آرشیو نسخه های rss پیوندها تماس با ما درباره ما
مفیدنیوز
اَللّهُمَّ كُنْ لِوَلِيِّكَ الْحُجَّةِ بْنِ الْحَسَنِ صَلَواتُكَ عَلَيْهِ وَعَلى آبائِهِ في هذِهِ السّاعَةِ وَفي كُلِّ ساعَةٍ وَلِيّاً وَحافِظاً وَقائِداً وَناصِراً وَدَليلاً وَعَيْناً حَتّى تُسْكِنَهُ أَرْضَكَ طَوْعاً وَتُمَتِّعَهُ فيها طَويلا                                                                           
صفحه اصلی | سیاسی | اجتماعی | فضای مجازی | اقتصادی | فرهنگ و هنر | معارف اسلامی | حماسه و مقاوت | ورزشی | بین الملل | علم و فناوری | تاریخ جمعه ۱۰ فروردين ۱۴۰۳ rss
نسخه چاپی ارسال
دفتر مقام معظم رهبری
پایگاه اطلاع رسانی حضرت آیت الله نوری همدانی
پایگاه اطلاع رسانی آثار حضرت آیت الله مصباح یزدی
سایت اینترنتی حجه الاسلام والمسلمین جاودان
استاد قاسمیان
حجت الاسلام آقاتهرانی
پاتوق كتاب
شناخت رهبری
عصر شیعه
پایگاه وبلاگ نویسان ارزشی
صدای شیعه
عمارنامه
شبکه خبری قم
نگاهي به سريال لاست-قوم در به در يهود

نگاهي به سريال لاست-قوم در به در يهود


پاتوق شيشه اي داستان


جان لاک در جزيره به عنوان رهبر معنوي و ايدئولوژيک مطرح است و حتي مي‌توان او را پيامبر جزيره دانست. مهم‌ترين ويژگي جان که او را از سايرين ممتاز مي‌کند باور و اعتقاد او به ماوراء از جمله نيروي جزيره و وظيفه‌اي که او در قبال اين جزيره دارد است. نکته‌اي که بن در خاکسپاري او به عنوان مهم‌ترين ويژگي لاک بيان مي‌کند و يا جک در صحبت با دود سياه که در بدن جان لاک ظهور کرده او را مرد اعتقاد و باور مي‌داند

لاست


● نويسنده: محمدمهرافروز

سريال لاست، داستان پرتعليق و پررمز و رازي است که خرداد امسال (1389) پس از حدود 6 سال به پايان رسيد. داستان مسافران هواپيماي اوشينک 815 که در يک جزيره‌ي اسرار آميز سقوط مي‌کنند و اين مطلع داستاني است که بيننده در قسمت‌هاي ابتدايي نمي‌تواند حتي تصور ميل داستان به سمت و سوي معناگرايي را بکند.
اين داستان که ابعاد بسيار متفاوتي از حوزه‌ي مسائل اخلاقي، مسائل فرهنگي و يا مسائل اعتقادي و باور ماوراء و يا مفهوم مرگ و خير وشر و... و حتي مسائل کلان سياسي را پوشش مي‌دهد در واقع در پي بيان و تبيين يک تمدن در ابعاد کوچک‌تر(يک جزيره) توسط کاراکترهاي مختلف است. هر کدام از شخصيت‌ها نماد يک ملت، دولت يا عقيده و آرمان در دنياي واقعي است. لذا براي نقد فيلم مهم‌ترين گام شناختن اين شخصيت‌ها و تبيين ويژگي‌هاي‌آن‌هاست.
در ذيل به شخصيت‌هاي کليدي داستان و تبيين مفاهيم گنجانده شده در اين نقش‌ها مي‌پردازيم:

