اهمیت راهبردی سـوریه برای جمهوری اسلامی ایران
سرویس سیاسی مفیدنیوز :: سوریه در سالهای پس از پیروزی انقلاب اسلامی، نزدیکترین متحد عربی با جمهوری اسلامی ایران بوده است. باوجود نظامهای سیاسی متفاوت ایران و سوریه و همگرایی نسبی نوع حکومت در سوریه و عراق، نظام سوریه در جنگ تحمیلی رژیم بعثی علیه ایران اسلامی، با جمهوری اسلامی همراهی کرد. روابط حسنه سوریه با جمهوری اسلامی ایران در راهاندازی و تقویت جبهه مقاومت، همواره ادامه یافته است.
تاریخ: ۱۴ شهريور ۱۳۹۱
حرکتهای سازماندهیشده ماههای گذشته در سوریه که در هفتههای اخیر به بحران تبدیل شده است، اگرچه با نقشآفرینی جبهه معارضان بهصورت میدانی دنبال میشود، اما بهدلیل اینکه با سازماندهی آمریکا و رژیم صهیونیستی، حمایت برخی کشورهای عربی به ویژه عربستان سعودی و اقدامات ترکیه صورت میگیرد. بهطور قطع و یقین میتوان گفت هدفی فراتر از مسائل ملی سوریه دارد و مسئلهای منطقهای و حتی تعارضی فرامنطقهای قلمداد میشود. هدف اصلی این بحرانسازی برخورد با جبهه مقاومت اسلامی و بهصورت خاص، مهار جمهوری اسلامی و کنترل بیداری اسلامی در منطقه غرب آسیا و شمال آفریقا است، زیرا اتحاد سوریه با جمهوری اسلامی بهعنوان کانون الهامبخش جبهه مقاومت علیه نظام سلطه، رژیم صهیونیستی و دولتهای ضدمردمی منطقه، بیشترین آسیبها را متوجه این مثلث شوم میکند. جریان سلطه بینالملل با محوریت آمریکا و صهیونیسم بینالملل که در چهره رژیم غاصب صهیونیستی در منطقه حساس غرب آسیا منافع نامشروع خود را دنبال میکند با بهرهگیری از خاندانها و حکام وابسته حاکم بر کشورهای عربی پس از پیروزی انقلاب اسلامی و موفقیتهای پیدرپی نظام برخاسته از آن یعنی جمهوری اسلامی در ایران در طول بیش از سه دهه که امروزه منجر به شکلگیری جبهه مقاومت اسلامی افتخارآفرین در منطقه شده و این جبهه مقاومت، زمینهساز شکلگیری و انسجام بیداری اسلامی گردیده است، همواره تلاش کرده است به هر نحو ممکن به مقابله با آن بپردازد که جنگ 33روزه رژیم صهیونیستی با حزبالله لبنان، جنگ 22روزه آن رژیم با مردم غزه و بحرانآفرینی در سوریه، حلقههایی از این عملیات زنجیرهای علیه مقاومت مردمی - اسلامی قلمداد میشود. سوریه علاوه بر اهمیت راهبردی عمومی بهدلیل جایگاهش در جبهه مقاومت و ارتباط و اتحاد با جمهوری اسلامی در محاسبات منطقهای و جهانی، اهمیت مضاعف پیدا کرده که واکاوی و تبیین این اهمیت بهویژه برای جمهوری اسلامی، ضروری است.
جمهوری عربی سوریه بهدلیل قدمت تاریخی، موقعیت ژئوپلیتیک و سابقه تمدنی و فرهنگی، کشوری بااهمیت است؛ بهگونهای که دمشق، پایتخت آن، به دروازه تاریخ و از کهنترین شهرهای جهان و تمدنهای بشری معروف است. اگرچه این اهمیت در قرن بیستم به دلیل همجواری با فلسطین و نحوه رویارویی با غاصبان این سرزمین مقدس یعنی رژیم صهیونیستی مضاعف شده؛ اما پیوند سوریه با جمهوری اسلامی و اتحاد این دو کشور، معادله ویژهای را در حوزه راهبردی به تصویر کشیده است.
