آرشیو نسخه های rss پیوندها تماس با ما درباره ما
مفیدنیوز
اَللّهُمَّ كُنْ لِوَلِيِّكَ الْحُجَّةِ بْنِ الْحَسَنِ صَلَواتُكَ عَلَيْهِ وَعَلى آبائِهِ في هذِهِ السّاعَةِ وَفي كُلِّ ساعَةٍ وَلِيّاً وَحافِظاً وَقائِداً وَناصِراً وَدَليلاً وَعَيْناً حَتّى تُسْكِنَهُ أَرْضَكَ طَوْعاً وَتُمَتِّعَهُ فيها طَويلا                                                                           
صفحه اصلی | سیاسی | اجتماعی | فضای مجازی | اقتصادی | فرهنگ و هنر | معارف اسلامی | حماسه و مقاوت | ورزشی | بین الملل | علم و فناوری | تاریخ سه شنبه ۱۸ ارديبهشت ۱۴۰۳ rss
نسخه چاپی ارسال
دفتر مقام معظم رهبری
پایگاه اطلاع رسانی حضرت آیت الله نوری همدانی
پایگاه اطلاع رسانی آثار حضرت آیت الله مصباح یزدی
سایت اینترنتی حجه الاسلام والمسلمین جاودان
استاد قاسمیان
حجت الاسلام آقاتهرانی
پاتوق كتاب
شناخت رهبری
عصر شیعه
پایگاه وبلاگ نویسان ارزشی
صدای شیعه
عمارنامه
شبکه خبری قم
مداخلات نرم در شاخ آفريقا

مداخلات نرم در شاخ آفريقا


حميد نيكو


ايالات متحده آمريكا، اكنون پس از كنارزدن رقيب جدي خود، (شوروي سابق) اين احساس را در خود دارد و تلاش مي كند آن را بر جهانيان تحميل كند كه تنها قدرت تصميم گيرنده و مجري صلح و نظام جهاني است.
تلاش هاي مسئولان كاخ سفيد، در اين راستا تنها در قالب دكترين نظامي نبوده است، بلكه با توجه به پيشرفت هاي جهاني و تنوير افكار بين المللي در مورد نيت و اهداف آمريكا براي سلطه هرچه بيشتر، اين ابرقدرت به سوي قدرت نرم گرايش بيشتري نشان داده است.
در اين مقاله به اين موضوع پرداخته شده است كه آمريكا در دوره پس از جنگ سرد در آفريقا و به ويژه شاخ آفريقا شيوه ها و ابزارهايي را براي پيشبرد سياست خارجي و منافع خود با محوريت قدرت نرم به كار گرفته است كه خواندن آن خالي از لطف نيست.
سرويس خارجي
شاخ آفريقا كه در شرق آفريقا واقع شده است و از جنوب به اقيانوس هند و از شمال به درياي سرخ محدود مي شود، به دليل وجود تنگه باب المندب ارزش استراتژيك دارد، زيرا اين تنگه درياي سرخ را به اقيانوس هند پيوند مي دهد. چهار كشور سومالي، جيبوتي، اتيوپي و اريتره به عنوان كشورهاي شاخ آفريقا محسوب مي شوند و برخي سودان و كنيا را نيز جزو آن مي دانند. اما شاخ آفريقا جداي از موقعيت ژئوپلتيك و ژئو استراتژيك و تمركز جمعيت مسلمان در آن، به دليل نزديكي به قلب خاورميانه و كشورهاي اسلامي و دسترسي به آبراه هاي بين المللي، اهميت ويژه اي براي بازيگران داخلي و خارجي قاره آفريقا دارد.
به علاوه، اين منطقه به دليل نزديكي به حوزه خليج فارس كه به لحاظ منابع نفتي براي كشورهاي جهان اهميت دارد، موقعيت ويژه اي يافته است. كمبود مواد غذايي، خشكسالي و از همه مهم تر جنگ هاي داخلي و بي ثباتي از عوامل جدي و ناامني و بحران در اين منطقه هستند گرچه شاخ آفريقا منطقه اي است كه همواره شاهد بحران هاي مختلف بوده است.