جک شفرد
مهم‌ترين کاراکتر فيلم جک شفرد، پزشک متخصص مغز و اعصاب امريکايي است. فردي که به لحاظ اجتماعي از موقعيت بسيار مطلوبي برخوردار است اما به لحاظ خانوادگي و شخصي دچار مشکلات فراواني است.
در مقام تحليل اين کاراکتر بايد گفت شفرد به معناي چوپان است. عيسي(ع) به ياران خود مي‌فرمايد من چوپان شما هستم. نام‌گذاري اين شخصيت به «چوپان» تداعي کنننده‌ي رهبري اين گروه است. گويي اين فرد که نماد امريکاي ليبرال علم‌گراست يک رهبر بالفطره است. نکته‌اي که آن دختر تايلندي آن را در جبين جک مي‌خواند و او را عليرغم ظاهر آشفته و خسته‌اي که در آن برهه از زندگي‌اش دارد رهبر معرفي مي‌کند، به همين منظور عدد 5 را بر روي بازوي جک خالکوبي مي‌کند و جک هرگاه نياز به توان مضاعف دارد تا 5 مي‌شمرد. 5 عدد پراهميتي در فراماسونري است که تداعي کننده‌ي شيطان و قدرت شيطاني است. عدد 5 برگرفته از ستاره‌ي پنج‌پر بافومه نمادي است که در تمام امريکا (مدينه‌ي فاضله‌ي فراماسون‌ها) به چشم مي‌خورد؛ از ستاره‌هاي پنج پر پرچم امريکا تا ساختمان پنج ضلعي پنتاگون و ... . لذا بايد جک را نماد اصلي امريکا با تمام آرمان‌ها و معتقدات امريکايي دانست.
درحقيقت آشفتگي خانوادگي و ناآرامي جک بيان کننده‌ي وضع آشفته‌ي اقتصاد اجتماع و فرهنگ امريکاست. لذا در فيلم القا مي‌شود هرچند جک داراي مشکلاتي است که گاهي او را مأيوس مي‌کند و حتي او را نسبت به توانمدي‌هاي خود مردد مي‌سازد اما بايد او را به عنوان ابر مرد اين داستان و يگانه رهبر اين دنياي کوچک پذيرفت. در حقيقت جک القاي بزرگي و آقايي امريکا به جهانيان است. به خود مردم امريکا تا اعتماد به نفسشان را بازيابند و موقعيت خود را دريابند، و به مردم دنيا تا نقش اين سرزمين و اين آرمان را در تحولات جهاني متوجه باشند و امريکا را علي رغم تمام مشکلات و کاستي‌هايش همراهي نموده و در حقيقت گوسفندان اين چوپان باشند!
اما سؤال مهمي که در مورد جک وجود دارد آن است که چرا اين نقش را در قالب يک پزشک معرفي مي‌کنند؟ چرا از ميان تمام موقعيت‌هاي ديگري که مي‌توانست جک به عنوان مهم‌ترين کاراکتر فيلم و نماد امريکا داشته باشد پزشکي به او اختصاص داده شد؟
پزشکي علمي است صد در صد تجربه‌محور و انتخاب اين شغل مي‌تواند بيانگر آن باشد که انسان ايده‌آل در اين تمدن، شخصيتي علم محور دارد اما علمي که کاملاً مبتني بر تجربه است و اين به معناي انحصار علم در تجربه در امريکاي ليبرال است. در حقيقت انتخاب اين شغل براي برجسته ترين نماد امريکا، بيان‌گر جهت‌گيري سازندگان اين فيلم به سمت تجربه‌گرايي در فلسفه‌ي‌ علم است.
