آرشیو نسخه های rss پیوندها تماس با ما درباره ما
مفیدنیوز
اَللّهُمَّ كُنْ لِوَلِيِّكَ الْحُجَّةِ بْنِ الْحَسَنِ صَلَواتُكَ عَلَيْهِ وَعَلى آبائِهِ في هذِهِ السّاعَةِ وَفي كُلِّ ساعَةٍ وَلِيّاً وَحافِظاً وَقائِداً وَناصِراً وَدَليلاً وَعَيْناً حَتّى تُسْكِنَهُ أَرْضَكَ طَوْعاً وَتُمَتِّعَهُ فيها طَويلا                                                                           
صفحه اصلی | سیاسی | اجتماعی | فضای مجازی | اقتصادی | فرهنگ و هنر | معارف اسلامی | حماسه و مقاوت | ورزشی | بین الملل | علم و فناوری | تاریخ دوشنبه ۱۰ ارديبهشت ۱۴۰۳ rss
نسخه چاپی ارسال
دفتر مقام معظم رهبری
پایگاه اطلاع رسانی حضرت آیت الله نوری همدانی
پایگاه اطلاع رسانی آثار حضرت آیت الله مصباح یزدی
سایت اینترنتی حجه الاسلام والمسلمین جاودان
استاد قاسمیان
حجت الاسلام آقاتهرانی
پاتوق كتاب
شناخت رهبری
عصر شیعه
پایگاه وبلاگ نویسان ارزشی
صدای شیعه
عمارنامه
شبکه خبری قم
و جنگ اينگونه آغاز شد...

و جنگ اينگونه آغاز شد...


سرویس حماسه و مقاومت مفید نیوز :: غائله گنبد در شمال و سيستان در شرق با كمترين خسارت و كوتاه‌ترين زمان خاتمه يافت ولي كردستان و بخشي از شهرهاي آذربايجان غربي به تصرف نيروهاي ضد انقلاب درآمد و براي بازپس‌گيري آنها خون‌هاي فراواني به زمين ريخته شد.

تاریخ: ۳۱ شهريور ۱۳۹۴

كنت تيمرمن در كتاب «سوداگري مرگ » با صراحت مي‌گويد: پس از سقوط شاه و پيدايش خلأ قدرت در منطقه، موج اسلام خواهي توانست منطقه را با تهديد جدي روبه‌رو كند.

 

قدرت‌هاي جهاني با جنگ ايران و عراق موافق بودند زيرا در راستاي منافع آنها بود. تمايل غربي‌ها روشن است، زيرا ايران پيش از پيروزي انقلاب، خانه امن غرب بود، اما «انقلاب» آنها را بيرون و دستشان را از ايران كوتاه و الگويي را آغاز كرده بود كه در جاهاي ديگر مزاحم حضور آنها شود.

 

حسنين هيكل نيز حدود 9 ماه پيش از آغاز جنگ عراق، در روزنامه تايمز لندن گفته بود: «كشورهاي خليج فارس بيش از همه، تهديد ناشي از انقلاب اسلامي را احساس مي‌كنند.

 

آنها سالهاي سال تحت حمايت انگليس و بعدها آمريكا، وضعيت آرامي داشتند، اما اينك، بين آب و آتشند. ملتهب از قدرت انقلاب اسلامي و يخ زده از ضعف آمريكا.»

 

اينها 2 نمونه از اظهارات برخي مورخين و نويسندگان غربي و عربي است، سخناني كه بيانگر اين حقيقت بود كه تنها پس از گذشت 619 روز از سومين انقلاب بزرگ قرن -پس از انقلاب 1917 روسيه و انقلاب 1949 چين -كه بدون تكيه بر هيچ قدرت شرقي و غربي به پيروزي رسيده بود- طولاني‌ترين جنگ متعارف قرن بيستم بر انقلاب نوپاي ايران تحميل شد.

 

37 سال پيش، جهان به 2 قطب شرق و غرب تقسيم شده و تنها 2 مدل براي زيست و زندگي از سوي اين دو قطب به ملت‌هاي جهان تحميل مي‌شد اما انقلاب اسلامي در بهمن 57 اين معادله را به هم زد و بدون هيچ گونه هدايت و حمايت دولت‌هاي خارجي و تنها با اراده و مشاركت طبقات مختلف مردم، بازاريان، احزاب سياسي مخالف حكومت پهلوي، روشنفكران، دانشجويان و روحانيون شيعه به پيروزي رسيده بود.

 

به همين جهت در جهان آن روز هيچ يك از دولت‌هاي غربي و شرقي از وقوع آن خوشحال نشدند و منافع قدرت‌هاي جهان ايجاب مي‌كرد پيش از آنكه اين حركت تبديل به الگويي براي ساير ملت‌ها نشود به سرعت جلوي رشد و شكوفايي آن گرفته شود.