در دوران جنگ سرد نيز شوروي و آمريكا به دليل اهميت شاخ آفريقا، به رقابت در اين منطقه پرداختند اما با پايان جنگ سرد گرچه اين رقابت ها از بين رفت و آمريكا به دليل هزينه هاي فراوان اين منطقه را از كانون توجه خود دور كرد و تقريبا غيبتي 10 ساله داشت، اما در اين مدت تلاش كرد در قالب طرح هايي با عنوان كمك هاي بشردوستانه و اقتصادي حضور خود را حفظ كند.
به ويژه آنكه در دوره كلينتون رئيس جمهور اسبق چنين رويكردي كاملا ملموس و ابتكار عمل شاخ بزرگ آفريقا اوج آن بود.
اما پس از حادثه يازدهم سپتامبر، شاخص آفريقا دوباره در كانون توجه سردمداران واشنگتن قرار گرفت و بحث حضور آمريكا در اين منطقه جدي تر شد و جداي از تقويت حضور نظامي، با اجراي برنامه هاي اقتصادي، امدادي و بشردوستانه، سياست هاي آمريكا به سوي بهره گيري از قدرت نرم در آفريقا و به يژه در اين منطقه گرايش پيدا كرد.
اهميت شاخ آفريقا
در طول جنگ سرد اين منطقه عرصه رقابت دو ابرقدرت شوروي و آمريكا بود. حضور فعال شوروي در اين منطقه از سال 1963 آغاز شد كه طي آن شوروي با كمك 35 ميليون دلاري به ياري سومالي شتافت.
زيرا اين كشور در خطر قحطي و خشكسالي كامل قرار گرفته بود و در سال 1969 «محمد زيادباره» با كودتايي بدون خونريزي بر سر كار آمد و با اعلان حمايت از ايدئولوژي ماركسيسم- لنينيسم زمينه هاي حضور شوروي در سومالي و دسترسي اين كشور به شاخ آفريقا را فراهم كرد.
شوروي در قبال كمك هاي فراوان، از بندر «بربرا» در جهت تحكيم پايگاه دريايي خود بهره برد و از طريق خليج عدن و اقيانوس هند به آب هاي بين المللي دست يافت و در سال 1970 بندر بربرا عملا به تكيه گاه استراتژيك شوروي در اقيانوس هند، بدل شد و ناوهاي جنگي آن كشور در برابر زيردريايي هاي اتمي آمريكا در آب هاي اقيانوس هند قرار گرفت.
با برسركار آمدن دولت «منگيستو هايله ماريام» در اتيوپي كشورهاي شوروي و كوبا، سومالي را به بهانه برنامه تهاجمي عليه همسايگان رها كردند و به حمايت از دولت اتيوپي پرداختند. البته در آن هنگام «فيدل كاسترو» تلاش كرده تا با ايده تشكيل فدراسيون سوسياليست روابط اتيوپي و سومالي را بهبود ببخشد.
چرا كه در صورت تحقق آن شوروي در آن مقطع از جنگ سرد به قدرتي واقعي در منطقه شاخ آفريقا تبديل مي شد اما اين فدراسيون پس از مدت كوتاهي از هم پاشيد و سومالي به عرصه تاخت و تاز آمريكا در شاخ آفريقا و بندر بربرا به مركز فعاليت آمريكا تغيير يافت.
در مقابل بندر «آساب» كه تا آن زمان در اختيار آمريكا بود به شوروي واگذار شد. بندر آساب علاوه بر اشراف بر درياي سرخ و اقيانوس هند، به دليل نزديكي به خليج فارس و تنگه هرمز ارزش و اهميت فراواني براي مسكو داشت.
پس از تغيير رژيم اتيوپي، آمريكا به منظور خالي نكردن صحنه براي شوروي، روابط خود را به طور كامل با دولت اين كشور قطع نكرد و حاضر نبود با كمك به سومالي بر آتش جنگ اين كشور با اتيوپي بر سر منطقه «اوگادن» دامن بزند.
از اين رو، دولت زيادباره را به سازش با اتيوپي تشويق كرد اما تنها به دادن كمك هاي اقتصادي و تا حدي نظامي مشروط بر عدم به كارگيري عليه همسايگان بسنده كرد.
