تبلیغات کلیشهای و مناسبتی معمولا تصویری از شخصیتهای مهم تاریخ نشان میدهند که خیلی ناقص است. تنها یک بعد خیلی کوچک از زندگی فرد را مورد توجه قرار میدهند که به کسی بر نخورد. و هر ساله تنها همان را تکرار میکنند. تا جایی که گویی اصلا آن فرد هیچ کار دیگری در زندگی نکرده است! قطعا این بخش هست اما نکته توقف بر آن است. مثلا از امام علی(ع) فقط به کیسه خرما و نیمه شب و یتیمان اشاره میشود. از امام خمینی(ره) تنها گذاشتن کاغذ روی لیوان آب نیمه برای استفادهی بعدی، را اشاره میکنند. یا درباره شهید بهشتی هم چند خاطره اخلاقی صرف. و درباره باقی افراد نیز. گویی اصلا تمام دشمنی غرب با امام خمینی و تمام توهینها، ناسزاها، جسارتهای BBC و CNN و سران غرب و ضد انقلابهای وطنی، بابت همین یک کاغذ بوده است!
همین ماجرا برای من درباره شهید بهشتی مطرح بود. چرا ایشان اینقدر مورد تخریب واقع میشده است؟ آنچه مشهور شده است در تبلیغات کلیشهای، یک سری خاطرهی اخلاقی است که برای همه خوشایند است! حتی یک کافر ملحد! پس چرا ایشان آن هنگام اینقدر مورد آزار و اتهام و ناسزا قرار میگرفت؟
میخواهم با اشاره به چند صحبت منتشره از ایشان، محورهای اصلی این تهاجمات به ایشان را بگویم.
نکتهی اول اعتقاد به «مکتب» و ایستادگی بر سر آن است. به عنوان نمونه این سخنرانی در بهمن ۵۸ را ببینید. از خط امام و تقابلش با خط سازش میگوید. انواع خط سازش را برمیشمارد و تضادش با خط را شرح میدهد. نکات بدیع زیادی دارد. در جایی میگوید:
«خط امام از نظر ایدئولوژیک ، معنی خطی که اسلام اصیل را با اندیشهی باز میشناسد و میپذیرد و عمل میکند و نمیترسد به او بگویند مرتجع امل یا مرتجع و نمیترسد که به او بگویند آدمی است که خیلی روشنفکر شده. نه از برچسب روشنفکر منحرف میترسد، نه از برچسب ارتجاع، مسلمان است و نه اندیشهی التقاطی را میپذیرد و به نام اسلام به این و آن تفهیم میکند و نه تصورات و اوهام و خرافاتی را که به نام اسلام در زندگی مسلمانها رخنه کرده و اصولا در اسلام ریشه نداشته میپذیرد. نه خرافی و ظاهربین است، نه دچار انحراف اندیشههای التقاطی میشود. نه با این میسازد، نه با آن؛ سازشکار نیست. مسلمان خط امام از نظر ایدئولوژیک نه با خرافیون سازشکاری نشان میدهد و نه با التقاطیون سازشکاری نشان میدهد.»
