جنبشی که تحمل صدای اتاق فکر خودش را هم ندارد!
آهستان
فکر میکنم صد سال دیگر در کتابهای تاریخ و علوم سیاسی، درباره سرنوشت «جنبش سبز» اینها را بخوانیم:
«روزی روزگاری، جنبش سبزی بود که باید از سرنوشتش عبرت گرفت. جنبشی شبیه ژله که هر لحظه به سمتی منحرف میشد. آنقدر بیدر و پیکر بود که هرکسی از راه میرسید واردش میشد و به آن میپیوست. جمع اضداد بود. همه آنهایی که شاید سالها در بیانیه و اطلاعیه و روزنامه و شبنامه و تظاهرات و جنگ و انتخابات و … به همدیگر فحش میدادند، یکدفعه کنار هم نشستند و این جنبش را بنیان نهادند.
بعد دیدند که انصافا این کنار هم نشستن آنها، خیلی خندهدار شده، به همین علت، دلیل آوردند و توجیه کردند که ما اهداف مشترکی داریم و روی نقاط مشترکمان متحد شدهایم!
خلاصه سرنوشت چنین جنبشی را هر آدم عاقلی خوب میداند. وقتی کشتی مسافری و تفریحی آنقدر بیدر و پیکر باشد که هر جنبندهای وارد آن شود و بخواهد ساز خودش را بزند و دریا هم کمی طوفانی باشد، خوب طبیعی است که آن کشتی به ساحل نرسد و به سرنوشت کشتی تایتانیک دچار شود!»
اتفاقا امروز جنبش سبز هم به چنین جاهایی رسیده و ما سرنوشت آن را داریم با چشم خود میبینیم. بعد از گذشت حدودا یک سال و نیم از تشکیل این جنبش هزار رنگ و هزار چهره، تضادها و تناقضها برای خودشان هم رو شده. دیگر اصل داستان و اصل فلسفه تشکیل جنبش به حاشیه رفته و باید منتظر ماجراهای عشق و عاشقی و تعقیب و گریز اعضای آن باشیم که دارند همدیگر را به خاطر زیرپا گذاشتن قوانین جنبش سرزنش میکنند.
از همه جالبتر اینجاست که حتی اتاق فکر جنبش هم به پیسی خورده و از چپ و راست به سمتش حمله میشود. چند وقت پیش محسن کدیور را به خاطر ادعاهایش درباره شعار «نه غزه نه لبنان» به باد فحش و ناسزا گرفتند. این بار هم که حسابی از خجالت اکبر گنجی در آمدهاند.
البته در ماجرای کدیور من حق را به سبزها میدهم! چون حجتالاسلام (!) کدیور روز روشن داشت دروغ میگفت و یک واقعیت تاریخی را تحریف میکرد و شعار معروف سبزها در روز قدس را وارونه جلوه میداد، اما در قضیه اکبر گنجی، علیرغم اینکه از جناب اکبر گاف، خوشم نمیآید اما حرف منطقی او را باید قبول کرد.
حرف اکبر گنجی این است که اگر واقعا ۳۰ میلیون نفر به داماد لرستان و پسر لرستان رای دادهاند، این ۳۰ میلیون آدم زنده باید یک جوری به نتیجه انتخابات اعتراض داشته باشند و خودشان را نشان دهند، نمیشود که همه در خانه بمانند!
اما خوب این حرفهای عضو اتاق فکر جنبش، ظاهرا به مذاق پیاده نظام و سیاهی لشگر جنبش خوش نیامده و سربازان علیه ژنرال شورش کردهاند که تو بیخود میکنی اصلا حرف میزنی!
اخیرا هم «ابراهیم خان فرنگی» یعنی همان سفیر مختار هلند و آمریکا در جنبش سبز، گنجی را مسخره کرده و دربارهاش نوشته که گنجی اصولا دو سه سالی از بقیه اصلاحطلبکارها عقبتر هست، یعنی دیر میفهمد و دیر متوجه میشود!
انصافا که باید به شجاعت اکبر گنجی تبریک گفت که خودش را با این قوم آپاچی درگیر کرده است. ظاهرا اینها همانهایی هستند که قبلا شعار میدادند «زنده باد صدای مخالف من!» حالا چه شده که تحمل صدای «اتاق فکر» خودشان را هم ندارند، این را باید از کتاب های تاریخ صد سال دیگر پرسید!
خداوکیلی ما ملت ایران باید برویم روزی هزار مرتبه خدا را شکر کنیم و روزی هزار بار سجده شکر به جای آوریم که اسیر و گرفتار این جنبش سبزیها نشدیم، وگرنه حسابمان با کرامالکاتبین بود! اینها هنوز به قدرت نرسیده ، دارند سر همدیگر را به خاطر یک اظهار نظر میبرند، وای به حال روزی که به قدرت میرسیدند. تازه با این وضعی که جنبش پیدا کرده و «همجنسباز و بهایی و منافق و سلطنتطلب و اصلاحطلب و سروش و گوگوش» هم در آن حضور دارند، عراق و افغانستانی میشدیم که مگو و مپرس!
http://www.ahestan.ir
|