 

مشاور امنيتي كارتر در تابستان سال 1358 در گزارشي از منطقه خاورميانه به رئيس‌جمهور آمريكا نوشته بود: «بايد كساني را كه توانايي دست زدن به اقدام نظامي عليه رژيم را دارند تقويت كرد.»

 

35 سال از روزي كه ارتش بعث عراق با حمايت همه‌جانبه اعراب، آمريكا و كشورهاي غربي به ايران حمله كرد مي‌گذرد اما آثار و عوارض و پيامدهاي 8 سال جنگ تحميل شده، همچنان گريبانگير اين مرز و بوم است.

 

اين گزارش در 2 بخش، اداي ديني‌ است كوچك به بيش از 200 هزار نفر انساني كه در اين نبرد نابرابر جانشان را از دست دادند و آنها كه در آغازين روزهاي اين نبرد 8 ساله، براي دفاع از ناموس خود بپاخاستند.

 

آنچه در اين 2 گزارش مي خوانيد، روايتي است از حدفاصل پيروزي انقلاب تا نبرد آزادي سوسنگرد...

 

* اژدهاي 7 سر بيدار مي شود

 

محمدرضا پهلوي بعد از فرار از ايران بارها تهديد كرده بود كه با رفتن من، ايران «ايرانستان» خواهدشد، او آنقدر از سياست سررشته داشت كه بداند با تضعيف حكومت مركزي، اقليت‌هاي قومي در استان‌هاي مرزي تبديل به مؤثرترين ابزار مخالفان نظام جديد خواهند شد؛ حادثه‌اي كه اجراي آن دقيقاً 24 ساعت بعد از پيروزي انقلاب كليد خورد.

 

روز 23بهمن 57 چريك‌هاي فدايي خلق با عَلَم حمايت از «خلق‌ تركمن» در شمال كشور در منطقه گنبد و تركمن صحرا دست به شورش زدند. يك روز بعد و در 24 بهمن شهرهاي كردنشين در غرب كشور دستخوش آشوب و هرج و مرج شد و قبل از آنكه حكومت مركزي فرصت عكس‌العمل پيدا كند، پادگان نظامي شهر مهاباد توسط عوامل حزب دموكرات كردستان اشغال و تمامي تسليحات سبك و سنگين آن به غارت رفت.

 

بلافاصله پس از آن، سيستان و بلوچستان در شرق كشور توسط عوامل تحريك شده به آشوب كشيده شد.

 

پيش از آنكه دولت موقت و نيروهاي انقلابي فرصت بررسي اوضاع را در اين مناطق پيدا كنند، خبر رسيد استان خوزستان در جنوب كشور توسط گروهي با عنوان «خلق عرب» دچار بي‌نظمي و اختلال گشته است.

 

قائله گنبد در شمال و سيستان در شرق با كمترين خسارت و كوتاه‌ترين زمان خاتمه يافت ولي كردستان و بخشي از شهرهاي آذربايجان غربي به تصرف نيروهاي ضد انقلاب درآمد و براي بازپس‌گيري آنها خون‌هاي فراواني به زمين ريخته شد.

 

* اشغال پادگان مهاباد

 

در آستانه پيروزي انقلاب اسلامي مردم ايران، پادگان‌هاي ارتش با حجم انبوهي از سرمايه و سلاح در خطر بودند. مردم و گروه‌هاي مختلف هم تعداد زيادي سلاح داشتند كه مايه نگراني شديد بود.

 

امام خميني(ره) خطر را همان روزها حس كرد، روز 22 و 23 بهمن چند بار به مردم پيام داد كه اسلحه‌ها را به حكومت تحويل دهند و از حمله به پادگان‌ها خودداري كنند.

 

پس از آن در بيشتر شهرها مردم اسلحه‌ها را تحويل دادند و گروهي نظامي يا گروهي مردمي مأمور حفاظت از پادگا‌ن‌ها شدند. در برخي شهرهاي مناطق مرزي (مثل استان خوزستان) و مناطق كردنشين گروه‌هايي اسلحه را زمين نگذاشتند. در شهرهاي كردنشين، گروه‌هاي سياسي جنگ قدرت راه انداختند و دو روز بعد از پيروزي انقلاب (24 بهمن) خبر دادند احزاب دموكرات و كومله پادگان مهاباد را محاصره كرده‌اند. اخبار نگران‌كننده ديگري هم بود؛ از جمله در برخي شهرهاي استان‌هاي كردنشين، به كلانتري‌ها و مراكز نظامي حمله كرده بودند.

 

مذاكرات هيات حسن نيت با سران گروه‌هاي سياسي معاند. عزالدين حسيني رهبر معنوي حزب كومله و داريوش فروهر سرپرستي دو طرف را بر عهده داشتند.

 

چند روز بعد از سقوط پادگان مهاباد (دوم اسفند 1357 ش) دولت موقت پس از مشورت با امام(ره)، داريوش فروهر، وزير مشاور را به كردستان فرستاد تا با مردم منطقه و نماينده‌هاي گروه‌ها گفت‌وگو كند.

