آرشیو نسخه های rss پیوندها تماس با ما درباره ما
مفیدنیوز
اَللّهُمَّ كُنْ لِوَلِيِّكَ الْحُجَّةِ بْنِ الْحَسَنِ صَلَواتُكَ عَلَيْهِ وَعَلى آبائِهِ في هذِهِ السّاعَةِ وَفي كُلِّ ساعَةٍ وَلِيّاً وَحافِظاً وَقائِداً وَناصِراً وَدَليلاً وَعَيْناً حَتّى تُسْكِنَهُ أَرْضَكَ طَوْعاً وَتُمَتِّعَهُ فيها طَويلا                                                                           
صفحه اصلی | سیاسی | اجتماعی | فضای مجازی | اقتصادی | فرهنگ و هنر | معارف اسلامی | حماسه و مقاوت | ورزشی | بین الملل | علم و فناوری | تاریخ سه شنبه ۱۸ ارديبهشت ۱۴۰۳ rss
نسخه چاپی ارسال
دفتر مقام معظم رهبری
پایگاه اطلاع رسانی حضرت آیت الله نوری همدانی
پایگاه اطلاع رسانی آثار حضرت آیت الله مصباح یزدی
سایت اینترنتی حجه الاسلام والمسلمین جاودان
استاد قاسمیان
حجت الاسلام آقاتهرانی
پاتوق كتاب
شناخت رهبری
عصر شیعه
پایگاه وبلاگ نویسان ارزشی
صدای شیعه
عمارنامه
شبکه خبری قم
اسرائيل را اينها نابود مي كنند

اسرائيل را اينها نابود مي كنند


مترجم: محمد جعفري


نويسنده: تاناسيس كامبانيس
مترجم: محمد جعفري
منبع: فارن پاليسي
رئيس جمهور ايران محمود احمدي نژاد با استقبال پر شور مردم در بيروت مواجه شد. تاناسيس كامبانيس ما را به سفري كوتاه به درون حزب الله مي برد، سازماني كه به كودكان لبناني مي آموزد عاشق جمهوري اسلامي باشند.
جنگ سال 2006 بين اسرائيل و حزب الله قدرت
شگفت انگيز «حزب خدا» را به روشني در مقابل چشم جهانيان به نمايش گذاشت. پس از يك ماه جنگ خونين حزب الله توانست ]رژيم[اسرائيل را در اهداف خود ناكام بگذارد و پس از پايان جنگ حسن نصراله، دبير كل اين حزب، اعلام كرد كه اين موفقيت يك «پيروزي الهي» بود. تاناسيس كامبانيس به لبنان سفر كرد تا داستان حافظان حزب الله را بيان كند و پي به ريشه اين قدرت و نيروي عجيب اين حزب ببرد. متن زير از كتاب وي با نام «لذت مرگ» گرفته شده است و در آن كامبانيس از جنبش جوان
حزب الله در جنوب لبنان ديدن مي كند.
«گروه مهدي» پس از جنگ تعداد خود را تقريبا به دو برابر رسانده است و حالا 60000 نيرو دارد. او مي گويد ظرفيت پر شده است و ديگر جايي براي نامنويسي نيست اما آنها تلاش مي كنند تا گروه خود را با حداكثر سرعت گسترش دهند. حزب الله با تعصب خاصي به نظارت بر اجتماع خويش مي پردازد اما در عين حال از پروش فكري آنها غافل نمي شود. همواره در جنگ بودن و خانه به دوشي سختي هاي بسياري دارد خصوصا براي كودكان و
خانواده هاي شهدا.
گروه سعي مي كند ثبات را خصوصا در ميان اعضاي آسيب پذير خود حفظ كند. بلال نعيم، فرمانده يكي از گروه هاي
حزب الله گفت اگر فرزندان شهدا را تنها بگذاريم از گروه جدا
مي شوند و مشكلات احساسي به وجود خواهند آورد. «ما سعي
مي كنيم فرزندان شهدا را در اين اجتماع پرورش داده و بزرگ كنيم و براي زن هاي بيوه همسران جديد پيدا كنيم در غير اينصورت همين كودكان رفتارهاي نادرست و خشونت آميز كه برخاسته از احساسات است از خود نشان
مي دهند.»
