاتمي اقليت را اكثريت خوانده است؟ آيا اين از نظر اخلاقي و قانوني قابل پذيرش است؟ آيا اين به آن معنا نيست كه آنجاهايي هم كه اين آقايان علي‌الظاهر نتيجه‌اي را مي‌پذيرند در عمل براي بر هم زدن آن تلاش مي‌نمايند.
3- خاتمي در بخش ديگري از سخنان خود گفته است: "تاكيد ما بر انتخابات سالم، حفظ سلامت در تمامي مراحل انتخابات از مقدمات تا نحوه تشخيص صلاحيت‌ها، حقوق كانديداها در نظارت بر صندوق‌ها و روند راي‌گيري و شمارش آرا است. خواست ما در گذشته و امروز موارد مشخصي بوده كه حتي پس از حوادث انتخابات اخير كشور نيز بر آن تاكيد كرديم. بايد شرايط حضور با نشاط مردم و تامين حقوق آنان تضمين شود و بايد سازوكاري براي انتخابات كشور تدوين شود كه كمترين محدوديت براي آزادي راي مردم و بيشترين فضا براي تحقق خواست و اراده آنان فراهم شود منظور ما از انتخابات ناسالم، فقط امكان وقوع تقلب در راي‌گيري نيست بلكه تاكيد ما بر انتخابات سالم، حفظ سلامت در تمام مراحل انتخابات از مقدمات تا نحوه تشخيص صلاحيت‌ها، حقوق كانديداها در نظارت بر صندوق‌ها و روند راي‌گيري و شمارش آرا است. "
خاتمي در اين بخش از سخنان خود وانمود كرده كه همه نگراني او و ساير اصحاب فتنه "در گذشته و حال " حفظ سلامت انتخابات بوده است. در واقع خاتمي مي‌داند كه رفتار طيفي كه او به آنان تعلق دارد و از جمله رفتار خود او در چند انتخابات اخير به خصوص در انتخابات 88 به هيچ وجه قابل توجيه نيست. و لذا او از كنار آن اقدامات با آوردن عبارات كلي عبور كرده است و حال آنكه اين اول بحث است.
خاتمي به طور تلويحي مي‌گويد: ما كه مي‌گفتيم تقلب منظورمان تقلب در راي‌گيري نبود يعني خود را از داستان پر ماجراي ادعاي وقوع 11 ميليون تقلب -كه به تعبير رئيس دفتر او، محمد علي ابطحي رمز آشوب بود- كنار مي‌كشد. اما در مورد سلامت انتخابات در مراحل مختلف، قانون اساسي و قانون‌ عادي تكليف را مشخص كرده و نهادهاي تضمين كننده سلامت و روش تحقق سلامت انتخابات مشخص شده‌اند البته ممكن است قوانين اشكالاتي داشته باشند كه راه اصلاح آنها نيز در قانون آمده است. قانون اساسي كشور -كه خاتمي وانمود مي‌كند به همه ابعاد و زواياي آن عقيده‌مند است- وقانون انتخابات نظام اين موضوع مهم را مهمل نگذاشته است. عقل و منطق حكم مي‌كند كه به نهادهاي تضمين كننده سلامت انتخابات نظير شوراي نگهبان كمك كنيم تا با قوت بيشتر اين جهت را تامين نمايند. چه طور مي‌توان از كسي كه صلاحيت نهاد قانوني تضمين‌كننده انتخابات را تا سر حد دامن زدن به نافرماني مدني و راه انداختن آشوب نفي مي‌كند پذيرفت كه او نگران سلامت انتخابات است. مگر آنكه سلامت انتخابات به ضد خود تعريف شود كه با نفي نهاد ضامن سلامت منافاتي نداشته باشد و ظاهرا آقاي خاتمي از اين منظر به سلامت انتخابات نگاه مي‌كند. خاتمي حسب اين سخنان و سخنان ديگر و رويه خود سلامت انتخابات را در اين مي‌داند كه هيچ نظارتي از سوي نظام روي انتخابات نباشد نه شوراي نگهبان نه قوه قضائيه، نه وزارت اطلاعات، نه نيروي انتظامي و نه.. كار به سابقه علمي و فكري فرد نداشته باشند. با توجه به جبهه متنوع آنان در آشوب‌هاي پس از انتخابات و پشتيباني مستمر اجزا از يكديگر بايد گفت از نظر خاتمي منافقين، سلطنت‌طلب‌ها، نحله‌هاي استعمار ساخته، محكومين قضايي، وابستگان به سرويس‌هاي جاسوسي، مرتبطين با صهيونيست‌ها و ساير آدم كشي‌هايي كه مسجد لولاگر را به آتش كشيده، پايگاه بسيج را تخريب كردند و ده‌ها شهروند مظلوم را به شهادت رساندند بايد بتوانند در انتخابات كانديدا بشوند و اين شرط و علامت سلامت انتخابات است! اگر خاتمي واقعا به قانون اساسي علاقه داشت، محدوديت‌ها و شرايط مطروحه در آن و الزامات و لوازم آن را مي‌پذيرفت.