در یک نگاه کلی، اهمیت و نقش راهبردی سوریه در محورهای زیر خلاصه میشود:
1- سوریه که در قسمت آسیای غربی واقع شده، محل ارتباط و پیوند سه قاره آسیا، اروپا و آفریقا است.
2- این کشور بخش بااهمیتی از منطقه ژئوپلیتیک و ژئواستراتژیک غرب آسیا است.
3- همسایگی سوریه با فلسطین اشغالی، لبنان و ترکیه و عراق بهعنوان اجزای مهم ژئوپلیتیک منطقه از اهمیت زیادی برخوردار است.
4- سوریه تنها کشور عربی است که مناسبات مستقل منطقهای و بینالمللی دارد.
5- این کشور در انتقال نفت و گاز عراق و ایران به اروپا موقعیت ویژهای دارد.
6- این کشور در معادلات سیاسی لبنان تأثیرگذار است.
7- دولت سوریه از حزبالله لبنان در مقابل رژیم صهیونیستی حمایت میکند.
8- سوریه با جمهوری اسلامی و مقاومت اسلامی در منطقه همگرایی و همسویی دارد.
بر این اساس از یک سو دولت سوریه مورد غضب مثلث نظام سلطه و رژیم صهیونیستی، دولتهای غیرمردمی کشورهای منطقه و جریانهای فریب خورده و یا آلت دست بیگانگان، قرار گرفته و از سوی دیگر، حمایت محور مقاومت و به صورت خاص، جمهوری اسلامی، امری طبیعی است و در اوضاع کنونی که جنگ ارادهها در دو جبهه نظام سلطه، استکبار و دیکتاتوری با حرکت مقاومت مردمی اسلامی در جریان است، سوریه بهعنوان حلقهای از زنجیر مقاومت مورد تهاجم قرار گرفته است.وضعیت سوریه اکنون بر مبنای نکات زیر قابل توصیف و تحلیل است:
۱- ماهیت معارضه در سوریه، مردمی نیست و مردم قربانی هستند. معارضه سوری اکنون نهتنها مورد تأیید مردم نیست، برعکس ترس اکثریت سنی از اقلیت سلفی یک واقعیت بسیار مهم درباره صحنه میدانی سوریه است.
۲- اگرچه اخوانالمسلمین سوریه و بخشی از اسلامگرایان در این کشور، بخش مهمی از معارضان ضد اسد را تشکیل میدهند، اما اکثریت قابل توجهی از آنان اساساً دغدغه شریعت را ابزاری برای جلب حمایت مردم و جذب پول سعودی قرار دادهاند و در پیوند پنهان با لائیکهایی که در تماس مستمر با فرانسه و آمریکا و با همتایان خود در گروه ۱۴ مارس لبنان و همچنین حکومت سکولار اردن هستند، بهسر میبرند. این بخش، ستون فقرات اصلی معارضان مسلح است.
در بهترین حالت، اخوان در حال ارتکاب یک اشتباه راهبردی است و در بدترین حالت به یک معامله پنهان با آمریکا رسیده است.
۳- مسئله بعدی درباره معارضه سوری این است که این معارضه اساساً پدیدهای غیر بومی و خارج ساخته است.
به لحاظ سیاسی، این معارضه مدیون مجموعه طرحهایی است که توسط آمریکا و اروپا، اتحادیه عرب ارائه و اجرا شده است.
به لحاظ نظامی و امنیتی، وضع بسیار بدتر است. معارضان سوری با اسلحه آمریکایی، آموزش ترکها، حمایت همه جانبه اطلاعاتی رژیم صهیونیستی، پشتیبانی اردن و تأمین مالی سعودی و قطر پا گرفته و سازمان یافتهاند. در مجموع معارضه پدیدهای است که از بیرون به سوریه تحمیل شده است و به همین دلیل هم هست که روزبهروز با هدفگذاریهای امنیتی رژیم صهیونیستی و آمریکا، پیوند بیشتری برقرار میکند.
۴- مسئله بعدی داشتن درکی روشن از سیاست آمریکا و رژیم صهیونیستی درباره مسئله سوریه است.
