آرشیو نسخه های rss پیوندها تماس با ما درباره ما
مفیدنیوز
اَللّهُمَّ كُنْ لِوَلِيِّكَ الْحُجَّةِ بْنِ الْحَسَنِ صَلَواتُكَ عَلَيْهِ وَعَلى آبائِهِ في هذِهِ السّاعَةِ وَفي كُلِّ ساعَةٍ وَلِيّاً وَحافِظاً وَقائِداً وَناصِراً وَدَليلاً وَعَيْناً حَتّى تُسْكِنَهُ أَرْضَكَ طَوْعاً وَتُمَتِّعَهُ فيها طَويلا                                                                           
صفحه اصلی | سیاسی | اجتماعی | فضای مجازی | اقتصادی | فرهنگ و هنر | معارف اسلامی | حماسه و مقاوت | ورزشی | بین الملل | علم و فناوری | تاریخ شنبه ۱ ارديبهشت ۱۴۰۳ rss
نسخه چاپی ارسال
دفتر مقام معظم رهبری
پایگاه اطلاع رسانی حضرت آیت الله نوری همدانی
پایگاه اطلاع رسانی آثار حضرت آیت الله مصباح یزدی
سایت اینترنتی حجه الاسلام والمسلمین جاودان
استاد قاسمیان
حجت الاسلام آقاتهرانی
پاتوق كتاب
شناخت رهبری
عصر شیعه
پایگاه وبلاگ نویسان ارزشی
صدای شیعه
عمارنامه
شبکه خبری قم

تاملی بر همه پرسی




تاریخ: ۲۰ دي ۱۳۹۳

گروه سیاسی فرهنگ نیوز - محمدحسین امینی: همه‌پرسی یا رفراندوم را «رأی‌گیری مستقیم از همه اعضای تشکیل‌دهنده یک سازمان یا جامعه» دانسته‌اند در «رد یا تصویب سیاست‌ها» و به هدف «پرهیز از قانون‌گذاری به زیان اکثریت جامعه»[1] لذا رجوع مستقیم به افکار عمومی به معنای دست برداشتن اندیشه‌ورزان از تضارب آراء و یا فیصله یافتن مباحثات علمی و نظری پیرامون یک مسئله نیست.

زیست فکری اصیل ازجمله متوقف است بر ۱-عدم تبعیت فکر و اندیشه از «نظرِ دیگران» یا تشخیصِ افکار عمومی یا فهمِ عرفی ۲-بهره‌مندی فکر و باور از دلیل، وجه و یا عقلانیت. اگر فرضاً کسانی بر این باورند که برقراری همه‌پرسی ممکن است اندیشه‌ورزان را از صرافت تعقل بیندازد و یا فی‌المثل رو در روی مردم قرار دهد، خوب است آگاه باشند که قانون‌گذاری بر اساس خواست اکثریت دارندگان حق در امور جمعی مشاع، هرچه که هست و هر فایده‌ای که دارد، نمی‌تواند مخل زیست فکری اصیل اندیشه‌ورزان یک جامعه باشد. فکر، نه تاریخ دارد و نه جغرافیا. در هر جامعه‌ای و تحت هر شرایطی، و پیش یا پس از هر نوع همه‌پرسی و اعلام نظری، باب مفاهمه و مذاکره و مباحثه و نقد و بررسی همه‌ی امور خصوصاً امور مرتبط با اداره‌ی کشورها به روی اندیشه‌ورزان مفتوح است چون زندگی اصیل فکری به معنای بهره‌مندی از دلیل، وجه و یا عقلانیت در منظومه‌ی باروها حق مسلم هر متفکر است.

از این منظر، برگزاری همه‌پرسی در هیچ مسئله‌ای نمی‌تواند فیصله بخش نقدها و بررسی‌ها پیرامون آن مسئله باشد. فیصله دادن به بحث و نقد و بررسی در یک موضوع خاص دست‌کم یک دلیل یا توجیه دیگر لازم دارد.

