آرشیو نسخه های rss پیوندها تماس با ما درباره ما
مفیدنیوز
اَللّهُمَّ كُنْ لِوَلِيِّكَ الْحُجَّةِ بْنِ الْحَسَنِ صَلَواتُكَ عَلَيْهِ وَعَلى آبائِهِ في هذِهِ السّاعَةِ وَفي كُلِّ ساعَةٍ وَلِيّاً وَحافِظاً وَقائِداً وَناصِراً وَدَليلاً وَعَيْناً حَتّى تُسْكِنَهُ أَرْضَكَ طَوْعاً وَتُمَتِّعَهُ فيها طَويلا                                                                           
صفحه اصلی | سیاسی | اجتماعی | فضای مجازی | اقتصادی | فرهنگ و هنر | معارف اسلامی | حماسه و مقاوت | ورزشی | بین الملل | علم و فناوری | تاریخ دوشنبه ۱۷ ارديبهشت ۱۴۰۳ rss
نسخه چاپی ارسال
دفتر مقام معظم رهبری
پایگاه اطلاع رسانی حضرت آیت الله نوری همدانی
پایگاه اطلاع رسانی آثار حضرت آیت الله مصباح یزدی
سایت اینترنتی حجه الاسلام والمسلمین جاودان
استاد قاسمیان
حجت الاسلام آقاتهرانی
پاتوق كتاب
شناخت رهبری
عصر شیعه
پایگاه وبلاگ نویسان ارزشی
صدای شیعه
عمارنامه
شبکه خبری قم
نقدي بر مباني و اصول عرفان كيهاني

نقدي بر مباني و اصول عرفان كيهاني


علي ناصري راد


در قسمت هاي اول و دوم مقاله حاضر به نقد برخي اصول عرفان كيهان از جمله: اصل ناممكن بودن شناخت خدا و عشق ورزيدن به خداوند و همچنين نقد تكثرگرايي در هدايت انسان اشاره شد. اينك در قسمت سوم و پاياني اين مطلب، نويسنده با معيار آيات قرآن به نقد مفهوم انسانيت و ارزش انسان در فرقه مذكور پرداخته است، كه با هم آن را از نظر مي گذرانيم.
آيا كسي كه دليل روشني از سوي پروردگارش دارد، همانند كسي است كه زشتي اعمالش در نظرش آراسته شده و از هواي نفسشان پيروي مي كنند. (محمد-14)
آيا كسي كه از رضاي خدا پيروي كرده، همانند كسي است كه به خشم و غضب خدا بازگشته؟! و جايگاه او جهنم، و پايان كار او بسيار بد است. (آل عمران-162)
به همين جهت برخي انسان ها اوج مي گيرند و برخي به حضيض مي افتند؛ در سوره طين فرمود:
ما انسان را در بهترين صورت و نظام آفريديم سپس او را به پايين ترين مرحله بازگردانديم مگر كساني كه ايمان آورده و اعمال صالح انجام داده اند كه براي آنها پاداشي تمام نشدني است. (تين-6-4)
درباره برخي انسان ها فرمود:
به يقين، گروه بسياري از جن و انس را براي دوزخ آفريديم؛ آنها دلها ]=عقلها[يي دارند كه با آن (انديشه نمي كنند و ) نمي فهمند و چشماني كه با آن نمي بينند و گوشهايي كه با آن نمي شنوند آنها همچون چهار پايانند بلكه گمراهتر، اينان همان غافلانند (چرا كه با داشتن همه گونه امكانات هدايت، باز هم گمراهند). (اعراف-179) اما چگونه است كه يك مكتب عرفاني به اين جنبه و دوسويگي انسان توجه نمي كند (مگر عرفان نباشد).