۵- مسئله دیگر این است که آمریکاییها و صهیونیستها با مشارکت ائتلاف سعودی - ترکیه از همان آغاز که این تحولات آغاز شد، یکی از بهترین راههای مهار آن و جلوگیری از تبدیل شدن آن به ابزاری برای بسط قدرت ایران را در این یافتند که کل مسئله را تبدیل به دعوای شیعه - سنی کنند. توطئه منازعه شیعه - سنی تبدیل به ابزاری شد که غربیها تلاش کردند با آن، کل پدیده بیداری اسلامی را قلب ماهیت کنند تا به جای آنکه نوک تیز پیکان حملات نیروهای انقلابی منطقه به سمت آمریکا و غرب باشد، نیروهای آزادشده در اثر انقلابهای اسلامی در منطقه صرف عمیقتر شدن منازعه شیعه و سنی شود. به همین دلیل است که اکنون در تمام منطقه و از جمله در سوریه میتوان دید که تلاشی همهجانبه و بیسابقه برای تبدیلکردن هر مسئلهای به صحنه دعوای شیعه و سنی وجود دارد تا غرب و رژیم صهیونیستی در قبال آن، مصونیت پیدا کنند.
۶- آخرین مسئله درباره توصیف واقعیتهای سوریه، شناخت وضعیت نظام سوریه است.نظام سوریه هم به لحاظ سیاسی و هم به لحاظ نظامی و امنیتی، انسجام خود را حفظ کرده است. معارضان سوری پس از چند ماه تلاش بیحاصل در مناطق مرزی سوریه برای ایجاد جایی شبیه بنغازی، بهگونهای که امکان اجرای سناریوی لیبی را در سوریه فراهم کنند، در یک ماه گذشته مأموریت جدیدی از جانب سرویسهای اطلاعاتی غربی دریافت کردند که تمام نیرو و امکانات خود را به حومه شهر دمشق منتقل کنند و عملیاتی بزرگ در این شهر انجام دهند.اکنون و پس از این تحلیل اجمالی وضعیت میدانی سوریه، میتوان اهمیت راهبردی سوریه را تعیین کرد و به این سوال پاسخ داد که چرا جمهوری اسلامی از نظام سوریه دفاع میکند؟
اطیمنان وجود دارد که نظام سوریه در میانمدت سقوط نخواهد کرد. شاید این نظام تضعیف شود یا به لحاظ بینالمللی فشارهای بیشتری بر آن وارد آید، ولی حاکمیت آن در سوریه برقرار خواهد ماند. نتیجه این وضع این است که:
1- نظام سوریه به محض خروج از وضعیت قرمز امنیتی، سناریوهای متنوعی را برای انتقامگیری از طرفهای مختلف دخیل در ناآرامی در سوریه تدارک خواهد دید .
2- بر انگیزههای ضد آمریکایی و ضدصهیونیستی آن افزوده خواهد شد و این موضوع، قطعاً به تعمیق توان محور مقاومت خواهد انجامید که واجد ارزش حیاتی برای ایران است.
از طرفی غربیها جدول زمانی برنامهریزی درباره برنامه هستهای ایران را با جدول زمانی تحولات سوریه منطبق کردهاند. اگر سوریه از بحران خارج شود، رفتار دیپلماتیک غرب درباره برنامه هستهای ایران به طور ویژه تغییر خواهد کرد. از طرفی احتمال جدی ناامن شدن رژیم صهیونیستی پس از عبور سوریه از مرحله فعلی، عاملی است که میتواند غرب را به واگذاری امتیازهای اساسی به ایران وادار کند.چنانکه پایگاه اینترنتی «واشنگتن اگزماینز» 9 ژوئیه 2012 (19تیر) به رویکرد غرب در قبال ایران و سوریه پرداخت و نوشت: دور سوم گفتوگوهای هستهای ماه گذشته به شکست انجامید و تحریمهای گستردهتر نفتی نیز این هفته علیه ایران اجرایی شد. در این فضا شش قدرت جهانی که با ایران گفتوگو میکنند، باید اقدامات و راهبردهای آینده خود در قبال ایران را تدوین و بررسی کنند. درعینحال، رهبران این شش کشور نیز با چالش نحوه پایان کشتارها در سوریه روبهرو هستند. درواقع، این دو موضوع بحران سوریه و مسئله هستهای ایران بهطور غیرقابل اجتنابی به یکدیگر مرتبطند.