 

امام خميني(ره) شيخ حسين نوري را هم كه مدتي در كردستان تبعيد بود به آنجا فرستاد تا به عنوان نماينده او سخن مردم را بشنود.

 

گروه‌هاي ضدانقلاب نمي‌خواستند مذاكره كنند. معتدل‌ترين‌شان در آن زمان حزب دموكرات بود كه با جمهوري اسلامي گفت‌وگو مي‌كرد و باقي گروه‌ها آنها را سازشكار مي‌ناميدند.

 

اواخر اسفند اين گروه هم اعلام كرد: «خلق كرد فقط خودمختاري مي‌خواهد. هدف ما ايجاد يك جامعه سوسياليستي است».

 

هيات‌هاي بيشتري از پايتخت راهي كردستان شدند. فروردين 1358 آيت‌الله طالقاني كه محبوبيت زيادي ميان مردم و گروه‌هاي سياسي داشت در ميدان شهر سنندج سخنراني كرد و گفت: «مردم مي‌توانند خود انتخابات برگزار كنند و شهرشان را اداره كنند.»

 

همه استقبال كردند، حتي دموكرات و كومله. در انتخابات شورا همه ليست دادند؛ از بازاري‌هاي شهر تا گروه‌هاي مختلف مردمي و سياسي. انتخابات را هم با نظارت خودشان برگزار كردند و گروه‌هاي پراكنده كه به انقلاب گرايش داشتند. رأي بيشتري آوردند، ترويج ناامني و دامن زدن به جو وحشت تنها راه خروج از بن‌بست براي مخالفان انقلاب بود كه رأي نياورده بودند.

 

اوضاع شهرهاي مختلف مناطق كردنشين از قصر شيرين تا اشنويه بحراني شد و ضدانقلاب با حمله به مراكز نظامي شهرها را يكي پس از ديگري مي‌گرفت، 23 تير سال 1358 به مريوان حمله كردند.

 

در شرايط بحراني كشور، انقلابي‌ها از زن و مرد به مناطقي مي‌رفتند كه احساس مي‌كردند انقلاب به حضورشان نياز دارد. كردستان از همين مناطق بود و تعداد زيادي از انقلابيون به آنجا رفتند.

 

* بحران پاوه

 

پاوه، در جنوبي‌ترين منطقه كردستان و شمال كرمانشاه، از شهرهاي كردنشين بود كه مردمش سپاه تشكيل داده بودند. ضد انقلاب 25 مرداد پاوه را محاصره كردند. پاسداران بومي شهر و 60 سپاهي تهراني (معروف به دست‌مال سرخ‌ها) و دكتر چمران نماينده دولت و همراهانش در محاصره ضد انقلابي بودند كه وعده قتل عام آن‌ها را مي‌دادند.

 

اصغر وصالي (نفر چهارم از سمت چپ) فرمانده دستمال سرخ ها بود

 

چمران، پاسداران، نيروهاي ژاندارمري و مردم انقلابي شهر در پاوه مقاومت مي‌كردند. مهاجمان بيمارستان شهر را در ورودي شهر گرفتند و مدافعانش را (كه بسياري مجروح بودند) پشت ديوار بيمارستان تيرباران كردند. بعد بدن‌هاي بي‌جانشان را سر بريدند و دست و پاي بعضي را هم بريدند. جنازه‌ها را هم از سردخانه بيرون آوردند و قطعه قطعه كردند. سرنوشتي كه اگر ضد انقلاب شهر را مي‌گرفت در انتظار تمام مدافعان مسلمان شهر بود.

 

نزديك بود آخرين مقاومت‌هاي مدافعان درهم شكسته شود كه 7 صبح راديو خبر مهمي را اعلام كرد.

 

شهادت جمعي از پاسداران به دست گروهك هاي كومله و دموكرات در كردستان

 

امام خميني در پي حوادث پاوه پيام مهمي صادر كرده بودند: «... به دولت و ارتش و ژاندارمري اخطار مي‌كنم اگر با توپ‌ها و تانك‌ها و قواي مجهز تا 24 ساعت ديگر حركت به سوي پاوه نشود، من همه را مسئول مي‌دانم»

 

با فرمان امام، هيجان سراسر ايران را فرا گرفت. هزاران نفر پشت در ساختمان نخست وزيري فرياد مي‌زدند و اسلحه مي‌خواستند تا خودشان را به پاوه برسانند. پاوه آزاد شد و آنچه بيش از همه در اين ماجرا به چشم آمد، قدرت امام در بسيج مردم در مواقع حساس بود.

 

آيت الله خامنه‌اي در اين باره مي‌گويد: «امام اعلام كرد كه مردم بروند پاوه را از دست دشمنان خارج كنند؛ مرحوم شهيد چمران به خود من گفت به مجرد اينكه پيام امام از راديو پخش شد، ما كه ‌آنجا در محاصره ي دشمن بوديم، احساس كرديم كه دشمن دارد شكست مي‌خورد. بعد از چند ساعت هم سيل جمعيت به سمت پاوه راه افتاد. من ساعت چهار و پنج همان روز در خيابان به طرف منزل امام مي‌رفتم، ديدم اصلا اوضاع دگرگون است. همين طور مردم در خيابان‌ها سوار ماشين‌ها مي‌شوند و از مراكز سپاه و مراكز مربوط به اعزام جبهه، به جبهه‌ها مي‌روند».