يكشنبه ماه دسامبر و يك روز باراني بود كه ما به سمت «خيام» حركت كرديم تا از عمليات اين گروه ديدن كنيم. هنگام عبور از خط مرزي منطقه با سازمان اطلاعات نظامي به مشكل برخورديم و لذا يك ساعت دير رسيديم. منطقه اي كه سابق در جنوب لبنان توسط]رژيم[ اسرائيل اشغال شده بود همچنان محدوديت هاي عبور و مرور براي خارجي ها دارد. هركسي كه بخواهد از منطقه ديدن كند، از جمله خانواده هاي لبناني كه داراي گذرنامه هستند و خانواده آنها در جنوب لبنان ساكن هستند نيز بايد براي عبور از سوي سازمان اطلاعات نظامي به آنها اجازه داده شود.
محمد داوي، رهبر گروه كه جواني فربه و خيس عرق بود، هنگام ورود به شهر خيام با ما ملاقات كرد. موي قرمزي داشت با صورتي لك دار و بيشتر به ايرلندي ها مي ماند تا يك لبناني. در حدود يك مايلي منطقه محصور آموزشي گروه جوان تري منتظر بودند و با ورود ما به رهبري فرمانده خويش شروع كردند به خواندن يك سرود خوش آمدگويي. بيشتر آنها لباس هاي آبي رنگي پوشيده بودند كه سردوشي داشت، به همراه شال هاي سفيد رنگ و نشان هاي بزرگي كه تصويري از آيت الله خميني بر روي آنها بود. دوتا از پسرها كه حدودا 10 سال داشتند يونيفورم كاملا نظامي پوشيده بودند.
كودكان با حالت نظامي و در صفوفي منظم كه به ترتيب سن تقسيم شده بود به سمت پلكاني كه به طبقه پايين منتهي مي شد حركت كردند. بچه هاي شش الي هفت ساله اي كه لباس غنچه پوشيده بودند آماده اجراي نمايش شدند، به رهبري مردي كه لباس پاندا پوشيده بود و جملاتي را از سخنراني هاي نصرالله به صورت شعر مي خواند. كودكان هشت الي ده ساله اي نيز در لباس جوانه هاي سبز رنگ در انتهاي اتاق به دور ميزي نشسته و مشغول نقاشي بودند. كنترل فكري آنها به عهده خانم مهرباني بنام «ملك سويد» بود.
نقاشي هدفمند آنها تصويري از اسرائيلي هاي شكست خورده بود كه گريه مي كردند و بر روي كلاه آنها ستاره داوود وجود داشت و يا تصويري از ]رژيم[ اسرائيل كه پاي خود را بر روي لبنان گذاشته است. تعدادي از بچه ها نيز با راهنمايي «ملك» صليب ها و
هلال هايي را نمايش مي دادند كه سمبلي بود از مسيحيان لبناني و مسلمانان كه توسط ستاره هاي بدسگال داوود به زنجير كشيده شده اند. تصاوير ديگر بيشتر مربوط به ارزش هاي اسلامي
مي شد تا اختلاف با يهوديان. نقاشي يكي از كودكان تصوير زني بود كه در يك دست سيگار و در دست ديگر شراب داشت، با اين موضوع كه «كشيدن سيگار براي سلامتي مضر است».
عده اي ديگر از بچه ها در گوشه اي مشغول جست و خيز با دو مرد بودند، يكي در لباس خرس و ديگري در لباس موش. يكي از بچه ها ضربه اي به سر خرس زد و پسربچه شش ساله اي با صداي نازك خود بخشي از سخنان نصرالله را كه در خاطر داشت فرياد زد «اسرائيلي ها به مردم بي گناه حمله مي كنند. ما اسرائيلي ها را نابود مي كنيم». كتابخانه گروه كه داراي كتاب هاي دستي بود بهتر از هر سندي گوياي ايدئولوژي حزب الله است. نگاهي مختصر به قفسه كتابها اولويت هاي حزب را نشان مي داد:
چگونه قرآن بياموزيم
يك روز در مسجد
دعا
من عاشق كشورم هستم
چگونگي مديريت كارهاي خانه
چگونه بخوانيم
اردوي تابستان
من از رهبرم اطاعت مي كنم
«داوي» يك مشت از آن كتابهاي دستي را به من داد. در آنها تصاوير كارتوني بچه ها را تشويق به مسواك زدن و يا كمك به بزرگ ترها در عبور از خيابان مي كردند. درون كتاب ها در انتهاي هر درس جداولي وجود داشت كه تمام آنها با محوريت پيروزي حزب الله بر سربازان اسرائيلي طراحي شده بودند.