رسانههای غربی تلاش میکنند با عوامفریبی، کشتار مردم غیرنظامی را که تروریستهای مورد حمایت غرب انجام میدهند، به حکومت سوریه نسبت دهند و از آن طریق، ایران را نیز در این امر دخیل کنند و این درحالی است که دولتمردان این کشورها بیشرمانه بارها اعلام کردهاند که به تروریستها کمکهای همهجانبه ازجمله کمک تسلیحاتی میکنند؛ پس مردم سوریه با سلاح این کشورها که همان تروریستها هستند، کشته میشوند.یکی از دلایل همسویی ایران و سوریه بعد از انقلاب اسلامی ایران، ضدیت با رژیم صهیونیستی بوده که سبب استحکام رابطه دو کشور گردیده است. از سوی دیگر، امن بودن سوریه و میزبانی از فلسطینیان، امکان دسترسی آنها را به نقاط دیگر جهان میسر کرده بود و مزایای دیگری که سوریه را برای ایران بااهمیت میکند.بر اساس تحلیلی که «پاتریک سیل» تحلیلگر انگلیسی ارائه میکند، کلیدهای بحران سوریه در خارج از این کشور قرار دارد. در واقع، بحران سوریه را نمیتوان جدا از فشارهای گستردهای که در حال حاضر بر ایران وارد میشود، دانست. دولت اوباما که به نظر میرسد از دستیابی به یک معامله برد- برد با ایران در مورد برنامه هستهای این کشورناامید شده، حالا خود را علیه هردو دولت سوریه و ایران تجهیز کرده است. دولت ایالات متحده که ایران را رقیبی برای خود در منطقه غرب آسیا میبیند و از سویی خواهان به دست آوردن رأی حامیان آمريكایی رژیم صهیونیستی در سال انتخابات است، هدف براندازی دولتهای سوریه و ایران را دنبال میکند.
بر اساس گزارش «استرت فور»، سازمان اطلاعاتی بازرگانی غیردولتی، در دهه گذشته ایران موفق شده است بغداد را از دست گروههای سنی خارج کند. شک نیست که عراق هماکنون در دایره نفوذ ایران قرار دارد. دستاوردهای ایران در عراق باعث تغییر وزنه تعادل قدرت در منطقه شده است. هدف عمده اوباما در اوضاع پیچیده کنونی در منطقه، ایران است. دولت سوریه باید سقوط کند، چون متحد عرب اصلی ایران به شمار میآید.در بخش دیگری از این مطلب آمده است: پس از آنکه جنگ عراق با قدرت یافتن شیعیان در این کشور سیلی به صورت آمريكا نواخت، واشنگتن سرسختانه به دنبال ضربه زدن به ایران است، چراکه اگرچه عراق هنوز متحد رسمی ایران به شمار نمیآید؛ اما بغداد به جمع دوستان تهران پیوسته است. هدفی که دولت اوباما خواهان دستیابی به آن است؛ شکستن ارتباط رو به گسترش میان سه کشور شیعی ایران، سوریه و عراق جنبه عمده جنگ قدرت در سوریه یک ائتلاف بینالمللی به رهبری نظام سلطه است که ساقط کردن دولتی متحد با ایران را خواستار است تا به این طریق، آمريكا به اهداف ژئوپلیتیک خود دست یابد و عربستان سعودی نیز به هدفش - که کاهش نفوذ شیعیان در منطقه است- برسد.
• ايران و سوريه داراي منافع مشتركي در غرب آسیا هستند. دوستي ايران و سوريه از قبل انقلاب شروع شده و در دوران جنگ تحميلي ادامه پيدا كرده و بعد از آن هم به عنوان دو كشوري كه منافع راهبردی مشتركی داشتند، در منطقه به ايفاي نقش پرداختهاند.