 

مردم و نيروهاي نظامي به پاوه سرازير شدند و پاوه را آزاد كردند و پس از آن شهرهاي ديگر را نيز در اختيار گرفتند و كردستان مدتي روي آرامش ديد.

 

* معركه گردان اصلي قائله خوزستان

 

در پي درگيري‌ها و جنگ‌هاي خونين؛ حدود 18 ماه بعد گروه‌هاي انقلابي توانستند آرامش و امنيت نسبي را در اين مناطق ايجاد كنند ولي شرايط در استان خوزستان كاملاً با ديگر نقاط آشوب‌زده كشور متفاوت بود، زيرا همه اتفاقات در آن نقطه از كشور صرفاً‌ مقدمه‌اي براي فاجعه‌اي بزرگ‌تر بود.

 

در خرمشهر مخالفان شاه چند گروه بودند. گروهي كه روي عربيت تكيه داشتند و با عراق هماهنگ بودند. گروهي مذهبي‌هاي پولدار بودند با گرايش انجمن حجتيه كه بيشتر دغدغه مبارزه با بهايي‌ها را داشتند.

 

خلق عربي‌ها را ساواك سركوب كرد و انجمن حجتيه‌ها هم وقتي مبارزه داغ شد كنار كشيدند. گروهي هم پيرو امام خميني بود.

 

* كميته خرمشهر

 

آيت‌الله شيخ بشير خاقاني از ديگر روحاني‌هاي شهر فعال‌تر و معروف‌تر بود و بسياري از مردم منطقه به مرجعيت قبولش كرده‌ بودند و در كشورهاي عربي همسايه مانند كويت، عراق و عربستان نيز دوست‌داراني داشت.

 

برخي انقلابي شيخ را قبول داشتند و برخي كمتر. شيخ مي‌گفت: خشونت و خونريزي نباشد و به نهضت امام در در سال 42 انتقاد داشت.

 

انقلابيون شهر دل‌نگران خلق عرب بودند كه بعد از انقلاب دوباره جان گرفته و دور شيخ را گرفته بودند، مضاف بر اينكه كساني كه شيخ در كميته منصوب كرد، بدسابقه بودند. شهر اعتراض كرد و دعوا بالا گرفت. كميته منحل شد كمي بعد خلق عربي‌ها ستاد رزمندگان خلق عرب را تشكيل دادند.

 

هر كدام در 50 متري كميته سابق تشكيلاتشان را بر پا كردند و هر روز درگيري و بحران در شهر بيشتر مي‌شد، خرابكاري‌ها و انفجارهايي نيز صورت مي‌گرفت كه رد پاي گروه خلق عرب در آن بود.

 

انقلابي‌ها از شيخ انتظار داشتند تا به خرابكاري هاي خلق عرب اعتراض كند ولي شيخ مدارا مي‌كرد و انقلابي‌ها از او دورتر مي‌شدند. دور پيرمرد را معجوني از آدم‌ها گرفته بودند، هم مردم، هم خلق عربي‌هاي كاركشته.

 

بعدها اسناد لانه جاسوسي كه منتشر شد معلوم شد آمريكايي‌ها نيز كساني را به خرمشهر مأمور كرده بودند تا از آب گل آلود ماهي خودشان را بگيرند.

 

طيف‌هاي مختلفي از جمله مردم و خلق عربي‌هاي كاركشته اطراف شيخ شبير خاقاني را گرفته بودند

 

نخست وزير به خرمشهر آمد و با شيخ كه به تدريج رهبر جريان معترض شناخته مي‌شد ديدار كرد.

 

دريادار مدني (استاندار خوزستان) هم ارتش را به خرمشهر كشاند و حرفهاي تهديد آميز زد كه بسياري را در خوزستان تحريك كرد.

 

بحران‌ بالا گرفت و امام خميني(ره) براي شيخ نامه نوشت: «از زحمات جنابعالي در آن نواحي متشكرم. جنابعالي مي‌دانيد كه در اسلام عزيز هيچ مسائل طائفه‌اي مطرح نيست و مسلمين همه با هم برادر و يد واحده هستند...

 

من از زمزمه‌هايي كه در بعضي از نواحي كشور در كار است براي شكاف بين طوايف مسلمين بسيار متأسف و متأثرم. ما برادران عرب را به جان و دل خواهان، و آنان را از خود و خود را از آنان مي‌دانيم. من خدمت گذار ملت هستم و اين چند روز آخر عمر را وقف خدمت به برادران اسلامي خود نمودم از خداوند تعالي وحدت كلمه و ايمان راسخ همه را خواستارم.»