اگر چه آمريكا به حفظ موقعيت خود در منطقه شاخ آفريقا علاقه مند بود، اما حاضر نبود با حمايت از زيادباره خود را درگير مسائل داخلي سومالي كند، و به ارسال كمك هاي اقتصادي به سومالي بسنده كرد، اما با آغاز كمك هاي تسليحاتي شوروي به اتيوپي و شدت گرفتن نبرد اريتره، كمك هاي نظامي آمريكا به سومالي و سودان افزايش و رقابت تسليحاتي تازه اي آغاز شد.
اما به هر حال خشكسالي هاي طولاني، قحطي و گرسنگي سبب شد تا از سردي روابط اتيوپي و آمريكا كاسته و اين كشور به سمت آمريكا كشيده شود. اما چندي نگذشت كه اشغال افغانستان توسط شوروي و پس از آن پيروزي انقلاب اسلامي ايران (كه مرزهاي طولاني با شوروي داشت)، باعث شد كاخ سفيد به حضور خود در شاخ آفريقا توجه بيشتري ببخشد. جالب اينكه در سال 1980 دولت آمريكا سياست خود را در قبال شاخ آفريقا چنين توجيه كرد: نخست، كمك گيري از كشور سومالي براي انجام مانورها در اقيانوس هند. دوم، استفاده از كشورهاي حامي توافق نامه كمپ ديويد (كنيا، سومالي و سودان). سوم، تشويق به كاهش خشونت ها و پايان جنگ هاي داخلي به منظور كاهش نفوذ شوروي (به دليل دامن زدن اين كشور به آتش جنگ).
همان طور كه گفته شد دولت آمريكا به كمك هاي خود به اتيوپي ادامه داد. اگرچه در زمان رياست جمهوري «فورد» تمام كمك هاي آمريكا به اتيوپي لغو شد، اما در زمان «جيمي كارتر» كه با برنامه حقوق بشر بر سر كار آمده بود، روابط آمريكا و اتيوپي به پايين ترين سطح خود تنزل يافت اما در دوران «رونالد ريگان» سياست آمريكا در شاخ آفريقا به طور كلي تغيير كرد و مبناي آن بر پايه تأكيد بر تقويت حضور نظامي در اطراف خليج فارس استوار شد.
علل گرايش آمريكا به قدرت نرم
پيش از بررسي گرايش آمريكا به قدرت نرم در منطقه شاخ آفريقا و پيرامون آن در دوره پس از جنگ سرد، لازم است برخي مفاهيم و نظريات مربوط به قدرت نرم باز تعريف كنم و ضمن فراهم آوردن چارچوب نظري براي اين بحث، دليل معرفي كمك هاي اقتصادي و بشردوستانه آمريكا به عنوان شاخصه هاي قدرت نرم آمريكا، تشريح شود.
قدرت نرم: اصطلاحي است كه در نظريه روابط بين الملل به منظور توصيف توانايي يك دستگاه سياسي مانند يك دولت در تأثيرگذاري غيرمستقيم بر رفتار يا منافع ساير دولت ها يا ملت ها از طريق ابزارهاي فرهنگي يا ايدئولوژيك به كار مي رود.
جوزف ناي، به عنوان مطرح كننده مفهوم قدرت نرم، در كتاب «قدرت نرم ابزارهاي موفقيت در سياست هاي جهاني» به تشريح اين مفهوم مي پردازد به نظر او قدرت نظامي و اقتصادي (سياست چماق و هويج در برابر دولت ها و ملت ها) قدرت سخت و قدرت فرهنگي، ارزشي و سياست خارجي مشروع (ايجاد جاذبه و دستيابي به قلوب و اذهان دولت ها و ملت ها) قدرت نرم است.
وي قدرت نرم را چيزي بيش از اعمال نفوذ مي داند، زيرا اعمال نفوذ از طريق قدرت سخت اعمال مي شود و از نظر وي قدرت نرم بيشتر ترغيب و اقناع طرف مقابل مي باشد.
در واقع، در قدرت نرم شيوه تأثيرگذاري غيرمستقيم است. به اين معني كه يك كشور بتواند در شرايطي كه هيچ تهديد و يا پاداشي وجود ندارد، كاري مطابق آنچه كشور مقابل مي خواهد انجام دهد.
مؤلفه هاي قدرت نرم از جمله جاذبه فرهنگي، ايدئولوژيك، نهادهاي بين المللي و سياست هاي يك حكومت عواملي هستند كه همانند قدرت نظامي واقتصادي به ترتيب تهديدكننده و پاداش دهنده نيستند، بلكه مبناي آنها ايجاد جاذبه و كشش ميان دو طرف است.