شهيد مطهري در اينجا سخني جامع داشته مي گويد:
انسان دوستي و فلسفه بشردوستانه يعني چه؟ آيا معني انسان دوستي، شخص انسان دوستي است؟ پس هر عاشقي كه معشوق خود را دوست دارد انسان دوست است. و يا اينكه همه انسانها را اعم از خوب و بد، صالح و طالح، ستمگر و عادل، عفيف و ناپاك همه را يكسان ]دوست[ داشته باشيم؟ و يا انسان دوستي يعني انسانيت دوستي و انسانيت دوستي يعني راه انسانيت و هدف انسانيت را در خلقت، و كمال انسانيت را دوست داشته باشيم؟ علي دوستي انسان دوستي است، زيرا هيچ كس علي را به خاطر شخصش دوست نمي دارد، به اين جهت دوست مي دارد كه او تجسمي بود از انسانيت. او عالم بود، حق پرست بود، پاك بود، شجاع بود، حر بود، خصم ظالم و عون مظلوم بود، عادل بود، از خود گذشته بود، پرهيزكار بود، بنده حق بود، دوست حق بود، استثمارگر نبود، تنبل نبود، راحت طلب نبود، مجاهد بود.
يا بايد انسان دوست بود و يا انسانيت دوست. لومومبا و چومبه هر دو انسانند، يزيد و امام حسين هر دو انسانند، ولي در دو قطب مخالف قرار گرفته اند. اگر اين دوقطب را دوست ]داشته[ باشيم معني اش اين است: ما نسبت به انسانيت و ضدانسانيت بي تفاوتيم، پس انسانيت دوست نيستيم، اسلام انسانيت دوستي دارد نه انسان دوستي.
يك نكته اساسي در اسلام اين است كه مكتب انسانيت دوستي است نه مكتب انسان دوستي، هومانيسم انسان دوستي است و صلح كل است و اين ضد انسانيت دوستي است.
و لهذا در اسلام نوع پرستي وجود ندارد، فضيلت پرستي وجود دارد. نوع پرستي انسان پرستي است، و فضيلت و كمال پرستي انسانيت پرستي است. اصل در انسانها انسانيت است. البته يك نكته هست در مكتب اسلام كه از نظر اسلام هر انساني بالفطره داراي انسانيت و فضيلت است و انحراف از انسانيت و فضيلت تحت تأثير عوامل خارجي ]پديدمي آيد.[«كل مولود يولد علي الفطره ...». به عبارت ديگر اصل در انسانها انسانيت است.
راز تفاوت انسان دوستي و انسانيت-دوستي در فرض لطيفه قدسي و عدم آن است:
راز تفاوت ميان انسان دوستي و انسانيت دوستي در مسئله سرشت انساني نهفته است كه آيا انسان همين پيكر است و تنها يك ماشين است و آثار و اعمالش نتيجه يك جبر ماشيني است و يا آنكه حقيقتي مقدس در او نهفته است كه نور الهي و روح الهي است؟ بنا بر فرض اول، انسان دوستي صحيح است نه انسانيت دوستي، زيرا انسانيت از خصايص اين ماشين است و خصيصه جبري ماشيني است و علت ندارد كه كار ماشينها به آنها قداست بدهد. ولي بنا بر نظر دوم، انسانيت عبارت است از بروز و ظهور و تجلي همان حقيقت قدسي. دين انسانيت نمي تواند صلح كل باشد، به خلاف دين انسان.
از اينجا معلوم مي شود اينكه برخي دنبال دين انسانيت مي روند و با بيرنگ كردن همه چيز حتي توحيد و تثليث، بت پرستي و آتش پرستي، ]مي خواهند[ همه را متحد كنند اشتباه مي كنند؛ دين انسانيت نمي تواند با همه اديان سازگار شود، دين انسان مي تواند صلح كل باشد و با همه سازگار درآيد. اينها به دنبال دين انسان مي روند و نام آن را دين انسانيت مي گذارند.
