آرشیو نسخه های rss پیوندها تماس با ما درباره ما
مفیدنیوز
اَللّهُمَّ كُنْ لِوَلِيِّكَ الْحُجَّةِ بْنِ الْحَسَنِ صَلَواتُكَ عَلَيْهِ وَعَلى آبائِهِ في هذِهِ السّاعَةِ وَفي كُلِّ ساعَةٍ وَلِيّاً وَحافِظاً وَقائِداً وَناصِراً وَدَليلاً وَعَيْناً حَتّى تُسْكِنَهُ أَرْضَكَ طَوْعاً وَتُمَتِّعَهُ فيها طَويلا                                                                           
صفحه اصلی | سیاسی | اجتماعی | فضای مجازی | اقتصادی | فرهنگ و هنر | معارف اسلامی | حماسه و مقاوت | ورزشی | بین الملل | علم و فناوری | تاریخ جمعه ۳۱ فروردين ۱۴۰۳ rss
نسخه چاپی ارسال
دفتر مقام معظم رهبری
پایگاه اطلاع رسانی حضرت آیت الله نوری همدانی
پایگاه اطلاع رسانی آثار حضرت آیت الله مصباح یزدی
سایت اینترنتی حجه الاسلام والمسلمین جاودان
استاد قاسمیان
حجت الاسلام آقاتهرانی
پاتوق كتاب
شناخت رهبری
عصر شیعه
پایگاه وبلاگ نویسان ارزشی
صدای شیعه
عمارنامه
شبکه خبری قم
 روح ايراني در جستجوي تفضل الهي