مطابق اين تعريف به طور طبيعي در صورتي كه آمريكا كمك هاي اقتصادي و امدادي خود را برپايه پاداش و انگيزه هاي مادي قرار دهد، اين كمك ها بايد زيرمجموعه قدرت سخت گيرد، اما به دليل اينكه امريكا به اين كمك ها جنبه بشردوستانه بخشيده و بيشتر در راستاي ايجاد جاذبه و دستيابي به قلوب و اذهان ملت ها و دولت ها گام برداشته، كمك هاي اقتصادي و امدادي امريكا را مي توان به عنوان زيرمجموعه قدرت نرم امريكا تلقي كرد.
ديدگاه جديد
دوره بوش پدر و دوره كلينتون: پس از پايان جنگ سرد و فروپاشي شوروي، شاخ آفريقا به دليل وجود «تنگه باب المندب» و قرار گرفتن اين تنگه بين آفريقا و خاورميانه و نزديكي به خليج فارس همچنان اهميت ژئواستراتژيك خود را حفظ كرد. همچنين خروج شوروي از شاخ آفريقا و بي رقيب ماندن امريكا در اين منطقه سبب شد از اهميت ژئواستراتژيك اين منطقه و تمايل شديد امريكا براي حضور در اين منطقه كاسته شود.
البته پس از حمله امريكا و متحدانش عليه عراق در جنگ اول خليج فارس، منطقه شاخ آفريقا همچنان اهميت خود را در سياست هاي امريكا حفظ كرد. اما سياست هاي امريكا در قبال آفريقا در دوره بوش پدر و دوره كلينتون تفاوت هايي با يكديگر داشتند.
با پايان جنگ سرد، دولت بوش پدر با وجود اينكه استراتژي جهاني مشخصي نداشت، سياست نظم نوين جهاني را در پيش گرفت. البته نقش آفريني امريكا در پايان جنگ داخلي اتيوپي در سال 1990 و درگيري جدايي طلبان اتيوپي و اريتره در همان دوره، مداخله در سودان تحت عنوان برنامه صلح در مي 1991 و مداخله در سومالي در سال هاي 1992-1993 مهم ترين اقدامات امريكا در دوره بوش پدر بود.
پس از آن دولت كلينتون خيلي سريع و در سطح گسترده اي، سياست اصلاحات را در پيش گرفت تا برنامه هاي كمك به آفريقا موثرتر صورت گيرد. البته در حوزه هاي حمايت از حل و فصل كشمكش ها، حق تعيين سرنوشت و حكومت داري مطلوب، سياست هاي بوش و كلينتون اصول مشابهي داشتند. كلينتون به طور ويژه در صدد بود تا با «چند جانبه گرايي» در سطح منطقه اي و بين المللي مثلا زمينه هاي رشد اقتصادي افريقا و فرصت سازي براي امريكا را فراهم كند. به طور كلي، سياست هاي كلينتون در قبال آفريقا به ويژه شاخ آفريقا و پيرامون آن را در چارچوب گرايش امريكا به قدرت نرم (جذب قلوب و اذهان دولت ها و ملت هاي شاخ آفريقا از طريق كمك هاي اقتصادي و بشردوستانه) مي توان تعريف كرد. از اين رو، كلينتون به منظور فراهم شدن شرايط امن سرمايه گذاري در آفريقا يك ابتكار عملي را در سال 1994 ارائه كرد كه هدف آن تأمين امنيت غذا و بهداشت و مبارزه با ريشه هاي كشمكش و بي ثباتي در بحران خيزترين منطقه آفريقا يعني شاخ آفريقا و محيط پيرامون اين منطقه بود و «ابتكار عمل شاخ بزرگ آفريقا» نامگذاري شد.
در اين ابتكار عمل چهار كشور اتيوپي، جيبوتي، اريتره و سومالي كه شاخ آفريقا ناميده مي شوند، به همراه شش كشور ديگر (كنيا، اوگاندا، سودان، رواندا، تانزانيا و بروندي) شاخ بزرگ آفريقا خوانده شدند.