از جهت ديگر وظيفه‌ي اصلي پزشک نجات انسان‌هاست، کاري که جک در تمام فيلم به قيمت گذشتن از خواسته‌هاي خودش و حتي به خطر انداختن جان خود به آن پرداخت. موضوعي که امريکا همواره ادعاي آن را دارد و حتي جنگ‌هاي خود را بر مبناي انسان دوستي‌اش توجيه مي‌کند. تمام صحنه‌هايي که جک فداکارانه و بدون هيچ پرسشي به سمت يک مجروح و بيمار مي‌شتابد بيننده را نسبت به فداکاري و بزرگي او قانع مي‌کند و اين مرهون پزشک بودن اين فرد است.
از نظر اعتقادي تا اواخر فيلم جک به دليل تجربه‌گرايي، واقع‌گراست لذا اعتقادي به ماوراء نداشته و همين عامل درگيري او و جان لاک است. اما در اواخر فيلم جک فردي معتقد به ماوراء شده و تمام ويژگي‌هاي لازم براي دريافت مسئوليت حفاظت از جزيره را کسب مي‌کند. اين موضوع القا کننده‌ي آن است که امريکا به سبب نگاه علمي و اصطلاحاً پوزتيويستي که دارد اهل فهم ماوراء نيست، اما بايد اين اعتقاد به وجود آيد تا رهبري امريکا کامل گشته و بتواند نقش اصلي خود را ايفاء کند. تلاش براي باور کردن غيب موضوعي است که سال‌هاست با پرداختن به فيلم‌هاي معناگرا و حتي خرافي سعي در القاي آن به مخاطب، مخصوصاً مخاطبين غربي و امريکايي دارند.
از سوي ديگر جک فردي بسيار مسئوليت‌پذير و متعهد است تا آن جا که از ترس اين‌که نتواند رهبر خوبي باشد و نتواند گروهش را از هر خطري نجات دهد و افراد را سالم به خانه نرساند سعي مي‌کند در ابتدا علارغم تمام توانمندي‌هاي منحصر به فردش، شانه از زير بار اين مسئوليت خالي کند، اما گروه به او مي‌فهماند به او نيازمند است و با تمام مشکلات او را رهبر واقعي خود مي‌داند. در جاي جاي فيلم بيننده منتظر است هر مسأله‌اي با جک در ميان گذاشته شود و هر گرهي با دست او باز شود. اين هم توجيهي براي اقدامات امريکاست. به اين ترتيب به مخاطب القا مي‌شود اگر امريکا مجبور شد به عراق يا افغانستان حمله کند يا هر اقدام ديگري مرتکب شود، ولي به اهدافي که ذکر مي‌کند دست پيدا نکرد، نتوانست امنيت را در اين کشورها به وجود آورد يا تروريسم را از بين ببرد چيزي از ارزش‌هاي او کم نمي‌شود او هنوز هم يک رهبر است و جامعه‌ي جهاني به رهبريت او اذعان دارد.
در قسمت‌هاي مياني اين فيلم جک مجبور مي‌شود براي محافظت از افرادش از کسوت اصلي خود که درمان و مراقبت ظاهري از افراد است خارج شده و سلاح به دست بگيرد و افرادي را بکشد يا از آنا لوسيا بخواهد ارتش تشکيل دهند و حتي مجبور به شکنجه کردن افراد شود. تمامي خشونت‌هايي که افراد گروه به رهبري جک، عليرغم ميلشان انجام مي‌دهند در واقع توجيه اِعمال خشونت و شکنجه و ... توسط امريکاست. در حقيقت مي‌خواهند با اين گونه داستان‌ها مخاطب را نسبت به اين‌گونه اعمال توجيه نموده و خود را ناگزير از اِعمال خشونت معرفي کنند.