اين تفاوت ميان انسان و انسانيت از مختصات انسان است. در حيوان فرقي ميان فرس و فرسيت نيست، ميان غنم و غنميت، سگ و سگي، الاغ و الاغي، گربه و گربه اي نيست، زيرا آنها بالفعل به دنيا مي آيند و قضا و قدر آنها به دست خودشان نيست. ولي انسان موجودي است كه بالقوه و الفطره انسان است و خود بايد خود را انسان بالفعل بسازد. (مجموعه يادداشت ها، مرتضي مطهري ج1ص404)
با توجه به آنچه گذشت نگاه فراكل نگرانه به انسان كه در عرفان كيهاني مطرح است و بر پايه آن نوعي عرفان پايه گذاري مي شود در واقع از باب به كارگيري يك عنوان خاص(عرفان) براي موضوع عام (انسان با نگاه فراكل نگرانه) است.
سخن مفيد ديگري شهيد مطهري دارد:
مسئله آزادي عقيده، امروز به عنوان حقي از حقوق بشر شناخته شده. مي گويند حقي است طبيعي و فطري كه هر كسي اختيار دارد هر عقيده اي كه دلش مي خواهد انتخاب كند. اگر كسي بخواهد به خاطر عقيده شخص ديگر متعرض او بشود، با حقي كه طبيعت و به اصطلاح خلقت به بشر داده است مبارزه كرده و در واقع ظلم كرده است.
ولي اساس اين حرف دروغ است. بشر حق فطري و حق طبيعي دارد ولي حق طبيعي و فطري بشر اين نيست كه هر عقيده اي را كه انتخاب كرد، به موجب اين حق محترم است. مي گويند انسان از آن جهت كه انسان است محترم است، پس اراده و انتخاب انسان هم محترم است. هرچه را انسان خودش براي خودش انتخاب كرده، چون انسان است و به اراده خودش انتخاب كرده كسي حق تعرض به او را ندارد. ولي از نظر اسلام اين حرف درست نيست. اسلام مي گويد انسان محترم است ولي آيا لازمه احترام انسان اين است كه انتخاب او محترم باشد؟! يا لازمه آن اين است كه استعدادها و كمالات انساني محترم باشد؟ لازمه احترام انسان اين است كه استعدادها و كمالات انسان محترم باشد يعني انسانيت محترم باشد. مثالي عرض مي كنم: انسان كه انسان است به موجب يك سلسله استعدادهاي بسيار عالي است كه خلقت در انسان قرار داده است. قرآن هم مي فرمايد: و لقد كرمنا بني ادم.
ما بني آدم را محترم و مورد كرامت خودمان قرار داده ايم. انسان فكر و انديشه دارد، استعداد علمي دارد و اين در حيوانات و نباتات و جمادات نيست. به همين دليل انسان نسبت به يك حيوان يا گياه محترم است. «و علم ادم الاسماء كلها»
خداوند همه اسماء و شئون خودش را به آدم آموخت. نمي گويد به گوسفند يا اسب يا شتر آموخت. كمال انسان در اين است كه عالم باشد. انسان يك سلسله استعدادهاي اخلاقي و معنوي دارد، مي تواند شرافتهاي بزرگ اخلاقي داشته باشد، احساسات بسيار عالي داشته باشد كه هيچ حيوان و گياهي اين گونه چيزها را نمي تواند داشته باشد. انسان بودن انسان به هيكلش نيست كه همين قدر كه كسي روي دو پا راه رفت و سخن گفت و نان خورد، اين ديگر شد انسان. اين انسان بالقوه است نه انسان بالفعل. بنابراين ممكن است بزرگترين جنايتها را بر انسان، خود انسان بكند يعني من به عنوان يك انسان انسانيت خود را به دست خودم از بين ببرم، انساني باشم جاني بر انسان. من اگر به اراده خودم عليه كمالات انساني خودم اقدام كنم، انسان ضد انسانم و در واقع حيوان ضد انسانم. من اگر دشمن علم از آب درآمدم و گفتم علم براي بشر بد است، يك انسان ضدانسانم و بلكه غلط است بگويند انسان ضدانسان، بايد بگويند حيوان ضدانسان، يك انسان بالقوه بر ضدانسانيت واقعي و حقيقي. من اگر بر ضد راستي و امانت كه شرافتهاي انساني است قيام كنم و مثل ماكياول طرفدار سيادت باشم و بگويم اساسا اخلاق و انسانيت و شرافت و امانت، حربه افراد قوي است عليه ضعفا، و اساس سيادت است، يك انسان ضد انسانم.
