آرشیو نسخه های rss پیوندها تماس با ما درباره ما
مفیدنیوز
اَللّهُمَّ كُنْ لِوَلِيِّكَ الْحُجَّةِ بْنِ الْحَسَنِ صَلَواتُكَ عَلَيْهِ وَعَلى آبائِهِ في هذِهِ السّاعَةِ وَفي كُلِّ ساعَةٍ وَلِيّاً وَحافِظاً وَقائِداً وَناصِراً وَدَليلاً وَعَيْناً حَتّى تُسْكِنَهُ أَرْضَكَ طَوْعاً وَتُمَتِّعَهُ فيها طَويلا                                                                           
صفحه اصلی | سیاسی | اجتماعی | فضای مجازی | اقتصادی | فرهنگ و هنر | معارف اسلامی | حماسه و مقاوت | ورزشی | بین الملل | علم و فناوری | تاریخ شنبه ۱ ارديبهشت ۱۴۰۳ rss
نسخه چاپی ارسال
دفتر مقام معظم رهبری
پایگاه اطلاع رسانی حضرت آیت الله نوری همدانی
پایگاه اطلاع رسانی آثار حضرت آیت الله مصباح یزدی
سایت اینترنتی حجه الاسلام والمسلمین جاودان
استاد قاسمیان
حجت الاسلام آقاتهرانی
پاتوق كتاب
شناخت رهبری
عصر شیعه
پایگاه وبلاگ نویسان ارزشی
صدای شیعه
عمارنامه
شبکه خبری قم

چرا موسوي خوئيني‌ها كتاب ولايت فقيه مي‌نويسد؟




تاریخ: ۵ آبان ۱۳۸۹

«موسوی خوئینی ها که به مرد خاکستری و پشت پرده‌ي اصلاحات معروف است، در حال نوشتن رساله‌ای درباب ولایت فقیه است. وی در این کتاب ضمن بررسی مبانی ولایت فقیه تلاش دارد تا قرائت جریان اصلاحات از بحث ولایت مطلقه‌ي فقیه را تدوین و منتشر کند. در همین حال گفته می‌شود در این کتاب به مصداق ولایت فقیه نیز پرداخته است. وی تلاش کرده است در خصوص مصداق، تنها حضرت امام را به عنوان مصداق ولایت داشتن بر جامعه معرفی کند.»

صرف نظر از اين‌كه ايشان قرار است چه مهملاتي را به نام نظريه‌ي ولايت فقيه به خورد ملت بدهد، اين سؤال مهم‌تر و كليدي‌تر است كه بپرسيم چرا و به چه دليل بعد از گذشت سي سال از انقلاب، اين جناب فيل‌شان ياد هندوستان كرده و تازه ياد ولايت فقيه افتاده‌اند و مي‌خواهند در اين باب قلم‌فرسايي كنند؟ چرا در اين مقطع و در اين شرايط؟ (حتما خاطرتان هم هست كه چند وقت پيش همين جناب بود كه گفت ما از اول هم با ولايت فقيهي كه امام مي‌گفت مخالف بوديم اما جرأت گفتن‌ش را نداشتيم.)

 



