آرشیو نسخه های rss پیوندها تماس با ما درباره ما
مفیدنیوز
اَللّهُمَّ كُنْ لِوَلِيِّكَ الْحُجَّةِ بْنِ الْحَسَنِ صَلَواتُكَ عَلَيْهِ وَعَلى آبائِهِ في هذِهِ السّاعَةِ وَفي كُلِّ ساعَةٍ وَلِيّاً وَحافِظاً وَقائِداً وَناصِراً وَدَليلاً وَعَيْناً حَتّى تُسْكِنَهُ أَرْضَكَ طَوْعاً وَتُمَتِّعَهُ فيها طَويلا                                                                           
صفحه اصلی | سیاسی | اجتماعی | فضای مجازی | اقتصادی | فرهنگ و هنر | معارف اسلامی | حماسه و مقاوت | ورزشی | بین الملل | علم و فناوری | تاریخ يكشنبه ۱۶ ارديبهشت ۱۴۰۳ rss
نسخه چاپی ارسال
دفتر مقام معظم رهبری
پایگاه اطلاع رسانی حضرت آیت الله نوری همدانی
پایگاه اطلاع رسانی آثار حضرت آیت الله مصباح یزدی
سایت اینترنتی حجه الاسلام والمسلمین جاودان
استاد قاسمیان
حجت الاسلام آقاتهرانی
پاتوق كتاب
شناخت رهبری
عصر شیعه
پایگاه وبلاگ نویسان ارزشی
صدای شیعه
عمارنامه
شبکه خبری قم
«اصول» گرايي در اصولگرايي