نكته ديگر در اين بخش از سخنان خاتمي اين است كه او وانمود مي‌كند مشكل اصلاح طلبان و مخالفان نظام اين است كه ميدان براي حضور آنان در انتخابات باز نيست كه اگر باز بود آنان بعنوان "نمايندگان واقعي اكثريت مردم " در مناصب بودند. اين درحالي است كه مشكل اصلي خاتمي و ...اين است كه زمينه پذيرش را در ميان توده‌هاي مردم از دست داده‌اند. مگر رفقاي او در انتخابات مجلس هشتم و شوراهاي سوم ذيل عنوان " ياران خاتمي "‌در انتخابات كانديدا نبودند چه شد كه به مجلس و شورا راه نيافتند. مگر در انتخابات رياست جمهوري دهم حجت‌الاسلام هاشمي رفسنجاني نگفت: "اينك در اين انتخابات همه سليقه‌ها كانديداها خود را دارند. " چه طور شد كه مهمترين كانديداي آنان كه به دروغ داعيه پيروي از امام راحل را يدك مي‌كشيد و امروز معلوم شده است كه محافل خاص 20 سال او را براي چنين روزي آماده كرده بودند، به ميدان نيامد و با فاصله بسيار از رقيب خود شكست نخورد؟ پس چرا خاتمي به جاي پذيرش واقعيت به دروغ متوسل مي‌شود؟
خاتمي مي‌گويد: منظور ما از تقلب، تقلب در راي‌گيري نيست. خودخاتمي در نامه‌هاي متعدد به قوه قضائيه بر ادعاهاي موسوي كه مدعي بود آرا او به نفع احمدي‌نژاد مصادره شده، صحه مي‌گذاشت و در يك هم زباني خواستار ابطال نتايج انتخابات بود. بقيه دوستان خاتمي هم همين را دنبال مي‌كردند. حالا خاتمي مي‌گويد منظور ما مقدمات و نحوه تشخيص صلاحيت‌ها و حق نظارت كانديداها بر روند انتخابات بود. اگر اين بود چرا صراحتا نگفتيد و تنها يك گزينه را روبروي نظام قرار داديد، ابطال انتخابات! تازه در همين بخش هم خاتمي متوسل به دروغ و دغلكاري شده است.