جيمز فورد، کيت آستن و هوگو ريز
در کنار جک سه شخصيت مهم ديگر امريکايي وجود دارد. جيمز فورد، کيت آستن و هوگو ريز.
جيمز فورد يا سوير با چهره‌اي شبيه به شخصيت‌هاي فيلم‌هاي وسترن يک امريکايي آزاد و وحشي است. سوير را بايد نماد امريکاي ليبرال وحشي دانست. در واقع جيمز نماد امريکاي تگزاسي يا وسترني است. فردي که پايبند به هيچ اصلي نيست اما پس از مدتي که جزيره او را نگه مي‌دارد و تحت تربيت جزيره در پروژه‌ي دارما قرار مي‌گيرد، به يک انسان تقريباً مثبت تبديل شده و هم‌طراز جک کانديد محافظت از جزيره مي‌گردد.
کيت آستن به عنوان يک زن در مثلث عشقي جک، کيت و سوير در رأس قرار دارد. زن نماد وطن و عقيده است. عشق جک و سوير و رقابت اين دو در تصرف کيت به معناي رقابت امريکاي ليبرال مدرن و امريکاي وسترني در تصرف امريکا و عقيده و آرمان آن است. در حقيقت کيت در نقش يک زن مقاوم، فداکار، شجاع و در عين حال لطيف و با احساس، ناموس ملي امريکا و آرمان اين سرزمين است. ناموسي که جز سوير و جک هيچ کس حتي خيال رابطه با او را در سر نمي‌پروراند.
پس از آن‌که کيت براي اولين بار از جزيره خارج مي‌شود، مادري آرون را به عهده مي‌گيرد و با لطافت و فداکاري فراوان مادري، چهره‌اي ديگر از اين نقش را به نمايش مي‌گذارد و مام وطن را تداعي مي‌کند. لذا کيت هم به عنوان معشوق جک و سوير و هم به عنوان مادر تنها فرزندي که در جزيره متولد مي‌شود نماد وطن امريکايي با تمام ارزش‌ها و آرمان‌هاي آن است.
هوگو ريز يا همان هارلي شخصيت محبوبي است که در طول فيلم بارها به محبوبيتش تأکيد مي‌شود. هوگو يکي ديگر از کانديداهاي محافظت از جزيره است و در نهايت او با تمام محبوبيتي که در طول فيلم به دست آورده محافظ اصلي جزيره مي‌شود. لذا تمام آن احساس محبت به وظيفه‌ي جديد او و جزيره منتقل مي‌شود. (در ادامه به معناي جزيره و به تبع آن اهميت محبت منتقل شده به آن توسط هارلي اشاره مي‌گردد.)