چه‌بسا نشود مدعای «مفید بودن» رجوع مستقیم به آراء عمومی (همه‌پرسی) را رد کرد اما این به این معنا هم نیست که رجوع به افکار عمومی لزوماً «بهترین ایده‌ی موجود» است. یکی از اقتضائات عقلانیت تلاش و تقلا برای کشف بهترین شیوه و بهترین ایده است. صرف اینکه یک ایده یا شیوه‌ای قابل رد کردن نباشد و یا حتی شواهدی در تأیید آن موجود باشد و نیز حتی شکل و ظاهر قانع‌کننده‌ای داشته باشد، برای انتخاب‌کنندگان آن ایده و در پیش گیرندگان آن شیوه «عقلانیت» به بار نمی‌آورد. عقلانیت زمانی حاصل می‌شود که ازجمله بتوان نشان داد آن ایده و یا شیوه در میان ایده‌ها و شیوه‌های در دسترس و موجود «بهترین» است. و درنتیجه به نظر می‌رسد پیرامون اینکه چرا «رجوع مستقیم به آراء شهروندان» در مسئله‌ای خاص بهترین شیوه است همچنان می‌بایست گفتگو کرد. چه اینکه اگر نمی‌شود نشان داد که این شیوه، تنها شیوه‌ی صحیح است و دیگر راهکارها نادرست‌اند، اما می‌توان و بلکه باید نشان داد که این شیوه از تک‌تک دیگر شیوه‌ها و ایده‌ها بهتر است. «مفید» بودن، لزوماً «بهترین» بودن نیست.

 «نیازموده ماندن یک ایده» هرچند همواره در میان علاقه‌مندان آن ایده کشش و تمایلی بی‌پاسخ برای آزمودن آن باقی می‌گذارد، اما هنوز «جوازِ آزمودن» و توجیه کافی برای «اخلاقی بودن آزمایش» را به دست نمی‌دهد. چه‌بسا شیوه‌ها و ایده‌های آزمودنی و همچنان نیازموده‌ای وجود داشته باشند که «ضرورت به آزمون گذاردن» آن‌ها و یا حتی «اخلاقی بودن آزمودن آن‌ها» مشخص نشده باشد. اقدام در موضوعی که «ضرورت انجام» آن مستقلاً مشخص نشده باشد عاقلانه نیست. به یک معنا، تلقی جامعه به‌مثابه‌ی «آزمایشگاه علوم سیاسی و اجتماعی» که حسب علاقه‌مندی‌های دانشوران شاخه‌های گوناگون علوم یا حتی بر اساس گرایش قلبی سیاست ورزان در مقاطع مختلف بتوان مجوز آزمایش ایده‌های نیازموده را در آن صادر نمود یک تلقی خطر خیز است. جامعه، زیر عنوان منافعِ ملی[2] ، موجودی زنده است که هرگونه آزمون‌وخطا در ساحات گوناگون زیستی او باید بر منطق‌ها و مجوزهای مستقل و معتبر متکی باشد. تمایل و خواست قلبی سیاست شناسان یا سیاست ورزان یک جامعه نسبت به آزمایش یک شیوه یا یک ایده، نه آزمودن آن ایده و شیوه را لزوماً «اخلاقی» می‌کند نه «ضروری». بر «اخلاقی بودن» هر آزمون و نیز «ضروری بودن» آن باید دلایل مستقل و کافی اقامه کرد.

 حامیان برگزاری همه‌پرسی ازجمله لازم است نشان دهند که شیوه‌ی پیشنهادی‌شان، جامعه را «مطمئن‌تر» و «با هزینه‌ی کمتر» به «تصمیم صحیح‌تر» می‌رساند. نشان دادن این دو چیز، لازمه‌ی عقلانی بودن شیوه ای است که پیشنهاد می‌کنند. اگر شیوه‌ای مطمئن‌تر و کم‌هزینه‌تر برای رسیدن به تصمیم صحیح‌تر وجود داشته باشد، دنبال‌گیری روشی که آن‌ها پیشنهاد داده‌اند عاقلانه نخواهد بود. آن‌ها باید ازجمله روشن کنند که به چه دلیل رجوع مستقیم به افکار عمومی اطمینان بیشتری در مورد صحت تصمیم ایجاد می‌کند؟