مگر در معرفي موسوي و كروبي يا هر كس ديگري كه اين طيف كانديدا مي‌كردند مشكلي وجود داشت؟ مگر مجاري قانوني بدون فوت وقت صلاحيت موسوي را كه نگاه به سابقه وي از جمله استعفاي او در برهه حساس 67 صلاحيت نداشت، تاييد نكردند؟
مگر حدود 47 هزار نماينده موسوي در كنار شعب اخذ راي ودر متن اخذ آراء نبودند ومگر به موسوي اجازه ندادند كه هر تعداد صندوقي كه او مي‌گويد بازشماري شود مگر دوره رسيدگي به شكايت را تمديد نكردند مگر رهبري نمايندگان كانديداها را براي شنيدن دلايل و رؤيت اسناد به حضور نپذيرفتند و حدود سه ساعت سخنان آنان را كه حتي يك سند يا يك دليل موجه در همه سخنان خود ارائه نكردند، نشنيد؟ آيا خاتمي با اين همه تشريفات قانوني و فراتر از قانون كه براي استيفاي حداكثري حقوق كانديداها اعمال شد و از سعه صدر نظام حكايت مي‌كرد، استقبال كرد و يا ديكتاتور ما با نه گفت ما يك حرف بيشتر نداريم و آن "ابطال انتخابات " است؛‌مگر كانديداي اين طيف در جلسه با اعضاي كميسيون سياست خارجي مجلس با صراحت نگفت "اگر مجددا انتخابات برگزار شود و من رأي نياورم باز هم مي‌گويم انتخابات بايد ابطال شود. "
خاتمي در جاي جاي سخنان خود سنگ "مردم "، "قانون اساسي " و "انتخابات سالم " را به سينه مي‌زند و اين همه در حالي است كه او همواره به آراء مردم در دوم و بيستم خرداد 76 و 80 استناد مي‌كرد ولي تا حالا يك بار حاضر نشده است كه انتخابات به مراتب باشكوهتر از اين دو- انتخابات 40 ميليوني 22 خرداد - را انتخابات مردم بداند. انتخاباتي كه حتي هاشمي در آخرين خطبه‌هاي نماز جمعه‌ي خود گفت: "همه مراحل انتخابات خيلي خوب پيش رفت و مردم حضور بي‌سابقه داشتند " آيا شرط اول صداقت با مردم و دم زدن از حقوقشان اين نيست كه به رأيي كه مي‌دهند ولو مخالف ما باشد، احترام بگذاريم؟
4- محمد خاتمي در بخش ديگري از سخنان خود گفته است: "نبايد با كج انديشي و اشتباه،‌فضاي داخل نقد و اعتراض را بست و فضاي تهمت و دروغ و دغل را گشود و به بهانه آن با فرزندان انقلاب رفتار ناروا داشت. دشمنان عمده انقلاب به روي اين نكته متمركز شده‌اند كه انقلاب همين است كه با فرزندان خود اينگونه برخورد مي‌كند و تحمل حتي اعتراض و انتقاد فرزندان خود را هم ندارد ".
برحسب اين سخنان، سيد محمد خاتمي آتش زدن مسجد لولاگر، آتش زدن قرآن كريم، ‌كشتن شهروندان، به تعطيلي كشاندن پايتخت، غارت اموال مردم، شكست حريم سيد شهيدان، همپالگي شدن با سرويس‌هاي اطلاعاتي بيگانه و سفارت‌خانه‌هاي آنان، جلب پشتيباني سران استكبار جهاني و صهيونيست‌ها، درخواست تحريم بيشتر ايران و تشديد تهديدات نظامي عليه كشور، جسارت به انديشه، راه، ميراث و تصوير حضرت امام خيمني، تهيه خوراك تبليغاتي براي دشمنان، وارد كردن اتهام شكنجه و تجاوز به نظام مظلوم جمهوري اسلامي را صرفا "نقد و اعتراض داخلي " مي‌داند! و كساني را كه با استناد به اين همه سند اين اقدامات را "براندازانه " و "فتنه‌انگيزانه " مي‌دانند را "كج انديش " به حساب مي‌آورد! و از آن سو آشوب طلبان و طراحان و بازوان اغتشاشات را "فرزند انقلاب " مي‌داند كه بازداشت آنان "رفتار ناروا " است. خب فاصله تصويري كه خاتمي ارائه مي‌دهد با واقعيت چقدر است به همين ميزان خاتمي در اين ماجرا نزول و سقوط داشته است.
خاتمي به خوبي مي‌داند كه در آن دمكراسي‌هايي كه او سنگ آنان را به سينه مي‌زند و براي پياده كردن آن همه مقدسات را به قربانگاه مي‌برد، يك صدم آنچه در ماههاي اول پس از حادثه در تهران اتفاق افتاد را تحمل نمي‌كنند و كمترين حكمي كه براي آشوب طلباني كه حاكميت و ارزش‌هاي آن را مخدوش كرده‌اند، صادر مي‌نمايند، اعدام و حبس ابد است.