مطابق اين ابتكار عمل، ناامني، غذا، فقر و خشكسالي ريشه هاي كشمكش و بي ثباتي هستند كه دولت آمريكا به منظور مقابله با آنها، آژانس توسعه بين المللي آمريكا را مأمور اجراي اين ابتكار عمل كرد. البته در اين ابتكار عمل علاوه بر چاره انديشي براي مقابله با ناامني غذا، فقر و خشكسالي، نقش آفريني جامعه بين الملل و نهادهاي بين المللي و نيز استفاده از پتانسيل رهبران آفريقايي پيش بيني شد.
همچنين بيل كلينتون به موازات پيشبرد اجراي ابتكار عمل شاخ بزرگ آفريقا به منظور كاهش وابستگي اقتصادي و تقويت اقتصاد بومي اين منطقه، در 18 مي سال 2000 ميلادي، قانون توسعه تجارت با كشورهاي «زير صحرا» را تحت عنوان «قانون رشد فرصت هاي تجاري با آفريقا» امضا كرد كه كشورهاي شاخ بزرگ آفريقا را نيز دربرمي گرفت. هدف اين قانون حمايت از كشورهاي زير صحرا در شناسايي ارزش بازارهاي آزاد و تجارت و در نتيجه توسعه منطقه اي و ملي و كاهش وابستگي كشورهاي اين منطقه بود.
پس از پايان رياست جمهوري كلينتون اين ابتكار عمل همچنان تا سال 2004 ميلادي مطابق معمول ادامه يافت و گزارش هاي بررسي وضعيت كشورهاي مختلف اين منطقه تحت عنوان شاخ بزرگ آفريقا منتشر شد. (اما پس از آن سال) به كار گيري عنوان شاخ بزرگ آفريقا متوقف شد و به طور مثال حتي مي توان با يك جستجوي ساده اين عبارت در اينترنت به فراواني اين عبارت و آخرين تاريخ به كارگيري اين عبارت پي برد. به طوري كه در پايگاه اينترنتي «آژانس توسعه بين المللي آمريكا» كه بازوي اجرايي ابتكار عمل شاخ بزرگ آفريقا محسوب مي شد، ديگر نامي از عبارت شاخ بزرگ آفريقا به چشم نمي خورد و به وضعيت كشورهاي اين منطقه در چارچوب زير مجموعه كشورهاي زير صحرا پرداخته شده است.
البته لازم به ذكر است كه عبارت شاخ آفريقا به عنوان بخشي از آفريقاي زيرصحرا همچنان در پايگاه اينترنتي آژانس توسعه بين المللي آمريكا به كار مي رود و گزارش هاي كمك هاي مثلا بشردوستانه آمريكا، كشورها و سازمان هاي اعانه دهنده تا سال 2010 نيز تحت عنوان وضعيت كشورهاي شاخ آفريقا منتشر شده است.
همچنين مي توان چنين نتيجه گرفت كه ظاهرا پس از پايان دوره رياست جمهوري كلينتون، دولت جرج بوش رغبتي به استفاده از اين عبارت نشان نداد و آژانس توسعه بين المللي آمريكا بدون به كارگيري اين عبارت به كمك هاي خود به كشورهاي شاخ بزرگ آفريقا به عنوان زيرمجموعه آفريقاي زيرصحرا ادامه داده است.
در عوض مي بينيم كه قانون رشد و فرصت هاي تجاري با آفريقا موسوم به آگوا (قانون توسعه تجارت با آفريقاي زيرصحرا) كه در دولت كلينتون به تصويب رسيد، مورد توجه دولت بوش پسر قرار گرفت و در 6 اوت 2002 اين قانون پس از بررسي تحت عنوان «آگوا 2» مجددا به تصويب رسيد. در واقع مي توان گفت رويكرد دولت بوش پسر در قبال شاخ آفريقا و پيرامون آن كه در دوره كلينتون از آن با عنوان شاخ بزرگ آفريقا ياد شد، قرار دادن كشورهاي اين منطقه در چارچوب آفريقاي زيرصحرا و تاكيد بيشتر بر توسعه اقتصادي به جاي كمك هاي صرفا امدادي بوده است. زيرا از نظر دولت بوش كمك هاي امدادي درمان مقطعي بحران هاي اقتصادي و انساني به شمار مي رفت.