شريفترين استعدادهايي كه در انسان هست بالا رفتن به سوي خداست (يا ايها الانسان انك كادح الي ربك كدحا فملاقيه)، مشرف شدن به شرف توحيد است كه سعادت دنيوي و اخروي در گرو آن است. حالا اگر انساني بر ضد توحيد كاري كرد، او انسان ضدانسان است يا بگوييم حيوان ضدانسان است. بنابراين ملاك شرافت و احترام و آزادي انسان اين است كه انسان در مسير انسانيت باشد. انسان را در مسير انسانيت بايد آزاد گذاشت نه انسان را در هر چه خودش انتخاب كرده بايد آزاد گذاشت ولو اينكه آنچه انتخاب مي كند برضد انسانيت باشد. كساني كه اساس فكرشان در آزادي انسان آزادي خواست انسان است يعني هرچه انسان بخواهد در آن آزاد باشد، گفته اند: «انسان در انتخاب عقيده آزاد است.» بسا عقيده اي كه انسان انتخاب مي كند بر ضد انسان و بر ضد خودش است. (مجموعه آثار استاد مطهري ج62 ص353)
فقط انسان، بيت الله است
در اصل 76 آمده: بيت الله فقط به انسان اطلاق مي شود، زيرا تنها مكاني است كه خداوند از روح خود در آن دميده است (نفخت فيه من روحي) لذا نزديك شدن به حريم انسان ها، بايد با تقدس كامل صورت گيرد و هيچ انساني حق تجاوز به حريم ديگران را نخواهد داشت.
انتساب به خدا اختصاص به انسان ندارد؛ مكان، زمان، كتاب، و غيره نيز به خدا انتسابي پيدا مي كنند. در آيات قرآن موارد زيادي از انتساب را مشاهده مي كنيم؛ از جمله «بيت الله» بر خانه كعبه اطلاق شده:
(به خاطر بياور) زماني را كه جاي خانه (كعبه) را براي ابراهيم آماده ساختيم (تا خانه را بنا كند و به او گفتيم:) چيزي را همتاي من قرار مده و خانه ام را براي طواف كنندگان و قيام كنندگان و ركوع كنندگان و سجودكنندگان (از آلودگي بتها و از هرگونه آلودگي) پاك ساز. (حج-62) (بقره-125)
گفتني است تعبير «بيتي» (خانه من) از تعبير «بيت الله» نيز بالاتر است چنان كه تعبير «عبدي» يا «عبده» از عبدالله بالاتر است.
كساني كه كتاب الهي را تلاوت مي كنند و نماز را برپا مي دارند و از آنچه به آنان روزي داده ايم پنهان و آشكار انفاق مي كنند، تجارتي (پرسود و) بي زيان و خالي از كساد را اميد دارند. (فاطر-92)
ما موسي را با آيات خود فرستاديم؛ (و دستور داديم) قومت را از ظلمات به نور بيرون آر و «ايام الله» را به آنان يادآور. در اين، نشانه هايي است براي هر صبركننده شكرگزار. (ابراهيم-5)
شعور الهي، تنها واسطه
در اصل 35 آمده: نام خداوند در رأس همه نام ها قرار دارد و خواندن و استعانت فقط سزاوار اوست و نقض آن شرك است (اصل اجتناب از من دون الله).
مهم ترين مصاديق بارز شرك عبارتند از: شخص پرستي، روح پرستي، مرده پرستي، مكان پرستي، كتاب پرستي، خودپرستي، دنياپرستي، ظاهرپرستي.
بين انسان و خدا، تنها واسطه اي كه وجود دارد هوشمندي و شعور الهي (يدالله) است، كه به صورت هاي مختلف نقش يداللهي خود را ايفا نموده، پل ارتباط عالم پايين و عالم مي باشد.