روح ايراني در جستجوي تفضل الهي


کیهان


محمد مددپور
در زبان يوناني كاريسماCharisma مشتق از اسم مصدر Charis باخؤرّه هم معني است و همچنين لفظ فرّه با كلمه يوناني Praos هم ريشه است، كه چنان كه اشاره رفت، با الفاظ لطف و تفضّل و كرامت و مكرمت عربي هم معني است، و در فرانسه و انگليسي به ازاي آن كلمه Grace استعمال شده است.
در نگاه ايرانيان باستان، طبق نظريه «مذهب اصالت تفضّل» و «فره انگاري»، مناط حقانيت رياست و پيشوايي و ملاك صحت و مشروعيت آن نه عقل و فهم مشترك همگاني است و نه منقولات و مأثورات، بلكه امر ديگري است به نام لطف و تفضّل ايزدي كه چنين انگاشته مي شود. فرّه به حكمت محض الهي شامل حال برخي فرمانروايان مي گردد.
حكمت محض است اگر لطف جهان آفرين
خاص كند بنده اي مصلحت عام را
منم گفت با فره ايزدي
همم «شهرياري» و همم «موبدي»
حقيقت فرّه در حكمت معنوي باستاني ايراني، در صورت هاله نوراني گرد سر به نمايش درمي آيد و از نظر وجودي نيز خؤرنه از سويي مركز جهان، يعني محل آفرينش فرشتگان و مكان جاويدانان، و دين مزديسنا در آنجا ظهور مي كند، از سوي ديگر به صورت فروهر جلوه مي كند.
طبق مندرجات اوستا، فروهر نيرويي است كه اهورا مزدا براي نگهداري آفريدگان نيك ايزدي از آسمان فرو فرستاده، و نيرويي است كه سراسر آفرينش نيك از پرتو آن پايدار است.
پيش از آن كه اهورا مزدا جهان خاكي را بيافريند، فروهر هر يك از آفريدگان نيك اين گيتي را در جهان مينوي زبرين بيافريد، و هر يك به نوبه خود براي نگهداري آن آفريده جهان خاكي فرو مي فرستد، و پس از مرگ آن آفريده، فروهر او ديگرباره به سوي آسمان گرايد و به همان پاكي ازلي بماند. او هيچ گاه كسي را كه به وي تعلق داشت فراموش نمي كند و هر سال يكبار به ديدن وي مي آيد و آن هنگام جشن فروردين است، يعني روزهايي كه براي فرود آمدن فروهرهاي نياكان و پاكان اختصاص مي يابد.
فرّه به ايران اختصاص نداشت، بلكه در همه فرهنگ هاي شرق موضوعيت بنيادي دارد، هم به عنوان شكوه و عظمت و هم به معني تكوين تقدير. معادل فرّه در فرهنگ هاي ديگر اقوام نيز در كار است: «كيدن» در عيلام، «ملمو» در آشور، «شخينا يا سكينه» در عبرانيان و يهود، «ائوار» در ادبيات لاتيني رومي و «مايا» و «مايين» در فرهنگ هاي هندو، و خواريس در يونان ماقبل متافيزيك.
فرّه بنياد حكمت نبوي و آئين شهرياري
اين مراتب، در حكمت معنوي ايران باستان، بنياد حكمت نبوي و آيين شهرياري است. براساس همين مبناي نظري، عالم ايراني، درگذر زمان روحي، خاص پيدا كرد كه نسبت به ديگر اقوام و ملل شرقي لطيف تر و متعادل مي نمايد. در اين عالم، آدمي دو نسبت طولي و عرضي دارد. از طول به عالم بالا متصل است، و از عرض به عالم پايين. اولا و بالذات انسان از حقيقت ماورايي بهره مند است و مؤيد به فروهر يا آنچه در اديان ابراهيمي «روح» يا «روح القدس» تعبير مي شود، و از آنجا نسبتي با خلق پيدا مي كند كه حق تصرف در آنها را پيدا مي كند. اين مراتب معنوي چنان در روح اقوام ايراني، كه در سينه اين سرزمين كهن مي زيستند، ريشه داشت كه تا عصر حاضر استمرار يافته است.
علي رغم گوناگوني در عقايد ايرانيان، تفكر فرّه انديشانه در ادوار مختلف تاريخي حفظ شده است. چه در عصر باستان و چه در دوران اسلامي و چه در دوران جديد تاريخ ايران، روح ايراني جاودانه در جستجوي فرّه و تفضّل الهي بوده است، حتي در حيات دنيوي بهشت گمشده را طلب مي كرده. ولايت و حكمت نبوي و ولوي عصر اسلامي استمرار همان معناي قدسي فرّه و نسبت طولي آيين فرهي است، و جستجوي اساطير ايران باستان يا بازگشت به هويت ديني در دو گرايش عصر جديد تاريخ فرهنگ ايراني، به نحوي محيي همان عالم به گونه اي آشكار است. هيچ گاه روح ايراني تسليم عالم يوناني و عالم مدرنيته از دوران ايلغار اسكندر تا ايلغار تمدن غربي، كه اصل همگي شان يونانيت و يهوديت سكولار بود، نشد.
در ايران باستان، چنان كه اشاره رفت، مفهوم فره و فروهر هر دو شأن انسان كامل است. يكي شأن پيامبري و خرد و دانش است، و ديگري شأن امارت و سياست و رهبري و شهرياري. از اينجا روح شرقي ايراني با نحوي تفكر طولي ولايي، كه با عالم بالا داشته و معرفت را امري موهوبي تلقي مي كرده و حتي خيال بشري را در مقام اتصال به خيال و مثال منفصل اصيل مي دانسته است، نه صرف خيال مجرد نفساني و بازي خيالي. انسان با اين خيال و عقل و خرد از زمين كنده مي شد و به ملكوت آسمان مي پيوست. عروج از لوازم ذات حيات انساني در مشرق زمين و ايران باستان و به سخن سهروردي حكمت اشراقي فهلوي و خسرواني بوده است.



نام(اختیاری):
ایمیل(اختیاری):
عدد مقابل را در کادر وارد کنید:
متن:

کانال تلگرام مفیدنیوز
کلیه حقوق محفوظ است. نقل مطالب با ذکر منبع بلامانع ميباشد.