آرشیو نسخه های rss پیوندها تماس با ما درباره ما
مفیدنیوز
اَللّهُمَّ كُنْ لِوَلِيِّكَ الْحُجَّةِ بْنِ الْحَسَنِ صَلَواتُكَ عَلَيْهِ وَعَلى آبائِهِ في هذِهِ السّاعَةِ وَفي كُلِّ ساعَةٍ وَلِيّاً وَحافِظاً وَقائِداً وَناصِراً وَدَليلاً وَعَيْناً حَتّى تُسْكِنَهُ أَرْضَكَ طَوْعاً وَتُمَتِّعَهُ فيها طَويلا                                                                           
صفحه اصلی | سیاسی | اجتماعی | فضای مجازی | اقتصادی | فرهنگ و هنر | معارف اسلامی | حماسه و مقاوت | ورزشی | بین الملل | علم و فناوری | تاریخ يكشنبه ۱۶ ارديبهشت ۱۴۰۳ rss
نسخه چاپی ارسال
دفتر مقام معظم رهبری
پایگاه اطلاع رسانی حضرت آیت الله نوری همدانی
پایگاه اطلاع رسانی آثار حضرت آیت الله مصباح یزدی
سایت اینترنتی حجه الاسلام والمسلمین جاودان
استاد قاسمیان
حجت الاسلام آقاتهرانی
پاتوق كتاب
شناخت رهبری
عصر شیعه
پایگاه وبلاگ نویسان ارزشی
صدای شیعه
عمارنامه
شبکه خبری قم
حر بن یزید ریاحی و گذار از سکولاریسم

حر بن یزید ریاحی و گذار از سکولاریسم


عبدالرضا داوری


تا صبح عاشورا که «حر بن یزید ریاحی» به لشکر امام حسین(ع) می پیوندد ، هیچ کس گنهکار تر از او در صحرای کربلا نیست. هنوز لشکریان کوفه خونی بر زمین نریخته اند. هنوز علی اکبر بن حسین(ع) و عباس بن علی(ع) زنده اند. هنوز حرمله گلوی علی اصغر (ع) را نشانه نرفته است و هنوز شمر ابن ذی الجوشن تیغ بر گلوی حسین بن علی(ع) ننهاده است. اما این «حر بن یزید ریاحی» است که امام را در صحرای کربلا متوقف کرده است. این «حر بن یزید ریاحی » بود که همراه با هزار سوار آمد تا راه را بر کاروان حسین ببندد و مقدمه فاجعه بزرگ را رقم زند. این «حر ابن یزید ریاحی» بود که در برابر سوال امام حسین(ع) ، که پرسیدند:« با مایی یا بر ما ؟» پاسخ گفت :« بل علیکم ». این «حر ابن یزید ریاحی» بود که خورجین آکنده از نامه های مردم کوفه که امام حسین(ع) در برابر او ریخته بود را دید ، و پاسخ داد:« ما از زمره آنان نیستیم که این نامه ها را نوشته اند . ما مأموریم که از شما جدا نشویم مگر آنکه شما را به کوفه نزد عبید الله بن زیاد برده باشیم .» و امام حسین (ع) نیز در پاسخش فرمود : « مرگ از این آرزو به تو نزدیک تر است . مادرت در عزای تو بگرید، از من چه می خواهی ؟» . این «حر بن یزید ریاحی» بود که در پاسخ امام حسین(ع) ، ایشان و یارانش را به مرگ تهدید کرد و گفت: « اگر دست به شمشیر برید و جنگ را آغاز کنید ،بی تردید کشته خواهید شد.» و امام در پاسخ او فرمود:« آیا مرا از مرگ می ترسانید، و مگر بیش از کشتن من نیز کاری از شما ساخته است؟ شأن من ، شأن آن کس نیست که ازمرگ می ترسد. چقدر مرگ در راه وصول به عزت و احیای حق، سبک و راحت است! مرگ در راه عزت ، نیست مگر حیات جاوید و حیات با ذلت ، نیست مگر موتی که نشانی از زندگانی ندارد .‌آیا مرا از مرگ می ترسانی ؟ هیهات ، تیرت به خطا رفت و ظنی که درباره من داشتی به یأس رسید . من آن کسی نیستم که ازمرگ بترسم ، نفس من بزرگتر از آن است و همتم عالی تر از آن که از ترس مرگ زیر بار ظلم بروم و مگر بیش از کشتن من نیز کاری از شما ساخته است ؟ مرحبا برکشته شدن در راه خدا ، اگر چه شما بر هدم مَجد من و محو عزت و شرفم قادرنیستید و اینچنین، مرا از کشته شدن ابایی نیست .» درسهای ساعات آخر حیات دنیوی «حر بن یزید ریاحی» از همین جا آغاز می شود:

۱-با تمام آنچه که بین امام حسین(ع) و «حر بن یزید ریاحی» می گذرد ، حر و لشکریانش اولین نماز صبح را به امام حسین(ع) اقتدا می کنند. اینجا می توان «حر بن یزید ریاحی» را نماد سبک زندگی سکولار دانست که «دوگانگی» را ترویج می نماید. «حر بن یزید ریاحی» در حوزه شخصی و خصوصی خود هنگامی که نماز می گذارد به امام بر حق اقتدا دارد ، حال آنکه فعالیت خود در عرصه عمومی و اجتماع را براساس فرامین خلیفه باطل سامان می دهد. او در حالی سر به فرمان یزید سپرده که دل در گرو حسین(ع) دارد. «حر بن یزید ریاحی» تا اینجا نماد تفکر جدایی دین از سیاست است و همین شیوه نیز روح و جان آزاده اش را به بحران کشانده است. «حر بن یزید ریاحی» سیاره سرگردانی در کهکشان امامت و ولایت است ، که «غفلت» در فضای فتنه ، او را از تشخیص حق دور کرده است. تا اینجا «حر بن یزید ریاحی» بصیرت خود را در کوران فتنه ای که از کاخ سبز اموی در شام بپا خاسته از کف نهاده است.

۲-«حر بن یزید ریاحی» هنگامی که دریافت عزم «عمربن سعد» برای قتل امام حسین (ع) جزم شده است ، فهمید که دیگر نمی تواند سبک زندگی دوگانه سکولار مسلکانه اش را ادامه دهد. او هنگامی که خود را بین بهشت و دوزخ مخیر دید ، گویی تکانه ای بر ادراکش وارد آمد تا بصیرت خود را دریابد. بصیرتی که باید با توبه همراه شود. «حر بن یزید ریاحی» که خود را مسبب گرفتاری امام حسین(ع) در صحرای کربلا می دانست و در بسته شدن راه بر لشکر ابا عبدالله (ع) خود را مقصر اصلی می یافت ، چون بید بر خود می لرزید. هنگامی که از «حر بن یزید ریاحی» پرسیدند که ای شجاعترین مرد کوفه از چه می ترسی ، پاسخ داده بود:« من از جنگ نمی‏ترسم‏. من خودم را در سر دو راهی بهشت و جهنم می‏بینم، خودم‏ را میان بهشت و جهنم مخیر می‏بینم، نمی‏دانم چه کنم، این راه را بگیرم‏ یا آن راه را؟ »