اما آيا او واقعا نگران قضاوت دشمنان ايران در حوادث پس از انتخابات است. اگر بود چرا براي ظلم‌هاي فراواني كه موسوي و كروبي و ... عليه ارزش‌هاي اصيل نظام روا داشتند، نظير اينكه در نظام جمهوري اسلامي به زندانيان تجاوز شده است، هيچ سخني نگفت و به دهان اين ياوه‌گويان نكوبيد و از حيثيت انقلاب و نظام، اندك دفاعي نكرد؟ او حتي با نامه‌نگاري به قوه قضائيه از اين ادعاها پشتيباني كرد. خاتمي مي‌داند بازداشت سر شاخه‌هاي فتنه كه او خواستار آزادي آنان است، نه تنها حيثيت نظام را مخدوش نمي‌كند بلكه نشان مي‌دهد كه نظام بر بحران آفرينان چيره شده و بر اوضاع مسلط است. خاتمي مي‌خواهد اين بخش شيرين ماجرا كه فتنه‌گران به دام افتاده‌اند را خراب كند و با استفاده از عنوان "رئيس‌جمهور سابق " غرب را دچار توهم نموده و به اين گمان بياندازد كه "شكاف درون نظام باقي است " البته ترديدي وجود ندارد كه جرائم خاتمي از مجموعه جرائمي كه دوستان در بازداشت او مرتكب شده‌اند بيشتر است چرا كه ريشه‌هاي اين فتنه در دوره‌ي او و با استفاده از امكانات دولت به وجود آمده و پروريده شده‌اند. با اين وصف شفاعت خاتمي از مجرمين فقط مي‌تواند از خام‌انديشي و يا وقاحت او حكايت كند.
محمد خاتمي در بخش ديگري از سخنان خود گفته است: "نمي‌شود به جز يك سليقه براي همه سليقه‌ها انواع محدوديت‌ها را ايجاد و انواع اتهامات را رديف كرد بعد گفت آزادي و مردم سالاري وجود دارد. نمي‌شود كساني را كه در جبهه‌ها بودند و در كنار امام خدمات شايسته‌اي به نظام داشته‌اند را به اتهام دروغ ضديت با نظام حبس يا حذف كرد. "
جالب اين است كه آقاي خاتمي وقتي در دوم خرداد رأي آورد مخالفان خود را اقليت مي‌خواند اقليتي كه الزاما بايد پيام دوم خرداد را درك كنند. حالا هم كه طيف او به اقليت تبديل شده‌اند و در انتخابات تنها 33 درصد رأي داشته‌اند- كه اينك همين رأي را هم از دست داده‌اند- هنوز خود را نماينده "همه سليقه‌ها " و اكثريت فعلي را كه از نحله‌هاي مختلف شكل گرفته‌اند را "تنها يك سليقه " خوانده است و بعد مي‌گويد همه سليقه‌ها محدود شده و انواع اتهامات به سوي آنان سرازير است. واقعا اين انواع اتهامات چيست؟ يكي از آنان اين است كه طيف خاتمي با اعلام پذيرش چارچوب نظام در انتخابات شركت مي‌كنند ولي اگر رأي نياورند چارچوب شكني مي‌كنند. آيا غير از اين است؟ آنان از انتخابات مهر 69 تا آخرين انتخابات اين كار را نكردند؟ مردم مي‌گويند شما قانون اساسي و روح اصلي آن "اصل ولايت فقيه " را قبول ندارند و به آن ملتزم نيستند. آيا خاتمي و ... در همين انتخابات اخير به راه قانون اساسي و توصيه مشفقانه ولي فقيه عمل كردند يا اين دو را پشت سر گذاشتند و به آشوب روي آوردند؟ مردم مي‌گويند خاتمي و ... امام و راه او را قبول ندارند و اشخاص بي‌ارزشي نظير "كارل پوپر " و "هابرماس " را به امام ترجيح مي‌دهند آيا اين همه دعوت جريان فتنه به ليبراليزم و سكولاريزم معناي ديگري دارد؟ مردم مي‌گويند اين‌ها به اسلام و لزوم اداره نظام بر اساس برنامه، اصول و روش اسلامي را قبول ندارند و حكومت را مقوله‌اي زميني - و غير وحياني- مي‌دانند و از اين رو آشوب عليه آن را گناه به حساب نمي‌آورند، مگر غير از اين است؟
مردم مي‌گويند براي فتنه‌گران استقلال اين مملكت ارزشي ندارد و مطلوب آنان در الحاق ايران به نظام ناعادلانه كنوني جهان است. مگر جلايي‌پور يكي از اعضاي تيم و از دوستان خاتمي در سرمقاله "جامعه " ننوشت: "استقلال در اين زمانه معناي خود را از دست داده و تأكيد بر آن خلاف مصالح ملي است " و مگر در عمل دولت خاتمي تا آخر بر اين منهاج نبود؟
مردم مي‌گويند خاتمي و دوستانشان اعتقادي به اعتلاي كشور ندارند و حفظ رابطه دوستانه با فرانسه و انگليس و ... را بر اعتلاي كشور ترجيح داده و حتي آن را عين اعتلاي كشور مي‌دانند مگر غير از اين است؟ مگر دبير شوراي امنيت ملي خاتمي - حسن روحاني- در ملاء عام نگفت "افتخار ما اين است كه برنامه هسته‌اي را تعليق كرديم ولي نگذاشتيم در شوراي امنيت عليه ما قطعنامه صادر شود " و حال انكه هم هسته‌اي كشور را تعليق كردند و هم آمريكا ايران را محور شرارت معرفي كرد!