نويسنده شعور الهي را به يدالله، روح القدس، جبرئيل، حكمت الهي و آگاهي خداوند تعبير مي كند كه به نظر مي رسد با تنوع عبارتي كه در نوشته ايشان مشاهده مي شود منظورشان از همه اينها يك چيز است. روشن ترين تعبير از اين ميان تعبير روح القدس و جبرئيل است. بنابراين ايشان واسطه بين خدا و انسان را تنها جبرئيل مي داند. اين مطلب با آيات قرآن ناسازگار است.
علامه طباطبايي در كتاب الرسائل التوحيديه (كه شامل سه رساله است) يك رساله را به بحث از وسائط بين خدا و موجودات اختصاص داده اند. در اين رساله از وساطت اسما و صفات الهي، حجب، لوح، قلم، عرش، كرسي و ملائكه براساس آيات و روايات سخن گفته اند. بنابراين انحصار وساطت بين خدا و انسان در جبرئيل با آيات قرآن ناسازگار است.
قرآن كريم در چند جا از جبرئيل نام مي برد:
كسي كه دشمن خدا و فرشتگان و رسولان او و جبرئيل و ميكائيل باشد (كافر است و) خداوند دشمن كافران است. (بقره- 89)
بگو: «كسي كه دشمن جبرئيل باشد (در حقيقت دشمن خداست) چرا كه او به فرمان خدا، قرآن را بر قلب تو نازل كرده است. (بقره-79)
اگر شما (همسران پيامبر) از كار خود توبه كنيد (به نفع شماست، زيرا) دلهايتان از حق منحرف گشته؛ و اگر بر ضد او دست به دست هم دهيد، (كاري از پيش نخواهيد برد) زيرا خداوند ياور اوست و همچنين جبرئيل و مؤمنان صالح، و فرشتگان بعد از آنان پشتيبان اويند. (تحريم- 4)
و در چند جا نيز از روح القدس سخن گفته است:
بگو، روح القدس آن را از جانب پروردگارت بحق نازل كرده، تا افراد باايمان را ثابت قدم گرداند؛ و هدايت و بشارتي است براي عموم مسلمانان (نحل- 102)
(به خاطر بياور) هنگامي را كه خداوند به عيسي بن مريم گفت: ياد كن نعمتي را كه به تو و مادرت بخشيدم. زماني كه تو را با روح القدس تقويت كردم. (مائده- 110) (بقره- 78 و253)
در اين موارد جبرئيل (كه در قرآن به صورت جبرئيل آمده) منشأ نزول وحي بر پيامبر اكرم(ص)، ياور پيامبر و مايه تأييد حضرت عيسي شمرده شده است. آنچه قابل توجه است اين كه در آيه 89 سوره بقره جبرئيل در كنار ميكال (ميكائيل) به عنوان يكي از ملائكه آمده است.
خداوند در قرآن از فرشتگان ديگري مانند ملك الموت و مالك، مدبرات، زاجرات و... نيز ياد نموده است مانند:
بگو: «فرشته مرگ كه بر شما مأمور شده (روح) شما را مي گيرد سپس بسوي پروردگارتان بازگردانده مي شويد.(سجده- 11)
آنها فرياد مي كشند: «اي مالك دوزخ (اي كاش) پروردگارت ما را بميراند (تا آسوده شويم)» مي گويد: «شما در اين جا ماندني هستيد» (زخرف- 77)
«فالمدبرات امرا» (نازعات 5)
و آنها كه امور را تدبير مي كنند.