یا این نامه خصوصی شهید بهشتی به حضرت امام را ببینید. متن کامل این نامه که اسفند ۵۹ نوشته شده، تازه منتشر شده است. یک نامهی استراتژیک برای انقلاب است. از تقابل دو جریان سخن میگوید. جریاناتی که امروز هم هستند و فردا هم خواهند بود. یکی از دعواها و مشکلات اصلی انقلاب اسلامی را در این نامه به خوبی شرح میدهد. کلش را بارها و بارها باید خواند. اما بخشهایی از آن:
«دوگانگی موجود میان مدیران کشور بیش از آن که جنبهی شخصی داشته باشد، به اختلاف دو بینش مربوط میشود . یک بینش معتقد و ملتزم به فقاهت و اجتهاد، اجتهادی که در عین زنده بودن و پویا بودن، باید سخت ملتزم به وحی و تعهد در برابر کتاب و سنتباشد، بینش دیگر در پی اندیشهها و برداشتهای بینابین، که نه به کلی از وحی بریده است و نه آنچنان که باید و شاید در برابر آن متعهد و پایبند و گفتهها و نوشتهها و کردهها براین موضوع بینابین گواه …
بینش اول به نظام و شیوهای برای زندگی امت ما معتقد است که در عین گشودن راه به سوی همه نوع پیشرفت و ترقی، مانع حل شدن مسلمانها در دستاوردهای شرق یا غرب باشد و آنان را بر فرهنگ و نظام و ارزش اصیل و مستقل اسلام استوار دارد. بینش دیگر با حفظ نام اسلام و بخشی از ارزشهای آن، جامعه را به راهی میکشاند که خود به خود درها را به روی ارزشهای بیگانه از اسلام و بلکه ضد اسلام میگشاید…
هم اکنون در جمهوری اسلامی هم که امام در راس آن است و تنی چند از فرزندان امام نیز بخشی از مسؤولیتها را برعهده دارند و مردم عزیز ما نیز در صحنهها حضور دارند، دوباره تحت فشار همان اکثریت قرار گرفتهاند، این اقلیت مؤمن که اگر حمایتش کنند میرود که اکثریت شود، امروز ذلت و خذلان مؤمنان را در جمهوری اسلامی با پوست و گوشت و استخوان لمس میکنند که با چماق ارتجاع میکوبندشان و با کارشکنیهای رنگارنگ سد راه حرکت اسلامی و اصلاحی آنها میشوند، با استظهار به ستون پنجم دشمن که در همهی این سازمانها جا خوش کردهاند و با اطمینان به حمایت گروهی از مسؤولان امروز و دیروز…
اگر این دو بینش در اداره امور جمهوری اسلامی ادامه یابد، نه کارهای جاری مردم سر و سامان پیدا میکند، نه مشکلات موجود دینی، فرهنگی، اخلاقیات اجتماعی و اقتصادی این مردم رنجدیده و محروم و ایثارگر با سرعت و قاطعیت کافی حل میشود و نه میتوان برای آینده طرحهای اصیل اسلامی ریخت و به مرحله عمل درآورد…
این اختلاف به خصوص در موردرعایت یا عدم رعایت کامل معیارهای اسلامی در گزینش افراد برای کارها و در برخورد قاطع با جریان های انحرافی است…»
اینها به خوبی نشان میدهد که چرا ایشان مورد هجمه و تهمت و ناسزا بودهاند! و مشخص میکند امروز هم اتفاقا چه کسانی از طرف لیبرالها و غرب گراها و منافقین و فتنهگران و غربیها مورد هجمه قرار میگیرند!
نکتهی دوم تکیه بر بدنهی مردمی و مستضعفین و حمله به عدهای از اشراف و مدعیان پر سر و صدا است. حمایت واقعی و قاطع از مردم و حمله بر کسانی که فقط رسانه دارند! این بر خلاف روحیهی اپوزیسیوننوازیای است که در بخشی از حاکمیت –اصلا مجمع مصلحون منظورم نیستها- به کثیفترین شکلش وجود دارد. ایدهای که آقای هاشمی همان زمان امام هم انجام میدادند و بعد هم به صورت جدیتر توسط ایشان و دار و دستهاش انجام میگرفت.
این سخنان شهید بهشتی که به حق تناسب بسیار شدیدی با فتنه ۸۸ دارد، را بخوانید. ایشان میگوید: «ما هم موضع خودمان را مکرر گفته ایم. گفته ایم قلدرها و مستکبرهای دنیا و چپاولگرهای دنیا هر چه دلشان می خواهد به ما فحش بدهند. ما می دانیم که دل محرومان جهان مالامال از عشق به این انقلاب است و قلب شان در عشق به این انقلاب می تپد. و اما از نظر داخلی؛ برادرها و خواهرها! ما یک ۳۰ میلیون داریم، یک ۵ میلیون داریم و یک ۱ میلیون. آن ۱ میلیون هیچ وقت نمی تواند از ما راضی شود. متأسفانه آن ۱ میلیون هم زبانش خیلی دراز است، امکانات تبلیغاتی اش هم خیلی زیاد است، همه جا می خواهد خودش را به عنوان وکیل این ۳۶ میلیون معرفی کند!»