يازدهم سپتامبر و شاخ آفريقا
دوره بوش پسر و دوره اوباما: بوش پسر پس از روي كارآمدن به دليل يك جانبه گرايي و سياست هاي خودسرانه به جايگاه جهاني و مشروعيت آمريكا آسيب جدي زد. با وجود اين، در دوران رياست جمهوري او سياست هاي متفاوتي در قبال آفريقا به اجرا گذاشته شد.
دراين راستا، دولت بوش چهاربرنامه (آگوا، طرح اضطراري رئيس جمهور براي مبارزه با ايدز، پروژه چالش هزاره و آفريكوم) را به عنوان ابزارهاي لازم قدرت نرم در آفريقا به اجرا گذاشت.
قانون رشد و فرصت آفريقا (آگوا) در دوره رياست جمهوري بيل كلينتون به عنوان يك ابتكار عملي ماليات سنگيني را كه به صادرات آفريقا به آمريكا اختصاص مي يافت، را لغو كرد. هدف آگوا كه در دوره بوش براي چهارمين بار تمديد شد، باز كردن بازار آمريكا به روي كالاهاي آفريقاي زيرصحرا و تسهيل توسعه بازرگاني با كشورهاي آفريقايي بود. اين ابتكار عمل تجاري يك جانبه كه ازسال2001 راهگشاي تجارت دوجانبه بوده است، شروطي براي شركا داشت و كشورهاي شريك بايد اصلاحات سياسي، اقتصادي و اجتماعي (از جمله كاهش فساد، ارتقاي حاكميت قانون و تكثرگرايي سياسي، كاهش فقر و ارتقاي حقوق كارگران) را ساماندهي كردند و انجام نشدن اين اصلاحات مي توانست به خارج شدن از برنامه منتهي شود. همچنين آگوا را مي توان از منظر تاثير آن بر قدرت نرم آمريكا در آفريقا بررسي كرد و در يكي از گزارش هاي مركز مطالعات استراتژيك و بين المللي با نظر مثبت اعلام شده بود، كه توسعه ارزش هاي اساسي آمريكا را تقويت مي كند. زيرا اين موضوع به صلح، عدالت و شكوفايي مربوط است و ديدگاه جهانيان نسبت به آمريكا را به طور محسوسي تغيير خواهدداد.
دومين برنامه دولت آمريكا «طرح اضطراري رئيس جمهور براي مبارزه با ايدز» نام داشت و اين برنامه بيش از هر برنامه ديگري، در صورت موفقيت تصويري مثبت از آمريكا در آفريقا ارائه مي كرد و به همين دليل به اعلام حمايت بوش در فوريه 2008 منجر شد.
بيماري ايدز در آفريقا گسترش زيادي دارد و آمريكا اين موضوع را تحت عنوان برنامه اي پيش رو درجهان تدوين كرده بود. درسال2003 دولت بوش به منظور ايجاد بزرگترين همگرايي در تدوين ابتكارعملي بين المللي در مقابله با ايدز در سراسر جهان 8/18 ميليارد دلار اختصاص داد.
اين برنامه كه درسال2008 دوباره مورد تاييد كاخ سفيد قرارگرفت و قرار است تا سال 2013 ادامه و رقم 48ميليارد دلار براي مبارزه با ايدز، سيل و مالاريا اختصاص يابد. آمريكا با توجه به نيازهاي پزشكي آفريقا توانست قدرت نرم خود را در قاره سياه افزايش دهد و به آن مشروعيت بخشد، به طوري كه به باور كارشناسان، اين ابتكار عمل سرمايه گذاري خردمندانه درقدرت نرم آمريكاست.
از جمله مداخلات نرم درقاره آفريقا پروژه چالش هزاره در ژانويه 2004 بود كه شكل گرفت و بر اين اصل استوار بود كه در صورتي كه كمك ها به تقويت حكومت داري مطلوب، آزادي اقتصادي و سرمايه گذاري بر مردم هركشور هدف بيانجامد، نتيجه بسيار موثري خواهدداشت.
اين برنامه حجم بالايي از كمك ها را به كشورهاي فقيري مثلا سرازير مي كرد در راستاي استانداردهاي حكومت داري مطلوب پيشرفت كرده اند.

 



نام(اختیاری):
ایمیل(اختیاری):
عدد مقابل را در کادر وارد کنید:
متن:

کانال تلگرام مفیدنیوز
کلیه حقوق محفوظ است. نقل مطالب با ذکر منبع بلامانع ميباشد.