مردم مي‌گويند فتنه‌گران براي "اخلاق " و "ارزش‌هاي انساني " اهميتي قايل نيستند و به راحتي آب خوردن اصول اخلاقي و انساني را زير پا مي‌گذارند مگر كليد گناهان "دروغ " نيست و مگر در يك سال اخير دروغي بزرگتر از "تقلب 11 ميليوني " وجود داشت و مگر فتنه‌گران به پاي اين دروغ شاخدار دهها شهروند بيگناه را قرباني نكردند؟ مگر يكي از اصحاب فتنه - مهدي كروبي- در نامه‌اي به دبير كل سازمان ملل ننوشت كه "در زندان به پسر من تجاوز شده " و بعد وقيحانه تصاويري از پسرش را براي "باني كي مون " ارسال كرد. آيا اين وقاحت نيست كه خاتمي، كروبي و موسوي دوباره بر كرسي اخلاق و ارزشهاي انساني بنشينند. مردم مي‌گويند فتنه‌گران بخشي از برنامه آمريكا براي خاورميانه‌اند و لذا كاري مي‌كنند كه آمريكا از آنان مطالبه مي‌كند. مگر در آشوب‌هاي پس از انتخابات مواضع فتنه‌گران ذره‌اي با مواضع اوباما، ساركوزي، ميليبند و مركل تفاوت داشت؟ مگر آنان با صراحت از موسوي، خاتمي و ... حمايت نمي‌كردند و مگر اين‌ها از طريق رسانه‌هاي آنان شهروندان ايراني را به شورش تشويق نمي‌كردند؟
با اين وصف چرا فتنه‌گران از عناوين "رزمنده دفاع مقدس و كنار امام بودن " استفاده مي‌كنند مگر نه اين است كه امام و رزمندگان دفاع مقدس در برابر آمريكا و صهيونيسم " "اشداء " بودند و نسبت به نظام جمهوري اسلامي و مصالح آن "رحماء " بودند؟ آيا خاتمي و همگنانش اينگونه بودند يا دقيقا در نقطه مقابل آن قرار داشتند؟ كسي كه در اوج آشوب‌ها كه نظام بايد صلابت خود را به نمايش بگذارد تا فتنه دفع شود مي‌رود در كنار آشوب طلباني كه بازداشت شده‌اند مي‌نشيند و به آنها قوت قلب مي‌دهد و عليه نظام لجن پراكني مي‌كند آيا او با نظام‌ همان كاري كرده كه امام مي‌كرد؟ آيا در روزي كه آمريكايي‌ها قند در دلشان آب مي‌شد و براي حمله نظامي به ايران وسوسه شده بودند، خاتمي يك كلمه در مقابل آمريكا سخن گفت؟
خاتمي در بخش ديگري از سخنان خود گفته است: "من نمي‌گويم كه برخي عمدا بناي ناديده گرفتن راي و اراده مردم را دارند و يا مي‌خواهند در انتخابات تقلب شود. اگرچه صاحبان اين تفكر كم نيستند بلكه مي گويم بايد آنچه كه متناسب با خواست و اراده مردم است و با روح قانون اساسي هماهنگي دارد مبناي كار قرار گيرد تا مردم با آزادي و امنيت در عرصه حضور يابند " اين سخنان بيانگر اعتراف خاتمي به عدم وقوع تقلب و حتي بالاتر از آن عدم وجود اراده تقلب در مسئولين فعلي است كه البته در عباراتي كاملا در هم تنيده و پرپيچ و تاب بيان كرده است و اين نوع از ادبيات مخصوص كساني است كه هيچ راهي به جز اعتراف به حقيقت برايشان باقي نمانده و در همان حال براي آنكه توانايي پذيرش عواقب سنگين اعترافي كه ناچارند به آن تن بدهند، ندارند، به گنگ گويي روي مي‌آورند. خاتمي عمدا خود را به غفلت زده و دو موضوع "خواست و اراده مردم " و "نتيجه انتخابات " را روي در روي هم قرار داده است اين در حالي است كه مفهوم و ظرفي ذيل نام "ملت يا مردم ايران " در انتخابات سال گذشته بر خلاف خاتمي با صراحت نظر خود را بيان كرده و اراده خود را اعمال كرده‌اند. مردم ايران در سال گذشته در چارچوب قانون اساسي به پاي صندوق‌هاي رأي آمدند، از مدت‌ها قبل از آنكه به پاي صندوق رأي بيايند، فرد مورد نظر خود را انتخاب كرده بودند، دقيقا مي‌دانستند رئيس جمهور اسلامي ايران چه مسئوليت‌ها و وظايفي دارد و بايد در چه چارچوبي فعاليت كند و روابط او با قوا و مراكز ديگر بايد چگونه باشد و در نهايت او به چه ميزان در سرنوشت كشور اثرگذار است.
بخشي از اين مردم ايران، همان حدود 24 ميليون نفري بودند كه به دكتر احمدي‌نژاد راي دادند، بخشي از اين مردم ايران، همان حدود 13 ميليون نفري بودند كه به موسوي راي دادند و ... "مجموعه مردم " در كشور وقتي نتيجه انتخابات اعلام شد، خوشحال شده و آن را "حماسه افتخار‌آميز " و يك "ركود انتخاباتي " در سطح بين‌المللي ارزيابي كردند. مجموعه اين 25 و اين 13 ميليون و اين ... برخلاف خاتمي و موسوي و ... خود را شكست خورده ارزيابي نمي‌كردند و از رايي كه داده بودند پشيمان نبودند اما زماني كه برخلاف توقع و عرف، "نخبگان شكست خورده " بناي نظام ستيزي، "فتنه‌گري " و هنجارشكني را گذاشتند صف مردم به سرعت از آنان جدا شد. بخصوص پس از خطبه‌هاي 29 خرداد و روشن شدن موضع نظام، توده‌هاي مردم در تهران و ... اطراف فتنه‌گران را خالي كرده و راي خود را پس گرفتند. اين خواست و اراده مردم بود كه همه از آن خبردارند.
كما اينكه خاتمي به خلق واژه‌اي تحت عنوان "روح قانون اساسي " روي آورده تا ستيز خود و همگنانش را با "متن قانون اساسي " توجيه كند و آن را كمرنگ نمايد. البته قانون اساسي روح دارد و بيش از پيكره آن اهميت دارد اما روح قانون از متن قانون برمي خيزد و چه كسي است كه نداند "اسلام مداري "، "ولايت محوري "، "مردم سالاري "، "استكبار ستيزي "، "محروم نوازي "، "آزاد منشي " و "استقلال خواهي " هر كدام وجوهي از روح قانون اساسي است كه بر اصول ديگر نظير اختيارات رياست جمهوري، اختيارات مجلس و ... احاطه و اولويت دارد. حالا واقعا اگر خاتمي و همگنانش را در اين وجوه بارز روح قانون اساسي بسنجيم چه وزني پيدا مي‌كنند آيا او و همگنانش آشكارا عليه همه اين‌ها شمشير نكشيدند؟ او آراء مردم را در دو دوره كسب كرد ولي آيا به ميثاقي كه با آنان بسته بود پايبند ماند آيا او اسلام و ولايت را به قربانگاه ليبراليزم نبرد و به آن افتخار نكرد؟ آيا او "انتخاب مردم " در 22 خرداد 88 را پاس داشت؟ آيا او "صداقت " كه شرط مروت و جوانمردي در مواجهه با مردم است، به خرج داد؟ اگر حتي اندكي به اين مسايل‌ اهتمام ورزيده بود در 9 دي از سوي توده‌هايي كه دو بار به او راي داده بودند "رجم " نمي‌شد.