 

معركه گردان اصلي قائله خوزستان حاكم تازه به دوران رسيده‌اي به نام «صدام حسين» بود.

 

* نابساماني مركز سياسي انقلاب

 

علاوه بر آشوب در شهرهاي مرزي ايران، اوضاع در پايتخت و مركز سياسي انقلاب نيز چندان به سامان نبود و اختلاف ميان نيروهاي انقلابي و دولت موقت هر روز بيشتر مي‌شد.

 

سياست مهندس بازرگان و تيم همراهش مماشات و مدارا بود در حاليكه مردم توقع برخوردي انقلابي با مشكلات و ضد انقلاب را داشتند.

 

آمريكا شاه را به بهانه درمان به كشورش پناه داد و مردم خواهان برخورد جدي و قطع رابطه با آمريكا بودند اما دولت بازرگان به دنبال مذاكره با اين كشور بود.

 

شهيد بهشتي مي‌گويد: «وظيفه انساني و انسان دوستي آمريكا اگر به راستي آن را مي‌فهمد اين است كه اين فرد را تحويل دادگاه عدل و انتقام اسلامي ايران بدهد و بيش از اين خودش و ملت ما را به دردسر نيندازد».

 

عاقبت در كشمكش ميان دولت و مردم روز 13 آبان 85 طي تظاهراتي كه از سوي طبقات مختلف مردم براي محكوميت اقامت‌ شاه در آمريكا برگزار شده بود، گروهي موسوم به «دانشجويان خط امام» با برنامه‌ريزي قبلي به داخل سفارت آمريكا در مركز تهران هجوم برده و تمامي كاركنان و ديپلمات‌هاي آمريكايي را به گروگان گرفتند.

 

13 آبان 58 «دانشجويان خط امام» با برنامه‌ريزي قبلي به داخل سفارت آمريكا در مركز تهران هجوم برده و تمامي كاركنان و ديپلمات‌هاي آمريكايي را به گروگان گرفتند.

 

هاشمي رفسنجاني در اين خصوص مي‌گويد: «ما وقتي با قضيه گروگانگيري مواجه شديم، واقعش اين است كه نمي‌دانستيم و در مقابل عمل انجام شده قرار گرفتيم و روزهاي اول فكر مي‌كرديم قضيه به سادگي حل بشود و تمام بشود».

 

ساعت پانزده و چهل دقيقه روز چهاردهم آبان ماه 1358، حجت‌الاسلام سيداحمد خميني، وارد محوطه اشغالي سفارت آمريكا شد و مورد استقبال دانشجويان قرار گرفت.

 

دانشجويان مسلمان پيرو خط امام كه از روز گذشته سفارت آمريكا را تصرف كرده بودند در اعلاميه شماره 9 خود از سيداحمد خميني دعوت كردند تا براي آگاهي از چگونگي اوضاع داخل سفارت به دانشجويان بپيوندند.

 

سيداحمد خميني هم اين دعوت را پذيرفت و عصر‌‌ همان روز وارد سفارت آمريكا شد. سيداحمد خميني سپس در يك مصاحبه مطبوعاتي كه در همان جا برگزار شد، شركت كرد. او در آن مصاحبه گفت: «من به دعوت برادران پيرو خط امام به اينجا آمده‌ام اما هنوز با آن‌ها گفت‌وگويي انجام نداده‌ام.»

 

وقتي درباره پيام امام براي دانشجويان سؤال شد، فرزند امام گفت: «تمام مردم ايران از اين عمل پشتيباني مي‌كنند.»

 

او افزود: «به نظر من اقدام دانشجويان، اشغال سفارت آمريكا محسوب نمي‌شود بلكه جوانان دلير ما لانه جاسوسي را تصرف كرده‌اند تا اشغالگران را بيرون رانند.»

 

بعد از سخنراني امام در حمايت از اقدام دانشجويان مردم به پشتيباني گسترده از اين حركت پرداختند و با راهپيمايي‌هاي گسترده و شبانه‌روزي در اطراف سفارت حمايت خود را از آنان اعلام كردند.

 

دولت اما بلافاصله موضع گرفت و به آمريكايي‌ها پيام داد خيلي زود ماجرا را فيصله خواهد داد ولي با تأييد حركت دانشجويان از سوي امام، ماجرا شكل ديگري به خود گرفت.

 

پس از چندي امام خميني در سخناني اعلام كرد زنان و سياهپوستاني كه در ميان گروگان‌ها بودند آزاد و بقيه كه اركان سفارت آمريكا در تهران بودند باقي مي‌مانند.

 

مهندس بازرگان پيش از اشغال سفارت آمريكا چند باري استعفا داده بود اما جدي‌ترين استعفاي او و دولتش هنگامي بود كه احساس كردند در مسئله‌ سفارت هم نمي‌توانند دخالت كنند، اين بار امام هم استعفايش را پذيرفت.

