نژادپرستي و نقض حقوق شهروندي در آمريکا
سرویس سیاسی مفیدنیوز :: استفاده از راي الکترال يا همان راي نخبگان برآمده از دو حزب جمهوريخواه و دموکرات و ناديده گرفتن آراء مردم نيز همچنان از ارکان انتخابات آمريکاست که بسياري آن را قانوني غير دموکراتيک و نقض حقوق شهروندي براي تعيين سرنوشتشان ميدانند. چنانكه در رقابت انتخاباتي ميان بوش و الگور به رغم آنكه آراي مردمي الگور بيشتر بود اما چون راي الكترال بوش بالاتر بود، راي دادگاه به نفع بوش صادر گرديد.
تاریخ: ۱۲ شهريور ۱۳۹۴
انتخابات رياست جمهوري آمريکا در نوامبر سال 2016 (آبان ماه 1395) برگزار ميگردد. نکته قابل توجه در اين انتخابات آن است که همچنان انتخابات حول محور دو حزب جمهوريخواه و دموکرات ميگردد و هيچ کس خارج اين چارچوب بختي براي حضور موفق در انتخابات ندارد. استفاده از راي الکترال يا همان راي نخبگان برآمده از دو حزب جمهوريخواه و دموکرات و ناديده گرفتن آراء مردم نيز همچنان از ارکان انتخابات آمريکاست که بسياري آن را قانوني غير دموکراتيک و نقض حقوق شهروندي براي تعيين سرنوشتشان ميدانند. چنانكه در رقابت انتخاباتي ميان بوش و الگور به رغم آنكه آراي مردمي الگور بيشتر بود اما چون راي الكترال بوش بالاتر بود، راي دادگاه به نفع بوش صادر گرديد كه عملا حذف خواست و ديدگاه مردم در لواي راي الكترالها بود.
انتخابات درون حزبي مولفهاي ديگر در انتخابات آمريکاست. براساس اين اصل چندين نفر در قالب حزب جمهوريخواه و دموکرات کانديدا ميگردند و تبليغات انتخاباتي براي جلبنظر هواداران حزب صورت ميدهند.
در نهايت دو نفر به عنوان کانديداي نهايي از سوي هر حزب معرفي ميگردند که در چند ماه مانده به انتخابات از ميان آن دو نامزد نهايي حزب انتخاب ميگردد. نکته مهم در اين شيوه انتخاباتي آن است که افراد فرصت بررسي جايگاه خود در آراء کل جامعه آمريکا را نمييابند؛ بلکه صرفا در درون هواداران حزب اين فرصت براي آنان ايجاد ميشود و در صورت نرسيدن به رتبه يک از صحنه حذف ميشوند. براين اساس است که انتخابات آمريکا معمولا با حضور دو نامزد برگزار ميشود و بسياري از سنجش آراء خود در سراسر آمريکا باز ميمانند.
جالب توجه آنکه، آمريکا برگزاري انتخابات با دو نامزد و يا دو حزب در کشورهاي ديگر را نقض حقوق بشر ناميده و به اصطلاح خواستار حضور تمام کانديداها در انتخابات ميشود. به عنوان مثال نظارت استصوابي شوراي نگهبان بر انتخابات جمهوري اسلامي ايران را غير دموکراتيک عنوان و با نام آزاديخواهي لزوم حضور همه داوطلبان در انتخابات را مطرح ميسازد در حالي که در خود آمريکا صرفا دو حزب فعال بوده و انتخابات رياست جمهوري نيز با دو نامزد برگزار شده و مردم محکوم به انتخاب يکي از آن دو هستند. معمولا مردم ميان گزينه بد و بدتر قرار ميگيرند و از روي اجبار و ناچاري فردي را به رياست جمهوري انتخاب ميکنند.
در کنار آنچه در روند انتخاباتي آمريکا مطرح ميباشد يک نکته قابل توجه مشاهده ميشود و آن سخنان نژادپرستانه و ضدبشري برخي از کانديداهاي انتخابات درون حزبي است. اکنون در حالي کانديداها در حزب دموکرات و جمهوريخواه براي تبديل شدن به گزينه نهايي حزب در انتخابات، رقابتي سخت را آغاز کردهاند که برخي از آنان مواضع قابل تاملي در باب مهاجرين و پناهجويان اتخاذ ميکند. به عنوان مثال «سناتور دونالد ترامپ» از حزب جمهوريخواه در حالي در نظرسنجيهاي درونحزبي رده اول را دارد که وي در مواضع خود به کرات بر مقابله با مهاجرين و اقليتهاي نژادي تاکيد دارد. به عنوان مثال وي از طرح مقابله با مهاجرين به آمريکا و به ويژه اقدام گسترده و سرکوبگرانه عليه مکزيکيها سخن ميگويد.