• ايران با كمك سوريه توانسته آن آزادي عمل را در لبنان داشته باشد تا بتواند از گروههاي مبارز فلسطيني يا حزبالله حمايت كند. از اين لحاظ براي آنكه ايران اين آزادي عمل را حفظ كند، باید از دولت سوريه حمايت كند.
• ايران با فروپاشي نظام سوريه بهصورتي كه مشخص نباشد بعد چه كساني سر كار ميآيند و چه مدت طول ميكشد كه اين بحران را مهار كنند، مخالف است.
• ايران معتقد است اگر نظام سوريه بخواهد تغيير كند، ايران يك متحد راهبردی خود كه ميتوانسته آزادي عملي را در بخش غربي آسیا براي ايران بهوجود بياورد، از دست خواهد داد؛ چون مدعيان زيادي خواهد داشت و آن نظام، وابستگيهايي به كساني خواهد داشت كه به گروههاي مخالف كمك كردند يا براي حفظ قدرت خود مجبور هستند به قدرتهاي منطقهاي يا فرامنطقهاي وابسته شوند.
• ديگر اينكه در سياستهاي كلي كه زماني بوش عنوان كرده بود و سوريه هم مورد غضب وی بود، اگر اكنون سوريه فرو بپاشد و بخشي از آن طرح خاورميانه بزرگ محقق شود، خواهناخواه كشور بعدي، ايران خواهد بود.
• بنابراين نيروهايي كه به گونهاي از جانب سوريه مهار ميشدند، اكنون آزاد ميشوند و احتمالاً ایران را هدف قرار میدهند.
• علاوه بر اينها، فروپاشي نظام سوريه ممكن است به تضعيف حزبالله و گروههاي فلسطيني هم منجر شود؛ يعني خيال صهیونیستها را راحت ميكند و اين كشور بدون هيچگونه ترس و واهمه از واكنش سوريه ميتواند فشارهاي خود را عليه حزبالله و گروههاي فلسطيني افزايش دهد.
• در نهايت، اعراب حوزه خليجفارس هم اگر موفق شوند سياستهاي خود را اينگونه پيش ببرند، ممكن است فضاي تهاجميتري عليه ايران اتخاذ كنند.
مخالفان نظام سوریه را اقليتي از گروههايي مانند القاعده و اخوانالمسلمين، با گرايشهای سلفي تشکیل میدهند که در شهرهاي مرزي مستقرند و از حمایت مالی، تسلیحاتی و تبلیغاتی قدرتهای خارجی برخوردار هستند. از لحاظ ژئوپلیتیک نیز به این نکته اشاره میشود که اینک عمق راهبردی ايران گسترش پیدا کرده و در غرب تا سواحل دریای مدیترانه امتداد یافته است. بنابراين، مرزهاي لبنان و سوريه به عنوان خط مقدم منطقه نفوذ ایران تلقي ميشود. از این منظر، ایران با کشورهاي سوريه و لبنان و مجموعههاي حزبالله، جهاد اسلامي و حماس، یک جبهه ضد صهیونیستی تشکيل داده که در اين اتحاد سوريه، نقش پل ارتباطي را ايفا ميکند. تام دانیلون، مشاور امنیت ملی آمریکا در دسامبر ٢٠١١، صریحاْ اعلام کرد: «پایان رژیم اسد موجب بزرگترین عقبنشینی ایران در منطقه و برهم خوردن توازن قوای راهبردی و تغییر آن در منطقه علیه ایران خواهد بود.»
به این ترتیب، در حال حاضر همه فشارها براي شکستن این پل ارتباطی، یعنی سوریه اعمال میشود و آنچه در پس پرده در جریان است، در حقیقت به علت روابط نزدیک سوریه با ایران بوده و هدف از سرنگونی رژیم کنونی در آن کشور نیز با امید به منزوی ساختن ایران صورت میپذیرد.یکی از اهداف اصلی در سوریه، قطع محور راهبردی است که ایران را به لبنان، فلسطین و دریای مدیترانه متصل میسازد. لذا قرار دادن سوریه در حالت هرج و مرج، تاکتیک غرب در جنگ با ایران محسوب میشود.