 

* ماجراي امام و بازرگان

 

امام خميني مهندس بازرگان را سال‌ها قبل از پيروزي انقلاب اسلامي مي‌شناخت و به پيشنهاد شوراي انقلاب او را اولين نخست وزير انقلاب كرد اما در روزهاي بحراني پس از پيروزي انقلاب مشكلات زياد، رابطه‌ امام و مهندس بازرگان را سرد و تيره كرد.

 

امام در حكم نخست وزيري بازرگان نوشته بود كه بدون در نظر گرفتن گرايشات حزبي، او را مامور تشكيل دولت كرده است اما بازرگان مي‌گفت: «آن‌ها كه انقلاب كرده‌اند كنار بروند تا ما آرام‌آرام اوضاع را سامان دهيم».

 

كابينه او را همفكرانش در نهضت آزادي و جبهه ملي تشكيل مي‌دادند. از نيروهاي انقلابي نزديك به طيف روحاني شوراي انقلاب كسي در كابينه اش راه نداشت.

 

آيت‌الله خامنه‌اي از اعضاي روحاني در شوراي انقلاب آن روز مي‌گويد: «خود ما هم نمي‌دانستيم مهندس بازرگان در چه وضعيتي است. ما بعد از آن كه با ايشان مشغول به كار شديم، تدريجا نقاط اختلاف و افتراق خودمان با ايشان را ملاحظه كرديم».

 

* مخالف نهادهاي انقلابي

 

مهندس بازرگان معتقد بود دخالت جوانان تند انقلابي امور كشور را مختل مي‌كند و با نهادهاي انقلابي چالش داشت، به دانشجوياني كه مي‌خواستند جهاد سازندگي تشكيل دهند گفته بود بهترين كمكي كه مي‌توانم به شما بكنم اين است كه بگويم برويد درستان‌ را بخوانيد و حكومت را به ما واگذاريد.

 

به تدريج اختلافات دولت موقت و نيروهاي انقلابي بالا گرفت. از مسائل كردستان گرفته تا اداره ادارات تا تشكيل نهادهاي انقلابي، قانون اساسي، صدور انقلاب و چندين مسئله ديگر ... اختلافاتي كه چندان عجيب هم نبود و به دليل ديدگاه‌ها كاملا طبيعي مي نمود. امام در ابتدا هم از دولت موقت حمايت مي‌كرد و هم از جوان‌هاي انقلابي تا در اين چالش تعادل برقرار شود.

 

* اختلاف با تصويب طرح ولايت فقيه بالا گرفت

 

بحث ولايت فقيه در قانون مطرح شد و مردم هم به قانون اساسي راي دادند. به تدريج دولت موقتي‌ها با امام هم اختلاف پيدا كردند. آن‌ها از امام انتظار داشتند مطابق سليقه آن‌ها حرف بزند و عمل كند. حمايت‌هاي امام را كافي نمي‌ديدند و گاه وعده‌ها و توصيه‌هاي امام را مختلف كننده‌ي كارشان مي‌ديدند. چند بار استعفا دادند كه امام نپذيرفت.

 

آيت‌الله خامنه‌اي مي‌گويد: «اوايل خيال مي‌كرديم اگر مهندس بازرگان استعفا كند، تمام ايران به هم مي‌خورد به تدريج به فكر تشكيل به اصطلاح دولت سايه افتاديم و يك ليستي فراهم كرديم تا اگر يك روزي مهندس بازرگان آمد و گفت: من ديگر نيستم، دستمان توي حنا نماند».

 

عمر دولت موقت به يك سال نرسيد و امام در تاريخ 15 آبان 58 استعفاي بازرگان را پذيرفت.

 

* استعفا

 

روز پس از اشغال سفارت آمريكا دولت موقت دوباره استعفا داد و امام پذيرفت. هاشمي رفسنجاني مي‌گويد: «تيغ تيز اعتراضات دانشجويان بعد از تصرف سفارت آمريكا، متوجه دولت موقت و مهندس بازرگان شد؛ آن ‌ها حتي مدعي شدند كه در داخل سفارت به اسناد و مداركي دست يافته‌اند كه نشان مي‌دهد، دولت بر خلاف مسير امام و انقلاب حركت مي‌كند. آقاي بازرگان تا پيش از اين تاريخ و به دلايل مختلف دو سه بار قصد استعفا كرده بود، اما هر بار، امام با آن مخالفت كرده بودند، اين بار نيز امام چندان راضي به پذيرش اين استعفا نبودند».

 

اما وقتي اين استعفا در تاريخ 14 آبان 1358 مكتوب شد و اين احتمال قوت گرفت كه هدف استعفا تحت فشار قرار دادن امام و شوراي انقلاب است، امام با اين درخواست موافقت كردند و در جلسه‌اي كه در تاريخ 15 آبان 1358 با حضور آقايان بهشتي، موسوي اردبيلي و باهنر براي بررسي اين موضوع تشكيل شده بود فرمودند، من عقيده‌ام اين است كه استعفا را بپذيرم و همين طور نيز عمل كردند.

