مدتی است که دورهی جدیدی از ریاست قوهی مجریه در جمهوری اسلامی ایران آغاز شده است، امّا ظاهراً خیلی هم جدید نیست. دست کم آنچه جلوی دید است و میتوان تماشا کرد، حضور فهرستی از کابینه است که از لحاظ سن و سال جدید نیستند و مهمتر آنکه سایرین هم غالباً به لحاظ فکری جدیدالعهد نیستند؛ نمونهای از مدیریت در نظام اسلامی، که پس از جنگ تجربه شد و مجموعهای که بعدها عنوان «کارگزاران سازندگی» به خود گرفت نماد آن است.
مخاطبانی که این نظر را قبول و نیز ویژگی حضور در جبههی اصیل انقلاب اسلامی را دارند، طبیعی است که چون گذشته نگران از گسترش و استیلای این گونهی از تدبیر بر امید و اعتدالِ انقلابیِ مأخوذ از اسلام باشند که خود به بررسی مستقل نیاز دارد. اما آنچه که در این مختصر مناسب به نظر میرسد، رجوع عزیزان به منابعی است که شناخت مناسبی از این نوع مدیریتِ تجربهشده در سالهای پیشین را حاصل میکند.
بیشک یکی از منابع بنیادی و اساسی، بیانات رهبر معظم انقلاب اسلامی در دوران ریاست 8سالهی کارگزاران سازندگی بر قوهی مجریه است. بازخوانی و مرور و گزارش تطبیقی فرمایشات معظمله با عملکرد مسئولین وقت نیز به مقالاتی مستقل نیاز دارد که موضوع متن موجود نیست.
با وجود این، غرض از نوشتهی حاضر، ارجاع مخاطبان به مقالات و نقد و نظر شهید عزیز سید مرتضی آوینی است که به طور کلّی در نسبت با انقلاب اسلامی نگاشته شده، خصوصاً آنچه مراد نوشتار حاضر است؛ یعنی مقالات پس از پایان دفاع مقدس 8سالهی نظامی و سالهای مدیریت کارگزارانی.
این مقالات زیبا و ظریف و عمیق، با خاصهنویسیهای سید شهیدان اهل قلم، توجهی صدچندان را میطلبد. البته بدیهی است که با نگاهی صرفاً سیاسی، باندی و حزبی نمیتوان به عمق مطالب ایشان تقرّب پیدا کرد و لازم است تا با آشنایی و معرفت و ایمان مطلق به اسلام و انقلاب اسلامی آنها را مطالعه و به تطبیق صحیح با امور جاری پرداخت.پُرروشن است که قصد، تخریب ریاست دولت منتخب نیست، بلکه معاونت و مساعدتِ ایشان در موفقیت، بدون تکرار خطاهای ماضی است.
آوینی در مقالهی «گرداب شیطان»، که در سال 1370 نگاشته شده است، به رسم معهود و مقبول، با بیان یکی از مبانی مهم و لایتغیر نظام اسلامی مطالب خود را آغاز میکند: اگر «لاشرقیه و لاغربیه» از لوازم ذاتی اسلام و حکومت منتسب به آن است؛ یعنی که با تخطّی از این اصل در واقع انقلاب از ماهیت اسلامی خویش دور میشود و سپس نکتهای قابل توجه در باب نظام جهانیِ معاصر بیان داشته است و سفسطهای را که بسیاری از دشمنان ما به آن متمسک میشوند یادآوری مینماید.
جهان امروز واحد یکپارچه و بههمپیوستهای است که در جهات خاصی نظام یافته است و لهذا، نباید توقع داشت که در آن جز برای زندگی کسانی که به غایات این نظام واحد و سازماندهی جهانی آن تن سپردهاند، عرصهی گشودهای موجود باشد. بسیاری از دشمنان ما نیز به این مقدمات برهانی متمسک میشوند، برای تحصیل نتیجهای دیگر: اینکه «در دنیایی اینچنین باید به نظام واحد جهانی تسلیم شد و هر تلاشی جز این، خلاف جریان آب شنا کردن است.»
و اینجاست که آوینی در خصوص تکنوکراسی و تکنوکراتها هشدار میدهد: اگر ضرورت «توسعهی اقتصادی به شیوههای معمول در جهان» اصل انگاشته شود، آنگاه دیگر چارهای نیست جز آنکه شیرازهی کار به دست کسانی سپرده شود که «تکنیک» دستیابی به این آرمان را میشناسند و لاجرم انقلاب روی به «تکنوکراسی» خواهد آورد.
محققان بصیر به خاطر دارند که سالهای ابتدایی مدیریت کارگزارانی مصادف بود با سربرآوردن مجموعهای از نشریات روشنفکرمآبانه که در نفی اساس انقلاب اسلامی فعال شده بودند. آوینی در فرازی دیگر، با نگاهی مسئولانه، عباراتی از سرمقالهی نشریهی «آدینه» را که از همان حلقهی فکری بیمار به حساب میآید، گزینش و بررسی کرده است:
در سرمقالهی جریدهی «آدینه» نیز نویسنده با اتخاذ شیوهای که عرض شد، نخست خود را در بعضی تحلیلهایی که از جانب مسئولین نظام ارائه میشود شریک میکند و سپس با تأکید اثباتی و انکاری بر مشترکات سعی میکند ما را به سوی این تحلیل براند:
ـ جنگ ما را از توسعهی اقتصادی کشور، که هدف اصلی انقلاب بود، بازداشت و ما را از جایگاه قبلیمان «!» در صف دراز عقبماندگان «؟!» عقبتر راند.