«اصول» گرايي در اصولگرايي


محمدسعيد ذاكري


پس از سپري شدن فتنه سال 88، لزوم توجه به گفتمان اصيل و انقلابي در كشور، توجه به اوج گيري قدرتمند قدرت و انسجام اين گفتمان در فضاي سياسي و ضرورت بازخواني مباني، چالش ها، رويكردها و تداوم راهبردهاي اصلي آن بيش از پيش خودنمايي كرد. هم از اينرو بود كه تشكل هاي زير مجموعه چتر اصولگرايان و افراد وفادار به اين گفتمان در انبعاثي خودجوش براي حفظ دغدغه ها و ادامه يافتن مسير پرافتخار «انقلاب اسلامي» به بازخواني اهداف عاليه انقلابي و تفكر اصولگرايي پرداخته و درهر كوي و برزن، اين به روزنمايي و بازشناسي، نقل محافل سياسي و انقلابي شد.
بيراه نبود اين حقيقت؛ چرا كه براساس گزاره هاي متقن سياسي، اجتماعي و حتي پيش بيني هاي گذشته و وقايع رخ داده در حوزه امنيتي و اطلاعاتي در وقايع سال 88، اين گفتمان اصيل انقلابي و اصولگرايي حاكم بر فضاي سياسي بود كه توانست عمق فتنه را از دعواي انتخاباتي ساده بازشناسانده و چهره حقيقي فتنه گران را به نمايش گذارد.
چنانچه با مقايسه كوتاه ميان فتنه سال 78 و فتنه سال 88- كه هر دو نيز از مركزي واحد و عليه اساس و بنيان هاي اصيل انقلابي و حكومت اسلامي سازماندهي شده بود- اين نتيجه حاصل مي شود كه گرچه عمق فتنه سال گذشته بسي فراتر، همه جانبه تر و پيچيده تر از سال 78 بود اما به دليل جاي گير شدن گفتمان اصولگرايي در اجزاي مختلفي از حاكميت، برد رونمايي از حقيقت نهاني فتنه و چهره رسواي سران و اصحاب فتنه در فضاي سياسي كشور و حتي فضاي پيراموني بين المللي بردي بسيار چشمگيرتر و گسترده تر يافت.
مع الوصف اين گزينه در اذهان خودنمايي مي كند كه مختصات گفتمان اصولگرايي كه شعبه اي از شعبات حقيقت بي بديل انقلاب اسلامي بوده و توانسته اين چنين در برابر توطئه هاي پيچيده دشمنان مقاومت كند، چيست؟ راهبردها و حركت اين گفتمان در فضاي سياسي- به طور مطلق- جامعه چيست و كاركردها و شرح وظايف منتسبان به اين گفتمان دراين نقشه چيست؟ به خصوص آنكه با توجه به محتويات جلسه چندي پيش 29 چهره برجسته اصولگرا با رئيس جمهور، طرح اين بايدها و نبايدها و پرداختن به اين چيستي ها- همچنانكه در فحواي كلام برخي از مدعوين در جلسه مذكور نيز بر آن تاكيد شده است- در جلسات آتي ضرورتي مضاعف يافته است.
دراين زمينه نكاتي قابل طرح است:
1- افراد، احزاب، جمعيت ها و تشكلهاي فراواني حداقل در طول عمر پربركت نظام اسلامي ايجاد شده كه طمطراق فراوان و صداي گوش خراش اعلام موجوديت آنها ديري نپاييده، و به سرعت، سردي خاموشي آنان و حذف و هضم شدن درفضاي سياسي كشور بر جبينشان نواخته شده است. يكي از همين جريانات، جريان موسوم به اصلاح طلبي است كه عليرغم پروپاگانداي رسانه اي پرحجم و رنگارنگشان اما با فروافتادن در پيچ سخت فتنه، نزول گفتماني آنان نيز سرعت گرفت و اينك جز تابوتي بي جنازه چيزي از اين جريان باقي نمانده است.
با آسيب شناسي اين اتفاقات، گذشته از سطح نازل گفتماني اين جريان عميق ميان اين گفتمان و گفتمان انقلاب اسلامي حاكم برفضاي عمومي ملت، عدم تعريف صحيح، همه فهم، اجتماعي و تبييني اين گفتمان و ساير گفتمان هاي محذوف از عمده دلايل افت اين گفتمان ها ارزيابي مي شود. از اين روست كه علاوه بر ضرورت نسبت سنجي ميان گفتمان هاي غالب- همچون گفتمان اصولگرايي - با گفتمان اصيل انقلاب اسلامي- كه به آن اشاره خواهدشد- ضرورت تعريف و حدود و ثغور اصولگرايي و تعيين اهداف، راهبردهاي كلان قابليت ها و توان ها ضرورتي غيرقابل خدشه فرض مي شود. هرچه اين تعريف جامع و مانع تر و البته برنامه محورتر، كاربردي تر و ناظر به چالش ها و فرازهاي پيشرو تنظيم شده و اتفاق غالب اصولگرايان بر سر آن فراهم آيد، ضمانت بقا و تداوم آن در جامعه نيز مستحكم تر و عيني تر خواهدبود.
2- سعي آنان كه برآنند تا اصولگرايي در ساختار انقلاب اسلامي را به مثابه حزب، جريان و طيفي قدرت محور تعريف كرده و براي چرخاندن گوي رياست در دست، اينك كه اين گفتمان «نرخ شاه عباسي» شده به سمت اين گفتمان، متمايل شده اند، تلاشي ناكام و نارس است؛ چرا كه اساس تعريف اصولگرايي - با هر ذوق و سليقه- نه حركتي براي تصاحب قوا به هر قيمت و نه حركتي بي هدف پس از در دست گيري قدرت شناخته شده است. اصولگرايي گفتماني تكليف محور، خدمت مدار، داراي برنامه و طرح در نسبت با قدرت و پويا و جوشنده از درون است و بدين ترتيب زاويه داشتن آن با تفكرات جناح گرايانه و حزب سالار به خوبي قابل طرح است. در عوض اصولگرايي نسبت تعريف شده اي در زيرمجموعه انقلاب اسلامي داشته و نسبت به آن دغدغه مند و وظيفه شناس است. اصولگرايي كه سعي در تأويل و تغيير فرامين ولايت فقيه و به فراموشي سپردن خطوط تبييني ولي فقيه دارد و شاخص «انقلابي گري» را به ابزار روزمرگي، انفعال و عقب گرد مي فروشد پوستين اصولگرايي را به غصب بر تن كرده و جايي در حقيقت اين گفتمان ندارد.