شبكه منفي و اطلاعات محرمانه
اصل 13: اسرار حق، اطلاعات محرمانه اي است كه افشاي آن ها نقض كننده عدالت و ستارالعيوب بودن او است، كه افراد اجازه واردشدن به حريم آن را ندارند و ورود به آن، فقط با كمك شبكه منفي امكان پذير است و شبكه مثبت اين اطلاعات را در اختيار كسي قرار نمي دهد. (اصل الله عليم بذات الصدور)
اين اصل با آيه:
بگو: «عمل كنيد! خداوند و فرستاده او و مؤمنان، اعمال شما را مي بينند! و بزودي، بسوي داناي نهان و آشكار، بازگردانده مي شويد؛ و شما را به آنچه عمل مي كرديد، خبر مي دهد. (توبه- 105)
ناسازگار است. در اين آيه صريحا آگاهي خدا، پيامبر و مؤمنان نسبت به حقيقت عمل انسان بيان شده است. علامه طباطبايي در معناي آيه مي فرمايد:
هر عمل خوب يا بدي كه انجام دهيد حقيقت آن در دنيا مشهود خداي داناي غيب و شهادت و رسول او و مؤمنان است و سپس در روز قيامت مشهود خودتان خواهد بود. بنابراين آيه مي خواهد مردم را نسبت به اعمالشان توجه دهد و يادآوري مي كند كه اعمال آنان چه خوب باشد و چه بد، حقايقي پوشيده داشته و نگهباناني شاهد وجود دارد كه بر حقايق آنها آگاه خواهند شد اين شاهدان عبارتند از: رسول خدا و مؤمناني كه شاهدان عمل اند و خداي متعال كه محيط بر همه آنان است لذا هم خدا آنها را مي بيند و هم رسول خدا و شاهدان اعمال، سپس خدا در روز قيامت از اين حقايق براي خود عمل كنندگان پرده برمي دارد چنان كه فرمود: «لقد كنت في غفله من هذا فكشفنا عنك غطاءك فبصرك اليوم حديد» (الميزان ج 9 ص 380)
بنابراين آيا آگاه شدن رسول و مؤمنان نسبت به اعمال مردم، نقض كننده عدالت الهي است؟! به اين جمله نويسنده توجه كنيد: «ورود به آن، فقط با كمك شبكه منفي امكان پذير است و شبكه مثبت اين اطلاعات را در اختيار كسي قرار نمي دهد.»
قرآن كريم در آيه ديگري از افشاي اسرار منافقان خبر داده مي فرمايد:
هنگامي كه بسوي آنها (كه از جهاد تخلف كردند) بازگرديد، از شما عذرخواهي مي كنند؛ بگو: «عذرخواهي نكنيد، ما هرگز به شما ايمان نخواهيم آورد! چرا كه خدا ما را از اخبارتان آگاه ساخته؛ و خدا و رسولش، اعمال شما را مي بينند سپس به سوي كسي كه داناي پنهان و آشكار است بازگشت داده مي شويد و او شما را به آنچه انجام مي داديد، آگاه مي كند (و جزا مي دهد.) (توبه- 49)
هنگامي كه به سوي آنها (كه از جهاد تخلف كردند) بازگرديد از شما عذرخواهي مي كنند، بگو عذرخواهي مكنيد، ما هرگز به شما ايمان نخواهيم آورد چرا كه خدا ما را از اخبارتان آگاه ساخته، و خدا و رسولش اعمال شما را مي بينند، سپس به سوي كسي كه آگاه از پنهان و آشكار است بازمي گرديد و او شما را به آنچه انجام مي داديد آگاه مي كند (و جزا مي دهد).
در روايات بسياري آمده است كه اعمال ما بر رسول خدا و امامان معصوم عليهم السلام عرضه مي شود اما چون بناي اين نوشته تنها استناد به آيات قرآن است از ذكر آنها صرف نظر مي كنيم. (ر.ك مكارم شيرازي تفسير نمونه ج 8 ص 125 و علامه مجلسي بحار الانوار/ ج 32 ص 333)

 



نام(اختیاری):
ایمیل(اختیاری):
عدد مقابل را در کادر وارد کنید:
متن:

کانال تلگرام مفیدنیوز
کلیه حقوق محفوظ است. نقل مطالب با ذکر منبع بلامانع ميباشد.