جان لاک
جان لاک يکي ديگر از کاراکترهاي مهم فيلم است که گاهي در کنار جک و گاهي مهم‌تر از او مطرح مي‌گردد.
انتخاب نام جان لاک، فيلسوف عصر روشنگري و پدر ليبراليسم براي اين کاراکتر در بردارنده‌ي نکات مهمي‌ است. جان لاک در جزيره به عنوان رهبر معنوي و ايدئولوژيک مطرح است و حتي مي‌توان او را پيامبر جزيره دانست. مهم‌ترين ويژگي جان که او را از سايرين ممتاز مي‌کند باور و اعتقاد او به ماوراء از جمله نيروي جزيره و وظيفه‌اي که او در قبال اين جزيره دارد است. نکته‌اي که بن در خاکسپاري او به عنوان مهم‌ترين ويژگي لاک بيان مي‌کند و يا جک در صحبت با دود سياه که در بدن جان لاک ظهور کرده او را مرد اعتقاد و باور مي‌داند.
نکته‌ي قابل توجه آن است که جان که او را مرد باور و اعتقاد مي‌دانيم و به خاطر همين ويژگي‌ها صلاحيت رهبري گروه بوميان يا ساکنين قبلي جزيره را کسب مي‌کند در مورد اعتقاد به خدا کاملاً ساکت است و هيچ گرايش ديني خاصي از او نمي‌بينيم؛ لذا اگر چه که او اهل فهم غيب و پشت پرده‌ي امور است اما اين معناگرايي به دين يا خدا نمي‌انجامد و جان کاملاً متکي به توانمندي خود است.
اين گرايش و سکوت دقيقاً همان راه حليست که غرب بعد از بحران خلاء معنويت علي الخصوص پس از انقلاب اسلامي و انفجار فرهنگي ديني آن، به کار گرفت؛ در واقع پس از دوران تجربه‌گرايي محض و نفي هرگونه غيب و ماوراء يا معنا و روبه‌رو شدن با توده‌ي جامعه که نيازمند معنويت از دست رفته و به طور کلي دين بود، با توجه به نگراني بازگشت توده‌هاي مردم به دين و مذهب، از دين عنصر اعتقاد به ماوراء و غيب و معنويت را جدا کرده و شعار معنويت مستقل از دين را سردادند. در حالي که دين چيزي فراتر از معنويت و صرف باور به غيب بوده و دربردارنده‌ي چهارچوب عقيدتي، عملي و اخلاقي است که ابعاد مختلف زندگي بشر اعم از دنيا و آخرت را شامل مي‌شود.(البته راه حل ديگري براي پيروان ساير اديان نيز وجود دارد که در ادامه به آن مي‌پردازيم)
انتخاب نام جان لاک براي اين چنين شخصيتي نشان دهنده‌ي آن است که ايده‌ي اصلي تمدن غرب که مي‌توان آن را ليبراليسم ناميد و جان لاک فيلسوف عصر روشنگري به عنوان اصلي‌ترين نظريه پرداز آن محسوب مي‌شود، آيين جديدي است که حتي اگر بتواند باور و اعتقاد و معنويت داشته باشد اما قطعاً نامي از خدا در آن نيست و با هيچ ديني سرسازگاري ندارد؛ البته دين به معناي واقعي آن؛ چرا که غرب مشکلي با اديان توحيدي که فقط پوسته‌ي ظاهري از آن باقي مانده است ندارد.
به نظر مي‌رسد داستان لاست يک‌بار ديگر جان لاک را متولد کرده و در واقع ليبراليسم که جان لاک مهم‌ترين نظريه‌پرداز آن محسوب مي‌شود، بازتعريف شده است. جان لاکِ قرن هجده يک ماده‌گرا و نفي کننده‌ي غيب و معنويت است اما جان لاکِ قرن بيست و يک، مرد اعتقاد و باور اما کماکان بي‌خداست. در واقع نياز امروز و خلاء تمدن حاضر معنويت و ماوراء است لذا متفکرين و نظريه‌پردازان اين تمدن در حال بازتعريف مکاتب و مفاهيم خود مي‌باشند و اين دقيقاً همان کاري است که جان لاک در نقش انسان معناگراي بي‌خدا انجام مي‌دهد.
اين آيين جديدِ «انسان محور» که پدر آن يا پيامبر تبليغ کننده‌ي آن جان لاک است، هر چند در دنياي امروز به مشکلاتي برخورده است و ناکارآمدي و ضدانساني بودنش در حال ظاهر شدن است، و در فيلم اين موضوع را با فلج بودن جان لاک و زندگي نکبت بار او در خارج جزيره بيان مي‌کند اما جزيره(در ادامه به تحليل جزيره خواهيم پرداخت) مي‌تواند او را از اين زندگي نکبت‌بار خارج کرده و فلج بودن او را منتفي کند و از او يک رهبر واقعي و آن‌چه شايسته‌ي اوست محقق کند.
در حقيقت بايد گفت اگرچه ليبراليسم و ساير مکتب‌هاي انسان گرا نسبتي با دين و معنويت ندارند اما سران ايدئولوژيک دنياي غرب در پي تغيير اين مکاتب با نياز روز جامعه‌ي خود که نياز به باور غيب است مي‌باشند و در اين فيلم با اصلاح چهره‌ي جان لاک به عنوان مردي با عقيده و مؤمن به غيب اين تلاش براي عقب‌گرد مشهود است.