مثلاً - صرفاً به‌عنوان نمونه - گروهی بر این باورند که جماعت کمتر خطا می‌کند زیرا بالا رفتن تعداد رأی و نظر، احتمال خطا را کاهش می‌دهد. و باورهایی شبیه به این. به‌هرحال بر معتقدینِ «لزوم رجوع مستقیم به افکار عمومی» است که نشان دهند تأثیر «مستقیم بودنِ رجوع» بر «افزایش اطمینان از صحت تصمیم» چیست. ضمن اینکه، بر آن‌هاست مشخص کنند که به کدامین دلایل و شواهد، «تصمیم حاصل از همه‌پرسی» تصمیمی با «هزینه‌ی کمتر» است. شاید پنداشته شود که وقتی به آراء عمومی رجوع می‌کنیم، هزینه‌ی کم یا بیش ناشی از تصمیمِ حاصله اهمیتی ندارد چون به‌هرحال خواست و اراده‌ی عمومی است و هر موجودی (ازجمله جامعه) حق دارد برای خود تصمیم بگیرد ولو آن تصمیم هزینه‌ای بالاتر از دیگر تصمیماتی که برای او ممکن بوده است داشته باشد. نکته اینجاست که هرچند جامعه چنین حقی را دارد، اما مشخصاً در مورد همه‌پرسی، «امکان استفاده از این حق» را تنها زمانی خواهد داشت که برابر قانون، مسئولین کشور «تشخیص برگزاری همه‌پرسی» داشته باشند. چنانچه روال قانونی طی نشود همه‌پرسی نیز برگزار نخواهد شد. پس همچنان مسئولینی وجود دارند که می‌توانند تشخیص دهند که چه زمان و شرایطی برای برگزاری همه‌پرسی مناسب است. از این نظر، البته  آن مسئولین بر مبنای شناختی که از جامعه دارند، درباره‌ی «میزان هزینه زایی هر تصمیمِ مردم در همه‌پرسی» پیش‌آگاهی دارند و می‌توانند بیشینه‌ی هزینه‌ی هر تصمیم را در سناریوهای مختلف ارزیابی کنند. چنانچه این ارزیابی‌ها از پیش به مسئولین نشان دهد که در صورت برگزاری همه‌پرسی، نوعی از رأی و نظر جامعه ممکن و متصور است که هزینه زایی آن از هزینه زایی دیگر روش‌ها (غیر از همه‌پرسی) بیشتر است، در این صورت مسئولین نمی‌توانند هنوز به مفید بودن همه‌پرسی در این شرایط خاص معتقد باشند و ضمناً از عقلانیت نیز عدول نکرده باشند.

 یکی از لوازم عقلانیت «سازگاری باورها» است. مجموعه‌ی باورهای ما نمی‌تواند واجد تناقض باشد. یکی از باورهای منطقی ما این است که «وجوبِ مقدمه‌ی واجب» است. مقدمه‌ی ضروری منطقاً ضروری است. اگر چیزی را خوب و لازم و خواستنی و ارزنده میدانیم که در مجموعه‌ی لوازم آن چیز، عنصری نخواستنی و نامناسب حضور دارد، حکم ما به خوب بودن و خواستنی بودن آن چیز حکمی غیرمنطقی است که مجموعه‌ی باورهای ما را واجد دو گزاره متناقض کرده است. به‌عبارت‌دیگر، اگر فرض کنیم که چیزی خودش خوب و خواستنی است، اما داشتنش متوقف بر داشتن چیز دیگری است که آن چیز نا خوب و نخواستنی است، در حقیقت فرض کرده‌ایم که چیزی در عین اینکه خوب است، واجد و موجد چیزی بد است، پس خوب نیست. این تناقض است! یا ما باید «متوقف بودنِ آن چیزِ خوب بر آن چیزِ غیر خوب» را رد کنیم، یا باید حکممان درباره‌ی خوب بودن آن چیزِ خوب را مردود بدانیم. به‌عنوان مصداق، نمی‌شود هم «رجوع مستقیم به آراء عمومی در موضوعی خاص» چیز خوبی باشد، هم «آگاهی افکار عمومی نسبت به آن موضوع خاص» چیز خوبی نباشد! مگر اینکه اثر آگاهی بر ارزشمندی رأی و نظر را منتفی بدانیم که این خلاف عقل است. به‌عبارت‌دیگر، اگر 1- ارزش رأی به آگاهی رأی‌دهنده نسبت به موضوع است و 2-رجوع مستقیم به آراء عمومی امر مطلوبی است پس قطعاً «آگاهی افکار عمومی نسبت به موضوع همه‌پرسی» نیز امر مطلوبی خواهد بود. و اگر این «آگاهی» به هر دلیل و مصلحتی، موقتاً یا دائماً نامطلوب است، رجوع مستقیم به چنین آراء عمومی را نیز نمی‌توان امر مطلوبی دانست و همزمان پاسدار «ثبات و سازگاری منظومه‌ی فکری»[3] بود.