«حر بن یزید ریاحی» عاقبت، راه «بهشت» را گرفت. آرام آرام اسب خودش‏ را کنار زد بطوری که کسی نفهمد که چه مقصود و هدفی دارد. هنگامی که به نقطه‏ای رسید که دیگر نمی‏توانستند جلویش را بگیرند، یک مرتبه به اسب‏ خود شلاق زد و به خیمه امام حسین (ع) نزدیک شد. نوشته‏اند سپر خودش را وارونه کرد و کفشهایش را بر گردن آویخت ، به علامت اینکه من برای جنگ نیامده‏ام، برای امان آمده‏ام. هنگامی که در برابر امام حسین(ع) حاضر می شود اولین جمله‏اش‏ این است:«هل تری لی من توبة؟ آیا توبه من قبول است‏؟» و اینجا کرامت و فضل الهی به ودیعه نهاده شده در وجود مقدس انسان کامل ظهور می کند. امام حسین(ع) بی هیچ وقفه ای در برابر اظهار ندامت کسی که راه بر لشکریان و خانواده اش بسته اظهار می دارند : «بله، البته توبه شما قبول است. » امام حسین (ع) به عنوان انسان کامل در سال ۶۱ هجری نفرمود که « این‏ چه توبه‏ای است؟ حالا که ما و اهل بیتمان را به این مصیبت نشانده‏ای، آمده‏ای توبه‏ می‏کنی؟» منطق انسان کامل ، منطقی الهی است . او در پی سعادت انسان است و در سخت ترین شرایط نیز راه را بر هدایت مردم – حتی آنانی که به او ظلم روا داشته اند – می گشاید. رهایی «حر بن یزید ریاحی» نیز در همین جا رقم می خورد. هنگامی که «بصیرت» با «توبه مقبول» در مسیر امامت و ولایت همراه می شود ، باب شهادت گشوده می شود. اینچنین بود که «حر بن یزید ریاحی» خطاب به امام خود می گوید:«اجازه بدهید به‏ میدان بروم و جان خودم را فدای شما کنم.» امام حسین(ع) یکبار دیگر پرده از کرامت خود می گشاید و می فرماید:« تو مهمان ما هستی، از اسب‏ بیا پائین و چند لحظه‏ای آسوده باش.» اما «حر بن یزید ریاحی» دیگر بی قرار بود. او خطاب به امام حسین(ع) می گوید:«آقای من! اگر اجازه بدهید بهتر است.بروم من همان گنهکاری هستم که برای اولین بار دل‏ اولیاء خدا را لرزاندم، فرزندان رسول خدا (ص) را مرعوب کردم. نکند یکی از بچه‏هابیاید و چشمش به من بیفتد و من‏ غرق در شرمندگی و خجالت بشوم. باید بروم.»

«حر بن یزید ریاحی» نیک می دانست برای روزهایی که حرف امام و ولی اش را بر زمین نهاده ، باید خون بر زمین ریخته شود تا گناه سرپیچی از امام و ولی بخشوده شده و از جهنم فراهم آمده با سکولاریسم گذر کند.

۳- آخرین درسی که می توان از تجربه «حر بن یزید ریاحی» آموخت ، آن است که «قضاوت واقعی» در مورد چهره ها و اشخاص ، جز از مقام «ولایت» بر نمی آید. اگر تاریخ در صبح دهم محرم سال ۶۱ هجری متوقف می شد، شاید از «حر بن یزید ریاحی» – که راه را بر انسان کامل مسدود کرد و حسین(ع) را در صحرای کربلا گرفتار نمود- چهره ای کریه تر و گنهکارتر در کربلا یافت نشود. اما ساعتی نمی گذرد که «حر بن یزید ریاحی» با توبه ای مبتنی بر بصیرت ، به خط امامت و ولایت می پیوندد و تا پیش از ظهر عاشورا، یکی از درخشانترین چهره های تاریخ اسلام را به نام خود ثبت می کند. «حر بن یزید ریاحی» با توسل به کیمیای ولایت ، قراضه های وجودش را به طلا مبدل کرد و در یک نیمروز فاصله بعید از جهنم تا بهشت را پیمود. پس اگر انسان چنین ویژگی شگرفی دارد که از منهای بینهایت تا مثبت بینهایت را در «دمی» می پیماید ، چگونه می توان راجع به افراد «قضاوت» کرد و به بیراهه نرفت. بی حساب نیست که امام علی(ع) خطاب به مالک اشتر فرمودند:«ای مالک! اگر شب هنگام کسی را در حال گناه دیدی، فردا به آن چشم نگاهش مکن، شاید سحر توبه کرده باشد و تو ندانی!»


منبع: سرمقاله روزنامه گسترش صنعت



نام(اختیاری):
ایمیل(اختیاری):
عدد مقابل را در کادر وارد کنید:
متن:

کانال تلگرام مفیدنیوز
کلیه حقوق محفوظ است. نقل مطالب با ذکر منبع بلامانع ميباشد.