وي حتي سخن از جنگ و گزينه نظامي عليه مهاجرين مکزيکي گفته است. اين نوع رفتار البته از سوي نامزدهاي دموكرات نيز صورت ميگيرد چنانكه هيلاري كلينتون نيز خواستار نظارت بر مهاجرين شده است.
شايد در ظاهر اين سخنان برگرفته از ديدگاه فردي اين افراد عنوان گردد اما برتري فردي مانند « ترامپ» در جمع کانديداهاي جمهوريخواه و حتي برتر بودن وي از هيلاري کلينتون نامزد دموکراتها نشانگر وجود زمينههاي اين ديدگاه در ساختار حاکم بر آمريکا است. حال اين سئوال پيش ميآيد چگونه ميشود جامعهاي پيرو سرکوب و رفتارهاي نژادپرستانه گردد آن هم جامعهاي مانند آمريکا که در گذشتهاي نه چندان دور خود را ناجي عدالت معرفي کرده و نجات بشريت از رفتارهاي نژادپرستانه را وظيفه خود عنوان مينمود؟
پاسخ به اين پرسش را در دو حوزه ميتوان جستوجو کرد. نخست ساختار نژادپرستانه حاکم در حوزه داخلي آمريکاست. آنچه دولتمردان آمريکا در جامعه تزريق نمودهاند برتري بخشي از جامعه بر ساير افراد است. نمود عيني اين امر را در قبال سياهپوستان ميتوان مشاهده کرد.
يک سال پيش مايکل براون جوان سياهپوست به ضرب گلوله پليس سفيدپوست به قتل ميرسد. واکنش دستگاه قضايي آمريکا تبرئه اين پليس است در حالي که ساختار امنيتي نيز وي را برکنار نکرده و صرفا محل کار وي را به منطقهاي ديگر تغيير دادند. مقامات کاخ سفيد و کنگره آمريکا نيز به اين جنايت و اعتراضهاي گسترده مردم فرگوسن واکنش نشان نداده و حتي به حمايت از اقدام پليس پرداختند چنانکه اوباما رئيسجمهور آمريکا اعتراضهاي مردمي را محکوم و مخل امنيت ناميد. از آن زمان تاکنون دهها سياهپوست ديگر به دست پليس سفيدپوست به قتل رسيدهاند و باز هم سناريوي تبرئه تکرار شده است.
در نمود ديگر تبعيض درون آمريکا ميتوان به طوفان کاترينا در نيواورلئان اشاره کرد که نزديک به 10 سال از آن ميگذرد.اين شهر در حالي ويران شد که ساکنان آن اکثرا سياهپوست بودهاند. واکنش دولت آمريکا به اين طوفان عدم امدادرساني در زمان بحران بود و تا به امروز نيز در اين منطقه بازسازي لازم صورت نگرفته و سياهان همچنان در وضعيت بحراني و آوارگي به سر ميبرند.
قوانين مهاجرتي مصوب دوران اوباما که براساس آن مهاجران از حق حيات محروم ميشوند نمود ديگري از اين وضعيت است چنانکه نهادهاي حقوق بشر اخيرا در باب وضعيت کودکان مهاجراني که اجبارا به وطنشان بازگردانده شدهاند و يا در کمپهاي مهاجران نگاه داشته ميشوند هشدار دادهاند.
دوم رفتار آمريکا در صحنه جهاني است. آمريکا در حالي در ظاهر ادعاي ديپلماسي سر ميدهد که همچنان شعار هر که با ما نيست عليه ماست و آمريکا تنها تصميم گيرند جهان است و ديگران صرفا مطيع آن ميباشند بر ساختار اين کشور حاکم است.
جنگهاي به پا شده در جهان از نتايج آن است. برتريطلبي و نگاه مادي آمريکايي که به بشريت صرفا به چشم وسيلهاي براي منافع خود مينگرد توهمينژادپرستانه از برتري ساختاري و هميشگي را در جامعه آمريکا ايجاد کرده که پيامد آن نيز جنگافروزيها و سياستهاي جاهطلبانه آمريکا در عرصه جهاني است.
با توجه به اين مولفهها ميتوان دريافت که چرا فردي مانند «ونالدترامپ» رفتارهاي نژادپرستانه و سرکوبگرايانه به ويژه عليه مکزيکي را در پيش گرفته است ساختاري که سياستمداران آمريکا در جامعه آمريکا تزريق و پرورش دادهاند حرکت در مسير نژادپرستي و جاهطلب خود برتربيني است که در آن نابودي بشريت براي حفظ ديدگاه سرمايهداران، حاکم بر آمريکا امري مجاز شمرده ميشود. ساختاري که بدنه ساختار قضايي، اجرايي، قانونگذاري و امنيتي آمريکا را فرا گرفته و نتيجه آن حاکم شدن تمايلات نژادپرستانه بر تمام ارکان ساختاري و جامعه آمريکاست.
منبع: بصیرت
|