البته این بدین معنا نیست که نمی‌توان ناآگاهانه رأی داد. اما روشن است که رجوع به افکار عمومی در مسئله‌ای خاص، «با فرض ناآگاه بودن افکار عمومی نسبت به آن مسئله»، رجوعی بی‌وجه و ناشی از وجود ناسازگاری در منظومه‌ی فکری است. البته ممکن است افکار عمومی امکانات آگاهی درباره‌ی پدیده‌ای را داشته باشد اما به هر دلیل به دنبال «کسب آگاهی» نرفته باشد. در این حالت رجوع به افکار عمومی بلامانع است چراکه «رأیِ ناآگاهانه‌ی او» در حقیقت رأی موجودی است در امور مربوط به خودش، در حالتی که مختارانه تصمیم بر ناآگاهی داشته است. در این حالت، ناآگاهی «انتخاب» او بوده است و هم‌عرض رأیی قرار می‌گیرد که داده که آن‌هم انتخاب او بوده. می‌خواهم میان ناآگاهی‌های خودخواسته و «ناآگاهی‌های تحمیلی» تمایز قائل شوم. آنجا که ناآگاهی «انتخاب» یک موجود است، رأی و نظر نهایی او درست مانند شهادت شخص علیه خویش مسموع و معتبر است. اما اگر ناآگاهی نسبت به یک پدیده، انتخاب یک موجود نبوده نباشد، و مثلاً نتیجه‌ی تصمیم و مصلحت دید دیگرانی بوده باشد، رجوع به نظر و رأی این‌چنین موجودی، در همان مسئله‌ای که فعلاً در آن دچار جهل غیرانتخابی است، رجوعی بی‌وجه و معنا خواهد بود.

در حقیقت ما اگر 1- ارزش رأی را در آگاهانه بودن آن بدانیم، 2- رجوع مستقیم به آرای افرادی را مطلوب بدانیم و 3- به هر دلیل از آگاهی آن افراد ممانعت به عمل آوریم، دست‌کم «عقلانیت» را در منظومه باورهایمان پاس نداشته‌ایم.

اگر مسئله‌ای که در آن به افکار عمومی و همه‌پرسی و رفراندوم متوسل می‌شویم، به هر دلیل، مسئله‌ای باشد که دانش عمومی درباره کم و کیف آن مسئله اندک بوده و مثلاً بنا بر مصالحی، نقد و بررسی ابعاد آن مسئله به‌قدر کافی صورت نگرفته باشد و یا اساساً به دلیل نوع مسئله و شیوه‌ی حل‌وفصلی که اتخاذشده، حتی منتقدین نیز عموماً اشرافی بر حقایق پیرامون مسئله ندارند، در چنین شرایطی، رجوع مستقیم به افکار عمومی تقریباً بی‌فایده و بی‌معناست. تصمیم به چنین رجوعی نشان می‌دهد که تصمیم‌گیرندگان، چیزی را خوب می‌دانند که پیشاپیش مقدمه و لازمه‌ی قطعی آن چیز را خوب ندانسته‌اند!

پی نوشت:

[1] - دانشنامه سیاسی، داریوش آشوری

[2]- National Interest

[3]- Consistency



نام(اختیاری):
ایمیل(اختیاری):
عدد مقابل را در کادر وارد کنید:
متن:

کانال تلگرام مفیدنیوز
کلیه حقوق محفوظ است. نقل مطالب با ذکر منبع بلامانع ميباشد.