ـ هدف همهی انقلابها رسیدن به توسعهی اقتصادی به مفهوم مصطلح جهانی است.
ـ توسعهی مدرن اقتصادی موکول به برقراری صلح واقعی است.
و بعد، در نهایت، مقاله با پیشنهاد وابستگی، منتها در تحت نقاب «سیاست متعادل خارجی»، ختم میگردد.
ما قصد نقد تفضیلی این قبیل مقالات را که به یکباره سطح غالب نشریات را در هر یک به شیوهای خاص پوشانده است، نداریم؛ اما در نهایت، ذکر نتیجهای را که مورد نظر آنهاست لازم میدانیم و آن این است که:
ـ دوران «زندگی انقلابی» به پایان رسیده و «شرایط جدیدی» «!» پیش آمده است.
ـ در این شرایط جدید «!» دیگر به هیچچیز جز خوردن و خوابیدن نباید اندیشید و بر عهدهی مسئولین است که زمینههای اقتصادی لازم را فراهم آورند.
ـ مفهوم «بازسازی» همان «توسعهی اقتصادی» است.
و چون بزرگترین مانع بر راه قبول این نتایج، فرهنگی است که همراه با انقلاب اسلامی و تعلیمات گرانقدر حضرت امام امّت (رحمت الله علیه) در جامعه اشاعه یافته است، پس باید مانع اساسی را با ایجاد شک در معتقدات و مقبولات انقلابی مردم از سر راه برداشت. مردم ما از امام فقیدشان آموختهاند که ما برای توسعهی اقتصادی انقلاب نکردهایم و اینها مینویسند که هدف همهی تحولات بزرگ اجتماعی دستیابی به توسعهی اقتصادی است.
البته توسعهی اقتصادی امری است که ما در طیّ مسیر به سوی اهدافمان لزوماً به آن دست خواهیم یافت، اما همه میدانند که توسعهی اقتصادی به مفهوم مصطلح جهانی نمیتواند «هدف» ما باشد. اصالت دادن به توسعهی اقتصادی به مثابهی «هدف» ملازم با دست برداشتن از آن افق معنوی است که ما پیش روی داریم، حال آنکه قصد دولتمردان ما این است که ما با حفظ و صیانت از همهی دستاوردهای معنوی انقلاب ـاستقلال، آزادی، عزّت اسلام و مسلمین، جمهوری اسلامی و...ـ به مراتبِ والایی از عزت اقتصادی نیز دست یابیم.پایانبخش این مقالهی آوینی نکات قابل تأمل بسیار مهمی دارد که میتواند مورد توجه همه خصوصاً دولتمردان قرار گیرد:
تذکر آخر اینکه:
نباید فراموش کرد که همواره «ضعفهای» ماست که شیطان را به طمع میاندازد... آنچه که مسلّم است این است که ساختمان نظام جمهوری اسلامی بر اصولی شکل گرفته است که ضعفهای فردی و جزئی را در موجودیت کلّی خود مستحیل و این امکان را از بین میبرد که خدای ناکرده در ذات اسلامیِ نظام تغییری حادث شود و دشمنان داخلی و خارجی از این لحاظ امید در باد بستهاند؛ اما از سوی دیگر، هرگز نباید از این حقیقت غافل شد که آنچه دشمن را طمعکار میکند، این است که معالاسف نشانههای بسیاری از گرایشهای لیبرالیستی و غربگرایانه در غالب مؤسسات وابسته به دولت و علیالخصوص در مراکز فرهنگی هنری آن به چشم میخورد که چهرهی مشوّهی از نظام جمهوری اسلامی در دیدگان نامحرم مینشاند.
نگاهی جامع به کتابفروشیها، گالریهای خصوصی و غیرخصوصی، موزهها، تئاترها و سینماها، رادیو و تلویزیون، فعالیتهای فرهنگی و هنری پارکها، هتلها و دیگر مؤسسات تحت پوشش بنیادهای دولتی و نیمهدولتی...، با صرف نظر از استثنائاتی معدود، دوستان انقلاب را سخت به اضطراب و حیرت میاندازد و دشمنان را به طمع. اگر فساد جنسی و غیرجنسی رایج در خیابانها، بازارها و مؤسسات خصوصی و غیرخصوصی را نیز به آنچه گفتیم علاوه کنیم، طرحی از یک توطئهی شیطانی گسترده در پس پرده خواهیم دید که پرداختن به آن فرصتی دیگر میخواهد.
یک بار دیگر ذکر این نکته ضروری است که انقلاب ما، انقلاب ارزشهاست و بنابراین، در تمامی موارد، قبل از اتخاذ شیوههای معمول غربی در مسائل مطروح، باید دید که نسبت آنها به ارزشهای معهود ما چیست و از سوی دیگر، آیا ما اجازه داریم که از پیروزیهای گذشتهی خویش در برابر غرب لاک غفلتی بسازیم و در آن بخزیم و بیارامیم؟
و آیا دولتمردان یازدهم قوّهی مجریه قصد بازگشت دارند؟ بازگشت به گذشته؟ امید است نمونههای دیگری از مفاهیم مطرح در آثار و نظرات شهید آوینی مطالعه و برای شناخت زاویههای فکری ایجادشده در گفتمان انقلاب اسلامی پس از دفاع مقدس تقدیم حضور شود.
● نوشتههای شهید آوینی از مقالهی «گرداب شیطان» در کتاب «آغازی بر یک پایان» انتخاب شده است.
آرش امیدی؛ ;کارشناس سیاسی
منبع: برهان