دزموند هيوم
دزموند هيوم کاراکتر ديگري است که نقش فعالي در جزيره و کنترل آن دارد. دزموند به لحاظ شخصي فردي مذهبي است و حتي در گذشته يک کشيش بوده است که از کليسا به خاطر امور مهم‌تري که او مي‌تواند انجام دهد خارج مي‌شود.
انتخاب نام هيوم براي اين شخصيت در ظاهر يک دو گانگي است. چرا که از سويي ديويد هيوم يکي ديگر از فيلسوفان بسيار مطرح عصر روشنگري، فردي است که رسماً اعلام مي‌کند من يک ملحد هستم و او را مي‌توان پدر حس گرايي دانست. کسي که قائل است هر چه به حس نيايد وجود ندارد و طبعاً خدا، دين و ملحقات غير حسي آن را به طور کلي نفي مي‌کند. اما از سوي ديگر در داستان، دزموند هيوم فردي است با صبغه‌هاي مذهبي و ديني و در اصل يک کشيش بوده است. اما او نيز در مورد اعتقاداتش به خدا يا مسيح يا هر آيين ديگري سخني به ميان نمي‌آورد.
در تحليل اين شخصيت بايد گفت دزموند ديندار است اما دينش بي‌ديني است؛ يعني آيين مسيحيان امروز که مي‌تواند معادلات جهاني را عوض نموده و نقش مهمي در نجات اين تمدن داشته باشد، الحاد، حس‌گرايي و انسان‌گرايي است. ديني که ديويد هيوم پدر فلسفه‌ي انگليس براي بشريت آورده است الحاد و بي‌ديني است و اين دين است که مي‌تواند در دنياي امروز ناجي باشد. لذا در فيلم علي‌رغم اصطلاحات مذهبي دزموند يا گذشته‌ي او در کليسا، او مثل اکو يا حتي چارلي مذهبي نيست و از اعتقاداتش و يا خدايش حرفي نمي‌زند. (اين موضوع در مورد نور موجود در جزيره و مقاومت دزموند در برابر آن بيشتر روشن مي‌شود.)
نکته‌ي ديگر در مورد دزموند، عشق او به پنلوپه است. عشقي که يکي از مهيج‌ترين داستان‌هاي فيلم را ايجاد مي‌کند. همانطور که بيان شد زن نماد عقيده و وطن بوده و عشق به او، يعني ميل و گرايش به تصرف سرزمين و يا عقيده مي‌باشد. از سوي ديگر پنلوپه يکي از شخصيت‌هاي اصلي داستان ايلياد و اديسه، از افسانه‌هاي يونان باستان است. زني که سال‌ها منتظر همسرش اديسيوس مي‌ماند و در مقابل خواستگاران زياد تسليم نمي‌شود. اين شخصيت که در همان افسانه هم نماد يونان باستان و آرمان‌هاي آن است که مقاومت کرده تا فقط به تصرف اديسيوس يعني مرد واقعي‌اش در آيد در اين فيلم نيز سال‌ها منتظر دزموند مي‌ماند تا هيوم مرد او شود. در واقع پنلوپه‌ي لاست که تداعي‌کننده‌ي پنلوپه‌ي اديسه مي‌باشد همانند او منتظر همسر لايقش مي‌ماند. ‌
اين علاقه و عشق پايدار به گرايش فيلسوفان عصر روشنگري به يونان باستان به عنوان تمدن انسان‌محور بي‌خدا برمي‌گردد. يعني هيوم و هم‌قطارانش صاحبان اصلي تمدن يونان باستان و دوران انسان‌گرايي‌اند. در واقع پني همان عقيده‌ي يوناني انسان محور است که در طول تاريخ منتظر هيوم‌ها مانده و فقط به تصرف فيلسوفان عصر روشنگري در خواهدآمد. اين تداعي معاني که با استفاده از اسامي تاريخي و اسطوره‌اي صورت مي‌گيرد، بيان‌کننده‌ي رابطه‌ي وثيق يونان باستان به تمدن حاضر مي‌باشد.

http://saeednayyeri.blogfa.com

نام: سعید نیری   تاریخ: ۱۷ آبان ۱۳۸۹
سلام
مطلب فوق که با ذکر نام وبلاگ بنده بعنوان منبع در اینجا قبد شده در واقع از وبلاگ "نقد فرقه ضاله دین نما" به آدرس http://dinnama.blogfa.com/post-314.aspx و "گروه اینترنتی مهر املش "اخذ شده بود که در وبلاگم هم به عنوان منبع ذکر شده بود. به جهت حفظ امانتداری لازم دیدم اینجا نیز نامشان را ببرم تا رعایت امانت داری بشود
متشکرم


نام(اختیاری):
ایمیل(اختیاری):
عدد مقابل را در کادر وارد کنید:
متن:

کانال تلگرام مفیدنیوز
کلیه حقوق محفوظ است. نقل مطالب با ذکر منبع بلامانع ميباشد.