 

با استعفاي دولت بازرگان در فرداي همان روز ماجراي گروگان‌گيري در سفارت آمريكا ابعاد ديگري به خود گرفت.

 

هيأت حاكمه آمريكا كه همه قدرت و اعتبار خود را در منطقه و حتي در جهان در معرض خطر مي‌ديد بيكار نشست. يكي از راه‌ حل‌ها و گزينه‌هاي پيش‌رو اقدام نظامي بود.

 

در 5 ارديبهشت 1359(24 آوريل 1980) هواپيماها و بالگردهاي آمريكايي براي آزادي 53 گروگان در تهران وارد فضاي پروازي ايران شدند.

 

در هنگام اجراي عمليات با ورود به حريم هوايي ايران يكي از بالگردها در 120 كيلومتري راور كرمان دچار نقص فني شده و به اجبار فرود مي‌آيد و سرنشينان آن به بالگردي ديگر منتقل مي‌شوند و همان بالگرد نيز دچار نقص فني شده و به ناچار به ناو هواپيما بر باز مي‌گردد.

 

6 هواپيما و 6 بالگرد ديگر خود را به طبس رسانده و در تاريكي شب در منطقه‌اي دور افتاده بدون متوجه شدن نيروهاي نظامي ايراني فرود مي‌آيند.

 

در حين سوختگيري يكي ديگر از بالگردها دچار نقص فني شده و در مجموع در حاليكه هنوز عمليات آغاز نشده، 3 فروند بالگرد از دست رفته بود.

 

پس از تماس با مركز عمليات، كارتر دستور بازگشت نيروها را مي‌دهد؛ ولي هنگام برخاستن هواپيماها و بالگردها توفان‌شن آغاز شده و يك هواپيماي سي130 و يك بالگرد سي‌اچ-53 به هم خورده و هر دو آتش مي‌گيرند كه در اين حادثه 8 نفر از نيروهاي آمريكايي در آتش سوخته و باقي‌مانده نيروها خود را به ناوهواپيمابر كلاس «نيميتز» مي‌رسانند و بدين‌ترتيب عمليات شروع نشده بطور كامل شكست مي خورد.

 

بقاياي تجهيزات و جنازه‌هاي عمليات پنجه عقاب در صحراي طبس

 

شكست عمليات نظامي طبس ضربه بزرگي به حيثيت و اعتبار سياسي نظامي آمريكا زد. ايران به بزرگ‌ترين معضل آمريكا در منطقه حساس و نفت خيز خاورميانه تبديل شده بود و آنها براي ماندن در منطقه چاره‌اي جز نابودي يا تسليم انقلابي‌ها در ايران نداشتند.

 

* كودتاي نقاب در نطفه خفه مي‌شود

 

درست در كمركش اين حوادث توطئه ديگري در حال شكل‌گيري بود كه اگر به ثمر مي‌نشست حمامي از خون سراسر كشور را فرا مي‌گرفت. نيمه‌هاي يك شب گرم تابستاني در 18 تير 59 درب منزل يكي از ياران نزديك امام به نام آيت الله خامنه‌اي كه آن روزها امام جمعه تهران بود در محله قديمي خيابان ايران به صدا درآمد:

 

ايشان در اين باره مي گويند: «شبي حدود اذان صبح، ديدم درب منزل ما را مي‌زنند، بشدت هم مي‌زدند، من از خواب بيدار شدم، [گفتند] يك ارتشي آمده و مي‌گويد با شما يك كار واجب دارد... گفت كار واجبي دارم و فقط به خودتان مي‌گويم. گفت كودتايي قرار است انجام شود.»

 

آيت الله خامنه‌اي نقل مي‌كنند كه خلبان به ايشان گفته كودتا قرار است «امشب» يا «فردا شب» صورت بگيرد. چون هاشمي رفسنجاني آن شب در منزل آيت الله خامنه‌اي بود، ماجرا را براي او نيز نقل مي‌كند و به محسن رضايي تلفن مي‌كند كه فوراً به منزل او برود.

 

ماجرا از اين قرار بود:

 

سروان حميد نعمتي -يكي از عوامل اصلي كودتا- خلبانان را مطمئن كرد كه برنامه‌ريزي‌هاي انجام شده و پاريس ترتيب همه كارها را داده است.

 

نعمتي نقشه ايران را باز كرده و انگشتش را روي تهران مي‌گذارد و به آنها مي‌گويد:« مأموريت ما فتح پايتخت است، فتح تهران به معناي پيروزي در سراسر كشور است. مبدأ حركت پايگاه نوژه همدان انتخاب شده چرا كه هواپيماهاي نظامي در آن بسيار و فاصله آن تا تهران كوتاه است. هم‌اكنون 12 تيم آماده تصرف نوژه هستند، نعمتي به خلبان توضيح داد هدف ما بمباران جماران،‌ مهرآباد، نخست وزيري، ستاد مركزي سپاه پاسداران،‌ ستاد مركزي كميته انقلاب در بهارستان، پادگان وليعصر، پادگان امام حسين،‌ پادگان خليج كميته انقلاب منطقه 9 و 14 كاخ سعدآباد و پادگان جوانان لويزان است.»