نظام سلطه پس از غافلگیری در برابر تحولات منطقه و بیداری اسلامی، سعی میكند تا آن را تحت نظارت خود درآورد و به نوعی مدیریت این تحولات را به نفع خود در دست بگیرد. از طرفی هم نگرانی از افزایش موج بیداری اسلامی این تلاشها را دو برابر میكند. هدف غرب بعد از به راه انداختن اتاق مدیریت بحران برای مهار بیداری اسلامی هم این است كه هم نیروهای مردمی را تضعیف و هم در عینحال، آن رژیم را تضعیف كنند تا بتوانند رژیم جدید را با توان و تلاش جدید و نیروی بیشتر سركار بیاورند كه وابستهتر و گوشبهفرمانتر كار كند و درواقع به دنبال شبیه سازی هستند.
وقتی مقاومتهای مردمی در افغانستان و عراق علیه اشغالگران شروع شد، استعمارگران حركتهای كور و خشنی به نام القاعده و احیاناً گروههای دیگر راه انداختند. كشتار مردم در حسینیهها و مكانهای عمومی، اشاعه عملیاتهای انتحاری در مقابل عملیاتهای استشهادی و كشتار كور برای مشبه كردن آدمهای معارض، همگی در راستای انحراف حركتهای مردمی بود. به جای اینكه حمله علیه نیروهای اشغالگر اتفاق بیافتد، سنی را رو در روی شیعه و یا نیروهای مسلح را در برابر تجمعات مردمی قرار دادند و مردم را به جان هم انداختند.این شبیهسازی مفهومش آن است که این كشورها را به انقلابهای مصر و تونس و سایر انقلابهای مردمی تشبیه کنند. بر این اساس، سوریه را بهعنوان بهترین مورد برای این شبیهسازی انتخاب كردند.در ابتدا از مرزهای اردن، تركیه و لبنان، سلاح، پول و امكانات تلفنهای ماهوارهای را وارد سوریه كردند. بعد به تحریك مردم سوریه علیه رژیم بشار اسد پرداختند تا به این وسیله به مردم مصر، تونس، لیبی، یمن و... اعلام كنند آن چیزی كه در كشورهای شما اتفاق افتاده، انقلاب بود، در سوریه هم همین اتفاق در حال وقوع است!
گروههای سوری را مسلح كردند و حملات پیدرپی و روزانه به گروههای ارتش، پلیس، اماكن عمومی و مراكز تجاری و حكومتی آغاز شد. همین نظامی كردن حركت موجب شد تا موجی از مقالات، تحلیلها و گزارشها در منطقه بهوجود آید كه همانطوری كه حاكمان مرتجع مصر و تونس سرنگون شدند، بشار هم باید سرنگون شود. درواقع برای طراحی و پیشبرد این توطئه در سوریه یك جبهه بینالمللی تشكیل شد كه از آمریكا و صهیونیسم بینالملل تا گروه 14 مارس لبنان، نیروهای مرتجع پادشاه اردن و شورای همكاری خلیجفارس در آن فعال هستند.اهداف راهبردی غرب از بیثباتسازی و ایجاد بحران در سوریه در محورهای زیر خلاصه میشود:
1. کمک به اهداف ایدئولوژیک عربستان سعودی که طی سه دهه گذشته در منطقه در تنگنا قرار گرفته است.
2. توسعه فعالیت و نقشآفرینی ترکیه در منطقه غرب آسیا و برتری دادن رفتارهای ژئوپلیتیک آن کشور که میتواند بازیگر مورد اعتماد غربیها در این منطقه باشد.
3. تلافی سقوط حکومت مبارک و بهصورت کلی تحولات مردمی اسلامی در کشورهای عربی که برای غرب بسیار ناخوشایند و شکننده است.
4. تصرف اولین خاکریز دفاعی جبهه مقاومت در مقابل رژیم صهیونیستی و غرب که برای آمریکاییها بسیار مهم است.
5. حمله به عمق راهبردی جمهوری اسلامی که ضرورت اولیه تضعیف مقاومت اسلامی و مهار جمهوری اسلامی قلمداد میشود.
