این روزها رسانههای ضدانقلاب سخت مشغول داستانسرایی و تحلیلپردازی در خصوص انتخابات ریاستجمهوری ایران هستند. هرچند روح کلی تبلیغات صورتگرفته در این رسانهها، تخریب انتخابات و تلاش برای اعتمادزدایی و افت مشارکت در آن است، لکن در این بین، گهگاه تناقضاتی به چشم میخورد که نمیتوان به سادگی از آنها چشم پوشید.
به عنوان نمونه، میتوان به گزارش اخیر بیبیسی با عنوان «رأی دادن به مثابهی اعتراض»، به قلم سعید برزین، اشاره نمود که در آن ادعا شده است: «رأی دادن برای بخشی از جامعه که تریبون در اختیار ندارد و نمایندهی خود را در حکومت نمیبیند، ابزار اعتراض است.» البته که این موضوع طبیعی است و در هر دوره، بخشهایی از جامعه از وضع موجود رویگردان میشوند و در پیوند با طیفهایی دیگر که از ابتدای مسلط شدن گفتمان موجود با آن مخالف بودهاند، به نمایندهی تغییر وضع موجود متمایل میشوند.
اما آنچه در این بین عجیب و تناقضآمیز به نظر میرسد این ادعا است که «در این دوره، نباید همهی آرا را به پای اعتماد و تأیید نظام گذاشت.» و «برای آنها (معترضین) رأی دادن، اعتراض به وضع موجود است، نه تأیید آن.»!
به بیان دقیقتر، گزارش مورد بحث، بخشی از وضع موجود را خود نظام تعریف میکند و همان گونه که از عنوان آن نیز بر میآید، به دنبال آن است تا در تناقضی آشکار، از سویی بدنهی اجتماعی این جریان را به رأی دادن ترغیب نماید و از دیگر سو، حساب این سرمایهی رأی را از نظام و اعتماد به آن، جدا سازد و وجههی اپوزیسیونی خود را حفظ کند. هرچند که نویسنده نیز خواهناخواه، در همان جملات ابتدایی گزارش، به این واقعیت اذعان میکند که «حکومت و بخشی از مخالفان، حداقل در یک مورد توافق نظر دارند و آن اینکه رأی دادن تأیید و تحکیم نظام است.»
این رویکرد تناقضآمیز در بیانیهی انتخاباتی حزب منحله مشارکت نیز اتخاذ شده و نویسندگان آن بر این اساس مدعی شدهاند که این مجموعه «با حفظ اعتراض و انتقاد خود به روند و ساز و کارهای انتخابات، به خصوص انتخابات مهندسی شده و پر از ابهام سال 1388، به تبعیت از مصلحتاندیشی و تدبیر آقایان خاتمی و هاشمی ]...[ حمایت خود را از تصمیم اتخاذ شده اعلام میدارد.»
به هر روی طیف اپوزیسیون اصلاحات که از قضا این روزها، سخت طرفدار اعتدالگرایی شده!، مشخصاً باید به این پرسش پاسخ دهد که -با علم به آنکه این انتخابات نیز مانند انتخابات 88 توسط همان دولت، همان نهاد ناظر و همان دست اندرکاران برگزار میشود- هماینک نسبت به انتخابات گذشته چه تغییری در شرایط ایجاد شده که آنها را به مشارکت در انتخابات و حضور پای صندوقهای رأی امیدوار نموده است؟
در این ارتباط باید گفت تقلاهایی از این دست، جملگی تحت تأثیر بیانات اخیر رهبر انقلاب در مراسم 14خرداد به حاشیه میرود. ایشان در راستای تأکیدات همیشگی خود اینبار با صراحت تمام تأکید کردند: «هر رأیى که شما به یکى از این نامزدهاى محترم بدهید ـاین هشت نفر آقایان محترمى که در صحنه هستندـ رأى به جمهورى اسلامى دادهاید. رأى به هر نامزدى، رأى به جمهورى اسلامى است؛ رأى اعتماد به نظام و سازوکار انتخابات است. اینکه شما وارد عرصهى انتخابات میشوید؛ چه آن کسى که نامزد ریاستجمهورى است، چه آن کسى که انتخاب میکند ـمثل من و شماـ نفْس ورود در این میدان، به معناى اعتماد به جمهورى اسلامى و اعتماد به سازوکار انتخابات است.»
در نمونهای دیگر، بخش عمدهای از عملیات روانی رسانههای معارض، ناظر به غیردمکراتیک جلوه دادن ساختار نظام و در پی اثبات این موضوع است که در ساختار نظام، رهبری تصمیمگیرندهی اصلی است و سایر مسئولین (حتی رئیسجمهور)، بدون اختیار و سمبلیک تلقی میشوند.
این در حالی است که در وجهی دیگر، این رسانهها به نوعی اجماع رسیدهاند که بر اساس آن، ضمن اینکه از سعید جلیلی به عنوان گزینهی رهبری در انتخابات یاد میشود، این گونه القا میگردد که مسئلهی مهمتر از آنکه چه کسی پیروز شود، این است که تحت هر شرایطی، یک نفر نباید به ریاستجمهوری برسد و آن یک نفر کسی نیست جز سعید جلیلی.
با اوصاف یادشده، باید گفت این تناقض مطرح است که با این نوع نگاه به حدود اختیارات رهبری و رئیسجمهور، که اصل تفکیک قوا و فراتر از آن، کلیّت قانون اساسی را زیر سؤال میبرد، گزارهی «هر کسی غیر از جلیلی» به کلی از موضوعیت میافتد؛ چرا که بر این مبنا، هر یک از کاندیداها که به ریاستجمهوری برسد نیز باید در همین چارچوب عمل نماید و از این حیث که نتیجهی انتخابات تأثیر چندانی در رویکردهای آیندهی نظام ندارد، تفاوتی نمیکند که کدام کاندیدا به پاستور راه یابد.
موضوع دیگری که رسانههای معارض علاقهی زیادی به طرح آن دارند مبنای اعلام نتیجهی انتخابات است. بر این اساس، یکی از خطوط اصلی تخریب نظام و زیر سؤال بردن سلامت انتخابات، نقش رهبری در به پیروزی رسیدن یک کاندیدا و القای این مسئله که «نتیجهی انتخابات را رهبری تعیین میکند، نه صندوقها» به شمار میآید. شیپوری که علاوه بر اپوزیسیون خارجنشین، عدهای از معارضین داخلی هم همچون تاجزاده و نوریزاد، به کرّات در آن میدمند. جالب آنکه این عده نیز در کنار سایر همفکران معتدلترشان، در مقاطع مختلف، بر لزوم حضور در انتخابات و حمایت از برخی کاندیداها تأکید میکردند.
در این میان، منادیان شعار میزان رأی رهبری (نه ملت) است، هیچ گاه توضیح ندادهاند که در این صورت و با این نوع نگاه، چگونه هواداران و بدنهی اجتماعی جریان متبوعشان را به مشارکت و حتی در برخی موارد، اجماع بر روی یک کاندیدا دعوت نمودهاند. به هر روی، اگر این توهم، بهرهای از واقعیت برده باشد، باید برای این پرسش، پاسخ وجود داشته باشد که چرا با علم به اینکه رأی مردم سمبلیک و در نتیجهی انتخابات بیتأثیر است، باید در آن برای یک نامزد بالقوه، کمپین و فراخوان تشکیل داد و در همین سازوکار مشارکت و حتی فراتر از آن، ائتلاف نمود؟
منبع: برهان - محمد جعفری؛