او در بخش ديگري از سخنان خود گفته است: "فضاي امروز كشور نه متناسب با شأن جمهوري اسلامي و نه به نفع افراد است. فضاي امنيتي، سخت‌گيري‌هاي عجيب و غريب، اتهام‌زني‌ها، دروغ‌گويي‌ها كه به نام نظام حاكم شده و با اين دروغ و دروغ پردازي‌ها برخورد نمي‌شود بلكه احياناً به عنوان مستند برخي برخوردها مورد توجه قرار مي‌گيرد " او در عين حال وقتي بناي رسيدگي به دروغ‌هاي رفقاي خود مي‌رسد، موضع متفاوتي اتخاذ مي‌كند و مي‌گويد: "بخش قابل توجهي از زندانيان سياسي كه منتقد و معترض به وضعيت موجود بودند و حتي اگر اشتباهي داشتند حق نبود كه بازداشت و محكوم شوند " و بدون ذكر هيچ سند يا دليلي و در حالي كه وانمود مي‌كرد از تهمت زدن ناراحت است، گفت: "چرا با خانواده‌هاي زندانيان كه متقاضي حقوق مسلم شرعي و قانوني زندانيان‌شان هستند، برخورد ناروا مي‌شود. "
در خصوص اين بخش از سخنان محمد خاتمي نكاتي وجود دارد: الف- خاتمي مي‌گويد فضاي امروز كشور متناسب با شأن نظام و مسئولان آن نيست. اين ادعاي به ظاهر دلسوزانه را بايد كسي بكند كه در فتنه عميق خارجي و داخلي عليه نظام و رهبري آن وارد نشده و در هنگام "فتنه عظيم " به دفاع از نظام پرداخته است.
از سوي ديگر چرا او گمان مي‌كند دنيا به نظامي كه به براندازانش ترحم روا مي‌دارد، به ديده احترام مي‌نگرد، ب- خاتمي در يك‌جا از دروغ ناله مي‌كند و در جاي ديگر از اينكه نظام تعدادي از دروغگويان را به زندان انداخته به شدت ابراز ناراحتي مي‌كند و خود را مؤظف به حمايت از آنها مي‌داند بالاخره اين تناقض چگونه حل مي‌شود؟ در انتخابات اخير عده‌اي با تهمت تقلب، شكنجه، تجاوز و... به اعتبار اين مملكت لطمه زده‌اند، اين حيثيت مربوط به همه ملت ايران است حالا نظام اين‌ها را بازداشت كرده كه به قول آقاي رمضا‌ن‌زاده - سخنگوي خاتمي - اگر دوره امام بود همه اين‌ها اعلام شده بودند. ما چاره‌اي نداريم جز اينكه بگوييم ناراحتي خاتمي از دروغ خود دروغي بزرگتر است.
فرض كنيد همين الان محكمه‌اي تشكيل شود و دادستان - به عنوان مدعي‌العوم - از خاتمي بخواهد مدارك، اسناد و شهود خود را براي آنكه با انتساب دروغ فردي را بازداشت كرده‌اند و يا حقوق مسلم شرعي و قانوني زندانيان و خانواده‌هاي آنان رعايت نمي‌شود، ارائه كند، خاتمي چه پاسخي خواهد داد؟ در واقع خاتمي، موسوي و... در حلقه‌اي قرار گرفته‌اند كه اعضاي آن "با انتساب دروغ حكم صادر مي‌كنند "، "بدون ترس از قيامت آبروي نظام را مي‌برند "، "بدون آنكه حق دفاعي براي شهروند جمهوري اسلامي قايل باشند آنان را در روز روشن و در ملاء عام به شهادت مي‌رسانند " پايش برسد به انسانها تجاوز مي‌كنند، لازم بدانند افراد را خفه كرده و به درون چاه مي‌اندازند... و مگر براي اين همه دهها سند قطعي وجود ندارد؟ كاش براي خاتمي‌ها، موسوي‌ها، كرباسچي‌ها، كروبي‌ها و... محكمه‌اي برپا شود و شهود مجالي بيابند و اسناد فرصتي...



نام(اختیاری):
ایمیل(اختیاری):
عدد مقابل را در کادر وارد کنید:
متن:

کانال تلگرام مفیدنیوز
کلیه حقوق محفوظ است. نقل مطالب با ذکر منبع بلامانع ميباشد.