بر این اساس، در یک نگاه کلی، امروز جبهه مقاومت اسلامی به رهبری جمهوری اسلامی از سوریه در مقابل جبهه استکبار با محوریت آمریکا، دفاع و حمایت میکند.
غرب با محوریت آمریکا با پیادهسازی الگوهای مختلف از قبیل الگوی اشغال همانند لیبی و فشار برای کنارهگیری و استعفای بشار اسد تمامی توان سختافزاری و نرمافزاری خود را بهکار گرفته است تا مقدمات شکست جبهه مقاومت را فراهم کند. بر این اساس، سرنگونی احتمالی دولت سوریه که چندان هم آسان نخواهد بود، عوارض زیادی در غرب آسیا بهدنبال خواهد داشت، بر این اساس، جمهوری اسلامی علاوه بر منافع ملی خود و در راستای مسئولیت تاریخی در مقابل ملتهای مسلمان و ضرورت حمایت از آنها و رویارویی با نظام سلطه و صهیونیسم بینالملل بهعنوان یک مسئله ذاتی و اجتنابناپذیر بیش از پیش حساسیتها را درک کرده و برای تقویت پیوند راهبردی با جبهه مقاومت و سوریه به پایش وضعیت و نقشآفرینی نیازمند است.
اهمیت راهبردی سوریه برای جمهوری اسلامی و دلایل حمایت از جمهوری اسلامی را میتوان در محورهای زیر خلاصه کرد: 1- سوریه در سالهای پس از پیروزی انقلاب اسلامی، نزدیکترین متحد عربی با جمهوری اسلامی ایران بوده است. 2- باوجود نظامهای سیاسی متفاوت ایران و سوریه و همگرایی نسبی نوع حکومت در سوریه و عراق، نظام سوریه در جنگ تحمیلی رژیم بعثی علیه ایران اسلامی، با جمهوری اسلامی همراهی کرد. 3- روابط حسنه سوریه با جمهوری اسلامی ایران در راهاندازی و تقویت جبهه مقاومت، همواره ادامه یافته است. 4- سوریه بعد از انقلاب اسلامی همواره در ضدیت با رژیم صهیونیستی با جمهوری اسلامی همراهی کرده است. 5- تحولات سوریه بر ژئوپلیتیک منطقه و در عینحال در سطح بازیگری و نقشآفرینی جمهوری اسلامی در منطقه تأثیر زیادی دارد. 6- راهبرد بلندمدت و تأمینکننده اهداف و منافع جمهوری اسلامی در سوریه حضور پایدار در سوریه است که این حضور مبتنی بر اتصال و پیوستگی حلقههای مقاومت به یکدیگر است. 7- ادامه بحران در سوریه، تلاشی از سوی غرب و کشورهای عربی برای جلوگیری از گسترش امواج بیداری اسلامی در کشورهای عربی و به چالش کشیدن گفتمان انقلاب اسلامی است و تثبیت نظام در سوریه در راستای مقابله با راهبرد فریب و تاکتیک بدلسازی غرب در جریان بیداری اسلامی به حساب میآید.
در این زمینه چند ملاحظه مطرح است:
1- برای مقابله جهان اسلام با کفر و استکبار جهانی باید از تمامی ظرفیتها برای دفاع از اسلام و منافع امت اسلامی و ارزشهای آن بهرهگیری کرد.
2- پایش راهبردی وضعیت، هشدار و تذکر با دولتهای همراه با نظام سلطه در بحران سوریه از جمله ترکیه ضروری است.
3- آگاهسازی ملتهای منطقه و جریانهای منطقهای و بهصورت خاص ملت سوریه با بهرهگیری از روشهای مختلف دارای اهمیت زیادی است.
4- مقابله با عملیات روانی امپراطوری رسانهای غرب و حتی انجام عملیات روانی علیه جریانهای معارض بینالمللی، منطقهای در بحران سوریه با بهرهگیری از ظرفیتهای موجود در جبهه مقاومت، از ضرورتها است.
منبع: پایگاه بصیرت
|