اين سؤال كليدي نيازمند اين مقدمه است كه بگوييم متأسفانه يكي از اشكالات ( و شايد هم مظلوميت‌هاي) نظام مقدس جمهوري اسلامي در طول اين سه دهه از عمر شريف‌ش، عدم پرداختن به عملكرد مسئولين نظام و سياستمداران و افراد حكومتي بوده است. هر چند مي‌توان براي اين امر چنين استدلال كرد كه انقلاب اسلامي در طول اين سي سال با انواع و اقسام تهديدها و بحران‌هاي داخلي و البته خارجي روبرو بوده و آن قدر شتاب و سرعت تغيير و تحولات زياد بوده كه فرصت چنداني براي پرداختن به اين امر باقي نگذاشته است، اما با همه‌ي اين‌ها امروز، بعد از گذشت سي سال تازه متوجه پيامدهاي غفلت از اين موضوع شده‌ايم. شايد اگر به جاي آن‌كه آبروي بعضي از افراد را با آبروي نظام پيوند زده و آن‌ها را مصون و بري از هرگونه خطايي فرض كنيم، دست به نقد و مطالبه‌ي مومنانه و منصفانه آن‌ها مي‌زديم، امروز در حوزه‌ي اجتماعي و سياسي با مشكلات كمتري روبرو مي‌شديم. براي مثال تصور كنيد كه اگر هويت و ماهيت شخصي چون ميرحسين موسوي به درستي براي جوان نسل دوم و سوم انقلاب مشخص مي‌شد و جوانان مي‌دانستند كه موسوي نه تنها سابقه‌ي انقلابي و مبارزاتي ندارد كه عضو جبهه ملي و جنبش ملسلمانان مبارز هم بوده، آيا در انتخابات سال 88 شاهد چنين حوادث و رخدادهاي ناگواري بوديم؟ آيا باز هم اين تعداد از مردم به او رأي مي‌دادند؟ حتما تصديق مي‌فرماييد كه اكثر قريب به اتفاق معترضين پس از انتخابات از معاندين نظام نبوده و تنها فريب رفتارها و گفتارهاي تبليغاتي امثال او قرار گرفته‌اند. كما اين‌كه ديديدم تنها بعد از گذشت چند ماه، از بدنه‌ي جنبش سبز (بخوانيد موج سبز) جدا شده و به خيل عظيم «نُه دَهي»ها پيوستند.

 

 

مذاکره محمد موسوی خوئینی ها  با تعدادی از گروگانهای سفارت آمریکا

در مورد موسوي خوئيني‌ها هم همين طور. چرا ما هيچ‌گاه عملكرد او را با اين توجيه كه يكي از مسئولين نظام است مورد بررسي قرار نداديم؟ چرا ما هيچ‌وقت به نسل دوم و سوم انقلاب نگفتيم كه اشخاص بزرگي چون شهيد مطهري و شهيد بهشتي با تفكرات و منبرهاي موسوي خوئيني‌ها كه از آن بوي انديشه‌هاي ماركسيستي به مشام مي‌رسيد و منافق‌پرور است مخالف بودند؟ چرا نگفتيم موسوي خوئيني‌ها به عنوان عامل اصلي در تسخير لانه‌ي جاسوسي و انتقال بخش عمده‌اي از اسناد و مدارك آن به جايي نامعلوم است؟ مداركي كه هرگز پيدا نشد! چرا نبايد جوان ما بداند كه خود ايشان اعتراف مي‌كند كه ما از عمد طرح تسخير سفارت آمريكا را به امام نگفتيم چون مي‌دانستيم كه امام مخالفت مي‌كند؟ چرا با اين‌كه مخالفت امام را مي‌دانست باز هم اصرار بر اين كار كرد؟ كه اگر نبود درايت و هوشمندي و مديريت بحران حضرت روح‌الله معلوم نبود به خاطر همين حادثه چه ماجراهايي كه پيش نمي‌آمد. چرا نقش كليدي او در جريان اصلاحات و پدرخواندگي او هيچ‌گاه مورد مداقه قرار نگرفت؟ به دليل پاسخ ندادن به اين «چرا»ها و هزاران چرايي از اين دست است كه حادثه‌اي چون فتنه‌ي 88 اتفاق مي‌افتد. شايد عده‌اي بگويند كه اين مسائل تازه روشن شده و تا قبل از اين خبري از اين داستان‌ها نبود. كه در جواب بايد بگوييم كه دقيقا بر عكس. طراحي فتنه‌ي 88 از سال‌ها پيش اتفاق افتاد و ما غافل از آن و در خواب زمستاني بوديم. في‌المثل به متن زير كه حدود ده سال پيش توسط «امير محبيان» در روزنامه‌ي «رسالت» نوشته شده نگاه كنيد. محبيان در باب مسأله‌اي به نام «عبور از خاتمي» و پروژه‌ي انتقال قدرت به شخص يا گروه ديگر كه توسط اصلاح‌طلبان راديكال مطرح شد مي‌نويسد:

«دو گام عبور از خاتمی عبارت است از:
الف: مطرح نمودن ظریف آلترناتیوی جدی برای خاتمی نظیر مهندس میرحسین موسوی، تا این آلترناتیو چرخش جناح دوم خرداد به سوی نوعی مرکزیت و سازمان محوری را تسهیل نماید و از گسیختگی و مرکزگریزی طیف دوم خرداد بکاهد، در این حالت تصفیه جناحی ساده تر و اقتدار ستاد جدید تثبیت می‌گردد و در عین حال هشداری می‌باشد به آقای خاتمی برای سازمان‌پذیرتر کردن وی.

 




ب: تغییر مرکز ثقل یا گرانیگاه اصلاحات از خاتمی به فرد يا تشکیلاتی دیگر که در صورت عدم هماهنگی خاتمی کمترین صدمه به «مردان پشت پرده» و تشکیلات نامریی آنها وارد آید و در عین حال به هنگام انتقال قدرت از خاتمی به دیگری، پس زمینه‌ی ذهنی مناسبی در میان هواداران احساسی خاتمی وجود داشته باشد و مقاومت را به حداقل رساند.
برای اجرای پروژه انتقال قدرت با رهبری دوم خرداد، سازمان مجاهدین انقلاب اسلامی با ظرافت بسیار پا به میدان گذاشت و در مقاله‌ی مهم تحت عنوان «گرانیگاه اصلاحات کجاست؟» ضمن خلع ید از مجلس (کروبی) دولت (خاتمی) مطبوعات دوم خردادی (چهره‌های جنجالی) جنبش دانشجویی (دفتر تحکیم وحدت) از پیشتازی و سمن راهبری اصلاحات، مجموعه ای مبهم از احزاب را مستحق به دوش‌گیری این «بار امانت» دانسته و این احزاب را هم تحت رهبری ستادی هماهنگ کننده به ریاست عالیه‌ی حجت‌الاسلام و المسلمین خوئینی‌ها قرار داده است. به عبارت بهتر، «رجال الغیب» جریان دولتی اکنون با خلع ید از خاتمی، کروبی، مطبوعات دوم خرداد و حتی نیروهای عملیاتی پرکاری چون تحکیم وحدت، حجت‌الاسلام خوئینی‌ها را به جای خاتمی قرار داده‌اند.»

مي‌بينيد! حضرات از چه زماني به فكر اين روزها بودند! از كي نقشه براي اين ايام كشيده بودند! هر چند حساب همه چيز را كرده بودند جز يك چيز: اين‌كه انقلاب اسلامي جلوه‌اي از «نور‌الله» است در اين عصر ظلمت. و وعده‌ي خداوند بر دوام نورش است «صدق» است كه مي‌فرمايد: «يريدون ليطفئوا نورالله بافواههم والله متم نوره و لو كره الكافرون».

حضور موسوی خویینی ها دردادگاه مطبوعات

به نظر مي‌رسد بازخواني عملكرد مسئولين نظام و سياستمداران و مجريان حكومتي و دولتي به عنوان يك ضرورت اساسي و مهم در اين مقطع از عمر انقلاب اسلامي به شمار مي‌آيد. كه اگر چنين نشود تعجب نكنيد اگر روزي خبري شنيديم كه «موسوي خوئيني‌ها قصد نوشتن كتابي در باب انقلاب اسلامي يا مثلا انتخابات سال 88 دارد.



نام(اختیاری):
ایمیل(اختیاری):
عدد مقابل را در کادر وارد کنید:
متن:

کانال تلگرام مفیدنیوز
کلیه حقوق محفوظ است. نقل مطالب با ذکر منبع بلامانع ميباشد.