اما موضوع اصلي در اين كتابهاي دستي پراكندن بذر كينه و دشمني نسبت به ]رژيم[ اسرائيل نبود - اين مسئله قبلا در اجتماع به آنها آموخته شده بود. هدف پرورش و ساخت هويتي بود كه در آن تفسير صريح و محكم از اسلام توسط فقيه، رهبر كل قوا در كشور ايران آيت الله علي خامنه اي و حزب الله محور اصلي را در قوه تشخيص خوب از بد در يك كودك تشكيل مي دهد. در بسياري از تصاوير شيطان هايي ديده مي شد كه بر روي شانه يك پسر بچه وجود دارد و او را به انجام كارهاي ناشايست، دزدي و گناه وسوسه مي كرد. در گروه مهدي، اين پسر بچه آموخته بود كه در مقابل وسوسه هاي شيطاني مقاومت كند.
موفقيت در اين گروه ها مانند گذراندن يك دوره آموزشي است كه در انتها از سوي حزب الله به آنها دعوتنامه فرستاده مي شود. در ميان پسرها نويد بخش ترين آنها براي خدمت در ميان جنگجويان به حزب الله ملحق مي شوند. در طي تابستان گروه چند هفته اي را در جنوب لبنان و دره بقاء سپري مي كند و در آنجا به تمرينات نظامي و اعتقادي مي پردازد. آمادگي جسماني، زندگي در شرايط سخت، دوره هاي مذهبي و اعتقادي سخت و شعار واحد از تمريناتي هستند كه به آنها پرداخته مي شود و لذا سخن فعالان حزب الله در همه جا واحد و يك رنگ است.
پس از اتمام نمايش، داوي ما را براي سياحت در اطراف خيام و ديدار از فعاليت بزرگ تر ها سوار ماشين كرد. در كنار دو دختر جوان از گروه كه وظيفه خريد و تميز كردن خانه يكي از بيوگان جنگ را به عهده داشتند توقف كرديم. داوي دو سيب از پاكت خريد آنها كه براي زن بيوه آورده بودند برداشت و كمتر از يك چشم به هم زدن آنها را خورد. در آن سوي منطقه آموزشي گروه ديگري مشغول كاشتن درخت بودند. داوي با يكي دو تا از پسرهاي نوجوان شوخي كرد و يك قالب ويفر شكلاتي را بلعيد.
ملك دختر 19 ساله اي است كه هم اكنون عضوي از حزب الله مي باشد و مسئوليت فرماندهي بخشي به او محول شده است. وي درباره فعاليت هاي گروه مي گويد باوجود اينكه تمام فعاليت ها سرگرم كننده و جالب هستند اما سازنده ترين بخش فعاليت هاي وي آموزش هاي مذهبي بوده است. او و هم دوره هايش در دوران كودكي يك كلمه و يا جمله از قرآن را بطور منظم تحت نظارت اعضاي حزب الله مي آموختند.
او مي گويد كه بتدريج ايمان را كسب كردم، درجه اي بالاتر از اسلامي كه والدينش دارا هستند، و همين ايمان تمام سياست ها و روش زندگي من را تحت شعاع خود قرار داد و در نهايت وارد رده هاي حزب الله شدم.
ملك دستاورد نسل جديد حزب الله است. هنگامي كه درباره موضوعات شخصي با من صحبت مي كرد همچون يك دانشجوي جديدالورود دانشگاه سخن
مي گفت. او آرزوي ورود به حرفه طراحي گرافيك در شبكه تلوزيوني ماهوارهاي در رده هاي بالا را دارد. ملك خواهرش را به آغوش كشيد و نقاشي او را تحسين كرد. او در يك مدرسه خصوصي در «نبتيه» با برنامه آموزشي آمريكايي تحصيل مي كند اما استادان آنجا درجه دو هستند.
وقتي حرف از مسائل اعتقادي و سياسي به ميان آمد همچون يك ربات آهنين صحبت مي كرد. مطمئن بودم كه به گفته هايش ايمان داشت و با ا عتقاد سخن مي گفت اما عجيب بود كه تمام سخنانش كلمه به كلمه تكرار حرف هايي بود كه رهبران حزب الله مي زنند. همان حرف ها درباره «خاورميانه جديد» كاندوليزا رايس و نقض پيمان فرزندان يهودي كه به سمت لبنان موشك فرستادند و دفاع از حق حزب الله براي جنگجويي: « ما هيچ چيزي به غير از صلح و آرامش نمي خواهيم. متأسفانه همسايه اي همچون اسرائيل هيچگاه اجازه آن را نمي دهد.»