یا این مطلب را که به تازگی برای اولین بار منتشر شده است را ببینید. شهید بهشتی خیلی با صلابت حرفهایی را طرح میکند که من را یاد استدلالهای ماها علیه فتنهگران بیشرف ۸۸ میانداخت. و البته خواستهی ماها برای برخورد قاطع با فتنهگران. مهدی و فائزه و …؛ کلش را حتما بخوانید! هم خشونتطلبانه است! هم به شدت بصیرت بخش. بخشهایی از آن:
«دولت انقلاب! ملت ما می خواهد که تو دولت این ۳۴ میلیون باشی نه دولت اون ۲ میلیون. کدوم ۲ میلیون؟ ما یه ۲ میلیون آدم تی تیش مامانی داریم تو این مملکت که اینها همیشه نق می زنند. می گن این چه انقلابی شد آخه ما درست و حسابی می تونستیم شبها به مجالس بزم برویم، عیش و نوشی داشتیم، هرزگی ها داشتیم، برا خودمون روزگار خوشی داشتیم، این چه انقلابی شد، مرگ بر این انقلاب که شب نشینی های ما را بر هم زد!…
گفتیم آقا این حرفها نیست، اینجورها هم نیست که می گویید. ملت ما از هر اعدام انقلابی استقبال می کنه، جشن می گیره برای این اعدام های انقلابی. گفتند نه آقا شما تو مردم نیستید. گفتم چه طور؟ خوب دقت کنید، گفتم چه طور؟ یکی از این چهره ها که من ایمان و صفا و همه چیزش را دوست دارم ولی این ضعفش را دوست ندارم، گفت این که امروز یکی از آشنایان مورد اعتماد من تلفن کرد که در اتوبوسی می رفتم، سوار بودم می رفتم، یک خانمی دیدم نسبت به انقلاب و رهبر انقلاب، حرف هایی می زنه که نشانه دلخوریش از انقلابه، از انقلاب دلخور شده، بد بین شده به انقلاب. و حاصل حرفهاشو گوش کردم، دیدم این یکی از بستگان این ساواکی های تحت تعقیب هست و می گوید آخه تا کی ما باید در این ناراحتی به سر ببریم، گفتم آقا! شما خیال کردید که این خانم، نمونه و الگو و نماینده این ملته؟ از شما خواهش می کنم از این اتوبوس منطقه کذایی که اسکورت، در اون منطقه حرکت می کرده، تشریف ببرید توی اتوبوس های ده ها منطقه دیگر خودتون سوار بشوید. ببینید مردم می گویند، تا کی باید ببینیم ما، قاتلان فرزندان رشید امت انقلابی امان، راست راست توی خیابان ها راه می روند؟ …
این ۳۴ میلیون هم بزرگترین امتیازش اینه، که اول از رهبری انقلاب می خواهد، ای رهبر، و ای رهبری انقلاب، اول بگو ببینم اسلام چی میگه، من همون را می گویم که اسلام و قرآن می گوید…
عزیز من بیا برو ببین این ۳۴ میلیون چی می گن، اینها چی می خواهند؟ من رفته بودم یکی دو ماه قبل فارس، شیراز، خانواده های شهدای انقلاب اونها اومده بودن اونجا، می نالیدند، می غریدند، می گفتند قاتلان عزیزان ما، آنها که در مسجد شیراز آن فاجعه رسوا را به بار آوردند و حمله کردند به اجتماع برادران و خواهرانمان، اینها توی زندان نگهشون داشته اند، هنوز می ترسند حکم اعدام آنها را صادر کنند. ببینید اینها چه می گویند، ای دولت ، ای نخستین دولت منتخب مجلس شورای اسلامی. ملت از تو انتظار دارد، انتظاری قاطع که با دوستان انقلاب با کمال عطوفت و مهر رابطه برقرار کنی و با دشمنان انقلاب مومنانه بستیزی»
در آخر میخواهم این خاطرات بسیار زیبا از این شهید عزیز را حتما بخوانید:خاطراتی جذاب از سیدالشهدای انقلاب اسلامی
http://www.eilia13.ir