 

وي سپس خطاب به يكي از خلبانان مي‌گويد: مأموريت شما فقط بمباران جماران است، ما سقف تلفات اين بمباران‌ها را 5 ميليون‌ نفر تخمين زده‌ايم.

 

خلبان شوكه مي‌شود. به او گفته بودند هدف، سرنگوني حكومت است اما اكنون يك قتل عام تمام عيار را برايش ترسيم مي‌كنند. توجيه نعمتي اين بود كه هر حركتي بهايي دارد و نياز باشد بيشتر از اين نيز تلفات خواهيم داشت.

 

خلبان با بمباران جماران مخالف كرد و گفت: به جايش جام جم را خواهم زد. اما تشويش و نگراني به جانش افتاده و احساس بلاتكليفي مي‌كرد و دو دل بود.

 

سروان نعمتي به او اطمينان داد كه همه حتي كساني كه تصورش را نمي‌كنند ( از آيت‌الله شريعتمداري نيز نام مي‌برد) با كودتا همراه هستند».

 

مادر خلبان مردد، تنها كسي بود كه متوجه پريشاني فرزند مي‌شود، خلبان در مقابل سؤالات مادر تاب نمي‌آورد و نقشه كودتا را فاش مي‌كند.

 

ساعت از نيمه شب گذشته بود و مادر آخرين هشدار را به فرزندش داد. به او مي‌گويد: شيرم را حرامت مي‌كنم اگر مسئولان را خبر نكني. خلبان تصميمش را گرفت. يادداشتي حاوي مهمترين اطلاعات كودتا به دست برادر داد تا اگر خودش نتوانست كاري انجام دهد برادرش اقدام كند.

 

سپس خانه را به قصد بيت امام در جماران ترك كرد. ساعت از يك بامداد گذشته بود و او حتي موفق به يافتن تلفن بيت امام نمي‌شود.

 

گزينه بعدي او آيت الله خامنه‌اي بود كه به عنوان نماينده امام بارها و بارها او را در پايگاه ديده بود ولي دسترسي به ايشان نيز آسان نبود.

 

سرانجام با سپاه پاسداران مستقر در پايگاه وليعصر تماس گرفت و گفت: موضوع بسيار مهمي است و به احدي نخواهم گفت جز آقاي خامنه‌اي.

 

پاسداران تلاش كردند او را وادار به سخن‌گفتن كنند اما خلبان مقاومت كرد و تنها براي نشان دادن اهميت موضوع گفت: من خلبان هواپيماي جنگي هستم و خطر بزرگي كل كشور را تهديد مي‌كند.

 

عاقبت پاسداران او را به كميته مستقر در سه راه امين حضور بردند، منزل آيت‌الله خامنه‌اي جايي در كوچه پس كوچه‌هاي خيابان ايران بود. ساعت از 2 بامداد گذشته بود كه نگهبانان آيت‌الله خامنه‌اي را بيدار كردند.

 

ايشان ابتدا با شك و ظن به حرف‌هاي خلبان گوش داد. آنچه خلبان براي ايشان ترسيم كرد آنچنان هولناك و عظيم بود كه نمي‌توانست تا اثبات ادعاي او تا فردا صبر كند.

 

با محسن رضايي به عنوان فرمانده اطلاعات سپاه تماس گرفته مي شود. او تنها كسي بود كه به سرعت مي‌توانست بفهمد حرف‌هاي خلبان مقدمه يك دسيسه است يا حقيقتي تلخ كه بايد به سرعت دست به اقدام زد.

 

به فاصله چند ساعت با نقشه‌اي دقيق عوامل كودتا در پارك لاله، جاده همدان و پايگاه نوژه كه محل قرارشان بود دستگير شدند.

 

به اين ترتيب طرح توطئه‌اي عظيم و مرگبار كشف و خنثي مي‌شود.

 

شايد بتوان گفت تنها دشمني كه از شكست كودتا در ايران خوشحال شد صدام، حاكم عراق بود چرا كه اوضاع نابسامان ايران بهترين فرصت را براي تحقق آرزوهاي دور و درازش در اختيار او گذاشت.

 

صدام كه بارها براي حمله به ايران از غرب چراغ سبز گرفته بود اين بار كاملاً اميدوار شد كه دشمنان ايران چاره‌اي جز پذيرش پيشنهاد او را ندارند.

 

غرب نيز با شكست‌هاي متوالي كه در رويارويي با ايران متحمل شده بود چاره‌اي جز حمايت صدام برايش باقي نمانده بود اين اجماع بعد از شكست كودتاي نوژه وارد مرحله جديدي شد.



نام(اختیاری):
ایمیل(اختیاری):
عدد مقابل را در کادر وارد کنید:
متن:

کانال تلگرام مفیدنیوز
کلیه حقوق محفوظ است. نقل مطالب با ذکر منبع بلامانع ميباشد.