جوانان در اين گروه ها آموخته اند كه در خانه افرادي باشند با آرزوها و احساسات اما در ميدان نبرد تبديل به ماشين هاي جنگي مي شوند.
محمد داوي با سن تقريبا دو برابر ملك (متولد 1971) از نسل متفاوت حزب الله است. گروه هاي جوان حزب الله اعتقاد دارند كه تنها حزب الله وجود دارد، و
حزب الله هميشه شكست ناپذير است. حزب خدا هميشه محافظ و معلم آنها بوده و يهود همواره دشمن آنهاست.
نسل جوان با عقايد حزب الله زندگي مي كنند مانند فرزندان «راني باضي»كه در تكرار سخنان پدرانشان مي گويند خلوص اسلام علاوه بر جهاد عليه ]رژيم[ اسرائيل براي نهار و ورزش نيز استفاده مي شود.
محمد داوي ما را به خانه شهيد شيخ علي، نسل ما قبل خود، فرمانده گروه مهدي در خيام برد كه در جنگ 2006 كشته شده بود. محمد داوي و شيخ علي چند سالي را با هم در خيام
گذرانده اند. فرزندان آنها با هم دوست هستند و محمد با فرزندان شيخ علي احساس راحتي
مي كند. بزرگ ترين فرزند بنام مهدي ده سال دارد. او در مقابل داوي اداي احترام كرد و لبخند زد. محمد داوي با يك دست او را محكم به آغوش كشيد و با دست ديگر شكلاتي را از روي ميز برداشت و در دهان مهدي گذاشت. چهار تا از دختران گروه هديه هايي را به چهار دختر شهيد شيخ علي دادند و مدت زيادي را در كنار آنها سپري كردند. هر يك از چهار پيش آهنگ در عين احتياط و با ملايمت از بچه ها خواستند تا در صورت احساس افسردگي و يا ناراحتي به
فعاليت هاي سابق خود بپردازند و رو به اجتماع حزب الله بياورند.
مهدي جوان به نظر مي رسيد از ملاقات و توجه دوست پدرش لذت مي برد. داوي گفت او يكي از بهترين ها و از اعضاي فعال گروه است. او مي خواهد راه پدرش را ادامه دهد. « نقش ما در گروه مهدي انتقال عقايد است. ما
مي خواهيم زندگي كنيم اما
نمي خواهيم دشمن را فراموش كنيم. مهدي هنوز يك بچه است. پدرش كشته شده. آيا او دشمن را فراموش مي كند؟ خير. اين عقيده در ذهن او براي هميشه خواهد ماند.»
مهدي با خنده گفت: « من
مي خواهم وقتي بزرگ شدم مانند پدرم شوم». بنظر مي رسيد كه
مي خواست درباره سرباز شدن صحبت كند، چيزي كه مادرش قبلا به آن اشاره كرده بود، اما داوي صحبت او را قطع كرد. او نمي خواست اين پسر درباره مرگ صحبت كند. داوي گفت: تو دكتر جنبش مقاومت مي شوي»
در مدرسه بچه ها منتظر بودند كه مادرهايشان آنها را به خانه ببرد. از يكي از بچه ها پرسيدم: «در گروه چه چيزي ياد گرفتي»
او گفت: « آواز خواندن، اردو رفتن، نقاشي كردن. من ياد گرفتم با كاغذ خانه درست كنم. من ياد گرفتم با كاغذ اسلحه درست كنم. من از گروه مهدي خواستم كه مرا براي مبارز بودن آماده كنند. دوست دارم براي شما يك آواز بخوانم» بچه هاي ديگر هم با صداي شيرين خود به او ملحق شدند.
ما مرد هستيم. ما گل هستيم
اين پرچم من است، اين ملت من است. ما خون خود را فدا
مي كنيم. پس از آواز احمد كه ده سال بيشتر نداشت با صداي پر خشونت و به زبان انگليسي گفت : «من
مي خواهم اسرائيل را نابود كنم» و سپس خنديد.
¤ تاناسيس كامبانيس در مدرسه روابط عمومي و
بين المللي دانشگاه كلمبيا به تدريس روزنامه نگاري مشغول است



نام(اختیاری):
ایمیل(اختیاری):
عدد مقابل را در کادر وارد کنید:
متن:

کانال تلگرام مفیدنیوز
کلیه حقوق محفوظ است. نقل مطالب با ذکر منبع بلامانع ميباشد.