3- مرحله تعيين نسبت اصولگرايي با «اصول» و نيز اصولگرايي با «اصولگرايان» از ديگر مهمات «اصولگرايي» است. دراين وهله نه آن چنان مي بايست حلقه اصول و اصولگرايان را فراخ تصور نمود كه هر راهزن قدرت طلب و هر طماع حرصي، چشم بر اصول گرايي تيز كرده و براي برگرفتن بهره اي از اين سفره پاي در اين خان «خدمت محور» نهد و نه آنچنان دايره آن را محدود تصور نمود كه هر آنكه - با ضعف تحليل و اشتباه و نه از روي عمد و قصد- اندك خطايي به دور از اصول مرتكب شد، چون ضد اصولگرايي برگرده خويش احساس نمايد. اصولگرايي حركتي همه جانبه است و بر مصداق «تعاونوا علي البر و التقوي» مي بايست ضعف هاي سهوي و خطايي را با جبران حلقه هاي همپوشان و تذكرات مشفقانه ناصحانه تلافي نمود و با جماعت، به سمت اهداف رهنمون شد.
از سوي ديگر بنا بر «اعراف الحق تعرف اهله» اين نه اصولگرايان صاحب نام و شهرت اند كه در اصولگرايي ميدان داري مي كنند كه در حقيقت اين «اصول» است كه با اتصاف فردي به آن، برجستگي يافته و صاحب تأثير مي شود. از اينرو وظيفه اصولگرايان به جاي تعريف از چهره ها و قرار گرفتن در زير تابلو افراد و شهرت آنان، معرفي «اصول» و ميزان پاي بندي چهره هاي مورد قبول و تأييدشان به حقايق اصولگرايي است.بدين ترتيب هر آنكه در عمل نسبتي عميق تر با انقلاب، امام(ره)، رهبري و حركت در مسير انقلابي داشته و دارد، از ارج و قرب بيشتري در ميان بدنه اصولگرايي برخوردار بوده و البته گفتمان او نيز پاياتر و ماناتر خواهد شد. چنين است كه «وزن سنجي» قدرت در مجموعه اصولگرا بايد مبتني بر اعتقادات، توانايي ها، شجاعت ها و قدرت بيشتر در احيا و اجراي گفتمان انقلاب اسلامي بوده و «سهم خواهي»هاي حزبي بر پايه محورهاي موهوم و كهنه مطلوبيت و مقبوليت كافي ندارد.
4- بنابر آنچه مطرح شد، تلاش درون گفتماني براي اصلاح حركت اصولگرايي حركتي بر پايه وظيفه شناسي و تكليف مداري است امااين تلاش تا جايي مقبول و مستحسن است كه منجر به جدال و تعارض در مجموعه اصولگرايي نشود كه اگر چنين شود قطعاً با روح اصول و گرايش به آن متعارض خواهد بود. در اين ميان البته به كارگيري تدابير و حفظ چارچوب ها در درون مجموعه اصولگرا نسبت به يكديگر از سوي عقلاي اين قوم امري بديهي و ضروري است.
5- بايستي دانست كه تلاش براي نفاق افكني ميان جريانات اصولگرا بي آنكه ناظر به طرد زيد يا بدنامي عمرو باشد، هدفي جز زمين گير ساختن گفتمان «اصول»گرايي ندارد و پرواضح است كه اين هدف جز از دستان ناپاك فتنه گران داخلي و خارجي برنمي آيد. حساسيت نسبت به طرد افراط گرايي و تفريط مداري در قالبي دروغين با نام اصولگرايي، عزمي همه جانبه از سوي تمامي متعهدين به اصول مي طلبد؛ ضمن آنكه اين حقيقت نيز بايستي با تعريف تدابير وتعاريف لازم به ابزاري براي غلبه بر يكديگر تبديل نشود. بايد دانست كه امروز گفتمان اصولگرايي پرچم انقلاب اسلامي را بر دوش دارد و دشمن نيز از همين روست كه نقطه ثقل حركت تهاجمي خود را بر زمين زدن شاخص هاي اين گفتمان تعريف كرده است.
اما حتي به فرض محال محقق شدن خواب هاي آشفته دشمن در رابطه اصولگرايي و يا خداي نكرده در اثر بي مبالاتي و اهمال جريان اصولگرايي در كشور، اين «اصول» گرايان اند كه متضرر خواهند شد و پرچم انقلاب بر دوش زايش هاي ديگر گفتمان انقلاب اسلامي، راه پيشرونده و رو به تعالي خود را ادامه داده و به پيش خواهد رفت. لذا مرزبندي اصول گرايان با دشمن و ميزان پايبندي عملي به آن از جمله الزام آورترين اقدام اصولي است كه بايد انجام گيرد. فايده معنوي و مادي اين مرزبندي ها شامل خود اصولگرايان، مردم و نظام اسلامي خواهد شد.
6- همان گونه كه درصدر مطلب بدان اشاره شد، فتنه عميق و گسترده سال 88 عليه انقلاب و نظام اسلامي به گونه اي طراحي شده به اجرا درآمد كه هر آنكه ناخالصي و كاستي نسبت به ارزشها و اهداف متعالي انقلابي ملت ايران داشت- به نسبت - پاي در آن نهاده- و به همان نسبت- در درون آن گرفتار شد. جاي انكار نيست كه عده اي از منتسبين به مجموعه اصولگرا هم - مع الاسف- در اين فتنه وارد شده و صدماتي وارد آوردند. كساني كه شتر سرخ موي فتنه را در پس پرده تحريك كرده به ميدان فرستادند، كساني كه اين شتر را سوار شده جولان دادند و حتي كساني كه نسبت به عرض اندام اين فتنه در دل احساس خوشي داشته با سكوت خود فرصت بيشتري براي او فراهم آوردند، نسبتي با جريانات اصيل اصولگرايي ندارند و اين واقعيت بايد به عنوان يك «اصل» در اصولگرايي مورد توجه تمامي اصولگرايان قرار گيرد. فتنه سال 88 و نحوه مواجهه منتسبين به اصولگرايي با آن بايد به عنوان شاخصي در حركت آتي اصولگرايان تعريف شده و در برنامه ريزي ها لحاظ شود. اين باعث مي شود تا بعدها عده اي نتوانند با انكار كرده هاي زشت و تطهير چهره هاي ناپاك فتنه گران بار ديگر وارد صحنه شده، همان كنند كه پيش از اين نيز كردند. اين خطر از جنس خطر نفوذي ها است؛ امري كه بايد نسبت به آن همواره گوش به زنگ ماند.



نام(اختیاری):
ایمیل(اختیاری):
عدد مقابل را در کادر وارد کنید:
متن:

کانال تلگرام مفیدنیوز
کلیه حقوق محفوظ است. نقل مطالب با ذکر منبع بلامانع ميباشد.